cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

بیگ مجنون

برای آنهایی که در اوج تنش‌ها، قلم و صدایشان آرامش قلبم بود.

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
472
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
-77 روز
-1530 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

خب قضیه از این قراره که از حدود مدتی قبل شخصی آمد و شروع کرد به آزار دادن. با چندتا اکانت تو این کانال بود و من سعی کردم پیداشون کنم و حذف کنم. حدود 150 نفر رو بن کردم از کانال. شماها که موندین رو حس میکردم بهتون اعتماد دارم. یعنی ته دلم این بود که شماها امن و قابل اعتمادین برام. مسئله آزار دادن اون شخص دیگه بیشتر از من شد و شروع کرد دوستای دیگه من رو هم آزار دادن. ادرس کانال و ایدی و شماره تلفن بقیه رو پیدا میکرد میرفت توی پیوی این ادم ها و با هرکس به هر طریقی که میدونست صحبت میکرد و آزار میاد. روش آزارش برای یکی از دوستای من این بود که رفته بود توی خصوصی و شروع کرده بود به فحاشی و تهدید کردند. دلیلش چی بود؟ دلیلش این بود که این فرد با من دوسته همین :) واقعا همین. خب این دیگه واقعا زیادیه. اینکه شخصی خاطر اینکه با من دوسته مورد فحاشی و آزار قرار بگیره دیگه واقعا زیادیه. این اوج ناجوانمردی . بی شرفیه که یکی دیگه رو بخاطر دوستی با من شروع کنی به تهدید و آزار. با من مشکل دارید بیاید پیش خودم چرا رفتین سراغ اون؟ اینکه از اسم و عکس من استفاده میکنه و پیام میده واقعا زیادیه. این نمونه بارز و فاحش آزاره. . مسئله ای که باعث دلخوری من از شما شد این بود که طی این چند ماه چندین عضو کانال باهاش همکاری میکردند. من همه رو سعی کردم پیدا کنم و حذف کنم و به شماها اطمینان داشتم. باز یکی از اعضا اطلاعات من رو داد به این آدم. میخواهین حس من رو درک کنید اینطوری بگم که یکهو یک غریبه از ناکجا پیداش میشه، اسم و عکس خودتون رو داره و با دادن یه سری اطلاعات که میدونید دست آدم های کمی هست و بهشون اطمینان دارید میاد فحاشی میکنه و دوستاتون رو نهدید میکنه. به هر حال صادقانه بگم اینکه دلم باهاتون صاف نیست و دیگه اطمینان ندارم بهتون. دست و دلم به نوشتن نمیره. شبیه به قصه حلاج، همه سنگ و چوب و چماق زدند منصور هیچی نگفت. شبلی یه تیکه گل نرم انداخت که اصلا بهش هم نخورد، آه از نهاد منصور بلند شد. گفتند بقیه رو هیچی نگفتی این رو آه کشیدی؟ گفت از شبلی انتظار نداشتم. منم از شماها انتظار نداشتم :) . کانال از یه اتاق کوچک توی یزد شروع شد رفت تهران و رفت اروپا و بعد انگلیس. کلی راجع به ادبیات و اقتصاد و پول و همه چیز حرف زدیم. سعی میکردم هرچیزی که برای خودم میپسندم برای شما هم بخوام. از ته دلم دوستتون داشتم که خب نشد. اکانت تلگرامم رو با هزاران خاطره بعد از ده دوازده سال پاک کردم. کانال رو هم پاک میکنم. اگر سوالی برای مهاجرت داشتین یا کمک خواستین این ایمیل. زیاد چک نمیکنم ولی خب بهتر از هیچه. [email protected] . پ.ن: آخرین حرف و تمام: تو زندگیتون با شرف باشین. شرافت ربطی به آخوند و جهان سوم و اول و اقتصاد ضعیف و دلار صد میلیون تومنی نداره. موید و برقرار باشید. بیگ مجنون
نمایش همه...
31
برخی از نصیحت‌های سعدیست: دهان خصم و زبان حسود نتوان بست رضای دوست بدست آر و دیگران بگذار . همیشه بر سگ شهری جفا و سنگ آید از آنکه چون سگ صیدی نمی‌رود به شکار . زمین لگد خورد از گاو و خر به علت آن که ساکنست نه مانند آسمان دوار . گرت هزار بدیع‌الجمال پیش آید ببین و بگذر و خاطر به هیچ کس مسپار . وگر به بند بلای کسی گرفتاری گناه تست که بر خود گرفته‌ای دشوار . به راحت نفسی، رنج پایدار مجوی شب شراب نیرزد به بامداد خمار . فراق را دلی از سنگ سخت‌تر باید کدام صبر که بر می‌کنی دل از دلدار؟ . که گفت پیره‌زن از میوه می‌کند پرهیز دروغ گفت که دستش نمی‌رسد به ثمار
نمایش همه...
6
Photo unavailable
حدود یک هفته است که یک موج گرما آمده و تقریبا دمای هوا در شهر من به ۳۰ درجه رسیده. رطوبت بسیار بالاست و شرجیه. این عکس هم یکی از معروف‌ترین فروشگاه‌های شهره که امروز صبح گرفتم. نوشته به دلیل گرمای هوا، یخچال‌های ما توانایی خنک کردن کافی محصولات رو ندارند پس چیزی نمیفروشیم :) خلاصه نزدیک به سه روزه که جنس یخچالی توزیع و فروخته نمیشه. البته مغازه‌های کوچک میفروشند. . مغز خاورمیانه‌ای من میگه حالا ۳۰ درجه اونقدرها هم گرم نیست بابا. بعدم تو یخچاله‌ها، ماست و پنیر چیزیش نمیشه. ما خودمون تو سوپرمارکت‌هامون میذاریمش زیر آفتاب ۴۵ درجه تا بعدا هرموقع شاگرد مغازه حوصله داشت بیاد همه رو بچینه تو یخچال. . میدونی چرا اینطوریه؟ دلیلش این نیست که صاحب این مجموعه زنجیره‌ای خیلی آدم خوب و مهربونیه و دلش نمیخواد مردم مریض بشن. بلکه از قانون میترسه. اگر یکی یه چیزی بخره و مریض بشه، میره شکایت میکنه و پدر صاحب شرکت و مدیراش رو در میارن. کمپانی سه روز مواد غذاییش رو دور هم بریزه باز براش به صرفه تره تا بخواد درگیر قانون بشه. مردم جهان مثل همند. قانون‌ها و حاکمان متفاوتند.
نمایش همه...
11👍 6
این روزها در مورد تکامل و روانشناسی تکاملی میخونم. یکی از معروف ترین ادم ها دیوید باس هست. آمریکاییه و روانشناس تکاملیه و رفتارهای انسان رو سعی میکنه از دیدی تکامل توضیح بده. کتاب معروفش هم The Evolution of Desire: Strategies of Human Mating هست البته کتاب قدیمیه و چندتا اپدیت جدید واسش داد پارسال و امسال. البته کتاب جدید هنوز چاپ نشده. خب حالا موضوع جالبی که داریم اینجا چیه؟ میتینگ ولیو یا mating value ترجمه فارسیش رو نمیدونم چی میگیم بهش ولی بیاین ما صداش کنیم ارزش جفتی حالا ارزش جفتی چیه؟ ترکیبی از ویژگی هایی که باعث میشه شما توانایی جفت یابی یا نگهداشتن جفت داشته باشید. نکته مهم اینه که ما اول یک سری جذابیت بین المللی میگیم و بعد میریم سراغت فرهنگ های مختلف. قبل از اینکه شروع کنیم بگیم که ما به اینها وزن و نمره میدیم و در نهایت مجموع رو در نظر میگیریم. 1- جذابیت ظاهری: .جذابیت ظاهری تقریبا مهمترین چیزی هست که برای مردان مهمه. قرینگی چهره و بدن. داشتن بدنی به شکل عدد هفت فارسی یا وی انگلیسی برای مردان یا بدنی شبیه به گلابی برای زنان. اینها نشونه های اولیه جذابیت ظاهری هستند. . 2- منابع مادی و مالی: این موضوع دوم هست که برای همه و به خصوص بیشتر برای زنان مهمه. اینکه یک انسان امنیت مالی داشته باشه یا بتونه امنیت مسکن و غذا رو تامین کنه برای جنس مخالفش بسیار جذابه. . 3-موقعیت اجتماعی: از نظر زیستی کسایی که موقعیت اجتماعی بهتری دارند صاحب ژن های بهتر و منابع غذایی و امنیتی مهمتری هم هستند. . 4- هوش: خلاقیت و توانایی حل کردن مشکلات از نشانه های این ویژگی هستند که باعث ایجاد جذابیت میشه. . 5- سلامتی: هدف از زندگی فقط بقاست. سلامتی هم احتمال بقای بیشتر رو تضمین میکنه . 6- ویژگی شخصیتی: برخی افراد مثلا پرخاشگرند یا برخی ملاحظه‌گر و مهربان. این هم موضوع مهمیه . خب هر شش مورد بالا هرکدوم یک ضریب میگیرند و یک عدد به ما میدن. در نهایت اون عدد ارزش جفتی ما رو مشخص میکنه. این عدد میتونه در طی زمان تغییر کنه. مثلا مردان معمولا در سنین بالاتر موقعیت اجتماعی بهتری میگیرند یا به منابع بیشتری دسترسی دارند. این ارزش جفتیشون رو بیشتر میکنه. دلیل وجود شوگر ددی یا حتی ازدواج هایی با اختلاف سن بیش از 10-12 سال میتونه این باشه. . حالا این وسط پارامتر فرهنگ و در دنیای امروز اثر گذاری رسانه هم میاد. مثلا در بعضی از جوامع شرقی، هرچی مرد به زنان شبیه تر باشه و ویژگی های زنانه داشته باشه جذاب تره. یا مثلا در برخی جوامع انتظارات زیادی از زنان میره که بیرون از خونه کار کنند و موقعیت اجتماعی بهتر داشته باشند و برخی جوامع زنان رو محدود میکنه به خونه و اجازه حضور در جامعه هرو نمیده. اینها هر کدوم معیار وزن دهی متفاوتی برای ارزش جفتی دارند. برداشت جالبی که از این عدد ها کردند این بوده که طبق تحقیقات معمولا هردو جنس پارتنر خودشون رو بر اساس همین ارزش جفتی انتخاب میکنند. معمولا در روابط بلند مدت هردو فرد در یک محدوده ارزش جفتی هستند. هنگام خیانت یا داشتن رابطه کوتاه مدت معمولا زنان به سراغ مردان با ارزش بالاتر میرن و مردان به سراغ زنان پایینتر. . اگر از نداشتن رابطه عاطفی رنج میبرید، بشینید یبار با صداقت با خودتون این ارزش جفتی رو حساب کنید. هرجا که کم بود در جاهای دیگه تقویت کنید این رو. در بلند مدت کمک میکنه. مثلا من پول کمی دارم و تغییر نمیتونم بدم ولی خب میتونم روی ویژگی های شخصیتی یا شکل ظاهری یا سلامتیم کار کنم. این ارزش جفتی شمارو تغییر میده و شانس پیدا کردن پارتنر بیشتر میشه. یادتون نره در طبیعت برای پیدا کردن جفت، پرنده ها هزار و یک رقص و ژانگولر میکنند، خزنده های به رنگ و شکل متفاوت در میان، قوچ و گوزن ها شاخ های عجیب و غریب در میارن و با هم دیگه می جنگند. این پرهای طاووس نر رو میبینید چه قشنگه؟ این عامل بدبختیشه و باعث شکارش میشه ولی طی هزاران سال از دستش نداده میدونید چرا؟ چون قشنگه و باعث جذب ماده میشه و ارزش جفتیش رو بالا میبره. طاووس نر روی جان و امنیت خودش ریسک میکنه که ارزش جفتیش بالاتر بره. انسان هم همینه. قطعا بدون شک پدر و مادر شما در چندین هزار سال پیش یه ارزش جفتی بالایی داشتند که تونستند تولید مثل کنند و امروز به شما برسه. ما جدای از طبیعت نیستیم. . از کانال بیگ مجنون
نمایش همه...
6👍 1
چرا رانندگی در انگلستان بر عکس باقی دنیاست؟ خب احتملا میدونید که در انگلستان ماشین ها سمت چپ جاده حرکت میکنند و راننده ها در سمت راست ماشین قرار دارند. چرا؟ جواب این مسئله ریشه های تاریخی داره که اینجا با هم بررسی میکنیم. راستش یک عده این رو ربط میدن به نحوه فرماندهی یکی از فرماندهان بزرگ روم باستان که تونست پیروزی های بزرگی بدست بیاره. میگن دلیل پیروزی بخاطر نظمی بود که به سربازهاش داد و همه سربازها یه صورت یک شکل و یک جور رفتار میکردند. ولی خب این حرف سند درست تاریخی نداره. اولین چیز مستندی که ما میدونیم اینه که در دوران فئودالیزم، راه رفتن از سمت چپ جاده باب شد. حالا فدودالیزم چیه و چی بود؟ خیلی خلاصه بخواهیم بگیم این میشه که حدود قرن پنج تا پانزده عد از میلاد مسیح، شاه و افراد خاندان سلطنتی و باقی پولدارها در اروپا مالک زمین بودند. اون موقع جهان بر اساس همین کار میکرد. هرکس زمین بیشتری داشت میتونست کشاورزی کنه، دامداری کنه، آهن استخراج کنه و آهنگر باشه و در ادامه میتونست تجارت کنه و پول جریان داشته باشه. خب این وسط دو دسته مردم وجود داشتند. دسته اول آدم ها توانمندی که توانایی مبارزه در جنگ ها رو داشتند. هنر خاصی بلد بودند. خب فرد پولدار میومد به اینها میگفت با من عهد ببندید که به من وفادارید و هنگام جنگ به من کمک میکنید، من هم بهتون اجازه میدم از زمین های من استفاده کنید. یک چیز مثل اجاره بلند مدت. این حق و حقوق به صورت ارث منتقل میشد. دسته دیگه ای از مردم که فقرا میشدند. اینها هیچی نداشتند. خب غذا لازم دارند بخورند. فرد پولدار میومد به اینها میگفت برای من کشاورزی کنید و از محصول بدست آمده برای خودتون بردارید. همچنین من ازتون محافظ میکنم در هنگام جنگ و اتفاقات دیگه. اینطوری یه تعادلی برقرار میشد بین همه. طبقه اجتماعی کسی تغییر نمیکرد. اگر کسی فقیر بود، نوه و نتیجه و تمامی نسل اندر نسلش در همون طبقه باقی میموندند. تا اینکه جهان تغییر کرد و سیستم شهر نشینی و پول و درامد عوض شد. حالا ربطش به رانندگی چیه؟ اون زمان راهزنی خیلی مرسوم بود. جادههای شدیدا خطرناک بود. مردم راست دست بودند. نیام شمشیر رو به سمت چپ میبستند تا به راحتی بشه با دست راست هر لحظه که لازم شد شمشیر رو درآورد. مردم از سمت چپ جاده میرفتند تا کنترل بهتری روی کل جاده داشته باشند. شانس دفاع از خودشون رو بیشتر میکردند. هرچند که باز هم میشد از سمت چپ بهشون حمله بشه ولی خب بحث احتماله دیگه. احتمالش کمتر میشد. . دلیل دومش واسه کالسکه رانی با اسب بود. خب به همون دلیل امنیت تصور کنید دارید از سمت چپ جاده میرید و برای اینکه دید بهتری داشته باشین مجبورید سمت راست بشینید تا بهتر بتونید کل جاده رو ببینید. انگار که وسط جاده نشستین و تمام موانع و خطرات زیر نظر شما هستند. . خب حوالی سال1750 تا 1800 میلادی خیابان های انگلستان شلوغ شد. بخاطر کالسکه های فراوان ترافیک به وجود آمد. گاهی تصادف میشد. دولت قانون تصویب کرد که همه موظف هستند از سمت چپ حرکت کنند و هرکس عمل نکنه جریمه میشه. . حالا چرا باقی دنیا سمت راستند؟؟ اینجا پای آقای ناپلئون بناپارت میاد وسط. یکبار سر فرصت باید ازش نوشت. این آدم تاثیرات زیادی بر جهان گذاشت. حدودا حوالی سال 1800 میلادی، حالا ده سال عقب و جلو، تونست بر مناطق بسیاری مسلط بشه. خب مجبور بود به نیروهاش نظم بده. اون هم مثل دولت انگلیس قانون تصویب کرد که همه باید از سمت راست راست حرکت کنند. چرا راست؟ چون انگلیس که دشمن ما بود گفته بود چپ. پس ما میگیم راست :) هرجایی که ناپلئون تونست حکومت کنه یا منطقه حکومتیش با اونها تعامل زیادی داشت از همین قانون پیروی کردند. مناطقی که تعاملا کمتری داشتد و جزیره بودند یا تحت سلطه انگلستان بودند طبق قانون انگلیس ماندند. ژاپن، استرالیا، انگلستان، هند، اندونزی و چند جای دیگه که تحت سلطه انگلیسند هنوز از سمت چپ رانندگی میکنند. . از کانال بیگ مجنون
نمایش همه...
11👍 2
هر کجا تخمی بکاری آن بروید عاقبت . این از مولاناست. میگه بالاخره هر کاری یه نتیجه‌ای داره دیگه. با این اوصاف پس مفهوم بیهودگی چی میشه؟ تا حالا به این فکر کردید که بیهوده‌اید؟ . دغدغه‌های اگزیستانسیال داشتید؟ به چه دلیل بر زمین ساکنید؟ مگر نه غیر از این است که از یک میلیون سال پیش اجداد ما یک آرزو داشتند آن هم بقا بوده؟ همه تلاش بر تولید مثل بیشتر بود تا رسید به ده هزار سال پیش و انسان عقل رس شد و فهمید میتونید جای تولید مثل چیزی به جهان اضافه کنه. یه عده مردم بهش میگن باقیات الصالحات. خب یه کاری میکنیم همه خوشحال میشن دوستمون دارند و بعد از خودمون هم میمونه. . نظر من؟ نمیدونم. . هرگز دل من ز علم محروم نشد کم ماند ز اسرار که معلوم نشد هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز معلومم شد که هیچ معلوم نشد . جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست می خور که چنین فسانه‌ها کوته نیست
نمایش همه...
6
پونزده شونزده ساله که بودم تکواندو کار میکردم. سه چهار ماه گذشته بود استاد گفت سبز ببند و جمعه برو مسابقه‌. مسابقه چیه اصلا؟ پنج شنبه رفتم اونجا اسم نوشتم و وزن کشی کردند و گفت جمعه صبح هفت بیا. صبح زود بیدار شدم، صبحونه خوردم و با اتوبوس تک و تنها پاشدم رفتم اونجا. مسابقه اول رو شانسی استراحت خوردم. حوالی ده بود که مسابقه دوم شروع شد. نمیدونم هوگو پوشیدین یا نه. نفس گیر میشه. مخصوصا وقتی ضربه میخوری کار به جایی میرسه که نفست بالا نمیاد. تحرک زیاد داری، لباست تنگ و گرمه و ضربه هم خوردی. تمام وجودت عرق کرده و نفست در نمیاد. ریه هرچقدر هوا میده داخل باز اکسیژن کمه برای رسیدن به سلول‌ها. بازی رو بردم. بازی سوم هم بردم. ساعت یک و دو بعد از ظهر بود. همه رفتن ناهار و استراحت. من هیچی با خودم نیاورده بودم. سالن دستغیب شیراز، باید همونجا وسط مردم لخت میشدی و لباس عوض میکردی. حس بدی داره جلو همه مردم لخت شدن. من متنفر بودم. با لباس و هوگو هم نمیشه رفت بیرون غذا خرید که. هیچی نخوردم. مسابقه چهار هم بردم. گشنه ام بود. یکی از بچه ها آمد. ویفر موزی داشت، از اینا که جلدش سبز بود. چهارتا توش بود. دوتاش رو داد به من. خوشمزگیش به کل جهان می ارزید. مسابقه پنجم رو رفتم توی زمین. کلا مبارزه چیز عجیبیه‌. یارو با تمام وجودش داره میزنه تو رو. کل وجود و تمرکزش میشه توی یه نقطه از پاش و تمام تلاشش رو میکنه که اون پا رو بزنه به سر تو. یا باید فرار کنی یا باید گاردت رو ببندی و با دست و بازو دفعش کنی. درسته امتیاز ندادی بهش ولی کتک رو که خوردی. یکی با کل وجودش داره میزنه. مسابقه پنج رو هم بردم و رسیدم فینال. گفتند بیشت دقیقه دیگه فیناله‌. عصر بود حوالی پنج و شش. همه رفته بودند تقریبا. دوستم نشسته بود حرف میزد. خسته بودم. چشمام سیاهی میرفت و خب فینال بود. یعنی همه راه رو امدیم که به اینجا برسیم. رفتم روی تشک. جون نداشتم ضربه بزنم. فقط گارد رو بسته بودم و نمیذاشتم امتیاز بگیره. صورتش رو میدیدم که اونم خسته است. نفس نمیتونست بکشه. مربیش سرش داد میزد که مکه نمیبینی اون نفس نداره، بزنش. پام بالا نمیومد. میدونستم نهایتش همینه ولی نمیتونستم. خسته بودم. شش-پنج باختم و دوم شدم. بهم لوح تقدیر دادن. توی اتوبوس برگشت دوستم گفت ولی میتونستی بزنیش و نزدی. گفتم آره. ساکت نشستم تا خونه. . الان هم همونم. فیناله، خورشید غروب کرده، همه رفتند و من خستمه. حریف هم داره با تمام وجودش میزنه. . سلام بعد از سه هفته
نمایش همه...
34
اوایل یه ایتالیا رفته بودم استادم خوشحال من رو به یه ایرانی دیگه معرفی کرد. من هیچکس و هیچ چیز نمیشناختم. پسره با لبخند تحویل گرفت من رو بعد بهم گفت یه نصیحت میکنم بهت و به فکر خودت باش. خب تو ایتالیا برای ما حساب باز نمیکردند چون تحریم بودیم. من با بدبختی یه حساب آنلاین باز کردم و خب برای حساب آنلاین که بتونی کارت رو داشته باشی باید پنج یورو میریختی به حساب. پول داشتم من ولی نقد بود. هیچ جا هم ازم قبول نمیکردند اون موقع که بتونم پول نقد رو بریزم به حساب. پنج یورو مثل پنج هزار تومن ایرانه. هیچی نیست. تصور کن یکی تو ایران یک ماهه گیر پنج هزار تومن پوله، دقیقا پنج هزارتومن پول، چیکار میکنی؟ سریع کارش رو راه میندازی و اصلا بهش فکر نمیکنی دیگه. من به اون پسر ایرانی گفتم اقا من گیر پنج یورو ام که انلاین بزنم. بیا من بهت نقد میدم تو برام انلاین بزن. پسره بهم گفت کون لقت. مشکلت مشکل بزرگیه، دائم هم داریش، برو بگرد یه راهی پیدا کن که بتونی رفعش کنی :) خیلی ناراحت شدم. دو سال هرجا رفتم نشستم کفتم آره این ایرانیه آمد بهم گفت کون لقت برو خودت حلش کن. خیلی برام سنگین بود. خیلی زیاد. بیش از حدی که تصور کنید ناراحت شدم. نه بخاطر کون لقتی که بهم گفت. بخاطر اینکه بابا تو هموطن مایی. تو با ما اینجوری کنی، دیگه توقع از بقیه چیه؟ همونجا تصمیم گرفتم که تا میتونم به بقیه کمک کنم. کلی برای بقیه پوزیشن جور کردم، کلی تو مراحل ویزا کمک کردم، پول نداشتند و پول دادم و گفتم هرموقع اصلا داشتی بده. چه میدونم از این کارهایی که دلم میخواست روز اول یکی برای من میکرد. میدونی به چه نتیجه‌ای رسیدم؟ اون پسره اون روز درست گفت. کون لقت. مشکلت بزرگه و برو حلش کن. نباید کمک میکردم. دلایلش زیاده و توان توضیح نیست. امروز دیگه از اون پسره ناراحت نیستم. الان میفهمم چرا گفت برو خودت حلش کن. . این صرفا درددله و همین. جزییات گفتن و نتیجه گیری ازش پایان خوشی نداره. بیخیال
نمایش همه...
https://twitter.com/WallStreetSilv/status/1691455593192853505?s=20 . این فیلم رو ببینید. این خانم ساکن کاناداست. برای کسانی که زبان ضعیفتری دارند یا حوصله دیدن ندارند این رو بگم که داره میگه ساعتی 34 دلار درآمد دارم (فکر کنم حداقل حقوق 20 دلار باشه مطمئن نیستم) و خب به سختی ماه رو به آخر میرسونه. یه مقایسه با ایران بهتون بدم، تصور کنید حداقل حقوق ایران 8 میلیونه و این خانم ماهی 13 میلیون تومن درآمد داره. . البته برای همه وضعیت این نیست و قطعا هزاران راه هست برای درست زندگی کردند. صرفا میخوام بگم اینطوری فکر نکنید که کانادا بهشته، اسیا و اروپا خره. . از نظر رفتار اقتصادی رفتار مشابهی با امریکا داره. قیمت نفت داره میره بالا و خب کانادا درآمدش بیشتر شده و باعث میشه وضع کشور بهتر بشه. . خواستین تصمیم به مهاجرت بگیرین، منطقی فکر کنین. ممد و تقی و جعفر گفتند کانادا بهشته پس پاشیم بریم معیار صحیحی نیست. به آمار و وضعیت اقتصادی توجه کنید. . باز از وضعیت اقتصادی جهان مینویسم :)
نمایش همه...

This is raw and real, it's the middle class that's getting hit hard. This lady makes $34/hr and can't even survive in Canada ... 🚨🚨🚨 🔊

من به چند نفری توی ویزا گرفتن و اپلای کردن و این کارها کمک میکنم. مثلا سوال‌هاشون رو جواب میدم. بعد آدم‌ها باحالن، مثلا طرف رفته کار رو کرده، ایمیل رو زده، همه چیز انجام شده و دیگه هیچ کاری نمیشه کرد، بعد میاد میپرسه سلام من همچین کردم، نظرت چیه؟ اخه من الان هر نظری بدم چه تاثیری داره؟ قبلش باید بپرسی نه بعدش. انتظار تایید دارند. وای بهترین کار دنیا رو کردی. بی نظیره این کارت. از غریبه و آشنا دنبال تایید گرفتنن. شما اینطوری نباشید.
نمایش همه...