cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

جامعه شناسی هنر

@roshanakdonya تماس با من 📝

نمایش بیشتر
کشور مشخص نشده استزبان مشخص نشده استدسته بندی مشخص نشده است
پست‌های تبلیغاتی
202
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

اعتراض سینماگران زن به خشونت و باج گیری جنسی دکتر نیره توکلی-جامعه شناس و عضو گروه مطالعات زنان-فروردین ۱۴۰۱ ۱.تعرض و آزار جنسی فقط محدود به محیط‌های سینمایی نیست. سال‌هاست، چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، تقریباً در همۀ عرصه‌های کار و فعالیت و حتی در محیط‌های کاری علمی و دانشگاهی و آموزشی دست و پاگیر زنان است. ۲.هر زنی در طول زندگی اجتماعی و شغلی و تحصیلی خود، نمونه‌های فراوانی از یکی از انواع آزارهای جنسی را تجربه کرده است. در هر کجا که زنان در خارج از چارچوب خانواده کار و فعالیت می‌کنند، تحت تأثیر فرهنگی که زنان را فقط در زیر مدیریت خانواده و ناموس کسی بودن درخور شأن و منزلت می‌داند، باغ بی حصار به شمار می‌آیند. سپس بسیاری از مردان، به تأثیر از این فرهنگ واپسگرایانه، که داشتن شرکای متعدد جنسی برای آنها رواست، دچار این گمان باطل میشوند که زنان خارج از چارچوب خانواده هدفی آسان و دم دستی برای نیل آنها به این ناحقی به شمار میایند. ۳. سلسله مراتب قدرت و نابرابری جنسی در محیطهای کاری و منابع قدرت سیاسی و اجتماعی با ایجاد فرادستی و فرودستی باعث سیستماتیک شدن این تعرض‌ها و تداوم و بی‌جواب ماندن آنها می‌شود. به‌ویژه نبود ضوابط و مقرراتی برای جلوگیری از سوءاستفاده از قدرت و موقعیت در این مورد بسیار تأثیرگذار است. به جای تبلیغ فرهنگ بتی تازه با شراب کهن و یار نوجوان و چارده ساله، مانند کشورهای دیگر باید ضوابطی چون برکناری و مجازات استادی که با دانشجوی خود هر نوع رابطه‌ای، حتی رابطۀ ازدواجی برقرار میکند، یا رابطۀ روانشناس با بیمار خود یا هرنوع روابط از این دست باید برقرار و لازم الاجرا شود. ۴. نادیده گرفتن و انکار مسئله یا لاپوشانی آن فقط به عمیق‌تر شدن زخم‌هایی می‌انجامد که باید منتظر سر واکردن آنها بود. ۵. اجابت درخواست امضاکنندگان مبنی بر تشکیل کمیته‌های مستقل، به همراه تصویب ضوابط و قوانین مربوط به برخورد و رسیدگی و مجازات بسیار ضروری است. وگرنه دور باطل بهره‌برداری از قدرت و لاپوشانی ادامه می‌یابد. تیغ را باید از کف آزارگر مست بادۀ قدرت رها کرد. ۶. شمار کسانی که در این کار پیشقدم شده‌اند به بیش از سیصدنفر می‌رسد. واکنش‌های منفی به این حرکت را می‌‌توان در چندین دسته جای داد: دستۀ اول) واکنش‌های همیشگی، و بیشتر از طرف مردان بیرون یا درون حوزۀ سینما، که تبعیض‌های جنسی و جنسیتی وضعیت موجود را طبیعی و برحق به شمار می‌آورند. ادامه مطلب در کامنت https://www.instagram.com/p/CcN4XO7q6R8/?utm_source=ig_web_copy_link
نمایش همه...
پری ملکی پریوار میخواند. او ترجیح میدهد همخوانی کند، ولی حاضر نیست فقط برای زنان کنسرت بگذارد. از همایون شجریان و دیگر خوانندگان مرد ایرانی نیز انتقاد میکند که با زنان خارجی کنسرت میگذارند، اما همان امکان را از خوانندگان زن توانای ایرانی دریغ میکنند. عدالت جنسیتی تازه شروع شده است. همین دیروز، در فینال جام جهانی والیبال، بازیکنان تیم لهستان پیراهنهایی پوشیده بودند که شمارۀ آن با شمارۀ چند بازیکن زن مشترک بود و در طراحی آن به موضوع تحقق عدالت جنسیتی تأکید شده بود. موسیقیدانان و خوانندگان مرد هم نباید وضعیت موجود را طبیعی و ایدئال به شمار آورند.
نمایش همه...
برادر قصه خوان من تقدیم به اکبر توکلی اکبر هر شب همه را ردیف می¬نشاند و برایمان قصه می¬خواند. شنل قرمزی و آلن پسر گمشده، سفیدبرفی و هفت کوتوله، تن¬تن و میلو. کیهان بچه¬ها. طاهره و عذرا و من و حتی مامانم ردیف می¬نشینیم و با اشتیاق گوش می¬دهیم. سعید هنوز خیلی کوچک است، یک سالش بیشتر نیست، و زهره هنوز به دنیا نیامده. داداش اکبر بدجوری به قصه خواندن عادتمان داده. بعد که همۀ قصه¬ها را می¬خواند، من باز هم آویزانش می¬شوم که ادامه بدهد. من چهارساله¬ام. فردا صبح همه می¬روند مدرسه. فقط من و سعید و مامان بانو می¬مانیم خانه. از در و دیوار بالا می¬روم. سه طبقه پله¬های خانه را ده بار بالا و پایین می¬روم و گاهی، در برگشت، قل می¬خورم و پله به پله می¬افتم پایین. هر چه می¬خواهم جلو قل خوردنم را بگیرم نمی¬شود. تمام قصه¬هایی که اکبر نمایشنامه¬وار خوانده تکرار می¬کنم و نمایش¬ها را اجرا می¬کنم. روی خرک ماشین شیشه¬بری آقاجان- هنوز حاج¬آقا نشده- حرکات بارفیکس انجام می¬دهم. روی تختخواب فنری که حالا کنج حیاط گذاشته¬اندش ترامبولین¬بازی می-کنم. بعد می¬روم توی حیاط سر حوض و می¬خواهم یک جوب جارو را بردارم که می¬افتم توی حوض. دستم را می¬گیرم به لبۀ حوض و فریاد می¬کشم :«به دادم برسید! به دادم برسید!» کسی به دادم نمی¬رسد و خسته می¬شوم و می¬افتم توی حوض. عجب آرامش و سکوتی دارد این آب سبز. بعداً مامان بانو می¬گوید: «توی بالکن طبقۀ دوم بودم. اول فکر کردم داری نمایشنامه اجرا می¬کنی، بعد یکدفعه دلم شور زد و گفتم نکند افتادی توی حوض و حدسم درست بود.» لباس¬های خیسم را که در می¬آورند و لباس¬های خشک را تنم می¬کنند، می¬زنم زیر گریه.» رقیۀ خانم، مستأجر اتاق جلویی طبقۀ پایینی می¬خندد و می¬گوید: «تازه یادت افتاده گریه کنی؟» گریه¬کنان می¬گویم «اکبر کی میاد؟» مامان بانو می¬گوید: «اکبرو میخای چی کار؟» «میخام قصه بخونه.» «بابا، مگر داداشت کار و زندگی و درس و مدرسه نداره؟ بیست و چهار ساعت بهش آویزونی که قصه بخونه. ایشالا، خودت با سواد بشی که بتونی بخونی.» آهان، مامان بانو درست می¬گوید! سواد خیلی چیز خوبی است. خسته شدم، بسکه افتادم دنبال داداش اکبر، که هی برایم قصه بخواند. حالا گیر داده¬ام که سواددار شوم و باز هم سواد را از اکبر می¬خواهم: «خب، یک کاری بکن که من هم بتونم برای خودم قصه بخونم. نمیشه یک اختراعی بکنند که بیسوادها هم بتونند بخونند؟» اکبر جواب می¬دهد: «چرا، یک کتاب¬هایی هست برای بیسوادها، بهش می¬گویند کتاب اکابر.» فردا ظهر توی بالکن طبقۀ دوم پشت نرده¬های بالکن ایستاده¬ام و منتظرم که اکبر از مدرسه برگردد. اکبر می¬آید. سوار بر دوچرخه¬اش و همان طور که روی دوچرخه نشسته بالا را نگاه می¬کند که می¬داند من در آنجا منتظر آمدنش ایستاده¬ام. با دست می¬کوبد روی سینۀ سمت چپ کتش. نگفته، هردو می¬دانیم که «یعنی کتاب بیسوادها همینجاست». همان کتاب اکابر، توی جیب بغل داخلی کت داداش اکبر است. خودش کتاب اکابر را برایم می¬خواند و آن¬قدر می¬خواند که من می¬فهمم «بانو جارو دارد» و در کدام صفحۀ کتاب «جارو دارد.» دستش را که می¬گذارد روی آن قسمتِ آن صفحۀ خاص، من کلمۀ «بانو» و این موضوع را که «جارو دارد» را نشانش می¬دهم. اکبر کلی تشویقم می¬کند و می¬گوید: «بفرما، سواددار شدی». مامان بانو رو می¬کند به اکبر و می¬گوید: «بلکم صداش بخوابه! کچلمون کرده، صبح تا ظهر بهونه می¬گیره که اکبر کی میاد!» اما یک جای کار می¬لنگد. اینکه نشد سواد. اکبر یکبند تشویق می¬کند. ولی من با کتاب اکابر سواددار نمی¬شوم. اکبر شوق و ولع سواددارشدن را به وجودم تزریق کرده. داداش اکبر، یعنی کتاب و قصه¬های رنگارنگ و بی¬تابی برای باسواد شدن و شور و شوق. برادرزاه¬ام، ارژنگ، امروز به¬ام زنگ می¬زند و می¬گوید. هوای تهران بارانی است. می¬گویم هوای اینجا هم بارانی است. انگار هوای تهران و شمال یکی شده تازگی¬ها! می¬گوید «بابا هوای بارانی را دوست داشت!» می¬گویم: «دوست دارد!» می¬گوید: «نه، دوست داشت!» و این یعنی دیگر داداش اکبر، بی داداش اکبر! داداش اکبر دنیای کودکیم را رنگین کرده بود. ارژنگ می¬گوید از بیمارستان زنگ زدند و گفتند....امروز، شانزده اردیبهشت دو صفر، قلب داداش اکبرم از کار ایستاد.
نمایش همه...
سارا حمیدی سوء¬تفاهمی در موسیقی سنتی ایرانی نبود فضای هنری ایمن در ایران، بویژه برای فعالیت زنان آوازخوان بسیاری از سرمایه¬های هنری این مملکت را به کوچ اجباری واداشته است. در این میان فضای نقد و ارزیابی درست نیز از میان رفته است و آوازخوانی نیز جنبۀ سیاسی پیدا کرده یا بهانه یا توجیهی شده برای گرفتن پناهندگی. نتیجه آنکه گاهی هنرمندان نیز عرصۀ درستی را برای فعالیت پیدا نمیکنند. بنظر می¬رسد که سارا حمیدی یکی از این هنرمندان است. صدای سارا حمیدی ممکن است بسیار رسا و با کیفیت و قوی باشد، ممکن است برای اپرا و پاپ و هر موسیقی دیگری مناسب باشد، اما قطعاً برای خواندن آوازهای سنتی ایرانی و به ویژه تحریرهای موسیقی سنتی ایرانی بسیار ناخوشایند و انعطافناپذیر و زمخت است. ردیفهای موسیقی سنتی ایرانی و تحریرهای آوازهای ایرانی بسیاری از زنان خوانندۀ خوشصدا را به خود دیده است که معیاری برای تحریرهای ظریف و گوشنوازند: قمر و پریسا و اخوان و افسانه رثایی و مهسا و مرجان وحدت و سولماز بدری و .... شماری از خوانندگان قدیم و جدید دیگر در موسیقی ایرانی خوانده¬اند و می¬خوانند و یکی از دیگری بهتر. سارا، اگر هم می¬خواهد در زمینۀ آواز ایرانی باقی بماند و سوهان روح نباشد، بهتر است یا اصلاً تحریر اجرا نکند، یا مثل خوانندگان دیگری که صدایشان تحریر ندارد و با استفاده از کشش¬ها ایراد کار خود را می¬پوشانند در این زمینه فعالیت کند. نیره توکلی
نمایش همه...
اجرای شعر شاملو با صدای بهرنگ موجانی
نمایش همه...
شعر شاملو.mp42.43 MB
بهاریۀ شمس لنگرودی
نمایش همه...
قطعه " New Day " منتشر شد ! قابل دسترس در پلتفرم های جهانی ( Spotify , Apple music , Youtube , ... ) @shamselangroodi @goshtasb_bahreini . روزی نو آغازی نو جغرافیای خانه من کجایی تا در کنار تو پهلو گیرم موجی کف بر لبم که به اشتیاق تو تا ساحل میدوم بر میگردم بی آنکه تورا ببینم . شمس لنگرودی . . شعر و صدا : شمس لنگرودی آهنگساز و تنظیم : گشتاسب بحرینی گیتار الکتریک : علی شهبازی گیتار باس : گشسب بانو بحرینی صدابردار : نیما اکبریان استودیو : طنین صوت تهیه کننده : طنین صوت . لینک اسپاتیفای : https://open.spotify.com/track/0uABmcA0Cz1466enGPMJoh?si=z5NXWV96QkS5Qq8pugAdlw
نمایش همه...
IMG_7340.MOV8.05 MB
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.