cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

چندرمحله/خوشواش

اخبار روستا را اینجا دنبال کنید ... 👇ارتباط با مدیران کانال👇 @Mohammadhasan_ardeshiri @Reza_omidifar @Mr_hamid8951 👇پیچ اینستاگرام👇 https://www.instagram.com/chandarmahalle .khoshvash کانال ایتا👇🏼 https://eitaayar.ir/chandarmahalle_khoshvash

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
290
مشترکین
-124 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
+330 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Photo unavailableShow in Telegram
برگزاری ۲ برنامه بمناسبت عیدسعیدغدیرخم روز دوشنبه ۱۴۰۳/۴/۴ در روستای چندرمحله: ۱_ جشن ویژه خواهران ساعت ۱۴:۳۰ در زینبیه بمیزبانی پایگاه مطهره خواهران ۲_ ایستگاه صلواتی ساعت ۱۷ در محوطه دهیاری بمیزبانی شورای اسلامی و دهیاری روستای چندرمحله
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
سی‌وششمین سالگرد سرباز شهید علی توکلی نام پدر: حسن تاریخ تولد: ۱۳۴۶/۹/۶ تاریخ شهادت: ۱۳۶۷/۴/۴ محل شهادت: شهابیه 🥀روحش شاد و یادش گرامی باد🥀
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
مراسم تشییع و خاکسپاری، ترحیم و پایانی مرحوم زنده یاد حسن سلطانپرست 👆👆 روحش شاد و یادش گرامی باد 🏴🏴🏴 🔸کانال و پیج چندرمحله/خشواش🔸 🔹 @Chandarmahalle_khoshvash 🌐 @www.Chandarmahalle.com
نمایش همه...
باسلام باعرض پوزش جهت اطلاع: روز دوشنبه ۴ تیر ۱۴۰۳ بدلیل نصب لوله اصلی آب روستای چندرمحله به منبع آب، آب شرب روستای چندرمحله و میخران از صبح تا غروب قطع می باشد. شورای اسلامی و دهیاری روستای چندرمحله
نمایش همه...
انالله واناالیه راجعون حسن سلطانپرست داماد حاج عزیزالله توکلی درگذشت روحش شاد و یادش گرامی باد تشییع و خاکسپاری فرداصبح در بهشت امام زاده عبدالله(ع) می باشد. زمان و مکان دقیق متقابلا اعلام میگردد.
نمایش همه...
اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه. گفت: حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه. گفتم: چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم. گفت: من رفتنی ام! گفتم: یعنی چی؟ گفت: دارم میمیرم. گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟ گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد. گفتم: خدا کریمه، انشاله که بهت سلامتی میده. با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم خدا کریم نیست؟ فهمیدم آدم فهمیده ایه . گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟ گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم از خونه بیرون نمیومدم کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد . با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن .آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه. سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم و بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم ماشین عروس که میدیم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم . گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم. مثل پیر مردا برا همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم. الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز و خوردنی شدم. حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن و قبول میکنه؟ گفتم: بله، اونجور که یاد گرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه آرام آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر، داشت میرفت گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟ گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز! یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟ گفت: بیمار نیستم! هم کفرم داشت در میومد و هم از تعجب داشتم شاخ دار میشدم گفتم: پس چی؟ گفت: فهمیدم مردنیم، رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند : نه! خلاصه حاجی ما رفتنی هستیم کی اش فرقی داره مگه؟ باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد... .
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
۱۴۰۳/۴/۳ 🏴🏴🏴 دوازدهمین سالگرد درگذشت شهیده کربلاییه خانم بتول بیابانی روحش شاد و یادش گرامی باد 🌷🌷🌹🌹🌹🌷🌷 شادی روحش الفاتحه مع الصلوات🙏
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
🏴🏴🏴 ۱۴۰۳/۴/۱ نهمین سالگرد مرحوم سید علی اکبر هاشمی برادر شهید سیدمحسن هاشمی روحش شاد و یادش گرامی باد 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 شادی روحش الفاتحه مع الصلوات
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
مژده اى دل که دلربا آمد دلربایى گره گشا آمد محنت و درد و غم فرارى شد شادى و رحمت و صفا آمد میلاد حضرت امام علی النقی الهادی علیه السلام مبارک باد🌹
نمایش همه...
حاکمی هر شب در تخت خود به آینده دخترش می اندیشید ...که دخترش را به چه کسی بدهدتا مناسب او باشد .. در یکی از شبها وزیرش را صدا زد و از اوخواست که شبانه به مسجد برود تا جوانی را مناسب دخترش پیدا کند که مناجات و نماز شب را بر خواب ترجیح دهد ... از قضا آن شب دزدی قصد دزدی در آن مسجد را کرده بود تا هرچه گیرش بیاید از آن مسجد بدزدد...پس قبل از وزیر و سربازانش به آنجا رسید ...در را بسته یافت واز دیوار مسجد بالا رفت و داخل مسجد شد .. هنگامی که بدنبال اشیاء بدرد بخورش می گشت وزیر و سربازانش داخل شدند و دزد صدای در راشنید که باز شد بنابراین راهی برای خود نیافت الا اینکه خود را به نماز خواندن مشغول کرد .. سربازان داخل شدند و اورا در حال نماز دیدند ، وزیر گفت : سبحان الله ! چه شوقی دارد این جوان برای نماز.... ودزد از شدت ترس هرنماز را که تمام می کرد نماز دیگری را شروع می کرد .. تا اینکه وزیر دستور داد که سربازان مراقب باشند از نماز که تمام شد نگذارند نماز دیگری را شروع کند و او را بیاورند ، و اینگونه شد که وزیر جوان را نزد حاکم برد . و حاکم که تعریف دعا ها ونمازها ی جوان را از وزیر شنید ، به او گفت : تو همان کسی هستی که مدتهاست دنبالش بودم و می خواستم دامادم باشد ، اکنون دخترم را به ازدواج تو در می آورم و تو امیر این مملکت خواهی بود ... جوان که این را شنید بهت زده شد و آنچه دیده و شنیده بود را باور نمی کرد ، سرش را از خجالت پایین آورد و با خود گفت : خدایا مرا امیر گرداندی و دختر حاکم را به ازدواجم در آوردی ،فقط با نماز شبی که ازترس آن را خواندم ! اگر این نماز از سر صداقت و خوف تو بود چه به من می دادی و هدیه ات چه بود اگر از ایمان و اخلاص می خواندم ! 🔸کانال و پیج چندرمحله/خشواش🔸 🔹 @Chandarmahalle_khoshvash 🌐 www.Chandarmahalle.com
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.