مرنج و مرنجان
محل نشرمطالب عرفانی، اخلاقی،معنوی آسایش دوگیتی تفسیراین دوحرف است بادوستان مروت بادشمنان مدارا💕 جنگ هفتادو دو ملت همه را عذربنه چون ندیدندحقیقت ره افسانه زدند💕 ارتباط بامدیر👇https://t.me/AliAmiriLawyer09121764016 لینک الحاق👇 @AliAmiriMarbini
نمایش بیشتر178
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
چه بد کرداری ای چرخ ...
@Bedooneloknt
Mohammadreza Shajarian -07. Tasnife Az Khoone Javanan.mp37.83 MB
☀️ سلام
وحید سه سالش بود. وحید پسر عموی من بود. وحید سلام نمی کرد.
صبح ها که از خواب بیدار می شد، زل می زد به چشم های یک عالم عمو و عمه و مادربزرگ و پدربزرگ و سلام نمی کرد.
همه می گفتند: وحید سلام کن! وحید سلام کن! ولی وحید می رفت زیر چادر مادرش قایم می شد یا پشت درِ اتاقشان سنگر می گرفت و سلام نمی کرد.
من یک سال و نیم از وحید بزرگتر بودم و سلام نکردنِ وحید بزرگترین مشکلم بود.
برای همین از این اتاق به آن اتاق می رفتم و می گفتم: سلام
از آشپزخانه می آمدم به هال و می گفتم: سلام
می رفتم به ایوان و رو به باغ می گفتم: سلام
به صندلی ها سلام می کردم. به دمپایی ها سلام می کردم. به کاسه و بشقاب و پیش دستی ها سلام می کردم!
همه کلافه می گفتند: عرفان چرا اینقدر سلام می کنی! عرفان بسه! عرفان سلام نکن!
می گفتم: آخه وحید سلام نمی کنه!
یعنی در آن دنیای چهار سال و اندیِ خودم دنبال یک راه چاره می گشتم، می خواستم چیزی را جبران کنم، می خواستم از خجالت بزرگترها در بیایم. از دار دنیا فقط یک سلام داشتم و با دست و دلبازی تمام ولخرجی می کردم!
حالا هم مشکلم همین است، حالا هم که جامعه پر است از خشم و خشونت و بی رحمی و بی سلامی، هنوز هم من جز سلام چیزی ندارم.
هنوز هم از این اتاق به آن اتاق می روم و سلام می کنم. به خیابان سلام می کنم، به اتوبوس سلام می کنم، به آجرهای دیوار و به سنگفرش پیاده رو سلام می کنم.
به آدم و درخت و پرنده، به دوست و دشمن و غریبه و آشنا و مردگان و زندگان سلام می کنم.
هنوز هم بعد از این همه سال چاره ای جز سلام پیدا نکرده ام.
راستی دوزخ مگر چیست جز جغرافیایِ بی سلامی و بهشت مگر کجاست جز اقلیمِ سلام!
✍️#عرفان_نظرآهاری
☀️@erfannazarahari
☀️#سلام_کن
وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا
attach 📎
🌸🍃🌸🍃
هر گاه عیبی در من دیدی،به خودم خبر بده نه کسی دیگر را،
چون تغییر آن دست من است!!!
کار اولت ثواب دارد و نصیحت است، اما گزینه دوم غیبت و گناه است،
چرا موقعی که چیز منفی در کسی می بینیم، جز خودش همه را خبر می دهیم؟؟؟؟؟
ما شهرت را با صحبت کردن در مورد یکدیگر می دانیم نه با یکدیگر!!!
جمله ای که بر یک هتل نوشته بود شگفت زده ام کرد :
"اگر سبب رضایتت شدیم از ما سخن بگو و گرنه با خود ما بگو"
بر خود تطبیقش دهیم تا غیبت از میانمان از بین برود!!!
نصیحت کن اما رسوا نکن!!!
سرزنش کن اما جریحه دار نکن!!!
بهشت وعده دور از دسترسی نیست اگر بی بهانه خوب باشی
صبحتون بخیر
🌸گر مرا هیچ نباشد
🪴 نه به دنیا ،
🌸 نه به عُقبی
🪴چون تو دارم
🌸همه دارم ،
🪴دگَرَم هیچ نباید ...
«مروت و مدارا»
https://chat.whatsapp.com/F8jmDtozrwm9vr7ZGRG1S6
🌹🙈🙉🙊🌹
مرنج و مرنجان۲
https://chat.whatsapp.com/IqEqpSY7MpAKjWtpjtBIjW
wd8ac12upp-188056577_493514332073198_645994444545852274_n.mp42.31 MB
بد میکنی و نیک طمع میداری
هم بد باشد سزای بدکرداری
با اینکه خداوند کریم و است و رحیم
گندم ندهد بار چو جو میکاری
حضرت_مولانا
#قشیریه_خوانی_های_من 60
شبلی گوید:
شُکر
دیدنِ مُنعِم بُوَد
نه دیدنِ نعمت.
@cafebookandmusic
#رساله_قشیریه
#ابوالقاسم_قشیری
ترجمهی: #ابوعلی_حسن_بن_احمد_عثمانی
بهگزین: #پارسا_نوروزی
تصحیح: #بدیع_الزمان_فروزانفر
چاپ: انتشارات #زوار٬ نوبت سوم ۱۳۹۱
راز بزرگ،این است؛
وجودت را
از منیت ،
پاک کن.
خدا،
در نهان،
منتظر توست.
#اشو
بوی رایحه خوش از کسی که زباله حمل میکند بر نخواهد خواست.
تا زبالهها را دور نریزی و خود را نشویی،
این بو هم خودت و هم دیگران را آزار میدهد.
باید آنها را از وجود خود بزدایی.
زبالههایی همچون: منیت، حسادت، حرص و تعصب، خشم، رقابت، مقایسه و تنفر و...
مراقبه و آگاهی، شما را به پاکسازی درونی سوق میدهد.
عشق شما را خوشبو میکند.
اشو
"نام معشوق بر در و دیوار"
نقل است که (#ابوسعید_ابوالخیر)
پدرش دوستدار سلطان محمود غزنوی بود چنان که سرایی ساخته بود و جملهٔ دیوار آن را صورت محمود و لشکریان و فیلان او نگاشته. شیخ طفل بود. گفت: "یا بابا از برای من خانه ای باز گیر".
ابوسعید همهٔ آن خانه را اللّٰه بنوشت.
پدرش گفت: "این چرا نویسی؟".
گفت: "تو نام سلطان خویش مینویسی و من نام سلطان خویش".
پدرش را وقت خوش شد و از آنچه کرده بود پشیمان شد و آن نقشها را محو کرد و دل بر کار شیخ نهاد.
#عطار، #تذکرة_الاولیا
نگاشتن نام کنایه از اشتغال مدام
به صاحب نام
و پیوسته یاد او در دل داشتن
و به عشق او کار کردن است.
دنیا طلبان
و شیفتگان زر و سیم
و مال و جاه
به هر دین و آیین که باشند
نام گوساله سامری را
بر در و دیوار زندگی
و جمله رفتارها و کردارشان نقش کردهاند
اما عاشقان حضرت حق
ذکر خدا را
در دل دارند
و هیچ سودی و سودایی
ایشان را از یاد پروردگارشان غافل نمیکند(نور: ۳۷).
برگرفته از کتاب "متون عرفانی به زبان فارسی"
اثر #حسین_الهی_قمشهای
ناشر: انتشارات سمت
تصویر: مسجد نصیرالملک شیراز
attach 📎
" درشتی و نرمی "
خشم بیش از حدّ گرفتن، وحشت آرد و لطف بی وقت، هیبت ببرد. نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند.
درشتی و نرمی به هم در، به است
چو رگزن که جراح و مرهم نه است
گلستان/ #سعدی
برگرفته از کتاب " بررسی آثار ترجمه شده اسلامی (۲) "
اثر #حسین_الهی_قمشهای
نگارگری قدیمی ایرانی
یک طرح متفاوت انتخاب کنید
طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.