4 074
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
+17 روز
-1330 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
#قسمت
خواننده : شاد روان بانو #رامش
🍁🌾
هرگز تسلیم نشوید
وقتی مشکلی رخ می دهد، وقتی جاده سربالایی است، وقتی پول کم و بدهی زیاد است، وقتی دلت می خواهد لبخند بزنی اما مجبوری که آه بکشی، وقتی تحتِ شرایطِ فشار و خفقان هستی
نفس بکش اما تسلیم نشو!
زندگی سرشار از فراز و نشیب است
ما می دانیم و لمسش می کنیم
بارها شکست می خوریم
و وقتی که باید تلاش کنیم، دست از کار و تلاش برمی داریم
اگر پیشرفت کُند است، هرگز تسلیم نشوید
موفقیت شاید در یک قدمیِ شما باشد
در مقابلِ شدیدترین ضربات به نبرد ادامه بدهید
در بدترین شرایط است که نباید تسلیم شوید.
👤 #برایان_تریسی
🍁🌾🍁🌾
💔💔
@MEHRGANE95
👍 1
💔💔
🌾🍁🌾🍁
#زلزلهای_در_قلمروی_اندیشه
🌾🍁
زلزلۀ لیسبون، پایتخت پرتغال، در سال ۱۷۵۵ میلادی، مشهورترین زمینلرزۀ تاریخ بشر است؛ نخست از آن رو که دهها هزار کشته بر جای گذاشت و زیباترین شهر اروپا (پس از لندن و پاریس) را از بستر نرم بر خاکستر گرم نشاند؛ دوم به دلیل توفانی که در الهیات مسیحی برانگیخت. زلزلۀ لیسبون تیر خلاصی بر پیکرهٔ قرون وسطا و خون تازهای در رگهای عصر روشنگری بود.
روز اول نوامبر ۱۷۵۵ میلادی، برابر بود با «عید مذهبی مقدسان». مردم لیسبون در کلیساها گرد آمده بودند و خدا را نیایش میکردند که ناگهان شهر لرزید، زمین شکافت، خانهها فروریخت و سپس ابرموجی از دریا به سوی شهر برخاست. هنوز آفتاب به میان آسمان نرسیده بود که هفتاد هزار کشته بر زمین افتاد، دهها کلیسا در یکی از مقدسترین روزهای مسیحی با خاک یکسان شد و از زیر هر سنگی نالۀ انسانی به گوش میرسید.
اروپای مسیحی به فکر فرو رفت. کاتولیکهای جهان میپرسیدند: چرا لیسبون؟
در تمام اروپا کدام شهر را میتوان یافت که به اندازۀ پایتخت پرتغال، کلیسا و کشیش و آیینهای مذهبی داشته باشد و مردمی نیایشگر و راستکیش در آن زندگی كنند؟
این پرسش، زلزلۀ دوم را در سرتاسر اروپا به راه انداخت و کسانی چون ولتر و دیدرو نیز بر آتش آن دمیدند. هیچ واقعهای تا آن زمان، مردم را دربارۀ دعاوی و قداست كلیسا، چنين به تردید نینداخته بود.
اندکاندک الهیات مسیحی عقب نشست و پذیرفت که افسار زمین در دست نیروهایی است که بیرون از جهانشناسی کلیسا عمل میکنند.
عقبنشینیهای کلیسا ادامه یافت و تا آن جا پیش رفت که بهنوبت، کیهانشناسی، فیزیک، شیمی، طب، سیاست، اقتصاد و حقوق نیز از کلیسا اعلان استقلال کردند. از دل عصر روشنگری، ایدۀ مهم و بسیار کارساز « قراردادهای اجتماعی » و سپس « منشور حقوق بشر » بیرون آمدند.
اکنون کلیسا همزیستی با علوم جدید را آموخته است و قوانین علمی را بیش از پیش حرمت میگذارد؛ اگرچه برای پستوهای ذهن تاریخزدهاش، زلزلههایی دیگر نیز در راه است.
امیدداریم که اتفاق پیش آمده اخیر در کشورمان
پستوهای تاریخ زده و ذهن های بیمار مردم متحجر و خرافه پرست را مانند زلزله لیسبون تکان دهد و بسان تیر خلاصی بر پیکره خرافات و افکار قرون وسطایی حاکمان و مردم مسخ شده باشد.
🌾🍁🌾🍁
💔💔
@MEHRGANE95
👍 6
سال ها رسانه های دولتی و ارزشی در دفاع از #پوشش_اسلامی به محدودیت های پوشش در دانشگاه های غرب استناد می کردند که با این تصاویر حرفی برای گفتن نیست.
▪️پی نوشت: دو دانشگاه علامه و بهشتی هم خواستن اخراجی های دانشگاه های آمریکا رو بورسیه کنند، خب کی بخیله بسم الله..
#هیچی_دیگه_صلوات
🍁🌾🍁🌾
💔💔
@MEHRGANE95
👍 6😁 1
💔💔
🍁🌾🍁🌾
#رفتند_سراغ_شاهنامه
🍁🌾
علم الهدی -امام جمعه مشهد- گفته حجاب متعلق به فرهنگ ایران است؛ در شاهنامه، فردوسی از قول منیژه نقل میکند
«منیژه منم، دخت افراسیاب،
برهنه ندیده تنم آفتاب»
🍁🌾
بهقول رضا شکراللهی، «ظاهراً در شاهنامهی ملاها، افراسیاب شاه توران نبوده و شاه ایران بوده، پس منیژه هم دختری تورانی نبوده و ایرانی بوده. در این شاهنامه همچین منیژه به بیژن ایرانی دل نباخته و او را بیهوش نکرده و برای فسق و فجور به شبستان خودش نبرده!»
اول اینکه قابل توجه است؛ منیژه دختر افراسیاب است و نه تنها ایرانی نیست بلکه دشمن ایران زمین است که تمام وجودش پلیدی است.
و دوم اینکه؛ صحیح این بیت به اینصورت است:
منیژه منم دخت افراسیاب
برهنه ندیدی مرا آفتاب
و اما
این نوع فهم و بیان شاهنامه اساسا غلط است. یک بیت را از جایی درآوردن و خواندن بدون اینکه پس و پیش آن گفته شود روشی مرسوم اما غلط در شاهنامهخوانی است.
این بیت به این صورت در شاهنامه آمده است:
منیژه منم دخت افراسیاب
برهنه ندیدی مرا آفتاب
منیژه دارد خودش را به رستم معرفی میکند تا کمکشان کند.
مصداق عفت قلمداد کردن منیژه بسیار عجیب است. منیژه دختر افراسیاب است. دشمن ایران، دیو و کسی که تمام وجودش پلیدی است. شاید بفرمایید به دخترش چه؟! او دختر پاکی بوده است.
اما اینطور نیست. منیژه قبل از اینکه ادعا کند تنش را آفتاب ندیده، با بیژن ماجراها داشته است:
سه روز و سه شب شاد بودند بهم
گرفته بر او خواب و مستی ستم
در چادر سه روز و سه شب در اوج شادی بودند. وقت رفتن منیژه دلش نیامد بیژن را رها کند. بیهوشش کرد و با خود به خانه برد. وقتی بیژن از بیهوشی نجات یافت منیژه را در بغل خودش دید.
چو بیدار شد بیژن و هوش یافت
نگار سمن بر در آغوش یافت
بیژن و منیژه در همان خانه در حال مستی به دام میافتند و بیژن به دستور افراسیاب به چاه انداخته میشود.
منیژه را به رخ زنان ایران کشیدن چندان محترمانه نیست و مهمتر از آن اینکه حجاب یا بیحجابی در روزگار ما مسالهای مربوط به تحول حقوق زنان است بر مبنای اندیشههای جدید. مثال آوردن از متنهای کهن که بر مبنای اندیشههای کهن صورتبندی شدهاند دردی را دوا نمیکند. این مساله را باید به زبان جدید طرح کرد و پاسخ داد.
ولی اگر در بهرهگیری از شاهنامه اصراری وجود دارد بهتر است به "دادگری" آن توجه شود که بسیار پررنگتر و مفصلتر و اساسیتر است و اتفاقاً به درد جامعه امروز هم بیشتر میخورد.
برگرفته از کانال "شاهنامهپژوهی
🍁🌾🍁🌾
💔💔
@MEHRGANE95
👍 12
یک دوچرخه سوار برای اقتصاد فاجعه است :
خودرو نمیخرد!
وام خودرو نمیگیرد!
دیر مریض میشود!
بنزین نمیخرد!
قطعات یدکی نمیخرد!
پول پارکینگ نمیدهد!
چاق نمیشود!
جریمه نمیشود!
🍁🌾🍁🌾
💔💔
@MEHRGANE95
👍 5👏 1
💔💔
🍁🌾🍁🌾
#تنها_وطیفه_انسان
🍁🌾
یک خبرنگار، مدام در تعقیب آلبر کامو، نویسنده فرانسوی بود و از او میخواست کار خود را به تفصیل و با جزییات کامل برایش توضیح دهد.
نویسنده رمان "طاعون" درحالی که از پاسخ دادن طفره میرفت، گفت:
_من فقط مینویسم. این دیگران هستند که با قضاوت خود میگویند چگونه آثار من را میفهمند!
اما خبرنگار قانع نشد و ساکت نماند. سرانجام یک روز عصر، توانست کامو را در یک کافه تریا در پاریس ملاقات کند. به کامو گفت:
انتقاد سازنده سبب میشود تا یک موضوع عمیق مطرح بشود!
و سپس از او پرسید:
اگر به شما بگویم لازم است کتابی درباره جامعه بنویسید، آن را می پذیرید و یا آن را به جنگ میطلبید و با آن مخالفت میکنید؟
و کامو پاسخ داد:
_البته که قبول میکنم. این کتاب صد صفحه دارد که نود و نه صفحه آن سفید است و هیچ چیز در آن صفحات نوشته نمیشود.
اما در پایان صدمین صفحه مینویسم که:
" تنها وظیفه انسان عشق ورزیدن است"
✍🏻 #پائولو_کوئیلو
🍁🌾🍁🌾
💔💔
@MEHRGANE95
👍 4
#کارون
خواننده : زنده یاد #فرزین
🍁🌾
من بنده آن کسم که شوقی دارد.
بر گردن دل ز عشق طوقی دارد
تو لذت عشق و عاشقی را کی دانی
این باده کسی خورد که ذوقی دارد
🍁🌾🍁🌾
💔💔
@MEHRGANE95
👍 2
💔💔
🍁🌾🍁🌾
#قلقلک
🍁🌾
میگفت داشتم فیلم خوب پی کی محصول کشور هند نگاه می کردم
در طول مدت زمان مشاهده فیلم
چندین چند بار اشک از چشمام سر ریز شد. بعد از فیلم. حس خیلی خوبی داشتم
به اون لحظاتی که اشکم در میآمد فکر می کردم پیش خود فکر میکردم که من خیلی احساساتی هستم.
گفتم فکر نمی کنی که این احساسات همان ارتباط مستقیم با خدا است.
گفت چرا اتفاقا داشتم به همین موضوع فکر میکردم که صحنه هایی در زندگی روزمره مشاهده میکنیم که احساسات ما را قلقلک میدهد.شده با یک موسيقي و یا یک اثر هنری دلنشین. یک حرکت زیبا ورزشی. یک حرکت اجتماعی مردمی. و..... هزاران صحنه از طبیعت که شور و شوق به زندگی را
شعله ور میکند احساسات آدمی رو نوازش میدهد.
در تصدیق حرف های او گفتم آره این ذات آدمیست.
گفت نه یک چیزی بالاتر از ذات است پشت این احساسات شیرین چیزی نشسته که ما بهش میگیم خدا که ارتباط مستقیم دارد با وجدان آدمی
وآی بر اون کسانی که وجدان ندارند. چون هیچ ارتباطی با موجودیت ندارند و امنیت منافه شخصی خود را در گرو احساس و وجدان نداشته میبینند.
گفتم یعنی آدم بی احساس.....
گفت احساس در جمع خلاصه میشود
مثل حس پنج گانه شما. وقتی خوب کار کند مشکلی نیست اما کافیست تا یکی از این حسیات تان کار نکند آن موقع است که مشکل را درک خواهی کرد.
گاهی اوقات قلقلک دادن روح و روان برای انسان لازم است دیدن صحنه های زیبا. شنیدن آن چیزی که دلنشین است
چشیدن خوشیها بعد از راه پر پیچ و خم
طوفانی. نوازش کردن گلهای رنگا رنگ و بویدن عطر خوش آزادی....
🍁🌾🍁🌾
💔💔
@MEHRGANE95
👍 5