287
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
-130 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
«هیچ چیز نمیتواند نظم نور را برهم زند. در آن نظم که نمیتوانم جز خود و آنچه دوست دارم چیز دیگری باشم.»
یکی از زندانیان با صدای بلند گفت: «ولی اینطور نیست! اونا جرات کردن نظم نور رو به هم بزنن و از بین ببرنش. اینجا کسی نه به نور، نه به روز، نه به بچهها، نه به زنها، نه به مادر بیچاره من که حتماً چشم به راه پسر گمشدهش مرده، به هیچچیز و هیچکس احترامی نمیذاره. نه دوستان اینجا روشنایی رو لِه کردن.»
مرگ نور - طاهر بن جلون
دست تو
چقدر تاخیر دارد
وقتی که چای گرم میشود
و تو
چای سرد را تعارف میکنی
دو سه ماه دیگر این اطلسی
که تو کاشتهای
گل میدهد
من به ساعت نگاه میکنم
تو میمیری
شمع روشن را به اتاق آوردند
اطلسی گل داده است
قطار در سپیده دم
کنار اطلسی منتظر تو
در باد ایستاده است
گل اطلسی بر سینه تو بود
وقتی تو را برای دفن میبردند
هنگام که تو مرده بودی
آدم به گل خفته بود
هنگام که تو مرده بودی
یاران به عشق و عطر
مانده بودند
همهی ما را دعوت کردند
تا در آن عکس یادگاری باشیم
عکاس سراغ تو را گرفت
من بودم
تو نبودی
تو مرده بودی
عکاس از همه ما بدون تو
عکس یادگاری گرفت
عکس را چاپ کردند
آوردند
در همهی عکس فقط یک شاخه اطلسی
و دو دست
از جوانی تو
در شهرستان
دیده میشد
ما همه در عکس سیاه بودیم
#احمدرضا_احمدی
پاییز پشت پنجره
استوار ایستاده است
مرا نظاره میکند
که چرا من
هنوز جهان را ترک نکردهام
من که قلب فرسوده دارم
من که باید با قلب فرسوده
کمکم تو را فراموش کنم.
#احمدرضا_احمدی
۱۳۱۹ - ۱۴۰۲
روی جسدها
پارچهای از انکار کشیدم
و به بازگشت تنهای سالمشان
در روزی از آفتاب
فکر کردم
تا از نامیرایی تنهاییام نترسم
در جنگی که تنها
جسدها و پارچهها را
از بین نبرده بود
۲/۴/۱۹
۱:۰۵
هستی جلالی