cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

پیکِ چنگُر

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
259
مشترکین
+124 ساعت
+27 روز
+1130 روز
توزیع زمان ارسال

در حال بارگیری داده...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تجزیه و تحلیل انتشار
پست هابازدید ها
به اشتراک گذاشته شده
ديناميک بازديد ها
01
دو کوه بیستون و زنهان بسان بانو ای میان دشت چمچمال در هنگام غروب Join → @kreman_shah19
561Loading...
02
Media files
630Loading...
03
🔴 *اگر فیلم بلند سینمایی "ساز دهنی"* *و ماجرای "امیرو و عبدولو" را به یاد دارید، این دو دقیقه را ببینید.* *امیر نادری کارگردان این فیلم غوغا کرد.* *یادش گرامی* *(ساز دهنی ۱۳۵۲)* *خواهشاً باگوش جان بشنوید*🙏🏻
773Loading...
04
چشم انداز وضعیت جوی استان طی چند روز آینده: تاریخ صدور: 1403/02/20 بر اساس بررسی آخرین نقشه های هواشناسی، از امروز تا روز شنبه، تقویت شرایط پایدار که منجر به افزایش نسبتاً محسوس دمای هوا می‌شود؛ مهمترین پدیده قابل ذکر در جو استان خواهد بود. به دنبال این وضعیت، موجی ناپایدار از روز یکشنبه تا سه شنبه، جو منطقه را تحت تاثیر گرفته، به تناوب سبب بارندگی همراه با وزش باد و رعدوبرق در سطح استان می‌شود. بارش که در روزهای دوشنبه و سه شنبه از نمود بیشتری برخوردار خواهد بود؛ موجب کاهش نسبی دمای هوا در غالب نقاط استان خواهد شد. @Kermanshahmet
710Loading...
05
https://t.me/peykechongor
1864Loading...
06
Media files
720Loading...
07
نمائی زیبا از خیابانی در کانادا(تورنتو)
830Loading...
08
چای و گپ.و آن سال ها قڕنەقاز یا سیاه سرفه گرفته بودم،کلاس اول ابتدایی بودم و مدرسه رفتن هم با این سرفه های مداوم و پشت سر هم ممکن نبود سرفه پشت سرفه نفسم را بند می آورد و صورتم سیاه می شد و از تنگی نفس جانم به لب رسیده بود ،مادرم مرتب با کف دستش به پشتم می زد و کمی آرام می شدم. هر کس چیزی می گفت: مشی روشن در حالی که پک به چپقش می زد و بوی دود و تنباکویش همه جا را گرفته بود می گفت که گوشت کلاغ سیاه دوای این قته ها(سرفه ها) می باشد و برایم کلاغ سیاه را شکار کردند و به بهانه گوشت مرغ به من خوراندند اما قڕنەقاز دست از سرم برنداشت و خالو روشن ناراحت بود که دوای پیشنهادی او کلاغ سیاه کمکی نکرده است. پیش حاجی جاجگ بر رفتند و از او کمک خواستند،چاو افتاده بود که پسر او هم قبلآ مریضی قرنه قاز را گرفته است و حاجی هم نسخه خود را گفته بود که گوشت سیخور را اگر پیدا کنید کمکش می کند و پدرم شانه اش را بالا انداخته بود و گفته بود حاجی میلکانت ویران شود گوشت سیخور را از کجا پیدا کنیم. یک روز صالح عسل بر که شون مگس های عسل را می برد و به شون بر و یا ردیاب مشهور بود گذرش به خانه ما افتاد و ننه هاجر جریان مرا برایش تعریف کرد و از زندگی گلگی می نمود که سرفه ها بچه را از پا در می آورند و خالو صالح سیگار دست پیچ خود را در سر چوب سیگاری بلندش که از چوب بلالیوک درست شده بود با دقت و مهارت جا داد و پکی به چوب سیگاری زد و با تمام قدرت به درون کشید و نیم سرفه ای چاشنی دود کرد و گفت خوب ننه هاجر مگر نمی دانی دوای درد قرنه قاز شیر خر تازه زاییده می باشد، یعنی به محض این که خر زایید شما باید شیر او را بدوشید و به این بچه بدهید،ننه هاجر از حرف های او حیران شده بود و به فکر رفت و گفت خدا له برای کمت نکیدن (خدا از برادری کمت نکنه) و چای را از کتری سیاه داخل اجاق ریخت و جلویش گذاشت . صالح گله قندی را از داخل قندان برداشت و با احتیاط آن را در پیاله خیس کرد و به دهانش گذاشت و  به چای فوتی کرد و با حرص سر کشید طوری که صدای هوفه دهنش را همه شنیدند. عصر پدرم که برگشت صالح عسل بر رفته بود و ننه هاجر جریان شیر خر را با او در میان گذاشت .پدرم سرش را تکان داد، نگاهی مظلومانه به من انداخت و گفت خوب پسرم صالح  یک دنیا تجربه است و همین طوری حرف نمی زند خدا را شکر خر خالو صایه خان بعد از چند روز دیگر می زاید. بعد از چند روز پسر خالو صایخان که به او مامگه می گفتیم پیش ما آمد و گفت که پدرم مرا فرستاده که به شما خبر بدهم که خر دیزه دارد اره ما (زایش) می کند و همه خوشحال شده بودیم. دور خر دیزه جمع شده بودیم و بعد از زایش کلای صایه خان با کاسه مسی آن را دوشید و دو دستی تقدیم پدرم کرد و پدرم در جواب لبخندی زد و گفت کلای صایه خان خدا مالت آباد کند. هر روز لیوانی از شیر خر را به خورد من می دادند و یواش یواش سرفه ها کم شدند و قرنه قاز یا سیاه سرفه مرا معالجه نمودند و همه خالو صالح و یا صالح عسل بر را دعا می نمودند.سال ها گذشت اما هر وقت که من خلاف میل پدرم کاری را انجام می دادم او همیشه به من کنایه می زد و می گفت پسرم تقصیر نداری شیر خر خورده ای. #دکتر کریم عزتی زاده
1801Loading...
09
🥔 ممنوعیت صادرات سیب زمینی لغو شد. @keshavarzan_dam
801Loading...
10
🚜#افزایش‌قیمت‌تراکتورسازی‌شایعه‌یا‌واقعیت از دیروز یک لیست افزایش قیمت ازسوی تراکتورسازی درحال دست به دست شدن است که حاکی از افزایش 10 الی 25٪ تراکتورسازی است. اول بگویم این لیست مربوط به سایت کدال (عکس3) است که سایت رسمی بورسیه ایران است و این لیست قیمت دراین سایت درج شده است. نامه منتشرشده (عکس1) توسط آقای دکتر وحیدزاده مدیر عامل تراکتورسازی به مخاطب هدف آقای سلطانی رئیس نظارت بر ناشران گروه صنعتی و معدنی بورس درج و منتشر شده است. و اما آیا این افزایش قیمت برای محصولات تراکتورسازی درسایت تراکتورسازی هم اعمال شده است؟ خیر این افزایش قیمت فقط بصورت پیشنهادی به بورسیه اعلام شده است و هنوز هیچ تاییدای برای افزایش 21 درصدی تراکتورسازی از سوی وزارت صمت صادرنشده است. ✍ دراین چندسال هرچه گفتند و هرکاری کردند کشاورزان به دیده منت پذیرفتند، اما با توجه به ناعدالتی دولت درحق کشاورزان در تعیین نرخ خریدتضمینی گندم 1403 که چگونه با کاهش 2 هزارتومانی نرخ گندم، کلاه سر کشاورزان گذاشتند اکنون هم با توجه به افزایش قیمت کودوسم ... و اکنون افزایش احتمالی تراکتور دیگه سکوت بیش ازاین جایز نیست. باور کنید یک دست تنها صدا ندارد؟
670Loading...
11
امیدوارم اگر خدایی هم آن بالا هست به‌جز آمار برداری از ویسكی خوردن و گوشت خوک خوردن من، حواسش به چیزهای مهم‌تر دیگری نیز باشد..! #بادبادک_باز #خالد_حسینی
761Loading...
12
یادتون نره... با خاموش شدن چراغ خونه کسی چراغ خونه ما روشن نمیشه... ‌‌‌‌‌‌‌‌  
770Loading...
13
استادی با شاگردش از باغى ميگذشت .. چشمشان به يک کفش کهنه افتاد. شاگرد گفت گمان ميکنم اين کفشهاي کارگرى است که در اين باغ کار ميکند . بيا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببينيم و بعد کفشها را پس بدهيم و کمى شاد شويم ..! استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنيم؛ بيا کارى که ميگويم انجام بده و عکس العملش را ببين! مقدارى پول درون آن قرار بده .. شاگرد هم پذيرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند. کارگر براى تعويض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همينکه پا درون کفش گذاشت متوجه شيئى درون کفش شد و بعد از وارسى ، پول ها را ديد. با گريه فرياد زد : خدايا شکرت !  خدايی که هيچ وقت بندگانت را فراموش نميکنى .. ميدانى که همسر مريض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رويی به نزد آنها باز گردم و همينطور اشک ميريخت .. استاد به شاگردش گفت: هميشه سعى کن براى خوشحاليت ببخشى نه بستانی https://t.me/peykechongor
720Loading...
14
بلبلی شیفته میگفت به گل که جمال تو چراغ چمن است گفت، امروز که زیبا و خوشم رخ من شاهد هر انجمن است چونکه فردا شد و پژمرده شدم کیست آنکس که هواخواه من است   پروین_اعتصامی🌹 https://t.me/peykechongor
1771Loading...
15
Media files
740Loading...
16
Media files
690Loading...
17
Media files
700Loading...
18
الان با حقوق یک ماه کارمند‌ چند کیلو گوشت میشه خرید؟؟ @jomalatenabvziba 🌹🍃
630Loading...
19
مُردگان ، به خانه ی خود بازگشته اند. این زندگانند که با وجدان های سکوت کرده اینچنین سرگردانند.
601Loading...
20
چند وقت پیش یک سفر کاری داشتم و من همیشه عادت دارم زود وارد ایستگاه قطار میشم تا بتوانم سریعتر وارد قطار بشم و برم تخت های بالا جا بگیرم , برعکس اون روز دیرتر وارد ایستگاه شدم و وقتی رفتم داخل کوپه دو تا خانم جوان تخت های بالا جا گرفته بودن, قسمت پایین یه خانم با پسر حدودا ۹ ساله ای و یک خانم میانسال نشسته بودن منم بناچار همون پایین نشستم و از همون ابتدا مشغول کتاب خواندن شدم و بعد از گذشت یکی دو ساعت متوجه شدم خانمی که پسر بچه ای بهمراهش بود گریه میکنه و خانم مسن روبرویش داره با هاش صحبت میکنه, ناخودآگاه به سخنان این دو بانو گوش کردم, گویا مادر شوهر و خواهر شوهر این بانو در کوپه بغلی بوده اند و او فرزندش را به کوپه بغل فرستاده بود و به فرزندش گفته بود ببین در مورد من چه می‌گویند و فرزندش برگشته بود و هر چه شنیده بود برای مادرش تعریف کرده بود , و ظاهرا حرفهای خوشایندی نزده بودند خانم مسن که زنی با کمالات بود به این مادر گفت ، تازمانی اعتیاد به رنج کشیدنت را ترک نکنی ، اوضاع همین است برایم جالب بود ، مگر ما انسانها معتاد به رنج کشیدن میشویم؟؟ من آموختن را دوست دارم به نظرم جامعه بزرگترین دانشگاهی است که هر انسانی بدون پرداخت شهریه می‌تواند در کلاسهای آن شرکت کند و انتخاب کند در چه کلاسی در این دانشگاه درس بخواند ، اون روز من هم در کوپه در یک کارگاه عملی شرکت کرده بودم ... مادری معتاد به رنج و استادی که آماده بود تا راهنمایی کند من هم سر تا پا شوقِ آموختن، استاد رو به خانم گریان کرد و گفت ، از کی معتاد شدی؟؟ خانم گریان گفت من اصلا معتاد نیستم من هیچی مصرف نمیکنم استاد گفت ، چرا تو رنج کشیدن عادت روزانه ات شده مگر تو امروز مسافر نیستی ؟؟ گریان خانم گفت ، چرا داریم میریم سفر استاد گفت ، تو امروز بخاطر دغدغه ات برای سفر، رنج مصرف نکرده بودی اما تا در کوپه نشستی ، فرزندت را فرستادی تا از کوپه کناری برایت مواد تهیه کند و او هم سخنان زهرآگین را برایت آورد و تو هم مصرف کردی و اکنون هم مشغول رنج کشیدن و گریه کردن هستی ، دیدگاه این استاد برایم بسیار جالب بود، خانم گریان هم که گویی مثل من با دیدگاه جدیدی روبرو شده بود گریه اش متوقف شد و گفت ولی اونا خیلی بد هستن ، چرا باید پشت سرم حرف بزنند؟!!! استاد گفت ، شغل مواد فروش ، فروش مواده تو چرا مواد آنها را میخری ، تا زمانی تو بهایی نپردازی هیچکس به زور به تو هیچ موادی نمی‌دهد ، ادامه داد در این دنیا همه فروشنده هستند تو مشخص کن خریدار چه چیزی هستی خریدار آرامشی، خریدار شادی هستی یا خریدار رنج و اندوه !!؟ و من هرگز به دنیا اینگونه نگاه نکرده بودم برایم زیباترین تعبیری بود که تا کنون شنیده بودم استاد ادامه داد اگر طول روز از خودت بپرسی , امروز میخوام چه چیزی را بخرم که برای زندگی ام مفید باشد بابت اجناس بنجل پولی نمیپردازی!!! بحث آنروز دیدگاه جدیدی را در من بوجود آورد واقعا امروز شما خریدار چه چیزی هستید ؟ تنبلی و بطالت ، رنج و اندوه ، شادی آرامش و یا یک هدف و رضایت ما انسانها همیشه حق انتخاب داریم امروز وقتتان را می‌دهید و چه چیزی را میخرید ما عمرمان را می‌دهیم و با آن خرید میکنیم عمرمان را می‌دهیم چه چیزی در قبال آن دریافت میکنین امروزتان سرشار از خریدهای مفید باد🙏🌹 https://t.me/peykechongor
701Loading...
21
چند وقت پیش یک سفر کاری داشتم و من همیشه عادت دارم زود وارد ایستگاه قطار میشم تا بتوانم سریعتر وارد قطار بشم و برم تخت های بالا جا بگیرم , برعکس اون روز دیرتر وارد ایستگاه شدم و وقتی رفتم داخل کوپه دو تا خانم جوان تخت های بالا جا گرفته بودن, قسمت پایین یه خانم با پسر حدودا ۹ ساله ای و یک خانم میانسال نشسته بودن منم بناچار همون پایین نشستم و از همون ابتدا مشغول کتاب خواندن شدم و بعد از گذشت یکی دو ساعت متوجه شدم خانمی که پسر بچه ای بهمراهش بود گریه میکنه و خانم مسن روبرویش داره با هاش صحبت میکنه, ناخودآگاه به سخنان این دو بانو گوش کردم, گویا مادر شوهر و خواهر شوهر این بانو در کوپه بغلی بوده اند و او فرزندش را به کوپه بغل فرستاده بود و به فرزندش گفته بود ببین در مورد من چه می‌گویند و فرزندش برگشته بود و هر چه شنیده بود برای مادرش تعریف کرده بود , و ظاهرا حرفهای خوشایندی نزده بودند خانم مسن که زنی با کمالات بود به این مادر گفت ، تازمانی اعتیاد به رنج کشیدنت را ترک نکنی ، اوضاع همین است برایم جالب بود ، مگر ما انسانها معتاد به رنج کشیدن میشویم؟؟ من آموختن را دوست دارم به نظرم جامعه بزرگترین دانشگاهی است که هر انسانی بدون پرداخت شهریه می‌تواند در کلاسهای آن شرکت کند و انتخاب کند در چه کلاسی در این دانشگاه درس بخواند ، اون روز من هم در کوپه در یک کارگاه عملی شرکت کرده بودم ... مادری معتاد به رنج و استادی که آماده بود تا راهنمایی کند من هم سر تا پا شوقِ آموختن، استاد رو به خانم گریان کرد و گفت ، از کی معتاد شدی؟؟ خانم گریان گفت من اصلا معتاد نیستم من هیچی مصرف نمیکنم استاد گفت ، چرا تو رنج کشیدن عادت روزانه ات شده مگر تو امروز مسافر نیستی ؟؟ گریان خانم گفت ، چرا داریم میریم سفر استاد گفت ، تو امروز بخاطر دغدغه ات برای سفر، رنج مصرف نکرده بودی اما تا در کوپه نشستی ، فرزندت را فرستادی تا از کوپه کناری برایت مواد تهیه کند و او هم سخنان زهرآگین را برایت آورد و تو هم مصرف کردی و اکنون هم مشغول رنج کشیدن و گریه کردن هستی ، دیدگاه این استاد برایم بسیار جالب بود، خانم گریان هم که گویی مثل من با دیدگاه جدیدی روبرو شده بود گریه اش متوقف شد و گفت ولی اونا خیلی بد هستن ، چرا باید پشت سرم حرف بزنند؟!!! استاد گفت ، شغل مواد فروش ، فروش مواده تو چرا مواد آنها را میخری ، تا زمانی تو بهایی نپردازی هیچکس به زور به تو هیچ موادی نمی‌دهد ، ادامه داد در این دنیا همه فروشنده هستند تو مشخص کن خریدار چه چیزی هستی خریدار آرامشی، خریدار شادی هستی یا خریدار رنج و اندوه !!؟ و من هرگز به دنیا اینگونه نگاه نکرده بودم برایم زیباترین تعبیری بود که تا کنون شنیده بودم استاد ادامه داد اگر طول روز از خودت بپرسی , امروز میخوام چه چیزی را بخرم که برای زندگی ام مفید باشد بابت اجناس بنجل پولی نمیپردازی!!! بحث آنروز دیدگاه جدیدی را در من بوجود آورد واقعا امروز شما خریدار چه چیزی هستید ؟ تنبلی و بطالت ، رنج و اندوه ، شادی آرامش و یا یک هدف و رضایت ما انسانها همیشه حق انتخاب داریم امروز وقتتان را می‌دهید و چه چیزی را میخرید ما عمرمان را می‌دهیم و با آن خرید میکنیم عمرمان را می‌دهیم چه چیزی در قبال آن دریافت میکنین امروزتان سرشار از خریدهای مفید باد🙏🌹
10Loading...
22
Media files
660Loading...
23
Media files
10Loading...
24
#هورامان تصاویری بسیار زیبا از روستای زیبای #بیساران @tourismhawraman
720Loading...
25
#هورامان طبیعت بهاری و زیبای روستای هدف گردشگری #سلین @tourismhawraman
790Loading...
26
#هورامان طبیعتی بهاری و #زیبا @tourismhawraman
730Loading...
27
🔹فکر کنم اگر انسان‌ها با بال متولد می شدند، سیاستمداران یک قانونی می گذاشتند برای عدم خروج از آسمان‌ها، نکند از مرزها خارج شویم و باقی این سیاره را از نزدیک ببینیم. در بند ماندنمان آنقدر طبیعی شده که فراموش کرده ایم؛ هیچ مرزی از ابتدا وجود نداشته و تمام اینها زاییده ی تمامیت خواهی و حرص تمام نشدنی انسانهاست. @WonderfuLlLlLl
761Loading...
28
تصنیف زیبای لری🍃 https://t.me/canaleomomi
861Loading...
29
Media files
900Loading...
30
@Kermanshahmet
870Loading...
31
https://t.me/peykechongor
510Loading...
32
ترانه : رقص درو خواننده : بنان آهنگ : زرین پنجه شعر : تیمورتاش(مستانه بزن چون گل به چمن لبخند فریبا)
1021Loading...
33
آمار بارندگی استان کرمانشاه تا صبح امروز۲۷ اردیبهشت به تفکیک شهرستانها
1080Loading...
34
خواص سیر به عنوان تقویت کننده سیستم ایمنی بدن و کمک به کاهش فشار خون کاهش کلسترول پیشگیری کننده سرطان و خاصیت آنتی بیوتیک قوی پیشگیری از آلزایمر مرطوب کننده پوست و ضد آکنه جلوگیری از بیماری های پوستی و قارچی پیشگیری از پیری زودرس محافظت از پوست سر و کمک به رشد مو ضد شوره  افزایش طول عمر کمک به جذب آهن  درمان عفونت های کلیوی و ادراری و مهم تر از همه سیر را در جاهایی که مارهای زهر دار فراوان می باشد ، در چهار گوشه خانه می گذارند و مار هیچ وقت به خانه نزدیک نخواهد شد و یک نیروی مدافع برای انسان به حساب می اید. در جایی که زندگی می کنید و مارها خطری به حساب می ایند. سیر بهترین حامی و نگهبان شما خواهد بود
1052Loading...
35
🌹 وصیت نامه🌹 نامه ای از هندوستان به ایران، در زمان نادر شاه افشار شاعر: خان منصور( مصویر) خوانش: فرامرزبابایی موسیقی: برزو امیریان
1065Loading...
36
Media files
1120Loading...
37
گنجشکک اشی مشی نام قصه ای اعتراضی
1071Loading...
00:31
Video unavailableShow in Telegram
دو کوه بیستون و زنهان بسان بانو ای میان دشت چمچمال در هنگام غروب Join → @kreman_shah19
نمایش همه...
00:05
Video unavailableShow in Telegram
03:39
Video unavailableShow in Telegram
🔴 *اگر فیلم بلند سینمایی "ساز دهنی"* *و ماجرای "امیرو و عبدولو" را به یاد دارید، این دو دقیقه را ببینید.* *امیر نادری کارگردان این فیلم غوغا کرد.* *یادش گرامی* *(ساز دهنی ۱۳۵۲)* *خواهشاً باگوش جان بشنوید*🙏🏻
نمایش همه...
چشم انداز وضعیت جوی استان طی چند روز آینده: تاریخ صدور: 1403/02/20 بر اساس بررسی آخرین نقشه های هواشناسی، از امروز تا روز شنبه، تقویت شرایط پایدار که منجر به افزایش نسبتاً محسوس دمای هوا می‌شود؛ مهمترین پدیده قابل ذکر در جو استان خواهد بود. به دنبال این وضعیت، موجی ناپایدار از روز یکشنبه تا سه شنبه، جو منطقه را تحت تاثیر گرفته، به تناوب سبب بارندگی همراه با وزش باد و رعدوبرق در سطح استان می‌شود. بارش که در روزهای دوشنبه و سه شنبه از نمود بیشتری برخوردار خواهد بود؛ موجب کاهش نسبی دمای هوا در غالب نقاط استان خواهد شد. @Kermanshahmet
نمایش همه...
00:53
Video unavailableShow in Telegram
نمایش همه...
نمائی زیبا از خیابانی در کانادا(تورنتو)
نمایش همه...
چای و گپ.و آن سال ها قڕنەقاز یا سیاه سرفه گرفته بودم،کلاس اول ابتدایی بودم و مدرسه رفتن هم با این سرفه های مداوم و پشت سر هم ممکن نبود سرفه پشت سرفه نفسم را بند می آورد و صورتم سیاه می شد و از تنگی نفس جانم به لب رسیده بود ،مادرم مرتب با کف دستش به پشتم می زد و کمی آرام می شدم. هر کس چیزی می گفت: مشی روشن در حالی که پک به چپقش می زد و بوی دود و تنباکویش همه جا را گرفته بود می گفت که گوشت کلاغ سیاه دوای این قته ها(سرفه ها) می باشد و برایم کلاغ سیاه را شکار کردند و به بهانه گوشت مرغ به من خوراندند اما قڕنەقاز دست از سرم برنداشت و خالو روشن ناراحت بود که دوای پیشنهادی او کلاغ سیاه کمکی نکرده است. پیش حاجی جاجگ بر رفتند و از او کمک خواستند،چاو افتاده بود که پسر او هم قبلآ مریضی قرنه قاز را گرفته است و حاجی هم نسخه خود را گفته بود که گوشت سیخور را اگر پیدا کنید کمکش می کند و پدرم شانه اش را بالا انداخته بود و گفته بود حاجی میلکانت ویران شود گوشت سیخور را از کجا پیدا کنیم. یک روز صالح عسل بر که شون مگس های عسل را می برد و به شون بر و یا ردیاب مشهور بود گذرش به خانه ما افتاد و ننه هاجر جریان مرا برایش تعریف کرد و از زندگی گلگی می نمود که سرفه ها بچه را از پا در می آورند و خالو صالح سیگار دست پیچ خود را در سر چوب سیگاری بلندش که از چوب بلالیوک درست شده بود با دقت و مهارت جا داد و پکی به چوب سیگاری زد و با تمام قدرت به درون کشید و نیم سرفه ای چاشنی دود کرد و گفت خوب ننه هاجر مگر نمی دانی دوای درد قرنه قاز شیر خر تازه زاییده می باشد، یعنی به محض این که خر زایید شما باید شیر او را بدوشید و به این بچه بدهید،ننه هاجر از حرف های او حیران شده بود و به فکر رفت و گفت خدا له برای کمت نکیدن (خدا از برادری کمت نکنه) و چای را از کتری سیاه داخل اجاق ریخت و جلویش گذاشت . صالح گله قندی را از داخل قندان برداشت و با احتیاط آن را در پیاله خیس کرد و به دهانش گذاشت و  به چای فوتی کرد و با حرص سر کشید طوری که صدای هوفه دهنش را همه شنیدند. عصر پدرم که برگشت صالح عسل بر رفته بود و ننه هاجر جریان شیر خر را با او در میان گذاشت .پدرم سرش را تکان داد، نگاهی مظلومانه به من انداخت و گفت خوب پسرم صالح  یک دنیا تجربه است و همین طوری حرف نمی زند خدا را شکر خر خالو صایه خان بعد از چند روز دیگر می زاید. بعد از چند روز پسر خالو صایخان که به او مامگه می گفتیم پیش ما آمد و گفت که پدرم مرا فرستاده که به شما خبر بدهم که خر دیزه دارد اره ما (زایش) می کند و همه خوشحال شده بودیم. دور خر دیزه جمع شده بودیم و بعد از زایش کلای صایه خان با کاسه مسی آن را دوشید و دو دستی تقدیم پدرم کرد و پدرم در جواب لبخندی زد و گفت کلای صایه خان خدا مالت آباد کند. هر روز لیوانی از شیر خر را به خورد من می دادند و یواش یواش سرفه ها کم شدند و قرنه قاز یا سیاه سرفه مرا معالجه نمودند و همه خالو صالح و یا صالح عسل بر را دعا می نمودند.سال ها گذشت اما هر وقت که من خلاف میل پدرم کاری را انجام می دادم او همیشه به من کنایه می زد و می گفت پسرم تقصیر نداری شیر خر خورده ای. #دکتر کریم عزتی زاده
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
🥔 ممنوعیت صادرات سیب زمینی لغو شد. @keshavarzan_dam
نمایش همه...
00:19
Video unavailableShow in Telegram
🚜#افزایش‌قیمت‌تراکتورسازی‌شایعه‌یا‌واقعیت از دیروز یک لیست افزایش قیمت ازسوی تراکتورسازی درحال دست به دست شدن است که حاکی از افزایش 10 الی 25٪ تراکتورسازی است. اول بگویم این لیست مربوط به سایت کدال (عکس3) است که سایت رسمی بورسیه ایران است و این لیست قیمت دراین سایت درج شده است. نامه منتشرشده (عکس1) توسط آقای دکتر وحیدزاده مدیر عامل تراکتورسازی به مخاطب هدف آقای سلطانی رئیس نظارت بر ناشران گروه صنعتی و معدنی بورس درج و منتشر شده است. و اما آیا این افزایش قیمت برای محصولات تراکتورسازی درسایت تراکتورسازی هم اعمال شده است؟ خیر این افزایش قیمت فقط بصورت پیشنهادی به بورسیه اعلام شده است و هنوز هیچ تاییدای برای افزایش 21 درصدی تراکتورسازی از سوی وزارت صمت صادرنشده است. ✍ دراین چندسال هرچه گفتند و هرکاری کردند کشاورزان به دیده منت پذیرفتند، اما با توجه به ناعدالتی دولت درحق کشاورزان در تعیین نرخ خریدتضمینی گندم 1403 که چگونه با کاهش 2 هزارتومانی نرخ گندم، کلاه سر کشاورزان گذاشتند اکنون هم با توجه به افزایش قیمت کودوسم ... و اکنون افزایش احتمالی تراکتور دیگه سکوت بیش ازاین جایز نیست. باور کنید یک دست تنها صدا ندارد؟
نمایش همه...