cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

رمان های آنلاین

کانال اصلی رمان های تکمیل شده : @romansarairani 🔊درخواست لینک رمان آنلاین 👇 https://telegram.me/harfbemanbot?start=MTE1NDM0MDEx

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
15 310
مشترکین
+1424 ساعت
-117 روز
-5330 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Repost from N/a
#جامانده #پارت_۱ _زندان زنان_ صدای بوق سوم بود و خداخدا می کردم که گوشی رو برداره ...تنها کسی بود که می تونست بهم کمک کنه و من روی دوستی و مهربونی ذاتی ای که داشت حساب باز کرده بودم ... صدای الو گفتنش چون نسیم خنکی وجود ملتهبم رو درنوردید .. _سلام عزیزم _سلام فادا...کجایی تو دختر ؟...چرا تلفنت رو جواب نمیدی ...نه تو نه بابات ..دلم هزار راه رفت ...دیگه می خواستم بیام یزد دنبالت ...گفتم حتما پروژه گرفتی یه شهر دیگه و سرت شلوغه ... اشک تو چشمم نیشتر می زد و بغض قلنبه شده تو گلوم راه درست نفس کشیدن رو ازم می گرفت ... مثل همیشه یکریز حرف می زد و اجازه ی صحبت نمی داد ... _مهشیدجان...گوش کن انگار از لحن نزارم جا خورد ... _چی شده فادا _یه دقیقه گوش بده بزار من حرفم تموم بشه ...به کمکت احتیاج دارم .... نفسم آه مانند بیرون آمد : _.قلی زاده سرم کلاه گذاشته و فراریه منم به خاطر چک برگشتی تو زندانم ... هین ناباورش بغضم رو بیشتر کرد ولی سعی کردم تا وقتم تموم نشده حرفم رو تموم کنم _ببین ... فعلا"منو بیخیال ....بابام بیمارستانه ...کلیه اش دوباره سرناسازگاری گذاشته و ممکنه کارش به دیالیز بکشه ...کسی نیست ازش مراقبت کنه ... بغضم رو قورت دادم .. عاجز بودم و این عجز به خوبی تو حالاتم مشخص بود _تورو خدا بیا یزد... بابامو ببر تهران و درمانش کن ...خونه اش رو بفروشید و خرج بیماریش کنید ...داره می میره صدای ناباور مهشید ، خون به دلم می کرد : _چی می گی فادا.؟.. _مهشید خواهش می کنم بیا ...فقط بیا ...بیا خودت رو به بابام برسون ...یه شماره تلفن بهت میدم اومدی یزد باهاش تماس بگیر ...شماره ی دوست بابامه ...اون کنارشه و می تونه کمکت کنه ... https://t.me/+JMkuGilGZDE5OWE0 https://t.me/+JMkuGilGZDE5OWE0
نمایش همه...
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥 🩵 عاشقانه ای متفاوت از یه مرد واقعی ولی پر از کینه و دختری بی گناه 💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🩷بخاطر دخترونگی نداشته ام مجبور شدم پیشنهادازدواج مردی رو قبول کنم که  اصلا نمی شناختمش 🩵برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و ❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 💜لینک رمان های آنلاین اینجاست 💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت ❤️عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ... ❤️دوست داشتنش ساده نیست 🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه 💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل 🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... ❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 💜عشق تا بینهایت 🩷عشق عجین شده خون و باروت 💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🩶عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه 💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🩵اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که.... ❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم 💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 💛ازدواج اجباری با قاتل زنم. 🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم 💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود 🤎من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد ❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام 💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه... 🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🩵عشقم بهم خیانت کرد 🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 💙رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... ❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! ❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
نمایش همه...
👍 2
Repost from N/a
#تو‌خواهر‌من‌نیستی‌لعنتی #هیچی‌من‌نیستی تو فقط یه دختر از خود راضی و خودخواهی که فکر میکنی میتونی آدما رو تحقیر کنی... کم کم توجه بقیه داشت بهمون جلب میشد واقعا ترسیده بودم،با لکنت لب زدم: +ح..حق نداری ب.. بهم دست بزنی. _دهنتو ببند دست زدن که چیزی نیست،من بلدم چطوری هم حال خودمو خوب کنم،هم تو رو بنشونم سرجات،میدونی چی الان آرومم میکنه؟ دلم میخواد خوار و ذلیلت کنم،همونطور که تو منو کوچیک کردی،دوست دارم زیر دست و پام له شدنتو ببینم. نیشخندی زد: _چه وقتی بهتر از امشب.... یه پسر نزدیکش شد: _چی شده؟چرا نمیای؟ با لحن بدی بهم اشاره کرد: _پایه ی عشق و حال هستی؟ پسره دقیق تر نگام کرد،مثل بید داشتم میلرزیدم: _ظاهرش که به اینجا نمیخوره،بزار بره دردسر میشه. یقه مو با ضرب ول کرد که نزدیک بود تعادلمو از دست بدم _آخخخ،من میمیرم واسه اینجور دردسرا! به دردسرش می ارزه،این دختری که میبینی تنها چیزایی که آغوشش رو لمس کردن پتو و بالشش هستن،،بکرِ بکره... #بکرودست‌نخورده... #از‌این‌شرابی‌که‌دست‌منه‌ناب‌تره... همزمان با تموم شدن جملش سیلی محکمی توی گوشش زدم:بی غیرت... اول شوکه نگاهم کرد بعد عصبی اومد سمتم و... https://t.me/+O6Lx74XIDL4xZTQ0 #من‌ریحانه‌م... دختری که بین انتخاب عشق و عقل گرفتار شدم یه طرف،عشق مجنون وارم به همبازی بچگیم،که منو در کنار معشوقه هاش میخواد و یه طرف عشق یکطرفه ی شخصی نسبت بهم که پاسخی براش ندارم... و بدتر از اینها... #تاریکی‌شومی‌که‌روی‌آرزوهام‌سایه‌انداخته و نمیدونم از طرفِ کدومشونه... به عشق چندین ساله م جوابِ منفی دادم #واونم‌باهام‌کاری‌کردکه💔 https://t.me/+O6Lx74XIDL4xZTQ0 #عاشقانه_معمایی_هیجانی❤️‍🔥
نمایش همه...
🔥بࢪزخ ؏ۺܧ🔥

"بسم الله الرحمن الرحیم" عاشق شدن❣️ مثل نماز خوندن میمونه❣️ نیت که کردی❣️ دیگه نباید به اطرافت نگاه کنی❣️ 🔥[برزخ‌عشق‌به‌قلم‌:رباب‌بیات]🔥 🚫کپی حرام=پیگرد قانونی🔴حتی با ذکر منبع🚫

👍 1
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥 🩵 عاشقانه ای متفاوت از یه مرد واقعی ولی پر از کینه و دختری بی گناه 💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🩷بخاطر دخترونگی نداشته ام مجبور شدم پیشنهادازدواج مردی رو قبول کنم که  اصلا نمی شناختمش 🩵برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و ❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 💜لینک رمان های آنلاین اینجاست 💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت ❤️عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ... ❤️دوست داشتنش ساده نیست 🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه 💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل 🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... ❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 💜عشق تا بینهایت 🩷عشق عجین شده خون و باروت 💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🩶عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه 💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🩵اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که.... ❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم 💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 💛ازدواج اجباری با قاتل زنم. 🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم 💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود 🤎من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد ❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام 💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه... 🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🩵عشقم بهم خیانت کرد 🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 💙رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... ❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! ❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
نمایش همه...
Repost from N/a
- به همون دردی مبتلات می‌کنم که منو مبتلا کردی که چشم روی هم بذاری صحنه‌ی تیر خوردن و افتادن عزیزت روی زمین، از خواب و خوراک بندازتت. که چشم رو هم بذاری صحنه ی بسته شدن چشماش کابوست بشه و قاشق دهنت بذاری، مزه‌ی خون رو تو دهنت حس کنی. نگاه لرزانش با ترس از روی دخترش به سمت مردان مسلح اطراف کشیده شد. - چرا منتظرید؟ نمی‌بینید این دیوونه شده؟ اسلحه رو از دستش... آراد با خشم اسلحه را روی سر دختر گذاشت: - اینجا رو نگاه کن، حیفه از دستش بدی! و ماشه را کشید... صدای شلیک گلوله از اسلحه هم‌زمان شد با خونی که روی پیشانی دیانا راه گرفت و افتادنش روی زمین... https://t.me/+vM93XPmhpHxiNjI0 شاهکار پلیسی و هیجانی جدید از اکرم حسین‌زاده آراد مردی مقتدر که آوازه‌ی شرکتش تا اون سمت مرز هم کشیده. مردی جذاب که گذشته ای مرموز داره و به قصد انتقام به دیانا نزدیک میشه. دیانا در نگاه اول یک دل نه صد دل عاشق آراد میشه اما خبر نداره که اون دختر مردیه که زندگی آراد رو نابود کرده و قصد آراد از نزدیکیش با دیانا فقط انتقامی کشنده است... https://t.me/+vM93XPmhpHxiNjI0 و آراد مردی که بعد از خوندن ریسک هرگز شبیه اون رو پیدا نمی‌کنید. عاشقانه‌ای داغ و پرکشش. از مردی جدی و بی‌نهایت عاشق پیشه.به شدت پیشنهاد می‌شه این رمان رو به هیچ عنوان از دست ندین که محاله شبیهش رو جایی پیدا کنین. کاری کاملا متفاوت از رمانهای انتقامی دیگر... در این رمان قرار است از مردانگی بخوانید... ا ز مردهایی که برای مرد بودن و مردانه ماندن زیادی هزینه کردن!!! پر از صحنه‌های عاشقانه‌ی ناب!!!❤️❤️❤️
نمایش همه...
Repost from N/a
موهای بلوند خدا دادیمو زیر مقنعه کردم می‌دونستم چقد از موی بلوند بدش میاد و قبلاً عاشق موهای مشکی پر کلاغیم بود اما الان این جسم جدید مال من بود! جسمی که مال شیرین نامی بود اما من رها بودم دختری که شب عروسیش بر اثر تصادف وحشتناکی میمیره اما وقتی چشم باز می‌کنه می‌بینی تو بدن دختری به اسم شیرین، شیرینی که سه سال تمام تو کما بوده! منشیش صدام زد و بالاخره با استرس تمام وارد دفترش شدم اما اون حتی سر بالا نیاورده بود و چقدر تغییر کرده بود مردونه تر شده بود! سلامی دادم که سر بالا آورد و بدون هیچ لبخندی گفت: - بفرمایید کارتون خانم شکیبا؟! اب دهنمو قورت دادم و بدنم ناخواسته لرزش گرفت که ادامه داد: - شنیدم بعد سه سال از کما بیرون اومدید پدرتون خیلی ازین قضیه خوشحالن. پدر شیرین در اصل، پدری که خیلی اتفاقی شریک جاوید من بود. بالاخره دهن باز کردم: - منم شنیدم که سه سال پیش همسرتون تو عروسیشون مردن؛ تسلیت میگم چند بار پلک زد و سری تکون داد و گفت: - کارتون؟! https://t.me/+Ndfl_dpvq-s2Nzc0 https://t.me/+Ndfl_dpvq-s2Nzc0 هیچی نداشتم بگم از کجا شروع میکردم می‌گفتم من رهام و شیرین نیستم. باور می‌کرد؟ سکوتمو‌ که دید اخماش بیشتر تو هم پیچید و گفت: - شیرین اگه باز مثل قبل اون علاقه ی الکی به منو می‌خوای وسط بکشی بهتر بیخیال شی مرگ رها تأثیری تو احساسات من... با بهت تمام پریدم وسط حرفش: - چـــــــــی؟ شیرین دوست داشته؟ از قبل می‌شناختیش؟ حالا اون متعجب نگاهم می‌کرد و گیج لب زد: - حواسم نبود فراموشی گرفتی! لب بالامو گاز گرفتم و رفتم سمت میزش و تو صورتش خم شدم: - یه چیزی می‌خوام بهت بگم فقط فکر نکن دیوونم باشه؟ چشماش تو چشمام جابه جا شد و نگاهش روی لبام موند چون حتما یادش بود که گاز گرفتن لب عادت رها... - بگو - من رهام تو جسم شیرین! چشماش بین چشمام جابه جا شد و ادامه دادم: - به خدا باور کن! نگاه ازم گرفت: - از نظر من بهتر شما استراحت کنید بفرمایید بیرون! من اصلا حوصله این... - نه نه گوش کون جاوید گوش کن ! داد زد: - شیرین بس من ترو نمی‌خوام پس تموم من مسخره بازی در نیار بی توجه دستشو گرفتم و تند جمله ی آخری که بهم گفت تو ماشین عروس و تکرار کردم: - بزرگ‌ترین ترسم اینه ترو از دست بدم برای همین آرزو میکنم که خدا هیچ وقت تورو از من نگیره همین جوری مات موند، هنگ! اون شب تو‌ماشین عروس فقط من بودم و خودش پس قطعا باور می‌کرد... اما به یک بار دستمو پرت کرد و غرید: - مامانم بهت اینارو گفته؟ چقدر مسخره و شیاد می‌تونه باشه یه آدم گمشو برو بیرون! من داغم هنوز تازست بیرون. https://t.me/+Ndfl_dpvq-s2Nzc0 https://t.me/+Ndfl_dpvq-s2Nzc0 https://t.me/+Ndfl_dpvq-s2Nzc0
نمایش همه...
Repost from N/a
❌رابطه نامشروع خواننده متاهل❌ همه چیز از اون شب شروع شد…همون شب کذایی و اون مهمونی لعنتی که اصلا عادی نبود. مهمون های مست و شهوتران که با یکی میومدن و با یکی دیگه می رفتن… اونجا چه خبر بود؟ کاش قبل از رفتن به این خراب شده یکی بهش می گفت سوییچ پارتی چیه؟! یکی بهش می گفت که باید قید همسرشو بزنه و با همسر یکی دیگه بخوابه! حسام سرمد، مافیای بزرگ موسیقی ایران، قطعا نقشه ای براش داشت که اصرار می کرد حتما تو اون مهمونی حضور پیدا کنه. و حالا خیلی خوب می دونست اون نقشه، سکس و همخوابگی با بیتا دختر بزرگترین و ثروتمندترین مرد شهره! https://t.me/minabanoo95 https://t.me/minabanoo95 نیک مست بود و بوی بد دهانش حالم را به هم میزد.خم شد توی صورتم و لب زد:چی از جونم می خوای دختر؟ همه ی دردت اینه بفهمی چطور بهش تجاوز کردم؟ دونستنش انقدر مهمه که پا به خلوت یه حرومزاده گذاشتی؟ دستم را محکم کشید و در آغوشش افتادم.از ترس زیاد حتی نفس نمی کشیدم. لاله ی گوشم را بوسید و با نفس گرمش که کم کم حالم را خراب می کرد، کنار گردنم زمزمه کرد :تو خیلی خوشگلتر از اون هرزه ای هستی که آویزونم شده بود و من بدجوری دلم می خواد امشب افتتاحت کنم!🔞 https://t.me/minabanoo95 https://t.me/minabanoo95
نمایش همه...
لیــــــرا ♥︎

من قصه گوی عشقم…♥️ | مینا منتظری | پیج اینستاگرام: www.instagram.com/minamontazeriii رمان ها: عشق همین حوالیست… باغ آلوچه، لیرا، نقطه ویرگول مجموعه داستان کوتاه ملکه برفی

👍 1
Repost from N/a
❤️‍🔥برزخ عشق❤️‍🔥 #عاشقونه‌ای‌جذاب🥰 #یه‌دخترصفرکیلومتر😳 #یه‌پسرشیطون😄 پارت۳۷۵😜 نگاهمو کشیدم به صورتش چشماش برق میزد:خب الان من چجوری جلوی دیگران ازت فاصله بگیرم؟چجوری دلم راضی بشه؟ خودشو سمتم کشید،دستشو پشت سرم گذاشت و روی چشم هامو بوسه زد:چرا اینقدر تو خواستنی هستی؟هر دقیقه که میگذره بیشتر بهت دل میبازم... #چشماش‌روی‌اجزای‌صورتم‌گشت... نزدیک گوشم پچ پچ وار گفت: #هنوز‌بهم‌اجازه‌نمیدی‌دلبر😍 https://t.me/+V_AJilV4idBhMjVk دستپاچه زمزمه کردم:من،،لوازم آرایشی همراهم ندارم...#اگه‌رژ‌لبم🫣 لبخندش عمیق شد... با شیطنت سرشو کج کرد:#اگه‌رژ‌لبت‌چی😋 با استرس و شرم سرمو زیر انداختم نگاهش نمیکردم که اضطرابمو از توی چشمام نخونه و این حالم توی ذوقش نخوره... دوباره زمزمه کرد:اگه مواظبِ رژِ لبتون باشم چی خانووم؟ دیگه بهونه ای نداشتم... سکوتمو که دید صورتشو جلو آورد.... اونقدر جلو که فاصله تموم شد... تپش قلبم روی هزار بود اولین بوسه ای که توی عمرم تجربه کرده بودم... احساسم نسبت بهش گُنگ بود و قدرت هیچ حرکتی نداشتم... فقط چند لحظه... ازم جدا شد،ولی دستمو رها نکرد... https://t.me/+V_AJilV4idBhMjVk #با‌عاشقونه‌هاش‌قلبت‌اکلیلی‌میشه🥹🫠
نمایش همه...
🔥بࢪزخ ؏ۺܧ🔥

"بسم الله الرحمن الرحیم" عاشق شدن❣️ مثل نماز خوندن میمونه❣️ نیت که کردی❣️ دیگه نباید به اطرافت نگاه کنی❣️ 🔥[برزخ‌عشق‌به‌قلم‌:رباب‌بیات]🔥 🚫کپی حرام=پیگرد قانونی🔴حتی با ذکر منبع🚫

Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥 🩵 عاشقانه ای متفاوت از یه مرد واقعی ولی پر از کینه و دختری بی گناه 💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🩷بخاطر دخترونگی نداشته ام مجبور شدم پیشنهادازدواج مردی رو قبول کنم که  اصلا نمی شناختمش 🩵برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و ❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 💜لینک رمان های آنلاین اینجاست 💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت ❤️عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ... ❤️دوست داشتنش ساده نیست 🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه 💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل 🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... ❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 💜عشق تا بینهایت 🩷عشق عجین شده خون و باروت 💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🩶عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه 💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🩵اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که.... ❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم 💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 💛ازدواج اجباری با قاتل زنم. 🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم 💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود 🤎من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد ❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام 💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه... 🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🩵عشقم بهم خیانت کرد 🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 💙رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... ❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! ❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
نمایش همه...