cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

مصطفى دلشاد تهرانى

معلم و محقق قرآن و نهج‌البلاغه بازنشسته دانشگاه قرآن وحدیث، پردیس تهران سایت دریا: ناشر آثار دلشاد تهرانی www.darya-pub.com

نمایش بیشتر
کشور مشخص نشده استزبان مشخص نشده استدسته بندی مشخص نشده است
پست‌های تبلیغاتی
665
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

#مثنوی‌نامه @delshadtehrani
نمایش همه...
پیامبر اکرم احیاگر مردمان بی جان.MP35.22 MB
#مثنوی‌نامه ⭕️پیامبر اکرم احیاگر مردمان بی جان بعثت نوعی بیداری از خواب و زنده شدن از مرگ است ؛ و آن که مبعوث است ، دیگران را از غفلت ، ضلالت و جاهلیت بیرون می آورد و از مرگ حقیقی به حیات حقیقی راه می بَرَد . ملّای روم ، پیامبر اکرم را چونان صور اسرافیل در این عالم می خوانَد و نقش او را نقش احیاگر مردمانِ بی جان می دانَد . می گوید : بعثت زنده کردن مردگان است و همان طور که در قیامت همۀ مردگان برانگیخته می شوند ، بعثت پیامبران الهی نیز زنده کردن و بر انگیختن مردمان در این عالم است . شرطِ روز بعث اوّل مردن است زانکه بعث از مرده زنده کردن است می گوید : پیامبر اکرم برای هدایت و نجات همۀ بشر برانگیخته شده است . به هر طرف که بنگرید عوامل گمراه کننده را می بینید که چگونه عمل می کنند ؛ می بینید که بسیاری به بیراهه رفته اند ؛ می بینید که ریاکاران و پرده دران و متمسّکان به هر وسیلۀ نادرست ، ادّعای کشتیبانی می کنند و جمعی را در پی خود می کشند تا غارتشان کنند . می گوید : ای پیامبر خاتم ! تو خضرِ عصر خودی ، و تو فریاد رس هر کشتی گم گشته در این دریای پر آشوبی ؛ تو بهترین راهبری . پس مانند عیسا روح الله ، تنها حرکت مکن و خلوت مگزین . تو مانند خورشید فروزانی ، بریدن از خلق و خلوت نشینی برای تو نیست . پیوسته فروزان باش ، در میان مردمان باش ! ای پیامبر ! هدایت مانند کوه قاف است و تو سیمرغی ! ای پیامبر ! برخیز و صورِ سهمگین خود را که همچون صور اسرافیل است به صدا در آور و در آن بِدَم تا هزاران هزار مرده از خاک سر بر آورند . پیام تو پیام حیات بخش است ؛ و آنان را که در مرگ بی اخلاقی و بی معنایی زندگی به سر می برند ، در صورتی که بخواهند جان می بخشد و زنده می کند . ای پیامبر ! تو اسرافیلِ دورانی ؛ برخیز و پیش از رستاخیز ، رستخیزی بر پا کن ! جهانیانِ بی اخلاق و بی معنویت پیوسته نیازمند تو اند . خیز بنگر کاروانِ ره زده هر طرف غولی ست کشتیبان شده خضرِ وقتی ، غوثِ هر کشتی توی همچو روح الله مکن تنها رَوی پیش این جمعی چو شمع آسمان انقطاع و خلوت آری را بُمان وقتِ خلوت نیست ، اندر جمع آی ای هُدی چون کوهِ قاف و تو هُمای خیز در دَم تو به صورِ سهمناک تا هزاران مرده بر روید ز خاک چون تو اسرافیلِ وقتی ، راست خیز رُستخیزی ساز ، پیش از رستخیز #مثنوی‌نامه #فایل_صوتی #ملای‌روم #پیامبر‌اکرم  (ص) #احیاء‌دین #جاهليت #هدایت #اخلاق 📍کانال مصطفی دلشاد تهرانی @delshadtehrani
نمایش همه...
#مثنوی_نامه ⭕️ امام على (ع) ميزانِ ميزان ها از مهم ترین نیازهای انسان در زندگی که کم تر بدان توجّه می شود ، نیاز به ترازو ، معیار و میزان است . بدین معنا که انسان با خود ترازویی داشته باشد که امور را بدان بسنجد و از محکی بهره مند باشد که بدان سَرِه را از نا سَرِه جدا سازد . گذشته از عقل که می تواند در صورت به اسارت نرفتن و در حجاب ننشستن ، این نقش را بازی کند ، آدمی به ترازویی نیاز دارد تا بدان بسنجد و فریب نخورد . چون بسی ابلیسِ آدم روی هست پس به هر دستی نشاید داد دست پذیرفتن هر کس و هر چیز ، و پیروی کردن از هر کس و هر چیز ، نابخردی و مایۀ گمگشتگی است . برای بار و بر گرفتن ، به زیر هر درختی نباید نشست ، و از هر کس و هر جایی راهبری نباید جُست . دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گُل های تر دارد در این بازار عطّاران مرو هر سو چو بیکاران به دکّان کسی بنشین که در دکّان شکر دارد ترازو گر نداری ، پس تو را زو ره زند هر کس یکی قلبی بیاراید ، تو پنداری که زر دارد تو را بر در نشاندد او به طرّاری که می آیم تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد به هر دیگی که می جوشد ، میاور کاسه و منشین که هر دیگی که می جوشد درون چیز دگر دارد نه هر کِلکی شکر دارد ، نه هر زیری زَبَر دارد نه هر چشمی نظر دارد ، نه هر بحری گهر دارد امیرمؤمنان علی (ع) کِلکِ پر شکر و بحرِ پر گهر و معیارِ روشن برای زندگی هر بشر است . ملّای روم ضمن حکایتی که خود پردازش نموده است ، گوشه هایی از جمال و جلال امام علی (ع) را به اشارت با زبان بی مانند خویش بیان کرده است . آن حکایت این است که در نبردی ، پهلوانی از پهلوانان عرب بر اثر ضربت امیرمؤمنان بر خاک افتاد و از شدّت خشم و ناراحتی و نا امیدی ، آب دهان بر روی آن پیشوای پارسایان انداخت که افتخار پیامبران و دوستان خداست . ولی آن پهلوان در ناباوری دید که امام دست از او کشید و به جای خشم گرفتن و انتقام گیری ، حلمی پیامبرانه ورزید و بزرگوارانه او را بخشید و مانند باران رحمت بر وی بارید . در این جا ، ملّای روم پرسش و پاسخ و گفتگویی بلند میان آن پهلوان و پیشوای پارسایان ترتیب داده و دریافت های خود از کمالات و مراتب روحانی و معنوی امام  علی (ع) را در معرض دیده و دل قرار داده است . در آن میان خطاب به امیرمؤمنان گوید : ای علی ! تو میزانِ میزان ه و ترازویِ ترازوهایی . تو آن ترازویی هستی که خوی و اخلاقی الهی داری و تو زبانۀ شاهین هر ترازویی . هر ترازویی به وسیلۀ تو میزان می شود . تو معیار عدالت و انسانیت و اخلاقی . هر کس هر ادعایی کرد ، با تو و اخلاق نیکوی تو و زندگی و حکومت اخلاق مدار تو سنجیده می شود . امام علی (ع) آن انسانِ نمونه ای است که با شمشیر حلم ، شکیبایی ، گذشت و بزرگواری ، گلوهای بسیار و خَلق بسیاری را از شمشیر بُرنده ای که می توانست زندگی آن ها را خاتمه بخشد ، رهایی داد . آن پهلوان بی مانند که چشم روزگار نظیرش را ندیده ، از جنگ و کشتن بیزار بود و جز در دفاع از سرِ ناچاری شمشیر نکشید و پیوسته تلاش کرد تا دشمنانِ پر کینۀ شمشیر کشیده را نجات دهد و حیات بخشد و هدایت نماید . آری ، شمشیرِ حلم و گذشت و بزرگواری ، از تیغ آهن تیز تر است ؛ بلکه از صد لشکر هم پیروزی آورتر است . امام علی (ع) در کف ، چنین شمشیری داشت . تو ترازوی اَحَد خو بوده ای بل زُبانۀ هر ترازو بوده ای او به تیغِ حلم چندین حلق را وا خرید از تیغ چندین خلق را تیغِ حلم از تیغِ آهن تیز تر بل ز صد لشکر ظفر انگیز تر #مثنوی‌نامه #ملای‌روم #امام‌علی‌ع #میزان #انتقام #حلم 📍کانال مصطفی دلشاد تهرانی @delshadtehrani
نمایش همه...
#مثنوی‌نامه @delshadtehrani
نمایش همه...
امام_علی_ع_نمونه_اعلای_اخلاق_و_مروت.MP315.71 MB
#مثنوی‌نامه ⭕️امام علی (ع) نمونه اعلای اخلاق و مروّت و رحمت قسمت دوم آن گاه ملّای روم از زبان علی (ع) گوید : من برای رضای حق به جنگ دفاعی برخاسته و شمشیر می زنم . من بندۀ حق تعالی هستم و مأمور تن و جسم ام نیستم . من شیر حق ام ، نه شیر هوا و هوس . رفتار و سلوک من گواهی روشن بر دین و ایمان و اخلاق من است . من رشتۀ خواسته های پست و وابستگی های دنیایی و تمایلات حیوانی را بریده ام و هر چیز که غیر حق باشد ، آن را نیستی می انگارم و از آن پاک ام . من سایه ام و آفتابِ عالمتابِ وجود من خدای رحمان است . من دربانِ درگاهِ رحمت و هدایت الهی ام و حجاب او نیستم . رسالت من در زندگی جان بخشیدن است ، نه جان ستاندن . شمشیر من جز در راه حق و برای دفاع به کار نمی آید و هرگز گرایش های نفسانی سحاب وجود مرا متزلزل نمی سازد . من کاه نیستم ، بلکه در بردباری و شکیبایی و دادگری چونان کوهی استوارم که هیچ تندبادی آن را نمی جنباند . آنان که بر اثر وزیدن بادی از جای می جنبند و عکس العمل نشان می دهند ، خَسی بیش نیستند ، که در زندگی بادهای ناموافق بسیار است . بادهای خشم ، شهوت و آز آنان را از جای می کَنَد و با خود می بَرَد که اهل نماز و رویکرد به خدا و پیوند با حق نیستند . گفت من تیغ از پیِ حق می زنم بندۀ حقّم ، نه مأمورِ تنم شیر حقّم ، نیستم شیرِ هوا فعلِ من بر دینِ من باشد گوا رخت خود را من ز ره برداشتم غیر حق را من عدم انگاشتم سایه یی ام ، کدخدا ام آفتاب حاجبم من ، نیستم او را حجاب من چو تیغم پر گُهرهای وصال زنده گردانم نه کُشته در قتال خون نپوشد گوهرِ تیغ مرا باد از جا کی بَرَد میغِ مرا ؟ کَه نیم ، کوهم ز حلم و صبر و داد کوه را کی در رباید تند باد ؟ آن که از بادی رود از جا خسی است زانکه بادِ ناموافق خود بسی است بادِ خشم و بادِ شهوت ، بادِ آز بُرد او را که نبود اهلِ نماز #مثنوی‌نامه #ملای‌روم #امام‌علی‌ع #اخلاق #مروت #اخلاص #فضائل 📍کانال مصطفی دلشاد تهرانی @delshadtehrani
نمایش همه...
#مثنوی_نامه ⭕️امام علی (ع) نمونه اعلای اخلاق و مروّت و رحمت قسمت اول ملّای روم در بیان فضایل و کمالات ، و ویژگی ها و مختصات امام علی (ع) چنان به وجد آمده که گویا به سماع پرداخته و با چشیدن فهمی والا از آن ها ، پرواز نموده و شاهکار آفریده است . یاد امیرمؤمنان علی (ع) و لطافت ها ، زیبایی ها ، شجاعت ها و بی مانندی های او مولانا را چنان سرمست کرده که دربارۀ آن معیار انسانیت و اخلاق و عقلانیت ، شیداگونه زبان آوری نموده است . مولانا با پردازش داستانی از رویارویی خصمی کافر با پیشوای موحّدان در میدان جنگ و پرسش و پاسخ و گفتگوی آن دو ، لطیف ترین نکات عرفانی و اخلاقی و انسانی را با زبان بی مانند خود بیان کرده است . داستانی که واقعیت تاریخی ندارد ولی محملی است فراتر از واقعیت های تاریخی تا بتوان گوشه هایی از جمال و جلال امام علی ، شاهکار آفرینش الهی را بازگو کرد . گوید : ای انسان ها ! بیایید اخلاص در عمل را از علی (ع) بیاموزید . آن انسانی که شیر حق و مظهر تمامیت اخلاق و پاک و منزّه از هر حیله و نیرنگی بود . در یکی از جنگ ها ، پهلوانی از نام آوران عرب رویاروی وی قرار گرفت . آن شیر ربّانی ، پهلوان عرب را بر زمین افکند و قصد کرد تا کار او را تمام سازد . در این هنگام ، آن پهلوانِ شکست خورده که دیگر امیدی به زندگی نداشت ، آب دهانی بر رخسارۀ تابناک آن گل سر سبد بشریت و افتخار تمام انبیا و اولیای الهی افکند ؛ ولی بر خلاف انتظارش ، دید که آن حضرت بی درنگ شمشیر خود را فرو گذاشت و دست از کشتن او بداشت . پهلوان شکست خورده در نهایت بُهت و ناباوری از حضرتش پرسید که چرا او را نکشته و با این که چنین جایگاهی جای عفو و رحمت نیست ، این گونه بر او رحمت باریده و از خونش گذشته است ؟ چه چیزی دیده است که بهتر و والاتر از نابود کردن دشمن بوده است ؟ چه چیز دیده است که آن گونه خشمش فرونشسته و آرام گشته و چونان دریای رحمت دستِ بخشش گشوده است ؟ ملّای روم گوید : علی (ع) انسانی است که در شجاعت ، شیر خدایی و در مروّت و جوانمردی در پایه ای است که هیچ کس را یارای درک آن نیست . در مروّت و رادمردی چونان ابر موسی (ع) است که در صحرای سرگردانی بر بنی اسرائیل رحمت و برکت بارید . از علی آموز اخلاص عمل شیرِ حق را دان مطهّر از دغل در غزا بر پهلوانی دست یافت زود شمشیری برآورد و شتافت او خَدو انداخت در رویِ علی افتخار هر نبیّ و هر ولی آن خدو زد بر رخی که روی ماه سجده آرد پیش او در سجده گاه در زمان انداخت شمشیر آن علی کرد او اندر غزا اش کاهلی گفت حیران آن مبارز زین عمل وز نمودن عفو و رحمت بی محل گفت بر من تیغ تیز افراشتی از چه افکندی مرا بگذاشتی ؟ آن چه دیدی بهتر از پیکارِ من تا شدی تو سست در اِشکارِ من ؟ آن چه دیدی که چنین خشمت نشست تا چنان برقی نمود و باز جَست ؟ آن چه دیدی که مرا زان عکسِ دید در دل و جان شعله ای آمد پدید ؟ آن چه دیدی برتر از کون و مکان که به از جان بود و بخشیدیم جان ؟ در شجاعت شیرِ ربّانیستی در مروّت خود که داند کیستی در مروّت ابرِ موسیّی به تیه کآمد از وی خوان و نانِ بی شبیه در ادامۀ این داستان ، ملّای روم گوید : آن پهلوان شکست خورده از علی (ع) پرسید : ای بازِ بلند پروازِ عالمِ فراز که معرفت های الهی و معنویت های ربّانی صید می کنی ! در این معرکه از جانب پروردگار چه دیدی که چنین رفتار کردی ؟ ای بازِ پر افروختۀ الهی ! ای کسی که شکار و صید تو عَنقا و سیمرغ است ! ای کسی که یک تنه و بدون یار و یاور لشکریان و سپاهیان را شکست می دهی ! ای کسی که به ظاهر یک فردی و در واقع یک امّتی ! این راز را فاش کن که در جایی که جایگاه خشم و قهر و غلبه است ، چگونه این سان مهر می ورزی و رحمت می باری ؟ این چه منطقی است که تو داری و به اژدها مهلت و فرصت زندگی و ادامۀ حیات می دهی ؟! باز گو ای بازِ عرشِ خوش شکار تا چه دیدی این زمان از کردِگار ؟ باز گو ای بازِ پرّ افروخته با شه و با ساعدش آموخته باز گو ای بازِ عنقا گیرِ شاه ای سپاه اِشکن به خود نه با سپاه امّت وحدی یکی و صد هزار باز گو ای بنده بازت را شکار در محلّ قهر این رحمت ز چیست اژدها را دست دادن راه کیست ؟ ادامه در پست بعد👇
نمایش همه...