cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

محمد سروش محلاتی

کانال درس ها👇 @msoroushm

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
6 436
مشترکین
-124 ساعت
+177 روز
+4330 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

و در زمانی که به تعبیر خودش کسی "غیر از پند و بند" نهی از منکری نمیشناخت ، می‌گفت: 
روانشناسی و جامعه شناسی میخواهد تا انسان بفهمد که چگونه امر به معروف کند و تشخیص دهد منکر از کجا سرچشمه می‌گیرد؟
البته او اگر امروز بود پاسخ اینگونه سوالاتش را دریافت می‌کرد که "سرچشمه منکر" معلوم است ، نه روانشناسی میخواهد و نه جامعه شناسی ، فقط یک چیز میخواهد و آن هم "دشمن شناسی" نطق و منطق مطهری در برابر مدعیان امر به معروف (که میگفتند : ما احتمال تاثیر می‌دهیم پس وظیفه داریم ) این بود که :
تو که نمیدانی راه امر به معروف چیست ، تو که روانشناسی نمیدانی که برای نفوذ در بشر از چه راهی باید با روح او مواجه شد ، تو که جامعه شناسی نمیدانی ، حق نداری بگویی من احتمال تاثیر میدهم و یا احتمال نمی‌دهم .
مطهری ، چون حکیم بود ، دین را حکیمانه تفسیر می‌کرد. در نگاه عقلانی او تاکید اسلام بر این فریضه ، بمعنی صحه گذاشتن بر روش‌های خردمندانه و عقل پسند خشونت برای اصلاح فرد و جامعه است . او به کلمات فقهاء بسنده نمی‌کرد و به سخن حکماء نیز اعتنا داشت و از بوعلی سینا در اشارات را نقل می‌کرد که امر بمعروف با رفق و مداراست ، نه با زور و فشار : العارف ....اذا امر بالمعروف امر برفق ناصح لا بعنف معیر . نگاه تاریخی در تحلیل همه جانبه و بحثهای آسیب شناسانه استاد مطهری ، آگاهی‌های تاریخی او نیز سهم وافری داشت . اینکه چگونه خوارج این فریضه را ریل عقلانیت خارج گردند و یا عباسیان عنصر اساسی نقد قدرت را آن گرفتند و تا دوره اخیر که متشرعان آن را به امور جزئی محدود ساختند و اختیار مباحات را هم از مردم سلب کردند ، در بررسی تاریخی مطهری دیده می‌شود و همین اگاهی تاریخی است که او را نسبت به داعیه های نهی از منکر ، هوشیار و حساس ساخته و متوجه خطرات پنهان میکند . او در بحث خوارج نشان می‌دهد که آنان به نهی از منکر بسیار اهمیت می‌دادند و از خطر نیز استقبال می‌کردند، ولی ایراد کارشان این بود که اجرای این فریضه ، تابع منطق نبوده و نابخردانه اقدام می‌کردند . ولی مطهری در این نقطه توقف نمیکند و به سراغ دنباله های خوارج می‌رود ، کسانی که همان خُشک سری و بی فکری خوارج را دارند و به نتایج و پیامدهای نهی از منکر خود نمی‌اندیشند ، ولی مانند خوارج شجاعت نهی از منکر در برابر اصحاب قدرت را ندارند . این اذناب امروز خوارج بمراتب از خوارج دیروز خطرناک ترند ، زیرا آنها سراغ حاکمان می‌رفتند و اینها سراغ اصحاب فضیلت ، آنها شمشیر بر فرق قدرتمندان می‌زدند و اینها با سلاح تکفیر و اتهام ، ارباب کمال و اخلاص را ساقط می‌کنند . سخن مطهری در باره این جریان چنین است :
مقدس مآبان ترسو ، شمشیر پولادین را به کناری گذاشتند و از امر به معروف صاحبان قدرت که برایشان خطر ایجاد می‌کرد، صرف نظر کردند و با شمشیر زبان به جان صاحبان فضیلت افتادند و هر صاحب فضیلتی را به نوعی متهم کردند . ( جاذبه و دافعه علی ع )
اینک مطهری در میان ما نیست ولی یا اندیشه و فکر او در میان ما زنده است ؟ آیا امروز ما نیز مانند مطهری امر به معروف را می‌شناسیم و می‌شناسائیم ؟ آیا نهاد امر به معروف در جامعه ما بر مبنای اندیشه مطهری شکل گرفته و عمل میکند ؟ امروز هر چند خلاُ مطهری دردناک است ولی تاثر بیشتر آن است که این خلا را با شِبه مطهری ها پر کرده ایم . مصیبت بزرگ امروز ما این است اندیشه‌های متحجرانه بَدَلی ، جای تفکر روشنگرانه مطهری را گرفته و مطهریِ امام در غربت و انزوا قرار داده است ! @mohammadsorooshmahallati
نمایش همه...
📜باز خوانی اندیشه مطهری در سالگرد شهادت 🔵بصیرت و شجاعت مطهری در مصاف با امر به معروف های سیاه چهل و پنج سال از شهادت آیةالله مطهری گذشت و اینک با طرح بَدَل یا بَدیل برای این متفکر اسلامی ، او به تاریخ سپرده می‌شود ، چرا که اندیشه او با وضعیت ما ناسازگار است . 🔻نگاه آسیب شناسانه یکی از امتیازات مطهری این بود که او نقد آسیب شناسانه نسبت به مباحث دینی داشت و بخصوص نهادهای دینی را با جراُت و شجاعت ، آسیب شناسی می‌کرد. مثلا نقدهای او از نهاد روحانیت مثل عوام زدگی ، از عمیق ترین و جامع ترین و در عین حال صریح ترین نقدها در این موضوع است که مشابهی برای آن وجود ندارد . نگاه آسیب شناسانه او به حواشی عزاداری حسینی نیز با نگاه‌های دیگر ، کاملا متفاوت است . او هر چند با طرح این مباحث ، هزینه سنگینی می‌پرداخت ولی حاضر نبود ، رسالت عالمان راستین را کنار گذاشته و بر طبق ذائقه جاهلان مقدس نما سخن بگوید . با رفتن مطهری ، روحانیونِ به نام ، مشی او را ادامه ندادند و چشم را بر افراط گرایی بسته و به توجیه روی آوردند . 🔻آسیب شناسی امر به معروف و نهی از منکر یک نمونه از نگاه آسیب شناسانه استاد شهید را در مواجهه او با امر به معروف و نهی از منکر میتوان دید . در سال‌های پیش از انقلاب ، روحانیون و متدینان ، با آه و درد از عدم امر به معروف در جامعه شِکوه و فغان داشتند . کتاب با عنوان " دو از یاد رفته " منتشر می‌کردند و از این فریضه به عنوان واجب "فراموش شده" یاد می‌کردند . مطهری نیز هر چند از این بی اعتنایی ، ناراحت بود ، ولی رویکرد او با دیگران متفاوت بود و از نهی از منکرهای "انجام گرفته" ، مانند نهی از منکرهای "انجام نگرفته" متاثر بود ! در سال ۱۳۴۰ دوست صمیمی و دانشمندش دکتر ابراهیم آیتی در باره فریضه سخنرانی کرد و آن به عنوان " واجب فراموش شده " یاد کرد ، پس از آن وقتی نوبت به سخنرانی استاد در آن جلسات رسید ، به نقد نظر آیتی پرداخت که این فراموش شدگی بدلیل آن است که ما با رویکرد خودمان ، مردم را از نهی از منکر بیزار کرده ایم و این اصل را فراموشاندیم ! و در توضیح خود اضافه کردند :
چه جرم‌ها و جنایت‌ها به نام نهی از منکر واقع نشد ! ( ده گفتار )
کدام عالم دینی را سراغ دارید که برای نهی از منکر دل بسوزاند و در عین حال در سخنرانی عمومی و سپس در کتاب منتشر شده ، از برخی نهی از منکر های متشرعان به عنوان "جنایت" نام برده و به نمونه هایی از آن جنایات اشاره کند ؟! مطهری به برخی از نهی از منکرهای دوره اخیر [قاجار] اشاره می‌کرد و از آنها به "هولناک و وحشتناک" تعبیر می‌نمود و خدا را شکر می‌کند که این نهی از منکرها [در دوره پهلوی] از بین رفته است ! 🔻لطفا امر به معروف را ترک کنید آیت الله مطهری بقدری از حرکتهای جاهلانه ای که بنام نهی از منکر انجام می‌شود ناراحت بود که می‌گفت:
بهتر اینکه ما جاهلها امر به معروف و نهی از منکر نکنیم ، چه منکرها که بنام امر بمعروف و نهی از منکر بوجود نیامده (حماسه حسینی )
او بجای آنکه مردم را تحریک به نهی از منکرهای جاهلانه و خودسرانه کند ، به آنها هشدار میداد که چون معروف و منکر را نمی‌شناسند و روش صحیح آن را نمی‌دانند در این عرصه وارد نشوند :
خیال کردیم برویم و امر به معروف و نهی از منکر کنیم ؟! از شما میپرسم اصلا من و شما می‌فهمیم که امر به معروف و نهی از منکر چیست و چگونه باید انجام شود ؟
به نظر استاد مطهری ، ضرر و زیانی که از راه اجرای جاهلانه نهی از منکر برده ایم ، از ترک نهی از منکر نبرده ایم . یعنی اگر ما نهی از منکر نکنیم خسارت کمتری به دین اخلاق وارد می‌شود! ایشان روایتی از امیرالمؤمنین می‌خواند که خداوند امر به معروف کنندگان فاسد و اهل منکر را لعن فرمود : لعن الله الامرین بالمعروف التارکین له ، و سپس میگفت : کسی صلاحیت امر بمعروف دارد که مراحل : ٱلتَّـٰٓئِبُونَ ٱلۡعَٰبِدُونَ ٱلۡحَٰمِدُونَ ٱلسَّـٰٓئِحُونَ ٱلرَّـٰكِعُونَ ٱلسَّـٰجِدُونَ را طی کرده باشد تا سپس نوبت به : ٱلۡأٓمِرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَٱلنَّاهُونَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ برسد و کسانی که العابدون نیستند و الحامدون نیستند و السائحون نیستند و الراکعون نیستند و این منازل را طی نکرده اند و می‌خواهند آمر به معروف باشند ، خداوند آنان را لعنت می‌کند. 🔻امر به معروف عقلانی مطهری فقیهی برجسته بود ، ولی فقهش در محدوده تقلید از فقهای پیشین نبود ، در فقه او ، اجتهاد و استنباط در روایات خلاصه نمیشد ، فقه مطهری جدای از عقلانیت نبود لذا وقتی به امر به معروف تاکید می‌کرد ، فقط آن را در قلمرو شیوه‌ها و روش‌های مورد تایید علوم اجتماعی ، مشروع و مجاز می‌دانست . @mohammadsorooshmahallati
نمایش همه...
https://fa.shafaqna.com/news/1786486/ ♦️ یادداشت بمناسبت سالگرد شهادت استاد مطهری ♦️
نمایش همه...
استاد سروش محلاتی: مصیبت بزرگ امروز ما این است که اندیشه های متحجرانه بدلی جای تفکر روشنگرانه مطهری را گرفته است | خبرگزاری بین المللی شفقنا

شفقنا- استاد حوزه علمیه قم گفت: امروز هر چند خلاُ مطهری دردناک است ولی تاثر بیشتر آن است که این خلا را با شِبه مطهری ها پر کرده ایم. مصیبت بزرگ امروز ما این است اندیشه‌های متحجرانه بَدَلی ، جای تفکر روشنگرانه مطهری را گرفته و مطهریِ امام در غربت و انزوا قرار داده است […]

محمد سروش محلاتی: ♦️اظهار نظر یکی دیگر از اساتید گرامی در ادامه ارائه دیدگاه دکتر نساجی، دکتر عادلخواه نیز نظر خود را ارسال نموده اند که ضمن تشکر، در اینجا منعکس می‌گردد. با عرض سلام خدمت دکتر مهدی نساجی نامه شما را به استاد سروش محلاتی به فال نیک می‌گیرم و با طرح چند سوال ونیز مطالبات یک پژوهشگر علوم انسانی خدمت می‌رسم با این امید که باب بحث گشوده شده‌ به لطف شما ادامه یابد. جان کلامتان را اگر با اجازه شما خلاصه کنم، باید به مبحث دوری جامعه بویژه جوانان از مباحث دینی اشاره کرد و نیز دوری آنان از عالمان  دین حتی اگر در آزادگی و آزادپیشگی و عدالت محوری  امتحان خود را پس داده باشند و در زمره پیشرو ترین و شجاعترین اندیشمندان در وادی بحران‌های عمیق کنونی باشند. به اعتقاد شما مقوله عدم اقبال  به دین جهانی است و دنیای ما به سمت بی دینی و بی خدائی می رود، و لا اقل تا پنجاه سال آینده نمی‌توان انسان‌ها را به طرف دین بازگرداند و از منظر  دینی برایشان از پیشرفت و آزادی سخن گفت. در ادامه و شاید من باب مشکل گشائی، استاد سروش را دعوت به ورود به حوزه  "نفی وضعیت موجود"  می‌کنید، در حالی که همزمان تاکید دارید  که حتی اگر عالمان دراین مسیر هم وارد شوند، دیگر جوانان به سراغ عالمان دینی برای دریافت نسخه ای جهت درمان دردهایشان در آینده نخواهند رفت. و بالاخره با اعتقاد به دینداری است که بزعم شا  می تواند به زندگی معنا دهد، وارد حوزه پیشنهاد به عالمان می‌شوید، البته نه همه عالمان بلکه عالمان آزاده از جنس استاد سروش محلاتی و از آنها برای تمرکز بر روی مشترکات میان دینداران و غیر دینداران دعوت می‌کنید. و نیز از آنها می‌خواهید که از منظر اخلاقیات و ارزش‌های مشترک و نه از منظر دین، با جامعه گفت و گو کنند. چرا که به نظر شما، متقاعد کردن جامعه از منظر درون دینی نه تنها کار سختی است  که راه  به جائی نمی برد، لا اقل برای یکی دو دهه اینده. و بنا بر این اعتقاد بهتر است که دینداران با زبان مشترکی با جامعه صحبت کنند، زبانی که درانحصار گروه خاصی نباشد و غیر دینداران را هم در بر گیرد تا بتوان نوعی  وحدت ملی  بر اساس اصول مشترک اخلاقی که فراتر از مباحث  درون دینی است ایجاد کرد. هر چند دقیقا رویکرد و معانی دقیق  مفاهیم و اصطلاحات مورد استفاده در متن ارسالی شما را نمی‌دانم، مفاهیمی چون دین داران و غیر دینداران، بی دینی، بی خدائی، اصول مشترک اخلاقی و انسانی و گریز در دینداری در جهان  و...؛ و نیز هر چند غافل از اهداف استاد سروش محلاتی در زمینه متقاعد کردن جامعه از منظر درون دینی باشم، هر چند آشنائی من با کلاسهای ایشان امکان چنین جمع بندی را نمی دهد، اما  نیز از آنجا که من هم به عنوان یک پژوهشگر، بسان بسیاری دیگر در میان طلاب ایشان و تا آنجا که توانائی هایم اجازه می‌دهد از کلاسها و جلسات  استفاده می‌کنم، می‌خواستم ضمن طرح چند سوال در صورت یاری کردن وقت و حوصله شما اهمیت و اولویت حوزه "نفی وضعیت موجود" و حوزه "گفتگوی مشترک" مورد نظر شما را در رابطه با حوزهای دیگر در شرایط فعلی و معیار این دسته بندی را بدانم. آیا تمام اهداف پژوهشگران را می‌توان به حوزه سیاسی  و اقبال جامعه بویژه جوانان آن خلاصه کرده تقلیل داد؟ آیا رسالت پژوهشگری را رسالت پیامبری می‌دانید و به عبارتی، همان رسالتی که قصد طرح حقوق و تکالیف در چشم انداز فلاح جامعه را دارد؟ آیا فعالیت‌های پژوهشی فقط وقتی ارزش دارد که در متقاعد کردن دیگران بویژه جوانان موفق شود؟ و از آنجا که با درخواست و یا دعوت از استاد سروش برای  تغییر حوزه پژوهشی ایشان قدم مهمتری بر می‌دارید، بی آنکه کوچکترین تضمینی برای روی آوری جوانان، یعنی آنچه به نظر شما اصل است و اصالت دارد بدهید، می‌خواستم بفرمائید که از این ورود به حوزه مورد علاقه شما چه نفعی قرار است نصیب این استاد بزرگوار ما شود که به قولی در کنج خلوت تلامیذ علاقمند مشغول به فعالیتهای تحقیقی خود هستند و شما هم اینطور که از گفتارتان بر میاید مانند ما، یعنی دیگر تلامیذ استاد از آن استفاده می‌کنید؟! به عبارتی دیگر میخواهم بگویم که با پائین کشیدن چراغ یک حوزه، در اینجا حوزه پژوهش گران دینی و علم کردن حوزه ای دیگر که همان حوزه "نفی وضع موجود" و یا نیز حوزه "طرح مشترکات میان دینداران و غیر دینداران"، با هدف  خروج از مباحث به گفته شما درون دینی  که این‌را هم تعریف نفرمودید، اما به نام راه گشائی، وحدت ملی، ایجاد اصول مشترک اخلاقی و انسانی به ان تکیه می‌کنید، چه تضمینی است که راه گفتگو در میان آحاد این جامعه  هموار تر شود؟ و نیز چه تضمینی است که این جابجائی معادل راه گشائی و گره گشائی مورد نظر شما باشد؟
نمایش همه...
در پایان می‌خواهم بپرسم که  آیا با ارائه این طرح یا این دعوت، صد البته ناخواسته و یا نادانسته، پنبه استقلال پژوهشگران و نیز آزادی پژوهش وتحقیق را نمی زنیم! مگر نه اینست که انتخاب آزادانه حرفه و شغل بطور کلی و آزادی پژوهش و تحقیق در کف مطالبات آزادی خواهی قرار دارد؟ و آیا با اولویت بندی حوزه ها وطرح ضرورت ها، برای مثال ضرورت حضور جوانان و آنچه مطالبات آنهاست، این محققین نیستند که به نام وحدت ملی،بی آنکه محدوده اش را تعریف کنیم، باید در مقابل حوزه فعلان سیاسی اجتماعی قربانی دهند! و این دیوار کوتاه  پژوهش و پزوهشگری نیست که بنا بر اولیت های سیاسی، و به نام کلام مشترک، از طرف همکاران، مورد حمله قرار می گیرد! برای نجات وحدت ملی، برای ایجاد اصول مشترک اخلاقی و انسانی و حفظ مشترکاتمان، آیا نباید در قدم اول ازادی را نجات دهیم، بویژه آزادی حق انتخاب پژوهشگران.   با مهر فریبا عادل خواه
نمایش همه...
الان
نمایش همه...
در پایان میخواهم بپرسم که  ایا با ارائه این طرح یا این دعوت، صد البته نا خواسته و یا نا دانسته، پنبه استقلال پژوهشگران و نیز ازادی پژوهش وتحقیق را نمی زنیم! مگر نه اینست که انتخاب ازادانه حرفه و شغل بطور کلی و ازادی پژوهش و تحقیق در کف مطالبات ازادی خواهی قرار دارد؟ و ایا با اولویت بندی حوزه ها وطرح ضرورت ها، برای مثال ضرورت حضور جوانان و انچه مطالبات انهاست، این محققین نیستند که به نام وحدت ملی،بی انکه محدوده اش را تعریف کنیم، باید در مقابل حوزه فعلان سیاسی اجتماعی قربانی دهند! و این دیوار کوتاه  پژوهش و پزوهشگری نیست که بنا بر اولیت های سیاسی، و به نام کلام مشترک، از طرف همکاران، مورد حمله قرار می گیرد! برای نجات وحدت ملی، برای ایجاد اصول مشترک اخلاقی و انسانی و حفظ مشترکاتمان، ایا نباید در قدم اول ازادی را نجات دهیم، بویژه ازادی حق انتخاب پژوهشگران.   با مهر فریبا عادل خواه
نمایش همه...
♦️اظهار نظر یکی دیگر از اساتید گرامی در ادامه ارائه دیدگاه دکتر نساجی ، دکتر عادلخواه نیز نظر خود را ارسال نموده اند که ضمن تشکر ، در اینجا منعکس می‌گردد. با عرض سلام خدمت دکتر مهدی نساجی  نامه شما را به استاد سروش محلاتی  به فال نیک میگیرم و با طرح چند سوال ونیز مطالبات یک پژوهشگرعلوم انسانی خدمت میرسم  با این امید که باب بحث گشوده شده‌ به لطف شما ادامه یابد. جان کلامتان را اگربا اجازه شما خلاصه کنم ، باید به مبحث دوری جامعه بویژه جوانان از مباحث دینی اشاره کرد و نیز دوری انان از عالمان  دین حتی اگر در ازادگی و ازاد پیشگی و عدالت محوری  امتحان خود را پس داده باشند و در زمره پیشرو ترین و شجاعترین اندیشمندان دروادی بحرانهای عمیق کنونی باشند. به اعتقاد شما مقوله عدم اقبال  به دین جهانی است و دنیای ما به سمت بی دینی و بی خدائی می رود، و لا اقل تا پنجاه سال اینده نمیتوان انسانها را به طرف دین بازگرداند و از منظر  دینی برایشان از پیشرفت و ازادی سخن گفت. در ادامه و شاید من باب مشکل گشائی، استاد سروش را دعوت به ورود به حوزه  "نفی وضعیت موجود"  می کنید، در حالی که همزمان تاکید دارید  که حتی اگر عالمان دراین مسیر هم وارد شوند، دیگر جوانان به سراغ عالمان دینی برای دریافت نسخه ای جهت درمان دردهایشان در اینده نخواهند رفت. و بالاخره با اعتقاد به دینداری است که بزعم شا  می تواند به زندگی معنا دهد، وارد حوزه پیشنهاد به عالمان میشوید، البته نه همه عالمان بلکه عالمان ازاده از جنس استاد سروش محلاتی و از انها برای تمرکز بر روی مشترکات میان دینداران و غیر دینداران دعوت می کنید. و نیز از انها میخواهید که از منظر اخلاقیات و ارزشهای مشترک ، و نه از منظر دین، با جامعه گفت و گو کنند. چرا که به نظر شما ، متقاعد کردن جامعه از منظر درون دینی نه تنها کار سختی است  که راه  به جائی نمی برد، لا اقل برای یکی دو دهه اینده. و بنا بر این اعتقاد بهتر است که دینداران با زبان مشترکی با جامعه صحبت کنند، زبانی که درانحصار گروه خاصی نباشد و غیر دینداران را هم در بر گیرد تا بتوان نوعی  وحدت ملی  بر اساس اصول مشترک اخلاقی که فراتر از مباحث  درون دینی است ایجاد کرد. هر چند دقیقا رویکرد و معانی دقیق  مفاهیم و اصطلاحات مورد استفاده در متن ارسالی شما رانمیدانم، مفاهیمی چون دین داران و غیر دینداران، بی دینی، بی خدائی، اصول مشترک اخلاقی و انسانی و گریز در دینداری در جهان  و...؛ و نیز هر چند غافل از اهداف استاد سروش محلاتی در زمینه متقاعد کردن جامعه از منظر درون دینی باشم، هر چند اشنائی من با کلاسهای ایشان امکان چنین جمع بندی را نمی دهد، اما  نیز از انجا که منهم به عنوان یک پژوهشگر، بسان بسیاری دیگردر میان طلاب ایشان، و تا انجا که توانائی هایم اجازه میدهد از کلاسها و جلسات  استفاده میکنم  میخواستم ضمن طرح چند سوال در صورت یاری کردن وقت و حوصله شما اهمیت و اولویت حوزه "نفی وضعیت موجود" و حوزه "گفتگوی مشترک" مورد نظر شما را در رابطه با حوزهای دیگر در شرایط فعلی و معیار این دسته بندی را بدانم. ایا تمام اهداف پژوهشگران را میتوان به حوزه سیاسی  و اقبال جامعه بویژه جوانان ان خلاصه کرده تقلیل داد؟ ایا رسالت پژوهشگری را رسالت پیامبری میدانید و به عبارتی، همان رسالتی که قصد طرح حقوق و تکالیف در چشم انداز فلاح جامعه را دارد ؟ ایا فعالیتهای پژوهشی فقط وقتی ارزش دارد که در متقاعد کردن دیگران بویژه جوانان موفق شود ؟  و از انجا که با درخواست و یا دعوت از استاد سروش برای  تغییر حوزه پژوهشی ایشان قدم مهمتری بر میدارید، بی انکه کوچکترین تضمینی برای روی اوری جوانان، یعنی آنچه به نظر شما اصل است و اصالت دارد بدهید،  میخواستم بفرمائید که از این ورود به حوزه مورد علاقه شما چه نفعی  قرار است نصیب این استاد بزرگوار ما شود که به قولی در کنج خلوت تلامیذ علاقمند مشغول به فعالیتهای تحقیقی خود هستند و شما هم اینطور که از گفتارتان بر میاید مانند ما، یعنی دیگر تلامیذ استاد از ان استفاده میکنید؟! به عبارتی دیگر میخواهم بگویم که با پائین کشیدن چراغ یک حوزه، در اینجا حوزه پژوهش گران دینی،  و علم کردن حوزه ای دیگر که همان حوزه "نفی وضع موجود" و یا نیز حوزه "طرح مشترکات میان دینداران و غیر دینداران"، با هدف  خروج از مباحث به گفته شما درون دینی  که اینرا هم تعریف نفرمودید، اما به نام راه گشائی، وحدت ملی، ایجاد اصول مشترک اخلاقی و انسانی به ان تکیه میکنید، چه تضمینی است که راه گفتگو در میان احاد این جامعه  هموار تر شود؟ و نیز چه تضمینی است که این جابجائی معادل راه گشائی و گره گشائی مورد نظر شما باشد؟
نمایش همه...
نمایش همه...
«سیره علوی دربرابرمعترضان ومعارضان»؛ استاد سروش محلاتی:چرا ما نمی‌توانیم در عمل از این سیره امیرالمؤمنین(ع) استفاده کنیم؟ | خبرگزاری بین المللی شفقنا

شفقنا- استاد حوزه علمیه قم گفت: از نظر امام علی (ع)، راه مبارزه با دشمن و کوفتن مشت آهنین بر او، رعایت حقوق مردم و حکومت در داخل کشور است. اگر مردم یک جامعه حس کنند که حقوق‌شان رعایت می‌شود، به نظام و حکومت خود دلبستگی پیدا می‌کنند و همین پشتوانه مردمی، سبب عقب راندن […]