cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

#javad_hooshmand

شعرها و نوشته های #جواد_هوشمند (محصل فردوسی ) ، بهمراه منتخبی از آثار و نوشته های بزرگان

نمایش بیشتر
إيران268 497زبان مشخص نشده استدسته بندی مشخص نشده است
پست‌های تبلیغاتی
240
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

درد و دل #مخترع قسمت اول به قلم #جواد_هوشمند بیش از یازده ماه است که با یکی از نخبگان جوان کشورمان کار میکنم . پروژه ای که هم ملی هست و هم فرا ملی ! پروژه ای که شاید بتوان گفت اگر خوب اجرا شود معادلات مذاکره های بین المللی و نیز وضعیت اقتصادی زندگی مردم و درآمد های دولت تغییر چشمگیری خواهد کرد . اصولاً در استراتژی وقتی شما با یک محصول استراتژی تهاجمی روبرو هستید می توانید با یک اجرای حساب شده و کاملا مهندسی شده خیلی از معادلات را به نفع خودتان یا درست اگر دست رقیب شما باشد به ضرر خودتان عوض کنید . این جا جهان سوم است و شاید ما هم کشوری کپک زده از مافیا و بی نظمی و ادعای زیاد و توهم دانایی هستیم ! گاهی مخترعین و یا ایده پردازان و نوآوران طرحها و حتی محصولاتی دارند که باورش نه در دانش اساتید دانشگاهی و یا کارشناسان تایید کننده اینگونه طرحها قرار میگیرد و یا مورد بی مهری و حسادت و خدای ناکرده در بعضی موارد مورد بداخلاقی های انانی که باید کمک کنند واقع شده و در بسیاری از موارد نخبگان و مخترعین خصوصا جوان دلسرد و سرخورده می شوند . چند سال پیش با مخترع نامداری آشنا شدم که در کارنامه اختراعات خود هم عضویت در بنیاد نخبگان را داشت هم عناوین بسیار بین المللی از مدال های طلا و نقره و برنز گرفته تا رتبه های اول و دوم و سوم و برتر مخترعین کشورهای مختلف! همچنین چندین دکترای افتخاری و عناوین علمی دیگر که بخاطر تلاش ها و نبوغ و اختراعات و طرحهایش دریافت کرده بود . یکی از مهمترین دغدغه‌ها و دردهای ایشان این بود که وقتی برای ارزیابی علمی طرحها و اختراعات و بخصوص فرمولاسیون ها و نتایج تحقیقاتی اش مورد داوری و یا تاییدیه های کارشناسی قرار می گرفت کسانی که او را ارزیابی می کردند با اینکه بعضاً از اساتید صاحب نام بودند ولی نه نبوغ وی را داشتند نه دانش وی و نه فهم درستی از صورت مسأله و راه حل آن !!! جالب اینجا بود که این طایفه ها باید هم تاییدیه علمی صادر می کردند و هم مجوزهای لازم !!!! و اینجا نقطه تلاقی بزرگترین پارادوکس ها اتفاق می افتاد . البته در موارد نادری هم اساتید و دانشمندانی بودند که اگر متوجه نمی شدند لااقل مخل طرح و اختراع نمی شدند و حداقل ادعانامه های مخترع را مکتوب و مستند می کردند و در صدد راست آزمایی نتایج تحقیقاتی بودند تا فرمولاسیون و تطبیق اختراع با آموخته های خودشان ! عموما در کشورهای جهان سوم اکثر تصمیم گیرندگان از دسته اولند و اگر می بینید خلاف این ادعا انجام گرفته حتما فرد تصمیم گیرنده یا نبوغ مدیریتی در تصمیم گیری داشته یا واقعا از دانش بالایی برخوردار بوده که قسمتی از اختراع را نه تکمیلی ؛ می دانسته است. ادامه در قسمت دوم https://t.me/javad_hooshmand149
نمایش همه...
#javad_hooshmand

شعرها و نوشته های #جواد_هوشمند (محصل فردوسی ) ، بهمراه منتخبی از آثار و نوشته های بزرگان

سینه ام سنگین سنگین است ،میدانی چرا ؟ کفر در مرز دل و دین است ، می دانی چرا ؟ گفتگو ها هیچ چیزی را برایم رو نکرد آرزویم قسمتش این است ، میدانی چرا ؟ شاخه ای گل بایدم از نرگس مستت دهی نوبت این نون در سین است ، میدانی چرا ؟! سفره ی دل را اگر باز آورم در روز عید چار گوشش چین گلچین است ، می دانی چرا ؟ خواهم از چشم شما نقاش نقشی را زند سینه ام سنگین سنگین است ، می دانی چرا ؟! #جواد_هوشمند https://t.me/javad_hooshmand149
نمایش همه...
#javad_hooshmand

شعرها و نوشته های #جواد_هوشمند (محصل فردوسی ) ، بهمراه منتخبی از آثار و نوشته های بزرگان

از ستاکی که بر آید ز دل پاک زمین نعره ی مست خراباتی مرداد زنیم (این شعر را برای اول امرداد روز تولدم نوشتم.تقدیم به همه ی امردادی های عزیز ) 💐💐💐💐💐💐💐💐💐 گر قضا این شده کز روز ازل داد زنیم داد و بیداد که از حکم تو فریاد زنیم عرش می لرزد از این آه جهانسوز که ما آتشی بر شبه خیمه ی شدّاد زنیم قدم اول از این دیر گذشتیم ولی شکوه ها از گذر اینهمه بیداد زنیم تو که از قافله ی خاطر ما دور شدی سببی هست که این قصه چو فرهاد زنیم از ستاکی که برآید ز دل پاک زمین نعره ی مست خراباتی مرداد زنیم . #جواد_هوشمند #محصل_فردوسی https://t.me/javad_hooshmand149
نمایش همه...
#javad_hooshmand

شعرها و نوشته های #جواد_هوشمند (محصل فردوسی ) ، بهمراه منتخبی از آثار و نوشته های بزرگان

تعجب کردم از این که بعد از چند روز مشکل اتصال به فضای مقدس فیسبوک امروز خوشبختانه سرعت بالاست و میشود مطلبی را نگاشت . پس می نگارم : این بار می خواهم در مورد صندوق بگویم . یادم از صندوقی افتاد که توی خانه ی پدری هر وقت چیزی نو می خواستیم از پارچه ی نو یا لباس نو یا بعضی وقتها پول و جواهر و غیره همه به آن چشم می اندوختیم . صندوقی مکعب مستطیل که شاید همه ی شما مشابه آن را دیده اید . جنسش چوبی اما روکشی حلبی داشت و نقش ونگاری جالب بر روی آن . یک پارچه ترمه مانندی روی آن می انداختند که خودش داستانی مفصل داشت. روزی هم که قرآن تمام کردم یادم است صندوقچه و مراسم آن .... والشمس والضحی ها ...ها ها ....والقمر اذا تلی ها ...ها ها .....والنهار اذا جلّها ...ها ها ...... خلاصه روزگار گذشت و من و صندوق فصل الخطاب ها داشتیم. چرخ فلک صندوق رای هم برایمان تراشید . از همان اولش هم با این صندوق مشکل داشتم . نه به صندوق می ماند نه جذابیتی داشت نه حسی . خب خداییش این کجایش به صندوق می ماند ؟ اصلاً آن پارچه سفیدی که دور ان بسته بودند مرا یاد تابوتی می انداخت که کفن کرده باشند . روز اولی که با پدرم رفتم رای بدهم و این صندوق را دیدم بهش گفتم از این صندوق بدم می آید . من صندوقی می خواهم که پارچه ی ترمه روی آن کشیده باشند . #جواد_هوشمند
نمایش همه...
#اصفهان #جلفا #وانک https://t.me/javad_hooshmand149
نمایش همه...
شور جوانی - علیرضا افتخاری 👇
نمایش همه...