cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

ادبیات، زندگی ست

Life of literature با ادبیات همیشه در دنیای تازه ای زندگی می کنید .

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
1 403
مشترکین
+224 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
+1030 روز
توزیع زمان ارسال

در حال بارگیری داده...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تجزیه و تحلیل انتشار
پست هابازدید ها
به اشتراک گذاشته شده
ديناميک بازديد ها
01
Media files
1318Loading...
02
می رسم، امـا سـلام انـگـار یـادم می رود شاعـری آشفتـه ام ، هنجار یـادم می رود با دلم اینگونه عادت کن، بیا، بـر دل مگیر بعد از این هر چیز یا هر کار یادم می‌ رود مـن پُر ازدردم، پُر ازدردم، پُر ازدردم، ولـی تـا نگـاهـت مـی‌کـنــم، انگـار یـادم مـی‌رود راستۍچندیست میخواهم بگویم بیشمار دوستت دارم…! ولی هر بـار یـادم می رود مست و سرشاری زعطرِ صبح تا مۍبینمت وحشتِ شـب های تلـخ و تار یـادم می‌رود! شب تورا درخواب‌میبینم همین‌را یادم‌است قصـه را تـا می‌شــوم بیدار...یـادم مـی‌رود #نجـمـه_زارع
19112Loading...
03
دندان بر جگر بگذار، اگر چه كوهستان‌ها را صخره به صخره با خون شكوفه شسته‌اند، اما رنگين‌كمان‌هاى بسيارى بر پيچ و تاب رود بزرگ پل خواهند زد #سیدعلی_صالحی
13310Loading...
04
و من او را طوری نگاه می‌کردم انگار آخرین گلی بود که در جهان باقی مانده بود #جمال_ثریا
13010Loading...
05
☕️ قطعه‌ای از کتاب درست آنگاه که هیچ انتظارش را نداریم، زندگی پیش روی ما مبارزه‌ای می‌نهد تا شهامت و اراده‌مان را برای دگرگونی بیازماید. از آن لحظه به بعد، حاصلی ندارد که وانمود کنیم چیزی رخ نداده، یا بهانه بیاوریم که هنوز آماده نیستیم. این مبارزه منتظر ما نمی‌ماند. زندگی به پشت سر نمی‌نگرد... 📕 شیطان و دوشیزه پریم ✍ #پائولو_کوئلیو  
10Loading...
06
نور آمده برخیز و بدرخش صبح بخیر❤️ @literarylife
33415Loading...
07
🕊معلمی شغل  پرندگان است🕊 پدرم سر سفره،  نان معلمی گذاشت;  ما نان الفبا خوردیم،  نان کلمه،  نان خون دل خوردن و یاد دادن. و جانی که طعم نان الفبا را بچشد و روحی که از رزق کلمات بخورد،  دیگر به هیچ نانی سیر نخواهد شد. پدرم می گفت: معلمی شغل انبیاست،  معلمی شغل پرندگان است،  معلمی شغل درختان است. معلمی شغل ماه و خورشید و سنگریزه و باد است;  همه چیز و همه کس معلمند اما هیچ کس چرا دانش آموز نیست از هر کس می توان چیزی آموخت; هم از دوست ،  هم از دشمن؛ از دشمنان اما بیشتر. که بدخواهان و بدکرداران و بدکاران بیشتر به ما می آموزند،  نبایدها را،  نکردنی ها را نخواستنی ها و نبودنی ها را... روز معلم را به همه کس و همه چیز تبریک می گویم; که به من می آموزند زندگی را. در روز معلم اما دانش آموز بودن را باید  تمرین کنم. زیرا که یاد گرفتن همیشه  دشوارتر است  از یاد دادن... #عرفان_نظرآهاری @literarylife
56232Loading...
08
#معلم @literarylife
53216Loading...
09
Media files
2695Loading...
10
صبح می خندد و باغ از نفس گرم بهار می گشاید مژه و میشکند مستی خواب 👤هوشنگ ابتهاج صبح بخیر ❤️
3568Loading...
11
اگر چیزی خوب پیش نمی‌رود فقط دو توضیح برای آن وجود دارد: یا مقاومت شما آزموده می‌شود یا باید جهت خویش را تغییر دهید. کیمیاگر ✍🏻 #پائولو_کوئلیو
33116Loading...
12
۱۰ اردیبهشت روز ملی خلیج‌فارس کشورم سربلند ایران من🇮🇷 @literarylife
3909Loading...
13
Media files
34611Loading...
14
Media files
3316Loading...
15
اما اون که مرده از عشق، تا قیامت، هر لحظه زنده‌ست...
3033Loading...
16
جاذبه های تو تمام نمی شود من اما تمام می شوم در آغوشت و باز به دنیا می آیم به‌خاطر دوباره دیدنتظ با همین تولد مکرر می بوسم و نگاه می کنم و می چرخم چند بار دیگر زمین دور خورشید بچرخد و من خیال کنم  هنوز نچرخیده ام #عباس_معروفی @literarylife
3206Loading...
17
دلیل لبخندی باش ... @literarylife
3405Loading...
18
Media files
3356Loading...
19
بدوم، خسته شوم، مست شوم از شادی جیغ و لبخند، وَ فریاد بلند سر بگیرم بالا وَ بگویم: دنیا! آی، ای آدم‌ها! من گذشتم ز شب و غصه و اندوهِ عظیم! من دوام آوردم. زنده از رنج برون جَستم و حالم خوب است... #نرگس_صرافیان_طوفان @literarylife
33210Loading...
20
گر چه غـم بسیااااار امـا شادی از مـا دور نیست لحظاتتون به شادی ☘ @literarylife
43812Loading...
21
Media files
3281Loading...
22
Media files
3292Loading...
23
Media files
2835Loading...
24
ما در زندگی‌مان نیازمند دوستی و عشق هستیم. ما نیاز داریم نگرانِ کسی باشیم، و کسی هم ‌نگرانِ ما باشد. وقتی نگران کسی هستیم دنیا برایمان معنا پیدا میکند. این نگرانی در مورد دیگران است که به ما شخصیت میدهد. در واقع ما همان نگرانی‌هایمان هستیم.‌ ‌ اگر نگران کسی یا چیزی نباشیم هیچ چیز نیستیم. اگر صرفاً نگران خودمان باشیم در یک دورِ باطلِ خالی گرفتار می‌آییم. ما نیاز داریم که نیازمندمان باشند. ما نیازمندِ این هستیم که قدرِ کسانی را بدانیم که قدرِ ما را میدانند.‌    📕 #فلسفه_تنهایی‌ ✍🏻 #لارس_اسوندسن‌
31813Loading...
25
ما برای چیزهای اشتباه ارزش قائلیم؛ و همین باعث می‌شود : تمام زندگیمان سر و ته شود! درباره این باید خیلی فکر کنیم ... 📕سه شنبه ها با موری ✍🏻 #میچ_آلبوم
31813Loading...
26
«گمان میکنی که پشت در پشت به این ننگ ادامه خواهی داد؟ اشتباه است. اگر تا یک نسل دیگر سرنوشت این مردم به دست شماها باشد، نابود خواهند شد. اگر دور خودتان دیوار چین هم بکشید، دنیا به سرعت عوض میشود. شماها کبک‌وار سر خودتان را زیر برف قایم کردید. بر فرض که ما نشان ندهیم که حق حیات داریم، دیگران به آسانی جای ما را خواهند گرفت. آنوقت خداحافظ حاجی‌آقا و بساطش. اما آسوده باش. آنوقت تخم و ترکه‌ات هم توی همین گوری که برای همه می‌کنی، به درک واصل خواهند شد. اگر با پولت به خارجه هم فرار بکنی، حالا محض مصلحت روزگار تو رویت لبخند میزنند، اما فردا بجز اخ و تف و اردنگ چیزی عایدت نمیشود و همه‌جا مجبوری مثل گربه کمر شکسته این ننگ‌ را به دنبال خودت و نسلت بکشانی.» 📕 حاجی آقا 👤 #صادق_هدایت
3015Loading...
27
خیلی نیستیم آنی می‌آییم و دوباره خیلی نیستیم و این خیلی زمان است لاهوت است ناسوت است و آنِ ما حتی فرصت خوب دیدن به ما نمی‌دهد ما هیچگاه یکدیگر را به تامل نمینگریم زیرا مجال نیست این گونه است که عزیزترین کسانمان را در چشم به هم زدنی به حوصله زمان از یاد می‌بریم به لاهوت سردرد! به ناسوت سردرد! #حسین‌پناهی
3118Loading...
28
‏برو دنبال آرزوهایت انسان‌ها زمانی که دنبال رویاهایشان نمی‌روند پیر می‌شوند ... 👤 #پائولو_کوئلیو
32411Loading...
29
بهار نارنج و پرتقال تابستانه 😍
2626Loading...
30
انسان باید آن‌قدر بزرگ باشد که اشتباهات خود را قبول کند، آن‌قدر باهوش باشد که از آن‌ها سود ببرد، و آن‌قدر قوی باشد که آن‌ها را اصلاح کند ... جان مکسول
2608Loading...
31
ماه اردیبهشت: این واژه در اوستا " اشه وهیشته "  Ashavahishta و در فارسی میانه " اشه وهیشت" Ashavahisht و در فارسی نو اردیبهشت خوانده شده است. اشه وهیشته ی اوستایی مرکب است از دو کلمه ی اشه به معنای راستی و درستی و وهیشته در معنای بهترین و جمعا به معنای بهترین راستی و درستی است اشا وهیشته در جهان مادی نگهبانی از آتش ها را بر عهده دارد و در جهان مینوی صفت راستی و پاکی اهورامزداست. به گفنه اشو زرتشت اهورامزدای یکتا دارای شش صفات با عنوان امشاسپندان(= مقدسان جاودانی مرکب از الف از ارات نفی + مش به معنای فناپذیر و سپنتا به معنای مقدس) است که عبارتند از: اشه وهشته ، هروتات(=خرداد)، امرتات(=مرداد)، خشنروئیریه(=شهریور)، وهومن(=بهمن) و سپنتاارمیتی(=اسفند) 3 اردیبهشت، اردیبهشتگان/ 15 اردیبهشت، میان بهار/ 16 ازدیبهشت، جشن نیایش است اول این ماه روز بررگداشت سعدی، 25 این ماه روز گرامی داشت حکیم توس فردوسی و 28 این ماه روز پاسداشت خیام نیشابوری است این ماه بر همه ی ایرانیان داناسرشت و فرخ نزاد اریایی مبارک باد دکتر سعید روزبهانی
3455Loading...
32
بیله سوار اردبیل
39313Loading...
33
‌‏‌‌برای فریب دادن، عده‌ای را شیر میکنند و عده‌ای را خر! مواظب باشید حیوان صفت نشوید بازنده بازنده است چه درنده چه چرنده! #لوئیس_بورخس
41211Loading...
34
نام آوران شعر و ادب پارسی: #تاثیر_تبریزی، میرزا محسن تأثیر تبریزی در سال 1060 مهشیدی برابر با  ۱۰۲۹ خورشیدی در اصفهان زاده شد. از شاعران پارسی‌گوی سده ی یازدهم هجری خورشیدی است . در روزگار شاه عباس بزرگ خانواده ی او از تبریز به اصفهان کوچانده شده‌است. سال زاده شدن شاعر، به گزارش تذکره نویسان و نیز از روی ماده تاریخی که در افتادن یکی از داندنهایش گفته، سال 1060 هجری مهشیدی بوده است: در پنجـــــــه و پنــــــج عمـــــر در باختنــی یک گوهـــــــرم افتــــــاد و نشد ساختنـــــی تاریــــــخِ بــــــه جــــــا خالـــی دندان، آمد انداختمــــــی یکـــــــــی ز انداختنــــــــی وآژه ی «انداختنی» به حساب ابجد 1116 است که اگر یکی از آن انداخته شود 1115 می ماند. چون شاعر در این هنگام 55 ساله بوده پس تولد او به 1060 می رسد. تاثیر تبریزی، از شاعران و کارگزاران صفویان، در زمان شاه سلیمان و شاه سلطان حسین است.  از سوی فرمانروایی صفویه، کار دیوانی داشته است. در آغاز انجام کارهای حسابداری و امور مالی به او داده شده و سپس به سمت وزارت یزد، پیشکار دارایی، گماشته شده بود. بیشتر زندگی او در اصفهان و یزد سپری شده و این انگیزه ای شده که برخی از تذکره نویسان از آن میان«صاحب تاریخ یزد» و «سخنوران یزد» او را «یزدی» دانسته اند. در جوانی با صائب تبریزی، هم‌نشین بوده و با او مناظره و مشاعره داشته است. حزین لاهیجی از دیگر هم‌نشینان تأثیر بوده است. تاثیر تبریزی به زبان فارسی و تركی شعر می سرود، می گویند دیوان ترکی تأثیر گم شده و چند قطعه شعر ترکی از دیوان او اکنون به جا مانده است . غزل های تأثیر، درون مایه های دینی، عرفانی، اخلاقی، اجتماعی و عشقی دارند. او در غزل بیش از همه به همشهری و همزبان خود، صائب نگریسته است : حاذقِ نبض سخن در همه ی عالم نیست به جز از صائب و تأثیر که از تبریزند و در سخن، تنها صائب را بر خود برتری داده و خود را با وی سنجیده است. تاثیر تبریزی، درسال ۱۰۹۸ هجری خورشیدی برابر  با 1131 مهشیدی  در اصفهان درگذشت . شعر1 ز مــــــــــرگ اهل دل، صد رخنه در کارِ جهان افتد گریبــــــــان بهر مجنــــون پاره است از جاده صحرا را مـــــــــــــرا از فطرت خورشید تابان، این پسند آمد کـــــــه با یک چشم می بینـــــــد بزرگ و خُردِ دنیا را مـــــــــــرا از طرّه ی دستار، روشن گشت این معنی که در دنبــــــــال می باشد گشــــــــادی بستگی ها را خــــــــدا جو،  هر که باشد، لب ز قیل و قال می بندد نمــــــــی باشد، دِرایـــــــــی، کــــــاروانِ راه دریا را تپیدن هــــــــــــای دل، ما را به جانان می شود رهبر بــــــــه جــــــــــز طوفان، نباشد ناخدایی کشتیِ ما را ! دل عشّاق از فــــــردوس هم «تأثیر» نگشاید به جـــــــــز معشوق، نتوانــــــــــد گشودن این معما را شعر2 نیست هر بالا نشین از علم و دانش کامیاب از خط و مضمون، نباشد بهره در جلد کتاب خام دستی لازمِ روشن گهر افتاده است نان خود را می خورد در سفره ی ماه، آفتاب ربط روشن طلعتان با یکدگر درگیر نیست جمع در یکجا نگردد آفتاب و ماهتاب هر که را روزی به قدر همت او داده اند استخوان صبح می خواهد همای آفتاب هیچ غافل بی تَعَب آگاه نتواند شدن بی کش و واکش نباشد هر که بر خیزد ز خواب شعر3 ز دشمن هم، نشانِ دوست، وحدت پیشه می بیند همانا باشد از آدم، الف در سینه گندم را خیابان پایمال از وسعت خلق است در گلشن مده، زنهار! بر خود تا توانی راه مردم را نیابد سِفله دستی، تا شریفی در میان باشد رواج کار باشد وقت بی آبی تیمم را به سنگ پا، دَنی از تنگ چشمی، سخت می ماند که می بوسد برای چرکِ دنیا پای مردم را شعر4 سپهر اگر ستمی می کند، به خود بشکن ز تنگنای قفس، فیض آشیان دریاب حیات خضر، در آمیزشِ عزیزان است موافقان به طلب، عمر جاودان دریاب بصیرتی اگرت هست دل به هیچ مبند که زندگیِ تو، پُر بی بقاست، همچو حباب مدارِ چرخِ دورو بر نِفاق می گردد دو صفحه نیست موافق به هم ز هیچ کتاب پیِ زوال بود نعل ظلم در آتش هدف ندیده کسی جز فنا ز تیر شهاب در آتش است ستم پیشه از شرارت نفس رود به سیخ، همان ها که می رود به کباب جهان ز پرتوِ حق، روشن است و حق مستور چو آفتاب که پنهان بود به زیر سحاب ز خاکساریِ دل، گشت خود نما «تأثیر » سکندر آینه بگرفت و خضر کوزه ی آب #تاثیر_تبریزی گردآوری : #خدابخش_صفادل_نیشابور
3786Loading...
35
نام آوران شعر و ادب پارسی: #تاثیر_تبریزی، میرزا محسن تأثیر تبریزی در سال 1060 مهشیدی برابر با ۱۰۲۹ خورشیدی در اصفهان زاده شد. از شاعران پارسی‌گوی سده ی یازدهم هجری خورشیدی است . در روزگار شاه عباس بزرگ خانواده ی او از تبریز به اصفهان کوچانده شده‌است. سال زاده شدن شاعر، به گزارش تذکره نویسان و نیز از روی ماده تاریخی که در افتادن یکی از داندنهایش گفته، سال 1060 هجری مهشیدی بوده است: در پنجـــــــه و پنــــــج عمـــــر در باختنــی یک گوهـــــــرم افتــــــاد و نشد ساختنـــــی تاریــــــخِ بــــــه جــــــا خالـــی دندان، آمد انداختمــــــی یکـــــــــی ز انداختنــــــــی وآژه ی «انداختنی» به حساب ابجد 1116 است که اگر یکی از آن انداخته شود 1115 می ماند. چون شاعر در این هنگام 55 ساله بوده پس تولد او به 1060 می رسد. تاثیر تبریزی، از شاعران و کارگزاران صفویان، در زمان شاه سلیمان و شاه سلطان حسین است. از سوی فرمانروایی صفویه، کار دیوانی داشته است. در آغاز انجام کارهای حسابداری و امور مالی به او داده شده و سپس به سمت وزارت یزد، پیشکار دارایی، گماشته شده بود. بیشتر زندگی او در اصفهان و یزد سپری شده و این انگیزه ای شده که برخی از تذکره نویسان از آن میان«صاحب تاریخ یزد» و «سخنوران یزد» او را «یزدی» دانسته اند. در جوانی با صائب تبریزی، هم‌نشین بوده و با او مناظره و مشاعره داشته است. حزین لاهیجی از دیگر هم‌نشینان تأثیر بوده است. تاثیر تبریزی به زبان فارسی و تركی شعر می سرود، می گویند دیوان ترکی تأثیر گم شده و چند قطعه شعر ترکی از دیوان او اکنون به جا مانده است . غزل های تأثیر، درون مایه های دینی، عرفانی، اخلاقی، اجتماعی و عشقی دارند. او در غزل بیش از همه به همشهری و همزبان خود، صائب نگریسته است : حاذقِ نبض سخن در همه ی عالم نیست به جز از صائب و تأثیر که از تبریزند و در سخن، تنها صائب را بر خود برتری داده و خود را با وی سنجیده است. تاثیر تبریزی، درسال ۱۰۹۸ هجری خورشیدی برابر با 1131 مهشیدی در اصفهان درگذشت . شعر1 ز مــــــــــرگ اهل دل، صد رخنه در کارِ جهان افتد گریبــــــــان بهر مجنــــون پاره است از جاده صحرا را مـــــــــــــرا از فطرت خورشید تابان، این پسند آمد کـــــــه با یک چشم می بینـــــــد بزرگ و خُردِ دنیا را مـــــــــــرا از طرّه ی دستار، روشن گشت این معنی که در دنبــــــــال می باشد گشــــــــادی بستگی ها را خــــــــدا جو، هر که باشد، لب ز قیل و قال می بندد نمــــــــی باشد، دِرایـــــــــی، کــــــاروانِ راه دریا را تپیدن هــــــــــــای دل، ما را به جانان می شود رهبر بــــــــه جــــــــــز طوفان، نباشد ناخدایی کشتیِ ما را ! دل عشّاق از فــــــردوس هم «تأثیر» نگشاید به جـــــــــز معشوق، نتوانــــــــــد گشودن این معما را شعر2 نیست هر بالا نشین از علم و دانش کامیاب از خط و مضمون، نباشد بهره در جلد کتاب خام دستی لازمِ روشن گهر افتاده است نان خود را می خورد در سفره ی ماه، آفتاب ربط روشن طلعتان با یکدگر درگیر نیست جمع در یکجا نگردد آفتاب و ماهتاب هر که را روزی به قدر همت او داده اند استخوان صبح می خواهد همای آفتاب هیچ غافل بی تَعَب آگاه نتواند شدن بی کش و واکش نباشد هر که بر خیزد ز خواب شعر3 ز دشمن هم، نشانِ دوست، وحدت پیشه می بیند همانا باشد از آدم، الف در سینه گندم را خیابان پایمال از وسعت خلق است در گلشن مده، زنهار! بر خود تا توانی راه مردم را نیابد سِفله دستی، تا شریفی در میان باشد رواج کار باشد وقت بی آبی تیمم را به سنگ پا، دَنی از تنگ چشمی، سخت می ماند که می بوسد برای چرکِ دنیا پای مردم را شعر4 سپهر اگر ستمی می کند، به خود بشکن ز تنگنای قفس، فیض آشیان دریاب حیات خضر، در آمیزشِ عزیزان است موافقان به طلب، عمر جاودان دریاب بصیرتی اگرت هست دل به هیچ مبند که زندگیِ تو، پُر بی بقاست، همچو حباب مدارِ چرخِ دورو بر نِفاق می گردد دو صفحه نیست موافق به هم ز هیچ کتاب پیِ زوال بود نعل ظلم در آتش هدف ندیده کسی جز فنا ز تیر شهاب در آتش است ستم پیشه از شرارت نفس رود به سیخ، همان ها که می رود به کباب جهان ز پرتوِ حق، روشن است و حق مستور چو آفتاب که پنهان بود به زیر سحاب ز خاکساریِ دل، گشت خود نما «تأثیر » سکندر آینه بگرفت و خضر کوزه ی آب #تاثیر_تبریزی گردآوری : #خدابخش_صفادل_نیشابور
10Loading...
36
بعضی‌ها اين جورين، وقتی يه نيش ميخورن، فكر می‌كنن اگه ديگرونم نيش بخورن درد اونا كمتر میشه ! 📕 چوب به دستهای ورزیل ✍🏻 #غلامحسین_ساعدی
32310Loading...
37
در مناطقی از غرب آفریقا، وقتی کسی کار ناپسندی انجام می‌دهد او را به مرکز دهکده می‌برند و برای دو روز، تمام اعضای قبیله او را احاطه می‌کنند و درباره ویژگی‌های خوب و مثبت آن فرد حرف می‌زنند. آنها معتقد هستند که هر فرد ذاتاً خوب است ولی گاهی هم اشتباهاتی مرتکب می‌شود که در‌ واقع درخواست کمک است. افراد قبیله کنار هم در این آئین جمع می‌شوند تا به فرد خوبی ذاتی اش را یادآوری کنند. اعتقاد جمعی این است که این حمایت، از هر نوع تنبیه و خجالت زده کردن فرد بهتر است. آنها این حرکت را "اوبونتو" به معنی "انسانیت با یکدیگر و تمام موجودات زنده" می‌نامند. #کارل_گوستاو_یونگ
50420Loading...
38
🎧 @literarylife رفت آن سوار کولی با خود تو را نبرده...
43212Loading...
39
می‌رفت گَردِ راهش از دودِ آه تیره نیلوفرانه در باد پیچیده تاب‌خورده سودای همرهی را گیسو به باد دادی رفت آن سوار و با خود یک تارِ مو نبرده #سیمین_بهبهانی
4469Loading...
40
ای دوردست... چون مناره ها ای پیش دست چون خالکوبی روی سینه ام ای مبهم گم چون خاطرات مانده از روزگار دور ای پیش چشم چون بخار نفس های یخ زده من عاشق توام... #غاده_السمان
39810Loading...
5
می رسم، امـا سـلام انـگـار یـادم می رود شاعـری آشفتـه ام ، هنجار یـادم می رود با دلم اینگونه عادت کن، بیا، بـر دل مگیر بعد از این هر چیز یا هر کار یادم می‌ رود مـن پُر ازدردم، پُر ازدردم، پُر ازدردم، ولـی تـا نگـاهـت مـی‌کـنــم، انگـار یـادم مـی‌رود راستۍچندیست میخواهم بگویم بیشمار دوستت دارم…! ولی هر بـار یـادم می رود مست و سرشاری زعطرِ صبح تا مۍبینمت وحشتِ شـب های تلـخ و تار یـادم می‌رود! شب تورا درخواب‌میبینم همین‌را یادم‌است قصـه را تـا می‌شــوم بیدار...یـادم مـی‌رود #نجـمـه_زارع
نمایش همه...
5👍 1
دندان بر جگر بگذار، اگر چه كوهستان‌ها را صخره به صخره با خون شكوفه شسته‌اند، اما رنگين‌كمان‌هاى بسيارى بر پيچ و تاب رود بزرگ پل خواهند زد #سیدعلی_صالحی
نمایش همه...
2
و من او را طوری نگاه می‌کردم انگار آخرین گلی بود که در جهان باقی مانده بود #جمال_ثریا
نمایش همه...
3🥰 1
☕️ قطعه‌ای از کتاب درست آنگاه که هیچ انتظارش را نداریم، زندگی پیش روی ما مبارزه‌ای می‌نهد تا شهامت و اراده‌مان را برای دگرگونی بیازماید. از آن لحظه به بعد، حاصلی ندارد که وانمود کنیم چیزی رخ نداده، یا بهانه بیاوریم که هنوز آماده نیستیم. این مبارزه منتظر ما نمی‌ماند. زندگی به پشت سر نمی‌نگرد... 📕 شیطان و دوشیزه پریم ✍ #پائولو_کوئلیو  
نمایش همه...
نور آمده برخیز و بدرخش صبح بخیر❤️ @literarylife
نمایش همه...
5
🕊معلمی شغل  پرندگان است🕊 پدرم سر سفره،  نان معلمی گذاشت;  ما نان الفبا خوردیم،  نان کلمه،  نان خون دل خوردن و یاد دادن. و جانی که طعم نان الفبا را بچشد و روحی که از رزق کلمات بخورد،  دیگر به هیچ نانی سیر نخواهد شد. پدرم می گفت: معلمی شغل انبیاست،  معلمی شغل پرندگان است،  معلمی شغل درختان است. معلمی شغل ماه و خورشید و سنگریزه و باد است;  همه چیز و همه کس معلمند اما هیچ کس چرا دانش آموز نیست از هر کس می توان چیزی آموخت; هم از دوست ،  هم از دشمن؛ از دشمنان اما بیشتر. که بدخواهان و بدکرداران و بدکاران بیشتر به ما می آموزند،  نبایدها را،  نکردنی ها را نخواستنی ها و نبودنی ها را... روز معلم را به همه کس و همه چیز تبریک می گویم; که به من می آموزند زندگی را. در روز معلم اما دانش آموز بودن را باید  تمرین کنم. زیرا که یاد گرفتن همیشه  دشوارتر است  از یاد دادن... #عرفان_نظرآهاری @literarylife
نمایش همه...
16👏 6👍 1🕊 1
#معلم @literarylife
نمایش همه...
6👍 2
صبح می خندد و باغ از نفس گرم بهار می گشاید مژه و میشکند مستی خواب 👤هوشنگ ابتهاج صبح بخیر ❤️
نمایش همه...
2