حوالیِ تـو

في‌الشق الأيسر مِن صَدري مدينة صَغیرة أنت لها الشمس صباح در سمتِ چپِ سینه‌ام شهریست کوچک که تو برایِ آن خورشیدِ صبحی #عربیات ♥️ @havaliyeto

یک روز بدون تو روزی است که تمام نمی‌شود، شهری است بدون باغ، زمینی‌ست بی آسمان... #آلبر_کامو ♥️ @havaliyeto

«من در حالت خوشی نیستم. مثل تاریخ، فرسوده و ملولم. انگار بار همه‌ی رنج‌های کهنه و قدیم بر دل من است.» #شاهرخ_مسکوب 🙃 @havaliyeto

رود روزی از خودش پرسید هجرت تا کجا؟ بعد شد مرداب و از بیهوده‌پیمایی گریخت #فاضل_نظری 🙃 @havaliyeto

لا تدع أي شخص يستأجر مكانًا في ذهنك إذا لن يدفع ثمن وجوده هناك.  «اجازه نده کسی تویِ ذهنت جایی رو اجاره کنه اگه بهایِ اونجا بودن رو نمی‌پردازه...» #عربیات 🌱 @havaliyeto

تراپیسته می گفت: "آدما اونقدر که تو فکر می کنی‌ شکننده نیستن و‌ظرفیتشون به مو بند نیست، نیازی نیست همیشه چتر نجات و منجی باشی. تمرکزتو بذار رو خودت و حال خودت، هیچ کس بدون تو نمرده و‌ هیچ کس بدون تو‌ نمی میره، بذار هرکس درد، تجربه بد، شکست، اون ناکامی مخصوص زندگی خودشو، خودش تجربه کنه و بزرگ شه." کاش اینارو یادمون بمونه. 🌱 @havaliyeto

پدر بسیار عزیزم من همیشه از تو فرار کرده‌ام و به اتاقم، به کتابها، به رفقای سر به هوا، به افکار عجیب و غریب پناه برده ام. عدم امکان رابطه‌ای آرام میان من‌ و تو، نتیجه دیگری هم داشت: من استعداد صحبت کردن را از دست دادم. #فرانتس_کافکا نامه به پدر 🖤 @havaliyeto

لو كان محباً لحكىَ لو كان مشتاقاً لأتىَ لو كان خيراً لبقيَ اگر دوستت داشت، حرف میزد... اگر دلتنگت بود، می آمد... اگر برای تو خیری داشت، می ماند! #عربیات 🙃 @havaliyeto

وقال: إن المحبة هي أن تهب نفسك لحبيبك بالكامل وألّا يبقى منك أي شيء لك و گفت: محبت آن بوَد که خویش را، جمله به محبوب خویش بخشی و تو را هیچ بازنماند از تو... #فريد_الدين_العطار  ترجمه: #محمد_حمادي #عربیات ♥️ @havaliyeto

«چرا زهر در آب می‌ریزید و خاک در نان؟ چرا پس‌مانده‌های آزادی را در بیغوله‌ی دزدان ریخته‌اید؟ چون به صدای بلند نفرین نکردم سرنوشت تلخ دوستانم را؟ چون وفادار ماندم به سرزمین اندوهبارم؟ اینگونه هم هست. شاعر نمی‌تواند زنده باشد بی سایه‌ی تبر جلاد بر گردن.» #آنا_آخماتووا 🥀 @havaliyeto