نشریه هیوا

با سلام و وقت بخیر دوستان پردیس دکتر شریعتی ساری لطف کنند و با شرکت در انتخابات شورای صنفی و رای دهی، ما را برای رسیدن به اهداف عملی در جهت حرکت بسوی بهترین ها یاری کنند

🔰 سید پوریا ساداتی کاندیدای شورای صنفی دانشگاه فرهنگیان ❇️ بخشی از اهداف عملی: ✅ پیگیری مطالبات به حق دانشجویان و همکاران از طریق مراجع ذی ربط در درون دانشگاه ✅ پیگیری مطالبات کلان دانشجویی به دور از ایجاد حاشیه ✅ پیگیری شرایط زیست و زندگی همکاران در خوابگاه دانشگاه با توجه به شروع فرایند بازگشایی خوابگاه و دانشگاه ✅ ایجاد فضای صمیمیت و گفتگو صمیمانه و همدلانه بین دانشجویان و مسئولین دانشگاه برای حل هرچه بهتر معضلات موجود

برآمد باد صبح و بوی نوروز به کام دوستان و بخت پیروز مبارک بادت این سال و همه سال همایون بادت این روز و همه روز آغاز بهار طبیعت و فرا رسیدن نوروز فرصتی‌ست مغتنم تا به قدردانی از کسانی بپردازیم که در سالی که گذشت همواره همپا و هم قدممان بوده اند. مقصد تقدیر و تشکرمان امروز نخست، محضر حقانیت خداوندی ست که مارا در مسیری که در آن گام نهاده بودیم استوار داشت و همواره راهنمایی دلسوز برایمان بوده و هست. سپس قدردانی و سپاس فراوانمان را تقدیم همراهانی میکنیم که در مسیر تهیه، تدوین و انتشار این فصلنامه از دیرباز تا کنون یاران وفادار هیوا بوده و هستند. در پایان اما صمیمانه ترین تقدیر ها را از مخاطبانی داریم که در سال ۱۴۰۰ با مهر و عشق بی دریغ خود وجود ما را برای ادامه مسیرمان گرم و استوار نمودند. این نشریه به مهر شما بزرگواران همدل است که مسیر موفقیت را بدون توقف طی میکند. سال نو بر شما یاران پیروز و مبارک باد مدیر مسئول، سردبیر و مدیریت داخلی نشریه فرهنگی اجتماعی هیوا @acfum

⭕️ مژده مژده ⭕️ ✅ با همت و همراهی تیم تحریریه نشریه هیوا شماره بیست و دوم فصلنامه هیوا منتشر شد! در این شماره میخوانیم: 🔰 شب چله 🔰 ارمغان شادی 🔰 کافه کتاب 🔰 سقوط هیتلر 🔰 فناوری نانو 🔰 و... با ما همراه باشید در👇 ⬅️ کانال تلگرام به نشانی: https://t.me/acfum ⬅️ صفحه اینستاگرام به آدرس: https://instagram.com/hiva_cfu

سلام و وقت بخیر خدمت همکاران عزیز و دوستان گرامی نشریه هیوا در جهت تولید محتوای جذاب و با کیفیت در فصلنامه پاییزی از تمامی نویسندگان در حوزه های مختلف (علمی، ادبی، فرهنگی اجتماعی و تاریخی) دعوت بعمل می آورد لذا خواهشمند است جهت کسب اطلاعات بیشتر به روابط عمومی نشریه به نشانی @hiva_pub و یا به مدیر اجرایی نشریه به نشانی @ali_hbz12 مراجعه نمایید

♨️💢♨️ نشریه فرهنگی اجتماعی هیوا با همکاری گروه آموزشی فیلولرن برگزار می‌نماید: ✳️ وبینار آموزشی «گوینده خوب» ✳️ 👈 آنچه باید برای آغاز گویندگی بدانیم 👈 به همراه ارائه موقعیت های شغلی و کسب درآمد در زمینه گویندگی ✅ شرکت در این دوره آموزشی کاملا رایگان بوده و برای تمامی شرکت کنندگان دوره گواهی صادر میگردد ✅ شرکت برای عموم آزاد است 🗓 زمان برگزاری: پنجشنبه ۱۳ آبان ماه ۱۴۰۰ ⏰ ساعت ۱۸:۰۰ 💠 محل برگزاری وبینار: سامانه Google Meet 🌐 لینک جلسه: meet.google.com/znh-mgvr-rwm برای کسب اطلاعات بیشتر به روابط عمومی نشریه هیوا مراجعه فرمایید: @hiva_pub

#داستانک #ادبی نشستم روی صندلی رفتنش را تماشا میکنم رفتن کسی را که روزی آمدنش را لحظه شماری میکردم کسی که بقول رشید بهبود اف مسیر آمدنش را آب پاشی میکردم که وقتی میاید گرد و غبار خیابان چشمان و گلویش را نیازارند کسی که بخاطرش سماور را جوش میاوردم و کنار استکان ها قند میگذاشتم اما حالا چی؟ نشسته ام رفتنش را نظاره میکنم و آه میکشم نه بخاطر رفتنش؛ نه عشق او سال هاست رفته است سال هاست دیگر مسیر آمدنش آسفالت شده سال هاست سماور ذغالی را دیگر با آتش عشقش روشن نکرده ام سال هاست قند ها نه در دلم، که در نعلبکی های گل سرخی، از اشک های حسرتم آب میشوند اشک حسرت از روز هایی که گذشتند با او و از روز هایی که خواهند گذشت بی او اشک حسرت برای تمام جوانی ام که به یک لحظه پیر میشود و حیف از عمر کوتاه عشق گاهی چقدر زود دیر میشود... ✍ علی حبیب زاده @acfum

#ادبی #دلنوشته روی سخنم با توست تو خوب می دانی که زیبایی ، عاشقی می دانی که سراسر روحت بنده ی ِ پاکی است.اما تورا چه می شود که ناگهان عنان از کَفَت می رود و بی اختیار و دیوانه وار هجوم میبری به حریم پاک انسانیت وجودت و به غل و زنجیرش می کشانی؟ گاهی سرد می شوی ، همه ی احساسات، درون قصر یخ زده ی قلبت به اغما می روند وتو بی رحمانه می تازی ، بی رحم به خود واطرافت.وگاهی که هیزم ِ کلبه ی دلت با شعله عشق و محبت روشن می شود و گرم می کند همه ی وجودت را ، انگار که کل دنیا را به ضیافت دوست داشتن فرا خوانده ایی . با این همه ، تو مستعد قتلی! چرا که حق زندگی را از چنگ خیلی ها در آورده ایی.مقتول همیشه جنبنده ایی از جنس انسان نیست ، می تواند این جنبنده از جنس شادی باشد که تو او را اکثر مواقع کشته ایی. فرق این مقتول با نوع انسانش این است که بارها کشته می شود اما دوباره زنده شده،تورا می بخشد و سر راهت قرار می گیرد اما تو ... . تو نَفَس امید راهم زیاد گرفته ایی ،تو حتی خودت را هم حلق آویز کرده ایی ، با طناب حقارت و جهالت. خود را به راحتی فراموش می کنی و می‌فروشی . تو ممکن است آنقدر بی هویت شوی که نتوانی خودت تصمیم بگیری ، نگاهت به حوادث و دیگران و روزگار است و دستان طراحانش ،آنها برایت تصمیم می گیرند و آنرا قواره ی تنت می کنند وتو هم می پذیری. گاهی شکننده هستی و با آهی از هم میپاشی و گاهی سنگ می شوی وبا قساوت تمام خودت را پرتاب میکنی به سمت آینه ی قلب دیگران .شاید هم مقصر من باشم ،هنوز تویی را که الان مخاطبم هستی به درستی نشناختم ، از وقتی وجود یافتم بامن بوده ایی شاید هم قبل‌تر از من . همه ی سخنم با توست ، تویی که همه ی من را احاطه کرده و به من هویت می دهی .از جنس چه چیز هستی که به راحتی می توانی آسمان را به زمین بدوزی و مدام تغییر کنی؟ از هر چه که باشی با همیم و با هم به مقصد می رسیم. ما زندگیِ هم هستیم ، من تورا می سازم و تویی که در وجودم هستی من را . ✍️فاطمه میشکار @acfum

#ادبی #الهام_از_شعر موضوع: "گویند عشق چیست؟ بگو ترک اختیار...." یک لحظه، فقط یک لحظه، خودت، نگاهت را تصور کن... آن نگاه آرام و گرم و زیبایت را... یک لحظه آفتاب را تصور کن که لا به لای گیسوان نرم و قهوه ایت میرقصد و در چشمان روشنت میتابد... تصور کن صدای خنده هایت را... دست های مهربانت را... و کتاب هایی که خط به خطش را میخوانی... خودت بودی، عاشق خودت نمیشدی؟ چشمانت را تصور کن وقتی ذوق زده و ستاره باران میشوند... و لب هایت وقتی به خنده باز میشوند... و دست هایت وقتی برای گرفتن قطرات بازیگوش باران، زیر آسمانِ پر از ابر، دراز میشوند... و قدم های آرامت وقتی روی برگ های قرمز و زرد و نارنجیِ پاییز_آزادانه_ گام بر میدارند... خودت بودی، عاشق خودت نمیشدی؟ میدانی... تو از آن آدم هایی که به قول شاعر میشود چای را کنارت بدون قند شیرین نوشید... و منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد غزل و عاطفه و روح هنرمندش را...."حامد عسکری" تو از آن آدم هایی که بر ره و رهرو و بر کوچ و سفر میخندی..."مولانا" و من از آن هایی ام که: شادم تصور میکنی وقتی ندانی لبخند های شادی و غم فرق دارند..."فاضل نظری " و میدانی... هر چه که باشی... هر کجا که باشی.... مهربان باشی یا نا مهربان... میخواهم بگویم که: ما به یک خنده ی چشم تو گرفتار شدیم و ز آن خنده چه بیزار ز اغیار شدیم...♡ بیزار شدیم و عنان از کف دادیم و فروریختیم و پژمردیم و به زانو در آمدیم... که آنچه داشت شقایق به سینه کاج نداشت..."فاضل نظری " ما _ من و دست و دلم_ در برابر شما _ تو و چشم های مهربانت_ لرزیدیم و اختیار؟ من و اختیار در برابر تو؟ خدا نکند... چرا که به قول مولانای خَمُش: گویند عشق چیست؟ بگو "ترک اختیار".... ✍🏻فاطمه قاسمی @acfum

‍ #ادبی قضاوت، آه از قضاوت... در دنیای انسان ها خیلی ساده، این موجودات به ظاهر عاقل و منطقی از کنار هم رد می‌شوند و یکدیگر را به راحتی مورد قضاوت خود قرار می‌دهند. چه بسیار آدم هایی که بخاطر همین قضاوت های هم نوعان شان زندگی شان به چالش کشیده شد و مجبور به ترک دیار و اعمال نا خوشایند شدند. حتی ساده‌ترین و ابله‌ترین و بیچاره‌ترین انسان هم، چنان روح پیچیده‌ای دارد که آدم را متعجب می‌کند. چرا از فهم این مسئله می‌گریزیم و حس می‌کنیم قضاوت و نظر دادن در مورد این مخلوق، تا این حد ساده است. چطور وقتی حتی نمی‌توانیم نظر قطعی‌مان را با دیدن یک قالب پنیر اعلام کنیم، در اولین دیدار، راجع به یک انسان حکم صادر می‌کنیم و سراغ نفر بعدی می‌رویم؟ همیشه این را باید آویزه گوش خود کنیم فقط خداوند بلند مرتبه هست که در جایگاه قضاوت افراد هست زیرا به درون آدمی شناخت دارد و ما انسان ها به قدری در این مسئله دون پایه هستیم که توان و اجازه این کار را نداریم. ✍ سید پوریا ساداتی @acfum