cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

برگی از تقویم تاریخ

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
3 275
مشترکین
+524 ساعت
+267 روز
+7430 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

‍ ‍ ‍ ‍ ☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘ ۲۱ اردیبهشت سالروز درگذشت محمدعلی سپانلو "شاعر تهران" (زاده ۲۹ آبان ۱۳۱۹ شهر ری -- درگذشته ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴  تهران) شاعر و مترجم او با داستان‌ها و اشعاری که پدرش از شاهنامه و سعدی و نظامی می‌گفت، بزرگ شد و با  آموزش‌های پدر، خط خوبی داشت و شیفته کلاس انشا بود. در سال ۱۳۳۵ در مسابقه‌ای که در رشته ادبیات بین تمام مدارس کشور برگزار شد مقام نخست را کسب کرد و از دست محمدرضاشاه یک دیوان حافظ جایزه گرفت. در مدرسه دارالفنون با داریوش آشوری، بهرام بیضایی، احمدرضا احمدی، نادر ابراهیمی و عباس پهلوان در کلاس‌های مختلف، درس خواند. در همان سال‌ها بود که در مسابقه داستان‌نویسی مجله سخن شرکت کرد و داستانش به‌نام دشت پندار در آن مجله چاپ شد. همچنین داستانی تاریخی به‌نام نیزه پارسی را با تأثیر پاورقی‌های مستعان و مسرور نوشت و با هزینه خودش چاپ و منتشر کرد. در رشته حقوق از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد و با ورود به دانشگاه با وجود این‌که به‌ هیچ‌ یک از احزاب و گروه‌های سیاسی وابسته نبود، ولی در متن جریان‌های سیاسی و جنبش دانشجویی قرار داشت و در تحصن‌ها و راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد و در برخی از مراسم شعر می‌خواند. در آن سال‌ها  مطالبی برای مجله اطلاعات جوانان می‌نوشت و هم‌چنین کتابی را به‌نام پچپچه‌ای در ظلمت را از فرانسه به‌فارسی ترجمه کرد که به‌صورت پاورقی در روزنامه چاپ شد. او در اصفهان با هسته اصلی جُنگِ اصفهان یعنی محمد حقوقی، هوشنگ گلشیری، ابوالحسن نجفی و احمد میرعلایی آشنا شد و در محافلشان شرکت کرد و شعرهایش را خواند. در همان زمان بود که اولین کتاب شعرش به‌نام آه... بیابان چاپ و منتشر شد. او پس از بازگشت به‌تهران در رادیو مشغول به‌کار شد که در آنجا وظیفه‌اش ترجمه خبر بود و همزمان در مجله فردوسی، نقد و مطلب می‌نوشت. از مطالب به‌یادماندنی زمان همکاری‌اش با مجله فردوسی، مصاحبه‌اش با آگاتا کریستی بود که در پی سفر این نویسنده ادبیات کارآگاهی و جنایی به‌تهران انجام شد. این مصاحبه دوباره در کتاب بن‌بست‌ها و شاهراه زندگینامه سپانلو چاپ و منتشر شده است. وی همچنین در کنار برگردان آثار ادبی، مجموعه‌های شعری از جمله رگبارها، پیاده‌روها، نبض وطنم را می‌گیرم، تبعید در وطن، ساعت امید، فیروزه در غبار، پاییز در بزرگراه، و قایق‌سواری در تهران را در کارنامه‌اش دارد و آثاری از نویسندگان مطرح جهان، مانند آلبرکامو و ژان پل‌سارتر را نیز ترجمه کرده‌است. آرامگاه وی در قطعه نام‌آوران است. ‎🆔 @bargi_az_tarikh #برگی_از_تقویم_تاریخ ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ #محمد_علی_سپانلو، د
نمایش همه...

‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘ ۲۱ اردیبهشت زادروز کاظم معتمدنژاد (زاده ۲۱ اردیبهشت ۱۳۱۳ بیرجند -- درگذشته ۱۴ آذر ۱۳۹۲ تهران) حقوقدان، نویسنده و استاد دانشگاه او در سال ۱۳۳۶ ليسانس و سال ۱۳۳۹ دكترى رشته قضایى از دانشكده حقوق و علوم سياسى دانشگاه تهران دریافت کرد و سپس با بورسيه‏‌اى از دولت فرانسه، در دانشگاه سوربن در سال ۱۳۴۳ موفق به‌گرفتن دكترى حقوق و علوم سياسى و نيز دكترى تخصصى روزنامه‌نگارى از انستيتوى مطبوعات و علوم نظرى دانشگاه پاريس شد.     خدمات دانشگاهى‌اش از سال ۱۳۴۴ در سمت استاديارى در دانشكده حقوق و علوم سياسى دانشگاه تهران آغاز شد، ضمناً همكارى‌اش را مانند قبل با موسسه كيهان ادامه داد. در سال ۱۳۵۰ مؤسسه  آموزشی که با پیشنهاد وی تاسیس شده بود، به‌ دانشكده علوم ارتباطات اجتماعى تغيير يافت. دراين موقع از دانشيارى دانشكده حقوق دانشگاه تهران استعفا داد و در دانشكده علوم ارتباطات اجتماعى در سمت معاونت دانشكده مشغول به‌كار شد. از سال ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۹ نيز سمت رياست دانشكده را عهده‏‌دار بود و پس از انقلاب دانشكده مذكور تعطيل و در دانشكده علوم اجتماعى دانشگاه علامه طباطبایى ادغام شد.     او با تعطيل شدن دانشگاه‌ها به‌ پاريس رفت و به‌ تدريس و تحقيق پرداخت، تا ياد میهن او را دلتنگ كرد و در سال ۱۳۶۸ به ايران بازگشت. وی دوباره نسبت به‌توسعه رشته علوم ارتباطات و گشايش دوره‌هاى كارشناسى، كارشناسى ارشد و دكترى اقدام کرد تا سرانجام در سال ۱۳۷۵ با پذيرفته شدن دوره دكتراى ارتباطات در وزارت فرهنگ و آموزش عالى به آرزوى ديرينش رسيد. او بیش از ۷۰ مقاله علمی به‌مجامع بین‌المللی و یا مجلات ارائه داده و یا خود در تشکیل سمینارها و کنفرانس‌های علمی نقش مهمی داشته است. معتمدنژاد در سال تحصیلی ۷۴ ـ ۷۳ به‌ عنوان استاد نمونه‌ دانشگاه‌های کشور از دست رئیس جمهوری لوح تقدیر گرفت. هم‌چنین در سال ۱۳۸۴ و بر اساس مصوبه‌ هیئت دولت، نشان درجه یک دانش از رئیس‌جمهوری دریافت کرد. وی علاوه بر ارایه مقاله‌های متعدد علمی پژوهشی به‌ مجامع بین‌المللی و مجلات داخلی و خارجی، تاکنون ۲۹ عنوان کتاب نگاشته است. او از سال ۱۳۴۶ وکیل پایه یک دادگستری شد و از سال ۱۳۷۹ مشاور حقوقی اتحادیه بین‌المللی ارتباطات دور بود. آرامگاه وی در قطعه نام‌آوران است. ‎🆔 @bargi_az_tarikh #برگی_از_تقویم_تاریخ ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ #کاظم_معتمد_نژاد، ز
نمایش همه...

‍ ‍ ‍ ☘️ ☘️ برگی از تقویم تاریخ ☘️ ☘️ ۲۱ اردیبهشت زادروز حمید عاملی (زاده ۲۱ اردیبهشت ۱۳۲۰ تهران — درگذشته ۱۶ دی ۱۳۸۶ تهران)  گوینده رادیو و قصه‌گو او از سال ۱۳۳۴ در مجله‌های کیهان بچه‌ها، اطلاعات هفتگی و روشنفکر، داستان‌های کوتاه کودکان می‌نوشت. در مراسمی که چند روز پیش از مرگش در رادیو تهران برگزار شد، گفته بود که پس از بهبودی، به رادیو بازخواهد گشت. به گفته منوچهر آذری، عاملی در بادرود انجمن شعری را پایه‌گذاری کرده بود و هرماه یک‌بار تا آنجا می‌رفت و در جلسات این انجمن شرکت می‌کرد. قصه‌های قشنگ و صدای گرم عاملی، برای بسیاری از كودكان آن سال‌های دور، خاطره است. وی با ایفای نقش در نمایشنامه "پرده آبی" در هفت سالگی پا در عرصه نمایش گذاشت و از سال ۱۳۳۷ به گویندگی رادیو در برنامه 'كارگران پرداخت. او در سال ۱۳۵۰ گوینده برنامه رادیویی "راه شب" شد و از سال ۱۳۵۳ نیز پس از درگذشت فضل‌اله مهتدی "صبحی" قصه‌گوی برنامه "قصه ظهر جمعه" شد. وی در آخرین سالهای كاری‌اش گوینده برنامه "یك شب از هزار و یك شب" رادیو بود و ۹۰۰ قسمت آن را اجرا كرد. "راه شب" "جانی دالر" "قصه ظهر جمعه" "نغمه‌های خاموشی" و "زیر آسمان كبود" از جمله برنامه‌های رادیویی هستند كه یاد او را در كارنامه خود ثبت كرده‌اند. آخرین برنامه‌ای كه از پدر قصه‌گویی ایران به یادگار ماند، "قصه‌ یك روز تعطیل" است كه ۳۳ سال به‌طور مداوم روزهای جمعه از رادیو تهران پخش می‌شد و در سال ۱۳۸۵ به دستور مدیر وقت این شبكه تعطیل شد. او توانست كتابش را در سال ۱۳۵۲ به‌چاپ برساند و از سال ۱۳۵۹ دست به تولید نوارهای قصه همراه با كتاب زد. وی وقتی برای بچه‌ها قصه می‌گفت با تمام وجود احساساتش را به آنان تقدیم می‌كرد و شاید همین عشق او به بچه‌ها بود كه باعث شد نام "سلام بچه‌ها"  را برای موسسه انتشاراتی‌ خود انتخاب كند. او در سال ۱۳۸۲ از سوی وزارت ارشاد با بیش از ۲۰۲ اثر تالیفی و بازنویسی در ردیف پیشكسوتان اهل قلم قرار گرفت. برخی از آثار او در قصه‌پردازی، ج‍وج‍ه‌ اردك‌ زش‍ت‌، ج‍ن‍گ‍ل‌ طل‍س‍م‌ ش‍ده‌، ان‍گ‍ش‍ت‍ر م‍رم‍وز، ب‍ن‍ف‍ش‍ه‌، پ‍ه‍ل‍وان‌ ت‍ی‍رداد، پ‍ی‍رم‍رد و خ‍رس‌، پ‍ی‍ن‍وك‍ی‍و، ت‍ام‌ ش‍س‍ت‍ی‌، ج‍وج‍ه ‌اردك‌ س‍ف‍ی‍د ب‍ی‌گ‍ن‍اه‌، خ‍ال‍ه‌ س‍وس‍ك‍ه‌، خ‍ی‍اط م‍ه‍رب‍ان‌ و ك‍ف‍اش‌ ح‍س‍ود، زی‍ب‍ای‌ خ‍ف‍ت‍ه‌، س‍ف‍ی‍د ب‍رف‍ی‌، س‍ی‍ن‍درلا، ش‍ن‍ل‌ ق‍رم‍زی‌، ع‍م‍و ن‍وروز، ك‍ب‍وت‍ران‌ ف‍داك‍ار، ك‍ف‍اش‌ و ك‍وت‍ول‍ه‌ه‍ا، ه‍ف‍ت‌ دلاور و م‍لا‌ن‍ص‍رال‍دی‍ن‌ است. ‎🆔 @bargi_az_tarikh #برگی_از_تقویم_تاریخ ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ #حمید_عاملی، ز
نمایش همه...

☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘ ۲۱ اردیبهشت زادروز محمد طلوعی برازنده (زاده ۲۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ رشت) شاعر،  نويسنده و فیلمنامه‌نویس او دانش آموخته سینما از دانشگاه سوره و ادبیات نمایشی از پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. در سال ۱۳۸۲ مجموعه شعرش را با عنوان خاطرات بندباز منتشر کرد و نخستین رمان او "قربانی باد موافق" در سال ۱۳۸۶ منتشر و برنده پنجمین جایزه ادبی «واو» یا رمان متفاوت سال و همچنین نامزد هشتمین جایزه کتاب سال شهید حبیب غنی‌پور شد. در اسفند ۱۳۹۱ نیز مجموعه داستان «من ژانت نیستم» برنده دوازدهمین جایزه ادبی گلشیری شد. وی که از اعضای نسل نو نویسندگان فارسی است، در اردیبهشت ماه ۱۳۹۵ برگزیده نخستین دوره جایزه ادبی «چهل» شد که از سوی مکتب تهران به نویسندگان جوان زیر چهل سال و خوش آتیه اهدا می‌شود. رمان وی آناتومی افسردگی در کمتر از سه ماه به چاپ دوم و سوم رسید و استقبال خوبی از آن شد. آخرین اثرش مجموع داستان هفت‌گنبد است که جایزه بوشهر را در سال ۱۳۹۸ برنده شده‌ است. او به‌طور مستمر در مجلات همشهری داستان، ۲۴، سان و آنگاه با داستانها و مقالات اختصاصی حضور دارد و سردبیر مجله‌ ناداستان است. آثار: کتاب‌ها: خاطرات بندباز: مجموعه شعر (نشر سیم‌سا، ۱۳۸۲). قربانی باد موافق: رمان (انتشارات افق ۱۳۸۶). من ژانت نیستم: مجموعه‌ داستان (انتشارات افق، ۱۳۹۰). تربیت‌های پدر: مجموعه‌داستان به هم پیوسته (انتشارات افق ۱۳۹۳). رئال مادرید: رمان نوجوان (انتشارات افق ۱۳۹۳). آناتومی افسردگی (رمان. انتشارات افق ۱۳۹۵). هفت گنبد: مجموعه داستان (انتشارات افق ۱۳۹۷). داستان‌های خانوادگی: مجموعه‌داستان (چاپ مجدد دو مجموعه‌ تربیت‌های پدر و من ژانت نیستم در یک مجلد، انتشارات افق ۱۳۹۸). زیر سقف دنیا: ناداستان (نشرچشمه ۱۳۹۹). اپوش اپوش: کتاب کودک (نشر چ ۱۳۹۹). وایوو: کتاب کودک (نشر چ ۱۳۹۹)‌. تک داستان‌ها: زندگان اصفهان (کتاب اصفهان. نشر افق، ١٣٩٤). «مقدمه‌ای بر سفر اسب» بایگانی‌شده در ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۴ توسط Wayback Machine (داستان همشهری ۱۳۹۷). نمایشنامه: تفنگ میرزا رضا بر دیوار است و در پرده سوم شلیک می‌شود (برگزیده بخش مناطق بیست‌ونهمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر؛ به کارگردانی محمد اشکان‌فر). فیلمنامه: بازگشت (کارگردان: شاهرخ دولکو). آرزوها در اعماق (کارگردان: آرمین ایثاریان). ترجمه‌ها: ارفه: ترجمه مشترک با آزاده شاهمیری از نمایشنامه تد هیوز (انتشارات سیم سا ۱۳۸۳). تئاتربودگی: مجموعه مقالاتی درباره چیستی تئاتر؛ ترجمه مشترک با فرزانه دوستی (انتشارات افراز ۱۳۸۹). 'موبی دیک: تلخیص فارسی رمان هرمان ملویل (انتشارات امیرکبیر ۱۳۹۰). بقیه را به اهل هادس می‌گویم (گزیده‌هایی از سروده‌های کنستانتین کاوافی). ترجمه مشترک با فرزانه دوستی (انتشارات رخداد‌ نو)‌ منظری به‌جهان: مجموعه داستان جان چیور، ترجمه مشترک با فرزانه دوستی (نشرنیکا ۱۳۹۳). ‎🆔 @bargi_az_tarikh #برگی_از_تقویم_تاریخ ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ #محمد_طلوعی_برازنده، ز
نمایش همه...
attach 📎

‍ ‍ ‍ ‍ ☘️ ☘️ برگی از تقویم تاریخ ☘️ ☘️ ۲۱ اردیبهشت سالروز درگذشت محمدرضا باطنی (زاده ۱۵ دی ۱۳۱۳ اصفهان -- درگذشته ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ تهران) استاد زبان همگانی و باستانی او در دانشسرای عالی در رشته زبان و ادبیات انگلیسی فارغ‌التحصیل شد. به‌علت این که در طول دوران تحصیل شاگرد اول بود برای ادامه تحصیل به خارج از کشور اعزام شد و به این ترتیب در سال ۱۳۴۰ به انگلستان رفت و از دانشگاه لیدز فوق لیسانس زبان‌شناسی گرفت. سپس در لندن با پروفسور مایکل هالیدی بر روی نحو زبان فارسی بر اساس نظریه زبانی او برای دوره دکتری کار کرد. در سال ۱۳۴۵ برای مدت کوتاهی به ایران آمد. به‌علت نوشتن مقالات اعتراضی و معاشرتهایی که با اعضای کنفدراسیون دانشجویان داشت، به محض ورود، بازداشت و به‌علت تمدید نشدن بورس، امکان بازگشت پیدا نکرد و تحصیل او در انگلستان نیمه تمام ماند. چندی بعد همان رساله‌ای را که قرار بود در لندن از آن دفاع کند، به فارسی برگرداند و با عنوان «توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی» در دوره تازه تأسیس دکتری زبان‌شناسی دانشگاه تهران، از آن دفاع کرد و در خرداد ماه ۱۳۴۶ موفق به دریافت درجه دکتری زبان‌شناسی همگانی و زبان‌های باستانی شد. او که هنوز در استخدام دانشگاه تربیت معلم بود، در این زمان بهتر دید خود را به دانشگاه تهران که تازه رشته زبان‌شناسی دایر کرده بود منتقل کند. در این زمان دکتر محمد مقدم رئیس دپارتمان زبان‌شناسی دانشگاه بود و هم او بود که زمینه انتقال دکتر باطنی را به دانشگاه تهران فراهم کرد. به این ترتیب او در مهرماه ۱۳۴۶ باعنوان استادیار زبان‌شناسی در گروه زبان‌شناسی دانشگاه تهران آغاز به‌کار کرد. وی در زمان ریاست دکتر عالیخانی بر دانشگاه تهران،  یک سال به‌عنوان مأمور خدمت، ریاست اداره آموزش دانشسرای عالی را عهده‌دار شد ولی تصدی چنین شغلی در دانشگاه تهران به علت اعتراض‌هایی که به قانون‌گرایی او می‌شد، برایش دردسر ساز بود و مجبور شد دوباره به عرصه تدریس بازگردد. وی چند سال بعد در فرصت مطالعاتی در خارج از کشور به سر برد، یک سالی را در فرانسه بود و سپس راهی دانشگاه برکلی شد. پس از چند سال فرصت مطالعاتی در سال ۱۳۵۸ به ایران بازگشت و در زمانی که اداره امور دانشگاه و دانشکده‌ها به‌صورت شورایی درآمده بود، او نیز به‌عنوان نماینده انتخابی استادان، عضو شورای سرپرستی دانشکده ادبیات شد. پس از وقوع انقلاب فرهنگی دانشگاه تعطیل شد و باطنی از اولین استادانی بود که به بازنشستگی اجباری تن داد. پس از درگیری لفظی که در خصوص رابطه انقلاب و فرهنگ بااعضای ستاد انقلاب فرهنگی "جلال‎الدین فارسی، عبدالکریم سروش، شمس آل احمد" در جلسه‌ای در دانشکده حقوق داشت، به اجبار بازنشسته شد. خود وی در این خصوص گفت: خلاصه هم به خودم گفتند و هم برایم پیغام گذاشتند که یا تقاضای بازنشستگی می‎کنی و یا از دانشگاه بیرونت می‎کنیم. من هم تقاضای بازنشستگی کردم و آمدم خانه. بازنشستگی من در شهریور ۱۳۶۰ بود و آن موقع من ۴۷ سال داشتم. باطنی از همان سال‌های تدریس دانشگاهی، همکاری با مطبوعات را با نگارش مقاله‌هایی پیرامون مسائل اجتماعی و فرهنگی ادامه داد. وی در سال ۱۳۶۴ با تقاضای مؤسسه فرهنگ معاصر شروع به تألیف یک فرهنگ دوزبانه انگلیسی-فارسی کرد. پس از ۷ سال کار در اردیبهشت ۱۳۷۲ این فرهنگ به بازار عرضه شد. از آن پس باطنی به همکاری خویش با مؤسسه فرهنگ معاصر ادامه داد و حاصل این همکاری تألیف و تدوین طرح‌های گوناگون فرهنگ‌نویسی بود. ‎🆔 @bargi_az_tarikh #برگی_از_تقویم_تاریخ ‌ ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ #محمد_رضا_باطنی، د
نمایش همه...

‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘ ۲۱ اردیبهشت سالروز درگذشت غزاله علیزاده (زاده ۲۷ بهمن ۱۳۲۷ مشهد – درگذشته ۲۱ اردیبهشت ۱۳۷۵ رامسر) نویسنده او در کنکور رشته ادبیات فارسی در مشهد و کنکور حقوق و فلسفه در تهران قبول شده بود؛ اما برای تحصیل در رشته فلسفه و سینما در دانشگاه سوربن به فرانسه رفت و در واقع ابتدا برای دکترای حقوق به پاریس رفت ولی با زحمت زیاد رشته‌اش را به فلسفه اشراق تغییر داد. وی پیشه ادبی‌اش را از دهه ۱۳۴۰ و با چاپ داستانهایش در مشهد آغاز کرد و «سفر ناگذشتنی» نام نخستین مجموعه داستانش بود که در سال ۱۳۵۶ منتشر شد. از معروفترین آثارش رمان دوجلدی «خانه ادریسی‌ها» و مجموعه داستان «چهارراه» است. او چندماه پیش از مرگش در گفتگویی که با مجله ادبی گردون (شماره ۵۱–۲۱مهرماه ۱۳۷۴) داشت، چنین گفت: «دوازده ساله بودم، دنیا را نمی‌شناختم؛ کی دنیا را می‌شناسد؟ این توده بی‌شکل مدام در حال تغییر را که دور خودش می‌پیچد و از یک تاریکی می‌رود به‌طرف دیگر. در این فاصله، ما بیش و کم رؤیا می‌بافیم، فکر می‌کنیم می‌شود سرشت انسان را عوض کرد، آن مایه حیرت‌انگیز از حیوانیت در خود و دیگران را. ما نسلی بودیم آرمان‌خواه. که به رستگاری اعتقاد داشتیم و هیچ تاسفی ندارم. از نگاه خالی نوجوانان فارغ از کابوس و رؤیا، حیرت می‌کنم. تا این درجه وابستگی به مادیت، اگر هم نشانه عقل معیشت باشد، باز حاکی از زوال است. ما واژه‌های مقدس داشتیم: آزادی، وطن، عدالت، فرهنگ، زیبایی و تجلی. تکان هر برگ بر شاخه، معنای نهفته‌ای داشت…» وی که از بیماری جانکاهی رنج می‌برد، در روستای جواهرده رامسر، خود را از درختی حلق‌آویز کرد و درگذشت. آرامگاه وی در امامزاده طاهر کرج است. او در یادداشت پیش از خودکشی چنین نوشت: «آقای دکتر براهنی و آقای گلشیری و کوشان عزیز! رسیدگی به نوشته‌های ناتمام خودم را به شما عزیزان واگذار می‌کنم. ساعت یک و نیم است. خسته‌ام. باید بروم. لطف کنید و نگذارید گم و گور شوند و در صورت امکان چاپشان کنید. نمی‌گویم بسوزانید. از هیچ‌کس متنفر نیستم. برای دوست‌داشتن نوشته‌ام، تنها و خسته‌ام برای همین می‌روم. دیگر حوصله ندارم. چقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به‌ خانه‌ای تاریک. من غلام خانه‌های روشنم. از خانم دانشور عزیز خداحافظی می‌کنم. چقدر به‌ همه و به‌ من محبت کرده‌است. چقدر به او احترام می‌گذارم. بانوی رمان، بانوی عطوفت و یک هنرمند راست و درست. با شفقت بسیار. خداحافظ دوستان عزیزم.» آثار رمان‌ها: دو منظره ۱۳۶۳ خانه ادریسی‌ها ۱۳۷۰ (۲ جلدی) شب‌های تهران ملک آسیاب مجموعه داستان‌ها: سفر ناگذشتنی (تاریخ انتشار ۱۳۵۶ شامل داستان‌های شجره طیبه، پاندارا، با انار و با ترنج از شاخ سیب) چهارراه (تاریخ انتشار ۱۳۷۳ شامل داستان‌های دادرسی، بعد از تابستان، جزیره، سوچ) تالارها (تاریخ انتشار ۱۳۸۲ شامل داستان‌های نقش‌ها، اول بهار، گرد و شکنان، تالارها) داستان‌های کوتاه همراه با داستان دو منظره در مجموعه‌ای با نام با غزاله تا ناکجا در سال ۱۳۷۸ توسط نشر توس منتشر شده‌است. کشتی عروس رؤیای خانه و کابوس زوال جایزه‌ها: جایزه قلم طلاییِ مجله ادبی گردون برای داستان کوتاه «جزیره» ۱۹۹۹ جایزه بیست سال داستان‌نویسیِ وزارت ارشاد برای رمان خانه ادریسی‌ها ۱۹۹۹. سه‌سال پس از مرگش، در ۱۳۸۷ فیلم مستندی درباره غزاله علیزاده با عنوان محاکات غزاله علیزاده به کارگردانی پگاه آهنگرانی ساخته شده‌است؛ اما تاکنون اجازه حضور در جشنواره‌های ایران را نیافته است. ‎🆔 @bargi_az_tarikh #برگی_از_تقویم_تاریخ ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ #غزاله_علیزاده، د
نمایش همه...

‍ ‍ ‍ ☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘ ۲۱ اردیبهشت زادروز خاطره پروانه (زاده ۲۱ اردیبهشت ۱۳۰۱ تهران -- درگذشته ۱۵ آبان ۱۳۸۷ تهران) خواننده او در خانواده‌ای اهل هنر زاده شد و مادرش خواننده قدیمی بود که صدایی غمگنانه‌ داشت و سه‌تار، ویلون و سنتور آموخته بود، اما شوربختانه، در جوانی درگذشت و خاطره دو ساله را تنها گذاشت. خاطره می‌گفت: نخستین بار با شنیدن صفحات آواز مادرش، با موسیقی آشنا شده است و دیدار با ابوالحسن صبا مسیر آینده زندگی‌اش را روشن کرد و او را به استخدام فرهنگ و هنر درآورد. وی نزد استادان: عبداله دوامی، امیرجاهد، فاخره صبا، حسن رادمرد، خادم میثاق، حسین دهلوی و فرامرز پایور" تحصیل کرد و در رادیوتلویزیون ملی ایران به هنرنمایی پرداخت. او همراه با گروه سازهای ملی به سرپرستی فرامرز پایور، کنسرت های ماهانه‌ای در تالار رودکی برگزار می‌کرد و سفرهای گوناگونی به کشورهای آسیایی و اروپایی  و یک سفر بلند چهار‌ماهه نیز در شهرهای مختلف آمریکا داشت. او پس از انقلاب از آوازخوانی باز ایستاد و در گوشه‌ای خلوت، به امید آینده نشست. آنگونه که خود می‌گفت: نخستین زن خواننده ایرانی است که در برابر دوربین تلویزیون قرار گرفته است. آن سال‌ها هنوز سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران بنیاد نشده بود و تلویزیون خصوصی "ثابت پاسال" قرار بود به‌راه بیفتد. در سال ۱۳۷۶ با روی کار آمدن دولت آقای خاتمی روزنه‌هایی برای ادامه کار گشوده شد. با این حال زنان تنها می‌توانستند در جمع هم‌جنسان خود بخوانند. "به‌هر حال هرچه بود به از هیچ بود". وی نیز مانند بسیاری از زنان اهل موسیقی، به این محدودیت تن در داد و همراه با "اوفلیا پرتو" پیانو نواز، آهنگساز و سرپرست ارکستر بانوان پیش از انقلاب، به این فکر افتادند که همان ارکستر خاموش مانده را بازسازی کنند. در میان آن‌چه او خوانده، جدا از ترانه‌های ساخته و پرداخته فرامرز پایور، عمادرام، محمد حیدری، عباس خوشدل و اوفلیا پرتو، قطعاتی چون مثنوی، الهی‌نامه و مناجات با صدای او مهر ماندگاری خورده است. وی صدایی رسا در رده "آلتو" و سازگار با موسیقی سنتی ایران داشت و خش غمگنانه ظریفی که در صدای او بود، بر جذابیت آن می‌افزود. در سال‌های پیش از انقلاب داستان‌های عاشقانه دنباله داری در مجلات تهران مصور و سپید و سیاه به‌نام خاطره پروانه منتشر می‌شد. این آثار بعد هم در سه کتاب جداگانه از سوی انتشارات امیر کبیر منتشر شده است. بانو خاطره پروانه چند سال آخر زندگی را به تربیت شاگردان آواز پرداخت. ‎🆔 @bargi_az_tarikh #برگی_از_تقویم_تاریخ ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ #خاطره_پروانه، ز
نمایش همه...

☘☘ برگی از تقویم تاریخ ☘☘ ۲۱ اردیبهشت زادروز فرنگیس یگانِگی "شاهرخ" (زاده ۲۱ اردیبهشت ۱۲۹۵ تهران – درگذشته ۲۴ بهمن ۱۳۸۸ امریکا) بنیانگذار سازمان صنایع دستی، دبیر شورای‌عالی زنان و معاون دبیرکل سازمان زنان ایران او دختر ارباب کیخسرو، همسر اردشیر یگانگی، از پیش‌کسوتان مبارزه برای پیشبرد حقوق زنان بود. از کالج آمریکایی‌ها دیپلم گرفت و مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی و انگلیسی از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد در رشته مددکاری اجتماعی از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی دریافت کرد. در سال ۱۳۱۲ با اردشیر یگانگی ازدواج کرد و صاحب سه فرزند به نام‌های فیروزه، پرویز و کامبیز شدند. کتابخانه یگانگی در سال ۱۳۳۷ با کمک مالی خانواده یگانگی توسط او در محوطه انجمن زرتشتیان تهران ساخته شد و پس از بازسازی در سال ۱۳۸۶ بازگشایی شد. در این کتابخانه بیش از ۱۴۰۰۰ کتاب تخصصی فرهنگ و تمدن ایران باستان و نیز فرهنگ زرتشتی وجود دارد. او همچنین «کتابخانه یگانگی - کیخسرو شاهرخ» را در مرکز زرتشتیان کالیفرنیا احداث کرد. در سال ۱۹۶۶ با حمایت دولت، سازمان صنایع دستی و یک مرکز تجاری وابسته به‌نام مرکز صنایع دستی را در تهران تأسیس کرد و در طول ۶ ماه با سفرهایی که به روستاها و شهرهای گوناگون ایران انجام داد، صنایع دستی جاه‌های مختلف ایران را گردآوری کرد و به وزارت اقتصاد ارائه داد. او برای زنان ایران اقداماتی انجام داد که از میان آن‌ها تأسیس سازمان زنان زرتشتی و بهبود زندان زنان با انجام آموزش‌های لازم به مدد کاران و کارمندان آن بود. افتخارات: وی در آمریکا به‌عنوان یکی از بنیانگذاران و نخستین رئیس مرکز و عضو هیئت امناء مرکز زرتشتیان در کالیفرنیای جنوبی برگزیده شد. در سال ۱۹۹۴ به دلیل کارهای بسیاری که در طول زندگی‌اش انجام داد، به عنوان زن شایسته سال برگزیده شد و با مراسمی در دانشگاه UCLA لس‌آنجلس از وی تقدیر شد. در سال ۱۹۹۶ از سوی اتحادیه انجمن‌های زرتشتی قاره آمریکای شمالی (FEZANA) به‌عنوان یک زن زرتشتی با خدمات عالی موفق به‌دریافت «لوح تقدیر» از سوی این اتحادیه شد. در تاریخ ۶ اسفند ۱۳۸۹ همایشی با عنوان سپاسداری از اندیشه‌های تأثیرگذار زرتشتی در جشنگاه خسروی با کوشش گروه پویندگان اشا برگزار شد. این همایش که به‌منظور قدردانی از کیخسرو شاهرخ، فرنگیس یگانگی، اسفندیار یگانگی و اردشیر یگانگی برگزار شد دارای بخش‌های متنوعی بود و در آن تموچین شاهرخ و کامبیز یگانگی به‌عنوان نوه‌های کیخسرو شاهرخ حضور داشتند و در مورد خانواده یگانگی و تأثیرگذاری کیخسرو شاهرخ گفتگو کردند. ‎🆔 @bargi_az_tarikh #برگی_از_تقویم_تاریخ ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ #فرنگیس_یگانگی، ز
نمایش همه...
attach 📎

‍ ‍ ☘☘ برگی از تقویم تاریخ ☘☘ ۲۱ اردیبهشت زادروز غلامرضا روحانی (زاده ۲۱ اردیبهشت ۱۲۷۶ مشهد – درگذشته ۸ شهریور ۱۳۶۴ تهران) شاعر و طنزپرداز او از سال ۱۳۰۲ به‌همکاری با کلوپهای نمایش و موسیقی، از جمله جامعه باربد پرداخت که اسماعیل مهرتاش مؤسس آن بود و او شعرهای زیادی برای نمایشنامه‌ها و پیش پرده‌ها می‌سرود که بیشتر، درونمایه فکاهی داشت. در سال ۱۳۱۳ مجموعه‌ای از شعرهایش با نام «طلیعه فکاهیات روحانی» با مقدمه محمدعلی جمال‌زاده چاپ شد و پس از آن مجموعه کاملتری از شعر و فکاهیاتش در سال ۱۳۴۳ باعنوان «کلیات اشعار و فکاهیات روحانی، اجنه» در انتشارات سنایی به‌چاپ رسید. وی در انجمن‌های ادبی: ایران، حکیم نظامی "وحید دستگردی" فرهنگستان "ملک‌الشعرای بهار" شیراز، آذرآبادگان، تهران، حافظ، صائب، نصر، دانشوران و دیگر انجمن‌ها و محافل ادبی حضور فعال داشت. در کلوپهای موسیقی و نمایش نیز هنرآفرین بود و شعر و ترانه‌هایی برای کنسرت‌ها، نمایشنامه‌ها به‌گونه جدی و فکاهی می‌سرود. جمال‌زاده او را «رئیس طایفه فکاهی سرایان» می‌نامید و ملک‌الشعرای بهار نیز در شعرش به‌دنبال ایرج میرزا و اشرف‌الدین گیلانی "نسیم شمال" از وی یاد کرده است. بررسی آثار: وی به زبان مردم کوچه و بازار می‌سرود و تکیه کلامها، اصطلاحات و ضرب‌المثلهای معمول زندگی روزمره را به‌کار می‌برد و در عین حال، از رکیک‌گویی نیز پرهیز داشت. آثار او، از جهت آشنایی با زبان مردم دوران خودش و فرهنگ لغات عامیانه، بسیار قابل توجه‌است و آیینه تمام‌نمای گفتار، کردار و پندار توده مردم در زمان اوست. او به بدیع، عروض و قافیه احاطه کامل داشت و آن‌ها را به‌درستی در اشعارش به‌کار می‌گرفت. وی با زبان طنز به‌بیان اوضاع اجتماعی دوران خود می‌پرداخت و از دردهایی که مردم ایران به آن مبتلا بودند از افیون، دخان، خرافات، متجددین دروغین، بی‌دانشی، درد زنان بی‌یاور، جهل و بیسوادی، جنگ و تقلید نابجا از عالم غرب سخن می‌گفت و نجات ایران را در تحصیل علم و دانش، دوری از سستی و تنبلی و ایمان واقعی می‌دانست. تأثیر اشعار روحانی بر اجتماع: مردم امروزه بسیاری از اشعار او را به‌عنوان ضرب‌المثل بکار می‌برند بدون آنکه بدانند سراینده آنها که بوده‌است. مانند: یکی یه‌پوله خروس ماشین مشتی ممدلی - نه‌بوق داره نه‌صندلی حلوای تن‌تنانی - تا نخوری ندانی افاده‌ها طبق‌طبق - سگها به دورش وق و وق سپلشت آید و زن زاید و مهمان به‌در آید. ‎🆔 @bargi_az_tarikh #برگی_از_تقویم_تاریخ ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ #غلامرضا_روحانی، ز
نمایش همه...
attach 📎