cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

آويژه‌اى براى هنر

مجله هنرى آويژه📚🍃💜🎼 براي انتخاب تك تك پست هاي اين كانال وقت گذاشته شده، دليلِ اين وقتِ گذاشته شده،ارزش شماست.. ممنونيم از نگاهتون... 💜 ارتباط با ما: @moeintvs

نمایش بیشتر
إيران62 940فارسی60 404دسته بندی مشخص نشده است
پست‌های تبلیغاتی
3 179
مشترکین
-224 ساعت
-77 روز
-3330 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

🎙 فایل صوتی کامل 📚 #هایدی ✍ #جوانا_اسپایری @AvizhArt💜
نمایش همه...
👍 2
Photo unavailableShow in Telegram
📚 #هایدی ✍ نویسنده : #جوانا_اسپایری 🎙 راوی : شیرین حسن پور (ایرانصدا) 🔴 مخصوص کودک و نوجوان داستان‌های کودکان با نگارش رمان «هایدی» به شهرت جهانی دست یافت. این رمان ادبی به‌‌قدری شهرت دارد که منطقه‌ای در سوئیس «هایدی‌لند» نام‌گذاری شده است. تاکنون فیلم‌ها، مجموعه‌های تلویزیونی، انیمیشین‌ها و بازی‌های ویدئویی بسیاری بر پایه‌ی داستان هایدی خلق شده‌اند. این رمان زیبا را بشنوید و لذّت ببرید.
نمایش همه...
👍 1 1
01:12
Video unavailableShow in Telegram
ببار رو سَرم…
نمایش همه...
👍 1 1
Photo unavailableShow in Telegram
زنها را دست کم نگیرید ! درنهایتِ ظرافتشان چنان برایت تکیه گاه میشوند ؛ که انگشت به دهان بمانی ! زنها هشتمین عجایبِ جهانند ازنوعِ متحرکِ دلبرانه (:
نمایش همه...
👍 7
Photo unavailableShow in Telegram
میدونی بیشترین چیزی که میتونه حالتو خوب کنه نگاه به درون خودته .. جایی دیگه دنبال حال خوب نگرد🌱 ‌‌‍‎‌‌‍‎‌‍‎‌‌‍‎‌‍‌‌‎‌‌‎‌‌‍‎‌‌‍‎
نمایش همه...
👍 2
3
3
برای من وطن تو بودی وقتی که در غربت این دنیا تنها ترین آدم روی زمین خودم را حس میکردم،فکر کردن به تو جهان خالی ام را پر از تو میکرد برای من خانه تو بودی وقتی که خسته از زندگی میخواستم به آغوشت پناه ببرم،امید در تن من دوباره جوانه میزد برای من صدا تو بودی وقتی سکوت مرا آنچنان کَر کرده بود که هیچ چیزی را نمی شنیدم برای منی که هیچ چیز نداشتم،همه چیز بودی اما من برای تو چه بودم؟ جز همین که در شلوغی این روزگار کسی تو را صدا زد در بین جمعیت برگشتی به دنبال صدا تا مرا دیدی لبخندی زدی و بی اعتنا در شلوغی جمعیت گم شدی.. #محسن_صفری
نمایش همه...
👍 6
00:53
Video unavailableShow in Telegram
نمایش همه...
👍 5
مرد نوشت: گلوت حساسه به گرد و خاک، اگر درد گرفت لیموترش و لیموشیرین رو قاطی کن با عسل، اول صبح یه لیوان بزن به بدن روبراه میشی. لباس گرمم ببر، اونجا شباش سرده باز نری سرما بخوری تحفه. شارژر اصلیت رو نبر، جا میذاری دوباره حرص میخوری. شال روشن بهت خیلی میاد رنگی رنگی ببر، اما دو تا تیره هم بردار اگه خواستین محله های قدیمی شهرو بگردین اونجا هنوز بافتش سنتیه. بهش بگو حتما قبل از این که بخوابی ماچت کنه، لوس نکبت. بگو گردنتو بوس کنه، چهار بند انگشت زیر گوش چپت رو. قبل از توئم نخوابه، بیخواب میشی تو. صبحونه سرشیر نخور با اون معده ضعیفت، جوگیر نشی؟ لوسیون بدن ببر، ضدآفتابت جا نمونه تو کشوی دراور. اگه شب راهی شدین تو رانندگی نکن، زرتی خوابت میبری دور از جون یه طوریتون میشه خوابالوی خوشمزه. بعد، انگار از خواب بیدار شده باشه، همه چی یادش اومد. همه رو پاک کرد. به جاش نوشت: حرفی نمونده دخترک، گفتنی ها رو گفتیم، حرف عقلت درست تر بود خوب کردی گوش کردی. سفر خوش بگذره. من شمارتو پاک کردم، توئم پاک کن. ببخش که بلاکت میکنم. بعد موبایلشو خاموش کرد. راه افتاد بره شب گردی، روح سرگردون کوچه های خلوت بی عابر بشه. وسعی کرد همونطور که مشاور یادش داده به یه دلفین حامله فکر کنه، نه به زنی ظریف، که روی صندلی کنار راننده خوابش برده، و نور آفتاب از همیشه زیباترش کرده. زیبا و بوسیدنی. در انتظار تماس لبهای گرم کسی که.... " و بعد شب خندید و بغض پنجه های آهنیش را دور گلوی مرد حلقه کرد. هم آغوشی خیال و درد شروع شد. نویسنده دلش گرفت و نخواست بقیه داستان را بداند. راه افتاد که با مرد قصه اش به شهر برود و گوچه گردی کند.... " #حمیدسلیمی @AvizhArt💜
نمایش همه...
8👍 4