cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

می‌تراود رحمان!

این‌جا گنجه مجازی من است! درباره ادبیات، کتاب، کپی‌رایتینگ، محتوانویسی، موسیقی، و... می‌نویسم. #رحمان_نقیزاده 📩 @Rahman9999

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
1 336
مشترکین
-124 ساعت
+127 روز
+930 روز
توزیع زمان ارسال

در حال بارگیری داده...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تجزیه و تحلیل انتشار
پست هابازدید ها
به اشتراک گذاشته شده
ديناميک بازديد ها
01
کاش می‌شد یه آمار جهانی هم از گوگل با اینکوگنیتو داشتیم؛ ولی خب نداریم. پس بیاید بریم ببینیم مردم جهان در گوگل به دنبال چه می‌گردند. اگر اشتباه نکنم این فهرست رو در بلاگ نیل پاتل دیدم و کمی روش کار کردم که یه محتوای نسبتاً کاربردی برای شما، مخصوصاً گوگل‌بازها و سئوکارها، بسازم. انصافاً هم خیلی زمان و انرژی ازم گرفت و ایرانی نیستی اگر واکنش نشون ندی. این نکته رو هم بگم که شاید یه‌جاهایی از توضیحاتم اشتباه باشن. شما اگر اطلاعات موثق‌تر و صحیح‌تر داری لطفاً در کامنت‌ها بنویس. در اسلاید آخر #فریاد_برای_کنش رو گذاشته‌م؛ ولی چون بعضی‌ها تنبلن و احتمالاً تا اسلاید آخر نخونن، این‌جا هم می‌نویسم: تو با کدوم کلیدواژه گوگل رو آباد کرده‌ی؟ من با گرگ و Wolf.
1394Loading...
02
کُپی‌رایتر آن بود که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بخسبد و با خلق دادوُستد کند و از شناخت محصول غافل نشود. با اجازه جناب ابوالخیر کمی در فرمایش ایشون دست بردم تا به آن‌چه که می‌خوام بنویسم نزدیک‌تر بشه! خط آخر رو حتماً بخون. یه داستان از اگیلوی در تایید بیانات ارزشمندم آورده‌ام. کپی‌رایتینگ شغل پشت‌میزنشینی صرف و تایپ‌وتایپ نیست. کپی‌رایتر باید برای هر شغل/پروژه دو مدل شناخت رو کسب کنه: •شناخت مخاطب/بازار •شناخت محصول/خدمت کسی که به این دو شناخت نرسیده باشه و بگه «من کپی‌رایترم» داره گردوبازیِ واژگانی می‌کنه و بر عبث می‌پایه و ژاژ می‌خایه. چرا این پست رو نوشتم؟ در دو هفته گذشته، برای شناخت بهتر تیم‌های کیدزی (محصول زیپاد)، ساعاتی از روز در کنار تیم عملیات زیپاد بودم و از نزدیک سختی‌های کارشون رو دیدم. تیم عملیات آخرین مراحل پیش از تحویل بسته‌ها (زی‌کارت) به پست رو انجام می‌ده؛ مثل چاپ کارت‌ها و آماده‌سازی‌های پیش از ارسال. شاید به‌نظر آسون برسه، ولی این همکاران ما بیش از 10 مرحله حساس و انرژی‌بَر (ذهنی و فیزیکی) و نیازمند به تمرکز بالا رو انجام می‌دن تا زی‌کارت‌های درخواستی بچه‌ها در سریع‌ترین زمان به‌دست‌شون برسه. در روزهای همکاری با بچه‌های عملیات، چیزی که بیشترین انگیزه رو بهم می‌داد، تصور لبخند و حال خوب بچه‌ها در زمان دریافت بسته‌هاشون بود. ما که از درون مُرده‌ایم؛ ولی احتمالاً یه بچه زیر 18 سال با دیدن کارت بانکی با یه طرح جذاب و قشنگ ذوق می‌کنه! خلاصه که اگر کپی‌رایتر هستید، هم با مشتری‌هاتون بگردید و بشناسیدشون؛ و هم در بخش‌های مختلف سازمانتون درحرکت باشید و شناختی همه‌جانبه از محصولتون پیدا کنید. اون داستان که گفتم... دیوید اُگیلوی یک کپی معروف برای خودروهای رولز-رویس نوشته: «در سرعت 60 مایل در ساعت، بلندترین صدایی که در این رولز-رویس جدید می‌شنوید، صدای موتور ساعت‌تان است.» اصلش اینه البته: At 60 miles an hour the loudest noise in this new Rolls-Royce comes from the electric clock. درباره این کپی زیاد صحبت شده و گوگل کنید کلی نوشته، و اصل کپی رو می‌تونید ببینید. می‌گن اگیلوی برای این‌که این کپی رو بنویسه، مدت نسبتاً طولانی با این ماشین در حرکت بوده، تا درنهایت این نتیجه رو تحویل داده. البته احتمالاً از سواری رایگان با رولز-رویس هم لذت می‌برده و می‌گفته دارم کار می‌کنم، ولی خب، تاییدیه بر فرمایشات بنده حقیر مبنی بر لمس محصول از نزدیک و رسیدن به شناخت! همین. کامل خوندی یا تا این‌جا اسکرول کردی تهش رو بخونی؟
83615Loading...
03
بیست ثانیه پیش از مرگ در سَرِ ما چه می‌گذرد؟ شاید شش‌هفت‌سال پیش بود؛ شب‌هنگام، کیف بر دوش و هندزفری در گوش، داشتم از باشگاه (بالای پارک‌لاله) برمی‌گشتم خونه (کارگر شمالی). غرق در فکر و خیال بودم، و موسیقی. تا رسیدم به بلوار کشاورز، سرِ 16 آذر، چراغ قرمز شد و من هم آماده عبور از خط عابر شدم. دستِ چپِ من، یک دختر و کنارش هم یک پسر هم‌زمان با من آماده عبور از خیابون بودن. در یک لمحه، متوجه سرعت زیاد یک تاکسی زرد و احتمال عدم توانایی در ترمز پیش از رسیدن به خط عابر شدم. در همون یک ثانیه، یک قدم به عقب برداشتم و از خیابون برگشتم به داخل بلوار. بزرگوار برای این‌که اون تک‌جای خالی در خط مقدم چراغ قرمز رو از دست نده و خدای‌ناکرده 10 ثانیه دیرتر به مقصد برسه، گاز داد که پیش از همه به جای خالی برسه و پُرش کنه. خلاصه این‌که اون حرکت من در یک ثانیه باعث شد نَمیرم! تاکسی نتونست ترمز بگیره و جای خالی منو رد کرد و به‌زور در چندسانتی‌متری دختر کناریم متوقف شد. صدای ترمز و جیغ دختر و شکایت پسر و موسیقی. پس از رسیدن به خونه، همه‌ش این مسئله در سرم می‌چرخید: من هیچ احتمالی نمی‌دادم که امروز قراره بمیرم. با برنامه‌هایی در سرم، و کلی امید و انگیزه داشتم از باشگاه برمی‌گشتم و بی‌تابِ رسیدن به سفیده تخم‌مرغ بودم. ولی داشتم می‌مُردم. اون شب هرچه فکر کردم یادم نیومد که 20 ثانیه پیش از مرگ به چه چیزی فکر می‌کردم! مهم بود یا نبود؟ اگر می‌مُردم تکلیفِ برنامه‌هام چی می‌شد؟! نکنه الان که دارم این متن رو می‌نویسم؛ الان که دارم به فلان‌چیز فکر می‌کنم؛ الان که دارم برای بهمان‌چیز برنامه می‌ریزم؛ درست 20 ثانیه پیش از مرگم باشه؟ چه فکرهای بی‌هوده‌ای نقی‌زاده.
3116Loading...
04
راهنمای جامع ابزارهای بازاریابی ایران آماده‌شده توسط دی‌ام‌بُرد (مشاهده در سایت DMBorad) @RahmanNG
45121Loading...
05
‌ «نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی؟» 🍂 @RahmanNG #سعدی
5025Loading...
06
آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار #سعدی 💜 @RahmanNG
4668Loading...
07
روز برزگداشت سعدیه و نمی‌دونی چطوری به بقیه نشون بدی تو هم اهل ادب و شعری؟! بزن رو هشتگ #سعدی و کپی کن!
3851Loading...
08
راستی‌که کار و تشویق و تنش و دردسر، سهم تقریباً هرکسی در سراسر عمر اوست؛ و با این‌حال، اگر هر مطالبه‌ای به‌محض پدیدآمدنش برآورده می‌شد، افراد چطور زندگی‌شان را می‌گذراندند؛ و اوقات‌شان را چگونه سپری می‌کردند؟ 🖋️آرتور شوپنهاور 📚به‌نقل از کتاب «راهنمایی فلسفی برای میانسالی» 🖊️نوشتهٔ کیه‌ران ستیا 🔍 @RahmanNG
4793Loading...
09
بعضی از همکاران سمّی هستند؛ آن‌ها را -بدون تعارف- همین امشب حذف کنید. چه همکارانی؟ این اسلایدها رو ببینید و بشناسیدشون. اگر کسی رو از قلم انداخته‌ام، بنویسید لطفاً. @RahmanNG
4599Loading...
10
هنر نزد ایرانیان است و بس ندارند شیر ژیان را به‌کس این بیت از معروف‌ترین ابیات شاهنامه است و مصرع اول آن ضرب‌المثل شده است. حالا بیایید به این پرسش پاسخ بدهیم که آیا «هنر» در بیان فردوسی همان هنری است که امروزه می‌شناسیم یا نه؟ در مقدمه؛ باید بدانیم که معانی واژگان در گذر زمان تغییر می‌کند. مثلاً واژهٔ «آهو» در ادبیات کلاسیک ما معنای «عیب و ایراد» دارد، ولی امروز چنین استفاده‌ای از آن نمی‌کنیم. در بیت بالا نیز «هنر» نه آن است که ما می‌شناسیم؛ و بهتر آن است که سنجیده و به‌جا از این ضرب‌المثل استفاده کنیم. معنای اصلی هنر در شاهنامه و دیگر متون هم‌عصر آن «زورمندی و دلیری» است. در بیت بالا هم می‌بینیم که مصرع دوم مشخص می‌کند چنین معنایی مدنظر فردوسی بوده است. فردوسی خودْ هنر را تعریف کرده است: هنر خود «دلیری» است بر جایگاه که بددل نباشد سزاوارِ گاه البته که در چندصدبار کاربرد واژهٔ هنر در شاهنامه، معانی دیگری نیز مورد نظر فردوسی بوده است. در داستان سیاوخش، آنجا که رستم او را به زابل می‌برد تا آموزشش دهد، هنر با واژه‌های زیر تعریف شده است: سواری، تیروکمان و کمند، اسب‌سواری، عدل و داد، آداب پادشاهی،‌ سخن گفتن، رزم و سپه‌سالاری. این نکته را هم مدنظر داشته باشید که در شاهنامه هنر و گهر بسیار در کنار‌ هم آمده‌اند و فردوسی اصالت ذاتی (گوهر وجودی) را در کنار هنر می‌آورد. در کل شاهنامه فقط یک‌بار از «هنرمند» به‌عنوان «موسیقی‌دان» استفاده شده است: چنین گفت رامشگری بر در است که از ما به سال و هنر برتر است (که من به‌شخصه «هنر» را این‌جا باز با معنای موسیقی‌دانی یکی نمی‌بینم.) خلاصه این‌که «هنر» در شاهنامه در معانی گوناگونی به‌کار رفته، ولی بیشتر همان «زورمندی و رزمنده‌بودن» مورد نظر است. اگر دوست دارید در این‌باره بیشتر بخوانید، مقالهٔ زیر را گوگل و دانلود کنید: معانی مختلف هنر در شاهنامه فردوسی / عبدالعظیم یمینی / ماهنامه ارمغان / س ۵۳ / ش ۵ / مردادماه ۱۳۵۰ پ‌ن: من همیشه به شاهنامه چاپ خالقی مطلق ارجاع می‌دهم؛ ولی هنگام نوشتن این یادداشت، چون به کتاب‌هایم دسترسی نداشتم، ابیات را از مقالهٔ بالا آوردم.
5740Loading...
11
نکتۀ تلخِ درمسیرِموفقیت‌بودن اینه که... اگر اشتباه می‌کنم متقاعدم کن! @RahmanNG
58114Loading...
12
همه خوشدل این‌که مطرب بزند به تار چنگی من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی مطلع این غزل رو همه شنیده‌اید؛ که می‌گه: همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی حالا یا جایی خونده‌اید، یا ترانۀ «چنگ» محسن چاوشی رو شنیده‌اید. انصافاً هم چاوشی حق مطلب رو ادا کرده و چه اثر زیبایی خلق کرده با این غزل از فصیح‌الزمان شیرازی. من در وبلاگم، لینک دانلود رایگان دیوان فصیح‌الزمان شیرازی (شاعر دوره قاجار) رو به‌همراه متن کامل غزل بالا، که بهترین شعر این شاعر هم هست، گذاشته‌ام. برای مشاهده روی این لینک کلیک کنید. 📚 @RahmanNG
5692Loading...
13
یه‌جا رو دیوار پادگانمون این شعر نوشته شده بود: ساحل افتاده گفت: «گرچه بسی زیستم هیچ نه معلوم شد، آه! که من کیستم.» موج زخودرفته‌ای، تیز خرامید و گفت: «هستم اگر می‌روم؛ گر نروم نیستم.» این شعر سال‌ها پس ذهنم بود و شاعرش رو نمی‌شناختم. تا این‌که چندشب‌پیش، در کتاب «نمونه‌های شعر نو» پرویز داریوش (منتشرشده به‌سال ۱۳۲۵ خورشیدی) بهش برخوردم. شعر «فلسفه حیات» از شاعر هندوستانی، محمد اقبال بود. 📚 @RahmanNG
5794Loading...
14
نبینم اولِ‌سالی انرژی‌ها بیفته. پا شو تکون بده.
6887Loading...
کاش می‌شد یه آمار جهانی هم از گوگل با اینکوگنیتو داشتیم؛ ولی خب نداریم. پس بیاید بریم ببینیم مردم جهان در گوگل به دنبال چه می‌گردند. اگر اشتباه نکنم این فهرست رو در بلاگ نیل پاتل دیدم و کمی روش کار کردم که یه محتوای نسبتاً کاربردی برای شما، مخصوصاً گوگل‌بازها و سئوکارها، بسازم. انصافاً هم خیلی زمان و انرژی ازم گرفت و ایرانی نیستی اگر واکنش نشون ندی. این نکته رو هم بگم که شاید یه‌جاهایی از توضیحاتم اشتباه باشن. شما اگر اطلاعات موثق‌تر و صحیح‌تر داری لطفاً در کامنت‌ها بنویس. در اسلاید آخر #فریاد_برای_کنش رو گذاشته‌م؛ ولی چون بعضی‌ها تنبلن و احتمالاً تا اسلاید آخر نخونن، این‌جا هم می‌نویسم: تو با کدوم کلیدواژه گوگل رو آباد کرده‌ی؟ من با گرگ و Wolf.
نمایش همه...
👍 4🤓 2
کُپی‌رایتر آن بود که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بخسبد و با خلق دادوُستد کند و از شناخت محصول غافل نشود. با اجازه جناب ابوالخیر کمی در فرمایش ایشون دست بردم تا به آن‌چه که می‌خوام بنویسم نزدیک‌تر بشه! خط آخر رو حتماً بخون. یه داستان از اگیلوی در تایید بیانات ارزشمندم آورده‌ام. کپی‌رایتینگ شغل پشت‌میزنشینی صرف و تایپ‌وتایپ نیست. کپی‌رایتر باید برای هر شغل/پروژه دو مدل شناخت رو کسب کنه: •شناخت مخاطب/بازار •شناخت محصول/خدمت کسی که به این دو شناخت نرسیده باشه و بگه «من کپی‌رایترم» داره گردوبازیِ واژگانی می‌کنه و بر عبث می‌پایه و ژاژ می‌خایه. چرا این پست رو نوشتم؟ در دو هفته گذشته، برای شناخت بهتر تیم‌های کیدزی (محصول زیپاد)، ساعاتی از روز در کنار تیم عملیات زیپاد بودم و از نزدیک سختی‌های کارشون رو دیدم. تیم عملیات آخرین مراحل پیش از تحویل بسته‌ها (زی‌کارت) به پست رو انجام می‌ده؛ مثل چاپ کارت‌ها و آماده‌سازی‌های پیش از ارسال. شاید به‌نظر آسون برسه، ولی این همکاران ما بیش از 10 مرحله حساس و انرژی‌بَر (ذهنی و فیزیکی) و نیازمند به تمرکز بالا رو انجام می‌دن تا زی‌کارت‌های درخواستی بچه‌ها در سریع‌ترین زمان به‌دست‌شون برسه. در روزهای همکاری با بچه‌های عملیات، چیزی که بیشترین انگیزه رو بهم می‌داد، تصور لبخند و حال خوب بچه‌ها در زمان دریافت بسته‌هاشون بود. ما که از درون مُرده‌ایم؛ ولی احتمالاً یه بچه زیر 18 سال با دیدن کارت بانکی با یه طرح جذاب و قشنگ ذوق می‌کنه! خلاصه که اگر کپی‌رایتر هستید، هم با مشتری‌هاتون بگردید و بشناسیدشون؛ و هم در بخش‌های مختلف سازمانتون درحرکت باشید و شناختی همه‌جانبه از محصولتون پیدا کنید. اون داستان که گفتم... دیوید اُگیلوی یک کپی معروف برای خودروهای رولز-رویس نوشته: «در سرعت 60 مایل در ساعت، بلندترین صدایی که در این رولز-رویس جدید می‌شنوید، صدای موتور ساعت‌تان است.» اصلش اینه البته: At 60 miles an hour the loudest noise in this new Rolls-Royce comes from the electric clock. درباره این کپی زیاد صحبت شده و گوگل کنید کلی نوشته، و اصل کپی رو می‌تونید ببینید. می‌گن اگیلوی برای این‌که این کپی رو بنویسه، مدت نسبتاً طولانی با این ماشین در حرکت بوده، تا درنهایت این نتیجه رو تحویل داده. البته احتمالاً از سواری رایگان با رولز-رویس هم لذت می‌برده و می‌گفته دارم کار می‌کنم، ولی خب، تاییدیه بر فرمایشات بنده حقیر مبنی بر لمس محصول از نزدیک و رسیدن به شناخت! همین. کامل خوندی یا تا این‌جا اسکرول کردی تهش رو بخونی؟
نمایش همه...
👍 13👏 1
بیست ثانیه پیش از مرگ در سَرِ ما چه می‌گذرد؟ شاید شش‌هفت‌سال پیش بود؛ شب‌هنگام، کیف بر دوش و هندزفری در گوش، داشتم از باشگاه (بالای پارک‌لاله) برمی‌گشتم خونه (کارگر شمالی). غرق در فکر و خیال بودم، و موسیقی. تا رسیدم به بلوار کشاورز، سرِ 16 آذر، چراغ قرمز شد و من هم آماده عبور از خط عابر شدم. دستِ چپِ من، یک دختر و کنارش هم یک پسر هم‌زمان با من آماده عبور از خیابون بودن. در یک لمحه، متوجه سرعت زیاد یک تاکسی زرد و احتمال عدم توانایی در ترمز پیش از رسیدن به خط عابر شدم. در همون یک ثانیه، یک قدم به عقب برداشتم و از خیابون برگشتم به داخل بلوار. بزرگوار برای این‌که اون تک‌جای خالی در خط مقدم چراغ قرمز رو از دست نده و خدای‌ناکرده 10 ثانیه دیرتر به مقصد برسه، گاز داد که پیش از همه به جای خالی برسه و پُرش کنه. خلاصه این‌که اون حرکت من در یک ثانیه باعث شد نَمیرم! تاکسی نتونست ترمز بگیره و جای خالی منو رد کرد و به‌زور در چندسانتی‌متری دختر کناریم متوقف شد. صدای ترمز و جیغ دختر و شکایت پسر و موسیقی. پس از رسیدن به خونه، همه‌ش این مسئله در سرم می‌چرخید: من هیچ احتمالی نمی‌دادم که امروز قراره بمیرم. با برنامه‌هایی در سرم، و کلی امید و انگیزه داشتم از باشگاه برمی‌گشتم و بی‌تابِ رسیدن به سفیده تخم‌مرغ بودم. ولی داشتم می‌مُردم. اون شب هرچه فکر کردم یادم نیومد که 20 ثانیه پیش از مرگ به چه چیزی فکر می‌کردم! مهم بود یا نبود؟ اگر می‌مُردم تکلیفِ برنامه‌هام چی می‌شد؟! نکنه الان که دارم این متن رو می‌نویسم؛ الان که دارم به فلان‌چیز فکر می‌کنم؛ الان که دارم برای بهمان‌چیز برنامه می‌ریزم؛ درست 20 ثانیه پیش از مرگم باشه؟ چه فکرهای بی‌هوده‌ای نقی‌زاده.
نمایش همه...
7👌 3👎 1👏 1🤣 1🗿 1
Photo unavailableShow in Telegram
راهنمای جامع ابزارهای بازاریابی ایران آماده‌شده توسط دی‌ام‌بُرد (مشاهده در سایت DMBorad) @RahmanNG
نمایش همه...
👌 4👍 1
Photo unavailableShow in Telegram
‌ «نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی؟» 🍂 @RahmanNG #سعدی
نمایش همه...
❤‍🔥 4
Photo unavailableShow in Telegram
آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار #سعدی 💜 @RahmanNG
نمایش همه...
❤‍🔥 5
روز برزگداشت سعدیه و نمی‌دونی چطوری به بقیه نشون بدی تو هم اهل ادب و شعری؟! بزن رو هشتگ #سعدی و کپی کن!
نمایش همه...
😁 8
Photo unavailableShow in Telegram
راستی‌که کار و تشویق و تنش و دردسر، سهم تقریباً هرکسی در سراسر عمر اوست؛ و با این‌حال، اگر هر مطالبه‌ای به‌محض پدیدآمدنش برآورده می‌شد، افراد چطور زندگی‌شان را می‌گذراندند؛ و اوقات‌شان را چگونه سپری می‌کردند؟ 🖋️آرتور شوپنهاور 📚به‌نقل از کتاب «راهنمایی فلسفی برای میانسالی» 🖊️نوشتهٔ کیه‌ران ستیا 🔍 @RahmanNG
نمایش همه...
💯 2
بعضی از همکاران سمّی هستند؛ آن‌ها را -بدون تعارف- همین امشب حذف کنید. چه همکارانی؟ این اسلایدها رو ببینید و بشناسیدشون. اگر کسی رو از قلم انداخته‌ام، بنویسید لطفاً. @RahmanNG
نمایش همه...
🤣 7👍 1
هنر نزد ایرانیان است و بس ندارند شیر ژیان را به‌کس این بیت از معروف‌ترین ابیات شاهنامه است و مصرع اول آن ضرب‌المثل شده است. حالا بیایید به این پرسش پاسخ بدهیم که آیا «هنر» در بیان فردوسی همان هنری است که امروزه می‌شناسیم یا نه؟ در مقدمه؛ باید بدانیم که معانی واژگان در گذر زمان تغییر می‌کند. مثلاً واژهٔ «آهو» در ادبیات کلاسیک ما معنای «عیب و ایراد» دارد، ولی امروز چنین استفاده‌ای از آن نمی‌کنیم. در بیت بالا نیز «هنر» نه آن است که ما می‌شناسیم؛ و بهتر آن است که سنجیده و به‌جا از این ضرب‌المثل استفاده کنیم. معنای اصلی هنر در شاهنامه و دیگر متون هم‌عصر آن «زورمندی و دلیری» است. در بیت بالا هم می‌بینیم که مصرع دوم مشخص می‌کند چنین معنایی مدنظر فردوسی بوده است. فردوسی خودْ هنر را تعریف کرده است: هنر خود «دلیری» است بر جایگاه که بددل نباشد سزاوارِ گاه البته که در چندصدبار کاربرد واژهٔ هنر در شاهنامه، معانی دیگری نیز مورد نظر فردوسی بوده است. در داستان سیاوخش، آنجا که رستم او را به زابل می‌برد تا آموزشش دهد، هنر با واژه‌های زیر تعریف شده است: سواری، تیروکمان و کمند، اسب‌سواری، عدل و داد، آداب پادشاهی،‌ سخن گفتن، رزم و سپه‌سالاری. این نکته را هم مدنظر داشته باشید که در شاهنامه هنر و گهر بسیار در کنار‌ هم آمده‌اند و فردوسی اصالت ذاتی (گوهر وجودی) را در کنار هنر می‌آورد. در کل شاهنامه فقط یک‌بار از «هنرمند» به‌عنوان «موسیقی‌دان» استفاده شده است: چنین گفت رامشگری بر در است که از ما به سال و هنر برتر است (که من به‌شخصه «هنر» را این‌جا باز با معنای موسیقی‌دانی یکی نمی‌بینم.) خلاصه این‌که «هنر» در شاهنامه در معانی گوناگونی به‌کار رفته، ولی بیشتر همان «زورمندی و رزمنده‌بودن» مورد نظر است. اگر دوست دارید در این‌باره بیشتر بخوانید، مقالهٔ زیر را گوگل و دانلود کنید: معانی مختلف هنر در شاهنامه فردوسی / عبدالعظیم یمینی / ماهنامه ارمغان / س ۵۳ / ش ۵ / مردادماه ۱۳۵۰ پ‌ن: من همیشه به شاهنامه چاپ خالقی مطلق ارجاع می‌دهم؛ ولی هنگام نوشتن این یادداشت، چون به کتاب‌هایم دسترسی نداشتم، ابیات را از مقالهٔ بالا آوردم.
نمایش همه...
👏 5👍 3