سيد تقى سيدى

کدام واژه سکوت است؟ من همان باشم...

خواندم و بوییدم و بوسیدم و تا کردمش دل به تنگ آمد دوباره نامه را وا کردمش…

یگانه بودی و بسیار عاشقت بودم ولی به چشم نمی آید آنچه بسیار است…

غمی که عمق کمی دارد مرا خرابه ی خود کرده…

علی حقیقت عدل است، عدالت است علی نه خالق است و نه مخلوق، علت است علی…

ای صبح بیا که شام دردم…

لنگ ایمان کسی نیست خداوند تو هم کافر شو…

چه دزد های زیادی به انتظار نشستند تا به دست بیاری که حاصل همه ات را درون کوچه ی خلوت به زور از تو بگیرند…

اگر همه چیز در دنیا سر جای خودش می بود، تو در همین لحظه بايد در آغوش من نفس می کشیدی... سید تقی سیدی

با چه رويى پس از اين، داغ صدايت بزنم من كه يك عمر تو را عشق صدا مى كردم…