انجمن غزل

نمی‌ذارم گم‌شی،شمایلت می‌شم آینه‌ای زخمی مقابلت می‌شم دستات و می‌گیرم،دستام و می‌گیری اگرچه رنجیدی،اگرچه دلگیری موهات رها می‌شه،موهات چراغونه آزادیِ عطرش می‌پیچه تو خونه دستات و می‌گیرم،دستام و می‌گیری اگرچه رنجیدی،اگرچه دلگیری بذار بریزن‌مون رو خاک این خونه جَوونه می‌زنه باز این دست دیوونه فواره می‌شه رگ زخمی رؤیامون پل می‌زنه هرشب به سمت فردامون نمی‌ذارم گم‌شی نمیذاری گم‌شم آینه‌ای روشن مقابلت می‌شم موهات چراغونه،موهات پر از خونه آزادیِ عطرش پیچیده تو خونه #احسان_هاشمی https://t.me/AnjomanGhazal

انجمن غزل ایران در سوگ و اندوه بزرگ از دست دادن مهسا امینی با مردم سرزمین ستمدیده و عزیزمان ایران همراه و داغدار است. باشد که به آزادی ، عشق ، شفقت ، حقوق شهروندی و رواداری چشم روشن کنیم .آمین #مهسا_امینی #مهسا_امینی #مهسا_امینی

پیام تسلیت خانم غزل تاجبخش به مناسبت در گذشت هوشنگ ابتهاج «سایه» با دستخط خود ایشان. گرامی باد نام و یاد بلند شاعر

پیام تسلیت خانم غزل تاجبخش به مناسبت در گذشت هوشنگ ابتهاج «سایه» گرامی باد نام و یاد بلند شاعر

ابتهاج مرده‌است سایه نه! مسعود میری «گوید رهی : خواجه بر درگاه استاده به گورستان نگریست ، پرسید ای خواجه مردگان را نک سخنی نیست ، گفت زانک این زندگان را آن مردگان به گورستان روان کنند ، ندانم اینجایگه گورستان بود یا آنجایگه که مردمان روند و آیند» عارف بُستی سگزی روزگار نو این شانس را برای مردگان امروز و زندگان دیروز فراهم آورده که برای زندگان امروز و مردگان فردا عکس یا فیلم باقی بگذارند . عکسهای دسته جمعی که در سور و سوگ گرفته می‌شود ، محو آدم‌ها را در آن می‌توان رصد کرد. مرده شناسی یکی از آن کارهایی‌است که هر روز مثل اعداد بورس در نوسانی عجیب قرار دارد . من خود ناگزیرم بدین رسم به سراغ ابتهاج بروم. این مرده شناسی واجد هیچ ارزشی نیست ، نه خوب است نه بد ، نه خیر است نه شر ، ممکن است در کار زندگان هیچ نفعی عاید نکند. شاید دلالت مردگان برای زندگان پندی، اندرزی ، زینهاری باشد، لیک این زندگان دیگر پند مردگان را ننیوشند و گوشوار گوشِ عمل نکنند. این مقدمه به کار این بحث مقتصر و نحیف می‌خورد ، چون مرگ شبحِ « سایه» جان گرفتن اوست و حاوی‌ی آخرین کلماتی‌ست که یک پیر به فرزندان می‌دهد. من که حقیقتا هرهری مسلکم هر چهره‌‌ی زیبایی می‌نگرم می‌ستایم هر سخن نکویی می‌شنوم بر می‌گزینم و هر آدم خیرخواهی می‌یابم ذکر نامش را دریغ نمی‌کنم.از این رو باید پذیرفته باشم که : آنان که محیط فضل و آداب شدند در جمع کمال شمع اصحاب شدند ره زین شب تاریک نبردند به روز گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند جهان ایده‌ها جهان آدم‌هاست. این داستان ایده‌ها همان چیزی ست که یک سر در چاک پیرهن پارادایم‌ها دارد یک سر به قبای ایمان‌ها و عقاید تن می‌پوشاند. این روزها تحمل و رواداری در این مسئله کم یافت می‌شد. در این لحظه که «هوشنگ ابتهاج» مرده است و «سایه» هستی گرفته ، بسیاری او را به سبب چپ گرا بودن محکوم می‌کنند.باید دید حاصل این ایده‌ها چقدر به انسان خدمت کرده و چه اندازه زبان رسانده ‌. این محاسبه ممکن است نظر ما را تغییر دهد.خب ! در دنیای مدرن این چپ و راست در آغوش هم افتاده‌اند و از یک سو تامین اجتماعی و عدالت را بر اقتصاد باز و بازار آزاد تحمیل کرده اند و از جانب دیگر حق بازار را هم پذیرفته اند. با این وصف سایه خرقه در شعر تهی کرده و شعر و هنر آنقدر بی وفاست که اسم غالب شاعران بزرگ را استعاره‌ی شعر بلعیده است. ما تنها با حکایتی روبرو هستیم که در سروده‌ها باقی ست ، وقتی می‌نویسد: دریاست چه سنجد که بر این موج خسی رفت. اما مرده شناسی این فایده را دارد که زخم بیرحمی‌ی نسیان نام شاعر در استعاره نویسی‌های زبان را بطور موقت مرحم ذکری بگذارد.اما این شاعر کمونیست یا مذهبی �

ارغوان شاخه همخون جدامانده من" سفرت به خیر. در کلماتت جاودانه شدی. و هیچ چیز جز کلمه توان جاودانه کردن آدمی را ندارد. عاشقان چون زندگی زاينده‌اند عاشقان در عاشقان پاینده‌اند عشق از جانی به جانی می‌رود داستان از جاودانی می‌رود جاودان است آن نو ديرينه سال رفته از جامی به جامی اين زلال مردن عاشق نمی ميراندش در چراغی تازه می‌گيراندش #هوشنگ_ابتهاج https://chat.whatsapp.com/BMmzItRi6nN9uT4hFeD9xp https://t.me/AnjomanGhazal

دوستت می‌دارم بی‌آنکه بخواهمت. □ سال‌گَشتگی‌ست این که به خود درپیچی ابروار بِغُرّی بی‌آنکه بباری؟ ‌ سال‌گشتگی‌ست این که بخواهی‌اش بی‌اینکه بیفشاری‌اش؟ ‌ سال‌گشتگی‌ست این؟ خواستن‌اش تمنایِ هر رگ بی‌آنکه در میان باشد خواهشی حتا؟ ‌ نهایتِ عاشقی‌ست این؟ آن وعده‌ی دیدارِ در فراسوی پیکرها؟ ‌ ‌ احمد شاملو مدایح بی‌صله‌ https://chat.whatsapp.com/BMmzItRi6nN9uT4hFeD9xp https://t.me/AnjomanGhazal

شیرآهن‌کوه مردی از این‌گونه عاشق

ايکاش انبوهی پرنده بودم تا هرآنگاه که آرامشم را برمي‌آشوبند همچون کلافی دود به خود بپيچم و بر هوا شوم و باز بر درختی فرود آيم در آرامشی ديگر #مسعود_احمدی روح گرامیش شاد و نام و یادش بلند باد https://chat.whatsapp.com/BMmzItRi6nN9uT4hFeD9xp https://t.me/AnjomanGhazal

. درود بر یاران انجمن غزل به آگاهی می رساند بنا به نظر بانو تاجبخش و به دلیل شرایط ، برگزاری جلسه شعر این انجمن همچنان متوقف می باشد خواهشمند است اخبار آغاز فعالیت های انجمن را از صفحه های رسمی انجمن در اینستاگرام و واتس آپ دنبال کنید بنابراین در تاریخ یکشنبه ۲۹ خرداد ماه جلسه ای برگزار نخواهد شد. انشالله شروع جلسات انجمن در اولین فرصت در صفحه‌های رسمی اعلام می گردد. #انجمن_غزل_تاجبخش #انجمن_غزل