cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

کانال رسمی هزار باده فرهنگ

#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقه‌مندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است. پذیرای نظرات و پژوهش‌های شما هستیم. ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
822
مشترکین
-324 ساعت
-107 روز
-8030 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

. #تصنیف_مرا_عاشق اثر زنده‌یاد استاد #پرویز_مشکاتیان در 24 اردیبهشت ماه زادروز ایشان توسط گروه هم آهنگ (نیشابور، آرامگاه خیام) به سرپرستی #مجتبی_روزبه و خوانندگان عزیز: #استاد_رضا شاکری و آقایان: #دانیال_خسرونژاد #محمد_خیری https://t.me/rezashakeriafficial/122 https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh #فصلنامه #فرهنگی #هنری #باغ_خبوشان #قوچان #خبوشان #خراسان #تهران #ایران #پژوهش #پژوهشگر #محمد_معین_فر #سردبیر #فرهنگ_و_هنر #گفت_و_گو #هزار_باده_فرهنگ #فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان https://t.me/Baghekhabushan
نمایش همه...
1
. با سلام و احترام و آرزوی بهروزی مردم ایران، متواضعانه به اطلاع میرساند که سه کتابِ: ۱- «طنزهای بی اجازه» ۲- «طنز در چالش با ممنوعات» ۳- و «هماغوشِ غزل» از آثار #جلال_رفیع، در نمایشگاه بین المللی کتاب (غرفه انتشارات روزنامه اطلاعات) عرضه شده است. موجب سپاسگزاری است اگر در اثنای بازدید از غرفه مزبور و کتاب‌هایش، دست یاری و امیدواریِ نویسندهی سه اثر فوق را فشرده و از انتشار این سه کتاب حمایت کنید. با سپاس مجدد #جلال_رفیع https://t.me/JivarNotes/360 https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh #فصلنامه #فرهنگی #هنری #باغ_خبوشان #قوچان #خبوشان #خراسان #تهران #ایران #پژوهش #پژوهشگر #محمد_معین_فر #سردبیر #فرهنگ_و_هنر #گفت_و_گو #هزار_باده_فرهنگ #فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان https://t.me/Baghekhabushan
نمایش همه...
👍 1 1
. پیشکش به روان روشن و مینوی فرزانه‌ی گران‌سنگِ ایران، فردوسی بزرگ. آفرینِ فردوسی عشق تا جوش زند در دلِ ایرانی‌ها شود آتشکده‌ی غیرتِ اشکانی‌ها راوی شهرِ بشارت خبر از مردی داد که رهاند ز خطر کشتی توفانی‌ها پهلوی مردِ تو ناهید نیاز آورده‌است تا که درهم شکند نازشِ تورانی‌ها صبحدم «پاژ» شد از خنده‌ی یک کودک پُر زده زردشتِ سخن خنده به‌ ایرانی‌ها بلبلِ شهر به گلبانگِ خراسانی گفت: شد پدیدار یلِ قصه‌ی گوسانی‌ها مژده‌‌ای داد که‌هان، بختِ فروخفته‌ی شرق «سوشیانت» شده پیدا ز خراسانی‌ها مهری از دامنِ سروِ وطنت گشت پدید تا به خاک افکند او حشمتِ ظلمانی‌ها دشمنم بویه‌ی تازی شدنِ ایران داشت نقشِ بر آب شد اوهامِ بیابانی‌ها روزگاری است که پنهان شده خورشیدِ خرد شب زده چنبره بر کشورِ نورانی‌ها دیر‌گاهی است که بیداد کند تازی و تُرک رخش کو؟ تا برسد رستمِ دستانی‌ها کشورِ مردمِ آزاده دچار است به ریو تهمتِ قرمطی و کشتن و زندانی‌ها دیوِ آز از همه‌سو درپی افزون خواهی‌است هست یک‌سان به بَرش، هندی و ایرانی‌ها سخنِ شاعرِ درباری‌اش آلوده به ژاژ زده او تکیه به دیوارِ انیرانی‌ها داد و سامانِ اهورایی ازاین مرز گریخت به‌تو پیوست کنون فرّه‌ی یزدانی‌ها تا سیاووشِ وطن خسته‌ی تهمت نشود تن سپردی به «ورِ» آتشِ نادانی‌ها تا مرا گُنگ نخواند عربِ بی سر و پا داده‌ای تیغِ دری دستِ نریمانی‌ها رشکِ گشتاسب چو سیمرغ و تهمتن را بُرد داد البرز ز کف رسمِ جهان‌بانی‌ها رنجِ سی‌ساله‌ی تو کرد عجم را زنده پارسی را تو زدی سکه‌ی خوش‌خوانی‌ها تازی از جوشِ سخن‌های دری گشت زبون تا که شد طبعِ تو مایل به دُر افشانی‌ها رستمِ نامه‌ی ایران به خدا خویشتنی شهره شد از تو که آن مردِ سگستانی‌ها اشکبوسِ شب از این باره فرو می‌افتد تا کند تیرِ خرد باز درخشانی‌ها تا که کی‌خسرو میهن برهد از دشمن گیوِ همّت زده بر لشکرِ پیرانی‌ها بیژنِ عشق به چاهِ حسدِ گرگین است رستمت کو؟ که رهاند ز پریشانی‌‌ها گر خداوندِ سخن گفته تو را، نیست گزاف بُود این داوری مردِ سخن‌دانی‌ها شده قرآنِ عجم نزدِ ادیبان سخنت به‌جز این شیوه نزیبد ز خراسانی‌ها بُود ایرانی و ایران به‌تو مدیون تا حشر زده‌ای مُهرِ بقایش تو به پیشانی‌ها هر‌کسی مِهرِ تو در سینه به نوعی دارد هست از جنسِ دگر مِهرِ خبوشانی‌ها ۹ / ۱۲ / ۱۳۹۷ خورشیدی #مهدی_رحمانی_قوچانی این چامه در شماره ۴۹ فصل‌نامه پاژ، سال دوازدهم، شماره اول در بهار سال ۱۴۰۲ خورشیدی چاپ شده‌است. https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh #فصلنامه #فرهنگی #هنری #باغ_خبوشان #قوچان #خبوشان #خراسان #تهران #ایران #پژوهش #پژوهشگر #محمد_معین_فر #سردبیر #فرهنگ_و_هنر #گفت_و_گو #هزار_باده_فرهنگ #فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان https://t.me/Baghekhabushan
نمایش همه...
کانال رسمی هزار باده فرهنگ

#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقه‌مندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است. پذیرای نظرات و پژوهش‌های شما هستیم. ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35

👍 2 1
. پیشکش به روان روشن و مینوی فرزانه‌ی گران‌سنگِ ایران، فردوسی بزرگ. آفرینِ فردوسی #مهدی_رحمانی_قوچانی 👇👇👇👇 https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh #فصلنامه #فرهنگی #هنری #باغ_خبوشان #قوچان #خبوشان #خراسان #تهران #ایران #پژوهش #پژوهشگر #محمد_معین_فر #سردبیر #فرهنگ_و_هنر #گفت_و_گو #هزار_باده_فرهنگ #فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان https://t.me/Baghekhabushan
نمایش همه...
2👍 1
. #پیام_فردوسی به مناسبت بیست و پنجم اردیبهشت، روز بزرگداشت #حکیم_ابوالقاسم_فردوسی #شعر: #عبدالعلی_ادیب_برومند #گوینده: #محمد_معین_فر #انتخاب_موسیقی: #مهدی_حسن_زاده #ناظر_ضبط_و_ادیتور_ویدئو: #هما_معین_فر #ضبط_میکس_و_مسترینگ: #استودیو_بتهوون NINJA TRACKS – Equilibrium Brian Delgado - Immortals (Massive & Emotional Orchestral Builds) (2022) Atom Music Audio - Opus_ Epic Classical Themes (2021) Brian Delgado - Immortals (Massive & Emotional Orchestral Builds) (2022() https://www.instagram.com/adibboroumand https://www.instagram.com/pouran_boroumand/ https://www.instagram.com/shahriarboroumand/ https://www.instagram.com/jahanshahboroumanad/ https://www.instagram.com/studiobeethoven https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh #فصلنامه #فرهنگی #هنری #باغ_خبوشان #قوچان #خبوشان #خراسان #ایران #حکیم_ابوالقاسم_فردوسی #عبدالعلی_ادیب_برومند #مهدی_حسن_زاده #نقد #داستان #ادبیات #فرهنگ #پژوهش #سردبیر #فرهنگ_و_هنر #گفت_و_گو #محمد_معین_فر #فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان https://t.me/Baghekhabushan
نمایش همه...
2
. دراین هنگام است که دادارِ بزرگ با‌ خوشنودی به تماشای داد و هنرِ سزاوار خویش می‌نشیند، و گرویده‌ی راستی «اَشَ‌وَن» نیز با برخورداری از مینوی راستی بر این نیک‌بختی می‌بالد: کسی را که یزدان کند پادشا بنازد بدو مردم پارسا ۱۶ /۲ /۱۴۰۳ خورشیدی #مهدی_رحمانی_قوچانی یاری‌نامه‌ها: ۱- فردوسی، ابوالقاسم، شاه‌نامه، به‌کوشش برتلس، مسکو، ج اول، ۱۹۶۶ ۲- فردوسی، ابوالقاسم، شاه‌نامه، مسکو، به‌کوشش برتلس، ج دوم، ۱۹۶۶ ۳- فردوسی، ابوالقاسم، شاه‌نامه، مسکو، به‌کوشش اسمیرانو و نوشین، ج سوم، ۱۹۶۵ ۴- فردوسی، ابوالقاسم، شاه‌نامه، مسکو، به‌کوشش برتلس، علی‌یف، عثمانوف، نوشین، ۱۹۶۵ ۵- فردوسی، ابوالقاسم، شاه‌نامه، مسکو، به‌کوشش رستم علی‌یف، ج پنجم، ۱۹۶۷ ۶- فردوسی، ابوالقاسم، شاه‌نامه، مسکو، به‌کوشش عثمانوف و نوشین، ج هفتم، ۱۹۶۸ ۷- فردوسی، ابوالقاسم، شاه‌نامه، مسکو، به‌کوشش رستم علی‌یف، ج هشتم، ۱۹۷۰ ۸- فردوسی، ابوالقاسم، شاه‌نامه، به‌کوشش جلال خالقی مطلق، انتشارات دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، دفتر پنجم، چ اول، ۱۳۸۶ ۹- خالقی مطلق، گل رنج‌های کهن، به کوشش علی دهباشی، نشر مرکز، چ اول، ۱۳۷۲ ۱۰- ثعالبی مرغنی، حسین‌بن محمد، شاه‌نامه‌ی کهن، به‌کوشش سید محمد روحانی، انتشارات دانشگاه مشهد، چ اول، ۱۳۷۲ ۱۱- نویسنده گمنام، خرد‌نامه، به‌کوشش دکتر منصور ثروت، چ دوم، انتشارات امیر‌کبیر، ۱۳۷۸ ۱۲- گات‌ها، به‌‌کوشش ابراهیم پور‌داود، بمبئی، بدون تاریخ ۱۳- معین، محمد، فرهنگ معین، انتشارات امیرکبیر، چ نهم، ۱۳۷۵ ۱۴- زرین‌کوب، عبدالحسین، جستجو در تصوف ایران، چ دوم، انتشارات امیر‌کبیر، ۱۳۷۶ ۱۵- کزازی، میرجلال‌الدین، نامه باستان، انتشارات سمت، ج یکم، چ اول، ۱۳۷۵ ۱۶- ورزیدگی‌های زاداسَپرم، به کوشش محمد تقی راشد محصل، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۹۰ ۱۷- نوشین، عبدالحسین، واژه نامک، چ اول، انتشارات معین، ۱۳۸۵ ۱۸- پورداود، ابراهیم، یشت‌ها، به‌کوشش دکتر بهرام فره‌وشی، انتشارات دانشگاه تهران، چ‌اول، ۲۵۳۶ ۱۹- بلخی، محمدجلال‌الدین، مثنوی معنوی، به‌کوشش محمد رمضانی، کلاله خاور، بدون تاریخ ۲۰-فرنبغ دادگی، بندهش، به‌کوشش دکتر مهرداد بهار، انتشارات توس، چ اول، ۱۳۶۹ ۲۱- مینوی خرد، به‌کوشش دکتر احمد تفضلی، انتشارات توس، ۱۳۷۹ ۲۲- آذر فرنبغ، دین‌کرت، به‌کوشش فریدون فضیلت، انتشارات مهر‌آیین، چ اول، ۱۳۸۴ ۲۳- آذر فرنبغ، دین‌کرت، به‌کوشش فریدون فضیلت، انتشارات برسم، چ اول، ۱۳۹۹ 24- فخر رازی، مرصاد‌العباد، به‌کوشش دکتر محمد امین ریاحی، انتشارات علمی و فرهنگی، چ هفتم، ۱۳۷۷ 25- ابن‌عربی، محیی‌الدین، فصوص الحکم، به‌کوشش نجیب مایل هروی، انتشارات مولی، چ چهارم، ۱۳۸۵ 26 - رحمانی قوچانی، مهدی، گزارشی از یک بیت شاه‌نامه 10 از 10 https://www.instagram.com/baghekhabushan.faslnameh #فصلنامه #فرهنگی #هنری #باغ_خبوشان #قوچان #خبوشان #خراسان #تهران #ایران #پژوهش #پژوهشگر #محمد_معین_فر #سردبیر #فرهنگ_و_هنر #گفت_و_گو #هزار_باده_فرهنگ #فصلنامه_فرهنگی_و_هنری_باغ_خبوشان https://t.me/Baghekhabushan
نمایش همه...
کانال رسمی هزار باده فرهنگ

#هزار_باده_فرهنگ کانالی است با موضوعات فرهنگی و هنری برای اطلاع رسانی به علاقه‌مندان. فعالیت های این کانال با رویکرد پژوهشی و نگاهی مستقل، اما پایبند به اخلاق و متکی به قانون است. پذیرای نظرات و پژوهش‌های شما هستیم. ارتباط با مدیریت: @M_Moeinfar35

2
. همان‌گونه که در آغاز سخن گفته آمد، تن در اندیشه‌های ایرانی از پدیده‌های شگفت و سپند و پیوسته‌ی اَشه، زیبایی اهورامزدا است. خردورزِ توس به مناسبت‌هایی تا پایان این نامه‌ی سپند از فروزه‌های پسندیده‌ی «تن» که شگفتِ آفرینش و سنجه‌ی شناخت است، سخن می‌گوید. و جای‌گاه بلندِ آدمی را که نمایانی اَشه‌‌ی اهورایی (اَشه‌ی متجسد، هنر) است، را فرایاد او می‌آورد: سرشتِ تن از چار گوهر بود که با مرد هر چار درخور بُود یکی پُر هنر مرد پُر شرم و داد دگر کو بُود یک‌دل و یک نهاد چون این چهار گوهر ایزدی در کسی گرد آید، و در نهادِ او ورزیدگی یابد، دیگر «هوا» این نیروی اهریمنی را توان و تاوِی نمی‌ماند، چنین باشنده‌ی یک‌دلی که روانش خرد و دستورش شرم است، سزاوار رهبری و یاوری مردم می‌‌گردد. چراکه در پیشگاهِ خردمند، گرفتارِ هوا و در بندِ دیوِ آز، از جای‌گاهِ مردمی فرو افتاده‌است: وگر چیره گردد هوا بر خرد خردمندت از مردمان نشمرد چون مهین آفریده‌ی پرودگار درون و بیرونش به این فروزه‌های خدایی آراسته شد، و به سخنی پیرو داد و سامان ایزدی گردید. چنین کسی جانشین و نماینده‌ی او بر روی زمین گردد، و به سخنی همه‌ی کارها و کردار او خدایی‌ شود: «هرکاری که مردِ پارسا در گیتی کند، چنان‌است‌که اهورامزدا کرده باشد» چون این خواست و ارداده‌ی خداوندی هستش یابد، شهریور (بهشت، شهریاری آرمانی) که نمودِ فرمان‌روایی حکیمان است، در روی زمین آشکارا گردد: «مزدا اهورا به‌ما خرداد (رسایی= کمال) و امرداد (جاودانگی) و شهریور (بهشت، بزرگی، فر، هنر) و سپندارمذ (پارسایی) خواهد بخشید. اگر در برابر سپنتَ مینو (مینوی خرد) و اردی‌بهشت(‌بهترین سامان هستی) نیک اندیشه، نیک گفتار و نیک کردار باشیم. «شاه‌نامه با آغازی چنین شور‌انگیز از ارج و چیستی انسان سخن می‌‌گزارد. و در سراسر نامه‌ی مینوی ایران در هر زمانی از چیستی و چونی و نقش آدمی در چرخه‌ی هستی، سخن می‌گوید. چراکه در اندیشه‌های خدا شناسی و پسین‌تر انسان شناختی ایرانی، خداوند برای کنش بخشیدن، و به پویندگی و کارکرد در آوردنِ توان نهفته‌اش که پدیدار و بالنده گردد، دست به آفرینش زده آست. حکیم روشن‌روان توس با زبردستی در یک بیت ژرف و پیچیده با بهره گرفتن از واژه‌ی کلیدیِ «پدید» توانایی و کوشش خداوند را که همانا کامه و خواستِ او پدیداری چیستی و آماج آفرینشِ آدمی است را به نیکویی و رسایی باز نموده‌است: که یزدان ز ناچیز چیز آفرید بدان تا «توانایی» آرد «پدید» به پشتوانه‌ی این گواهانِ روشن، شاه‌نامه به‌درستی نامه‌ی ارج انسان است. که با تلاش و جان‌فشانی‌های مردی بزرگ و دانشی از گروهِ فرزانگانِ اشراقی، به رسایی هرچه تمام‌تر به بازگفتِ جای‌گاه آدمی در چرخه‌ی هستی پرداخته‌‌است. باشنده‌ای که با دست‌یاری گزینش آگاهانه و خرد روشن، همه‌ی گفتار و کردار و اندیشه‌اش برای آشکارگی خواست و اراده، و برپایی داد و سامان خداوندی در جهان گیتیانه به‌کار گرفته شده‌اند: که ای شاه پیروز یزدان شناس ستایش مر او را و زویت سپاس تو را باد پیروزی از آسمان مبادا به‌جز داد و نیکی، گمان چون باشند‌ه‌ای به شوندِ این خویشکاری (فره‌مندی) سترگ، برگزیده‌‌ی اهورای بزرگ گردد، بهشتِ شهریوری در نهادش برومند می‌شود، و فروزه‌های بزرگی، فر و هنر در او آشکار می‌گردد: چو شهریورت باد پیروزگر به‌نام بزرگی و فرّ و هنر 9 از 10
نمایش همه...
2
. باشنده‌ای که فرمان‌بر خرد است، در آمیغ آیینه‌ی دادِ اهورایی است. آفریده‌ای است که به‌شوند یاری خرد «جهان را به کردارِ بد نسپرد» و هماره برای در آمان‌ماندن از گزند‌های اهریمنی، هشیاری بیدار و آگاه و بیم‌ناک است: «نخستین نشانِ خرد آن بُود / که از بد همه ساله ترسان بُود.» بربنیادِ این اندیشه‌‌های ژرف و گران است‌ که «آفریدگار گیتی را برای کنش آفرید، و بر هر آفریده، کنشِ ویژه‌ی او را پدیدار ساخت. این کنش که در فراگردِ هر آفریده بودش دارد، همانا فرّ آن آفریده‌است.» چراکه در این سامانِ فکری، فرهمندی درست برابر خویشکاری است. پس زندگی و مرگ (فراز و فرود) آدمی دراین کارگاه اندیشگانی، پیوسته به خویشکاری آدمی است، که چگونه ازاین دهش خداوندی بهره جوید. در نامه‌ی مینوی خرد، انجام خویشکاری، درست برابر با راستی و دشمنی با اهریمن است، و برترین چیز به‌شمار می‌آید. حکیم به‌روشنی در بیت‌هایی نغز و دل‌پذیر از این اندیشه‌ی سترگ سخن می‌گوید، و آن‌را گزینشِ درستِ انسان‌های رهیده و راه‌آشنایی می‌داند، که سر به فرمانِ خدایی دارند، و در نگاهبانی از سامانِِ و دادِ ایزدی می‌کوشند. چراکه به درستی و از بُنِ جان باورمندست که «هرچه هست؛ همه از فرّ اوست»: فریدون فرخ فرشته نبود ز مشک و ز عنبر سرشته نبود به داد و دهش یافت این نیکویی تو داد و دهش کن، فریدون تویی به باورِ درستِ فرزانه‌ی توس «ستونِ خرد داد و بخشایش است» خردی که بخشنده‌ی فره‌مندی است. به گفتِ شاه‌نامه، انسانی که از خویشکاری‌های خویش می‌گسلد، و راه و روشِ سامانِ اُرته (راستی) را فرو می‌نهد، در واقع با دیو دورغ هم‌پشتی می‌کند، تا خواست و آرزومندی اهریمن را برآورده سازد، و جهان اورمزدی را به تباهی و نیستی بکشاند، و به سخنی «زندگی» را به کامِ «مرگ» در نشاند: سرِ مایه‌ی مردمی راستی است ز تاری و کژی بباید گریست مکن دیو را آشنا با روان چو خواهی که بختت بماند جوان شاه‌نامه چیستی و آماجِ آفرینشِ آدمی را در برپایی «داد و دین» خدایی می‌داند. و هماره به او سفارش‌گر است که «تو تا زنده‌ای سوی نیکی گرای» آفریده‌‌ی بزرگی که چون «همه داد جوید و همه داد کند» و دل را به داد و دهش گروگان نماید، یاری‌گر خداوند در نبرد فرجامینِ نیک و بد می‌گردد: که یزدان شما را بدان آفرید که روی بدی‌ها شود ناپدید بیا تا جهان را به بد نسپریم به کوشش همه دست نیکی بریم فریدون ز کاری که کرد ایزدی نخستین جهان را بشست از بدی شاه‌نامه سخت باورمند است «که یزدان کسی را کند نیک‌بخت» که در او خواست و اراده‌ی خدایی (دین، شرم، داد و رادی، راستی، هنر) به آشکارگی رسیده باشد: همه راستی کن که از راستی نیاید به کار اندرون کاستی چراکه «مزدا‌اهورای پاک به‌راستی اندیشید» و از راستی «من» را پدید آورد. از دیگر از فروزه‌هایی که خداوند در سرشتِ آدمی نهاده «شرم» است.‌ شرم در فرهنگِ دیرینه‌سالِ ایرانی، نیرویی است پاک، گران‌مایه و بازدارنده، که آدمی را از سبک‌سری، یاوه‌گویی و گذر کردن از راه و روش ایزدی باز می‌دارد، و به شوندِ پای‌بندی به داد و منش پاک به نیک‌بختی می‌رساند. چراکه شرم درنهاد باشنده‌ی نیک‌بخت، هم‌چون کارگزاری است که فرمان‌های روانِ خردمند را به‌کار می‌گیرد: «روانت خرد باد و دستور شرم» شرم چونان راه‌دانی است که آدمی را در گرفتاری‌ها «یار و رهنمای» است. و در فرجام شرم یکی از فروزه‌های گرانی است، که در کنار دیگر فروزه‌ها از گران‌ترین بایسته‌ها و پایه‌‌های پادشاهی در فرهنگ ایران زمین است: که یزدان کسی را کند نیک‌بخت سزاوار شاهی و زیبای تخت که دین دارد و شرم و فرّ و نژاد بُود راد و پیروز و از داد شاد 8 از 10
نمایش همه...
2
. پس آدمی فره‌مندی است شگفت و بی‌مانند، که از فره‌ی زیبا و برازنده‌ی اهورایی هستی یافته‌است. در بازگفت‌های ایرانی، اهورامزدا با نیروی فر، آدمی را می‌آفریند، و به زیور دانش و شناخت آراسته می‌گرداند: ز فرّ تو بینم همه هرچه‌ هست دگر کس ندارد دراین کار دست ز دادِ تو هر ذره، مهری شود ز فرّت پشیزی، سپهری شود بی‌سبب نیست که او را راه یافتگان به درگاهِ خدایی، بهترین گوهر و نیکوترین آراستگی سامانِ هستی (نظام احسن) بر شمرده‌اند. خداوند با بخشیدنِ دئنای بیدار (چشم دل) به آدمی او را درخورِ دهشی شگفت و گران نموده‌است. آدمی با یاری دئنا که چکیده و آمیغ اوست، با هم‌گامی «ورچه» کامیاب به دیدارِ کسی می‌گردد، که بسی نادیدنی و ناگرفتنی است، چرا که دئنا به‌چمِ دیدن و شناسایی، وسیله‌ی نگریستن به زیبایی و شکوه خداوندی و ابزارِ دریافتِ راستی‌هاست: «چشم دل باز کن که جان بینی / آن‌چه نادیدنی است، آن بینی» آدمی با ورزیدگی و توان‌مندی پنج نیروی درونی‌اش به دانایی و دانش شناختی می‌رسد، که توانایی‌ کارهای شگفت و نا شدنی را می‌یابد. به گامه‌ای می‌رسد که دئنای ورزیده‌اش راستی‌ها را درمی‌یابد، و شرفِ نگریستن به زیبایی و شکوهِ خداوندی بهره‌ی او می‌گردد. حکیم خردمند توس در سخنی درست و آموزنده می‌فرماید، آدمی با بسنده‌ کردن به سهش‌های بیرونی از شناختِ راستین باز می‌ماند. چراکه به نیکی می‌داند چنین باشنده‌ای با یاری نیروهای بیرونی از‌ جمله سهش دیداری، تنها چیزی را در می‌یابد، که آن را می‌بیند: تو را هرچ بر چشم سر بگذرد نگنجد همی در دلت با خرد در اندیشه‌های ایرانی، فر پیوندی تنگاتنگ با خویشکاری دارد. فر، پرتو و فروغ خداوندی است، که به‌گفتِ اوستا «بر هرکس که بتابد از همگنان برتری یابد» این نورِ ایزدی به باشنده‌ای می‌پیوندد، که در راستای اندیشه (مینه) خدایی گام بردارد، و خویشکاری‌اش را در جهانِ هستی که همانا خواست و اراده‌ی خداوندی‌است، به انجام رساند.‌آدمی تا هنگامی که به پاکی رسا در اندیشه و گفتار و کردار و سرانجام به پالودگی ناب نرسد، فر در نهادِ او آرام نمی‌گیرد، و به سخنی نیک‌بخت نخواهد شد: چنان شاه پالوده گشت از بدی که تابید ازو فرّه ایزدی در نبیکِ دین‌کرت، به‌روشنی از پیوندِ فر و خویشکاری با نگرشی ژرف و آیینی سخن رفته‌ است. دین‌کرت فر را به‌چمِ «خویشکاری ویژه‌ی» هر آفریده‌ای می‌داند. بی‌سبب نیست که ایرانیان برای هر آفریده‌ای باورمند به فره‌ی ویژه‌ای بودند. دین‌کرت باورمند است، «خداوند، آفریدگان را برای کنش آفرید، این آفریدگان، کنشگرانِ آفریدگارند، و بهترین کنشگری به برکتِ فر که همان خویشکاری ویژه‌ی آن‌هاست، انجام می‌پذیرد.» به سخنی روشن «خویشکاری ویژه‌ همانا گرایش به فر است» که به‌این شوند کنش خدایی را که همان خواست و اراده‌ی اوست، هستش می‌بخشد. اما چون آفریده‌ای به خویشکاری ویژه‌ی خود نپردازد، آن‌گاه است که فر از او می‌گسلد و به سخنی «از حقِ خویش محروم می‌شود»: منی کرد آن شاه یزدان شناس ز یزدان بپیچید و شد ناسپاس چو این گفته شد، فر یزدان از اوی بگشت و جهان‌شد پُر از گفت‌و‌گوی فر با خرد که بنیادِ همه‌ی شایستگی‌هاست پیوندی ناگسستنی دارد، و با خود‌خواهی و آرزومندی (شهوت) و دروغ به گزارشِ دین‌کرت مرگش فرا می‌رسد: «زندگی فر برخاسته از فرزانگی خرد است و مرگِ آن از خود‌خواهی و شهوت» حکیم در یک گزارشِ دانشورانه‌‌ی نغز، خرد را چنین زیبا و برازنده به تصویر می‌کشد: چه چیز آنک نامش فراوان بُود مر او را به‌هر جای فرمان بُود؟ دگر آنک بسیار نامش بُود رونده به هر جای کامش بُود خرد دارد ای پیر، بسیار نام رساند خرد پادشا را به کام یکی مهر خوانند و دیگر وفا خرد دور شد، درد ماند و جفا زبان‌آوری، راستی خواندش بلند اختری، زیرکی داندش گهی بردبار و گهی راز‌دار که باشد سخن نزد او پایدار پراکنده این است نام خرد از اندازه‌ها نام او بگذرد تو چیزی مدان کز خرد بهترست خرد بر همه نیکویی‌ها سَرست 7 از 10
نمایش همه...
2
. به‌شوند این دهش بزرگ به آدمی است، که خداوند، یکی دیگر از فروزه‌های گرانش را به آدمی می‌بخشد، شادی و شادمانی. خداوند برای قدردانی ازخویش‌، شادی را برای مردم آفرید. چراکه شادی «راهِ ستایشِ خداوند» است. و شادی فروزه‌‌ای است، که تنها برای کامیابی و برکشیدنِ آدمی آفریده ‌شده، و با خرد پیوندی تنگ دارد. با کم‌سو شدن شادی، روان رو به کاستی گذاشته، و خرد نیز نزار و ناتوان می‌شود: چو شادی بکاهی، بکاهد روان خرد گردد اندر میان ناتوان چون روانِ (فروهر) یاری‌گر رو به کاستی نهد، پاکی و نیک‌کرداری در نهاد آدمی کاهش می‌یابد و آدمی از آماج آفرینشش دور می‌گردد. در نامه‌ی مینوی ایران، پیرِ دل‌آگاه توس، خداوند را با فروزه‌ی «کسی که روان را به شادی بشست» یادمی‌کند: سرِ نامه کرد آفرین از نخست برآن کو روان را به شادی بشست فروزه‌ای ژرف و درونی که شوندِ خویشکاری‌ ویژه‌ی آدمی در برپایی داد و روش خرم ایزدی در جهان هستی است: بکوشید تا رنج‌ها کم کنید دل غمگنان شاد و بی‌غم کنید خداوند برای هست‌شدنِ آماج آفرینش، والاترین فروزه‌هایش را می‌آفریند، تا آدمی با الگو قرار دادن و گزینش آن‌ها جهان و خویش را نیک‌بخت و پیروز سازد، و با یاری این مینوها، رسایی، نیک‌بختی و زیستی خرم وشاد را در گستره‌ی هستی ازآنِ خویش سازد. چرا‌که در اندیشه‌های هستی‌شناسی ایرانی، این روانِ نیکوی آدمی‌ است، که یاری‌گر خداوند‌است و گیتی را به جنبش و زندگی وا می‌دارد. به‌شوند این بخشش‌های گران است، که‌ خداوند در میانِ تمام آفریدگانش تنها از او در برابر کارهایش باز خواست می‌کند. چراکه خداوند آدمی را اندیش‌مند و با اراده‌ی آزاد آفریده‌است، تا آدمی داد و سامانِ آرزو شده‌اش را برآورده سازد. باشنده‌ای که با برپایی سامانِ اَرته، جهانِ ایزدی را از هرگونه آلایش و ناروایی باز می‌دارد.‌چنین باشنده‌ای سرافراز به پاینام «مردمی» است. گامه‌ای بس بلند که تنها درخورِ انسانی است که در نهادش کژی، بیدادی، دروغ و ناسپاسی راهی ندارد، و از راه و روش و دادِ خدایی (آساهای ایزدی) سر برنمی‌تابد. و خرد ایزدی چون خورشیدی درخشان، هماره روشن‌گر راهِ پیش روی اوست. اگر در درونِ آدمی این خورشید درخشنده به خاموشی گراید، و به سخنی؛ خرد ایزدی را به‌کار نبندد، آرام آرام گرفتارِ خواست و کام‌ اهریمن می‌گردد. تا جایی‌که خود به‌درستی نماد و نمودِ اهریمن در روی زمین می‌شود، که جز نابودی و تباهی، کژی و زیاده‌خواهی از او کاری سر نمی‌زند: «ندانست خود جز بد آموختن / جزاز کشتن و غارت و سوختن» و آساهای ایزدی را به هیچ می‌گیرد. شاه‌نامه چنین باشنده‌ای را که دل در گروی آرزوهای اهریمن نهاده، و با زیر پا نهادنِ بنیان‌های مردمی که به‌راستی خواستِ خداوندی است، با پاینام «دیو» می‌شناسد. آفریده‌ای که به آفریننده‌اش ناسپاس گشته، و از او روی برتافته‌است: تو مر دیو را مردمِ بد شناس کسی کو ندارد ز یزدان سپاس هرآن کس گذشت از ره مردمی ز دیوان شمر، مشمرش آدمی دانای توس از همان آغاز با اندیش‌مندی و شوری آگاهانه از آماجِ آفرینش آدمی سخن می‌گوید. و تا پایانِ این نامه‌ی ورجاوند در هر داستان به فراخور و پایگاهِ سخن به بازگویی از چیستی و چرایی آفرینش‌ آدمی و ارج و پایگاه او در سامانِ هستی می‌پردازد. و بنا‌بر باوری بس کهن هماره به آدمی یاد‌آور می‌شود، که جهان را به پاس وی آفریده‌اند، تا او در جهان گیتیانه به‌یاری خداوند برخیزد، و خواست و اراده‌ی او را هستش ببخشد.‌ حکیم ‌به‌روشنی از گوهر فره‌مندِ انسان و پیوستگی‌اش با خداوند سخن می‌گوید. او از زبانِ انسانِ برکشیده‌ای چون سیاوش، از ارج و جای‌گاهِ آدمی در سامان آفرینش پرده بر می‌دارد. رازی بس بزرگ و نهانی که تاوانِ‌ فاش‌کردنِ آن ناسپاسی و «مرگ ارزان» است: و دیگر که پرسیدی از چهر من بیامیخت‌با جانِ تو مهر من مرا آفریننده از فرّ خویش چنین آفرید ای نگارین ز پیش تو این راز مگشای و با‌کس مگوی مرا جز نهفتن همان نیست روی 6 از 10
نمایش همه...
2