سمانه کهربائیان
شعر
نمایش بیشترکشور مشخص نشده استزبان مشخص نشده استدسته بندی مشخص نشده است
275
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
.
.
ای با دهان خرد شده نعرهها زده
بیهوده مشت بر تن نرم هوا زده
.
در عمق چاه وحشت و درماندگی به درد
نام شریف و پاک کسی را صدا زده
.
از تاول شکفتهی طاعون گریخته
از مرگ، از تباهی شهر بلازده
.
زیرنقاب خنده به زاری گریسته
خود را میان مردم خشنود جا زده
.
باجی نداده تاجی و تختی نخواسته
بر بخت، این زیاده طلب، پشت پا زده
.
با چشم کور در ظلماتی به سوی نور
پیموده راه و هر قدمش را عصا زده
.
"ای قهرمان عرصهی شطرنج باخته"
ای طعنهها به رخوت این مهرهها زده
.
از تو ربودهاند که تنها دلیل توست
پیراهن دریدهی چاک از قفا زده
.
.
#سمانه_کهرباییان
@samanehkahrobaeian
.
چه تلاشی، که از آغاز عیان است شکست
چون نگه داشتن شعلهی آتش در دست
.
تن به تقدیر بده، رنج مکش، ناله مکن
آش کشک است بخور خاله! همین است که هست
.
سهم ما نیست شبی سرخوش و بالینی امن
«زلف افشانده و خوی کرده و خندان لب و مست»
.
«برق از پولک بیرونق ما رفت که رفت»
روح از قالب بیحاصل ما جست که جست
.
این نه روح است که شیطان شماتت شدهایست
این نه جسم است که مشتی عصب شعله ور است
.
مگر آزاد شود در کف ماهیگیری
جنّ افسرده که یک عمر در این خمره نشست
.
پا به پای دل شوریدهی شوریده شناس
گریه کردم من دیوانهی دیوانه پرست
.
.
#سمانه_کهرباییان
@samanehkahrobaeian
.
.
لحظۀ نابی است دور از این همه آشوب
این همه آشوب و گیر و دار و لت و کوب
.
خلسۀ خواب آور و خیال لطیفی است
دیدن درنا به روی دامن دانوب
.
بال گشودهست مؤمنانه و آرام
چون تن عیسا بلا کشیده و مصلوب
.
پاک تراشیده رنج هجر تنش را
سخت نحیف است مثل پیکر ایوب
.
بوی خوش رود و جان خستۀ درنا
پیرهن یوسف است و دیدۀ یعقوب
.
منحنی شرقیاش مراقبهای نرم
نقش و نگار پرش کتاب طلاکوب
.
پای نهاده به سطح آب تو گویی
موسی عمران به آب نیل زده چوب
.
عارف پیری که صحن صومعهای را
خوش خوش پاشیده آب و رفته به جاروب
.
وه چه خیالی چه پر صلابت و سنگین
مرغ اثیری در این تخیل مرطوب
.
.
#سمانه_کهرباییان
@samanehkahrobaeian
Samaneh Kahrobaeian:
مادر! پسر بزا! جنگ است، غوغای طبل و شیپور است
نوزاد کوچکت فردا سرباز امپراتور است
آسودنش سراسیمه، بالیدنش فلاکت بار
مادر برای فرزندت آشی که پخته ای شور است
آهستهتر قدم بردار در دشت شوم آدمخوار
دشتی که هر قدم خون است، خاکی که هر وجب گور است
خمیازه میکشد گاهی، عیشش مدام و خوابش خوش
خاکی که نشئۀ نفت است، خون خورده است و کیفور است
پنداشتی سوار از دور، یاریگری سلحشور است
خاموش باش و پنهان شو، چنگیز اگر نه تیمور است
سرنیزههای خونریزش هرجا که میرود بلخ است
سم کوبههای هتاکش هرجا رسد نشابور است
پنداشتی صدا از دور آوای تار و تنبور است
مادر! بزا و قربان کن! غوغای تیغ و ساتور است
.
.
#سمانه_کهرباییان
@samanehkahrobaeian
بی درود از راه آمد عشق و بی بدرود رفت
آه از این مهمان که هم دیر آمد و هم زود رفت
دیر تر از آنچه می باید به بالینم رسید
از تنم جان، زودتر از موعد موعود رفت
تا به خود جنبیدم عشق از خانه ام ویرانه ساخت
دودمانم دود شد، هر کس که با من بود رفت
از تنم یک قلب و مشتی استخوان بر جا گذاشت
از پرند پرنیانم تار ماند و پود رفت
گول ابراهیم را خوردم که آمد بر سرم
آنچه بر هارون میان آتش نمرود رفت
کور باید بود وقتی عشق، آتش می زند
هر که با چشمان باز آمد، به چشمش دود رفت
می رسد روزی به دریا مرده اش یا زنده اش
ماهی عاشق که با رود آمد و با رود، رفت
#غزل
#علیرضا_قاضی_مقدم
چتر چنارها
"من با صدای او"
اینجا شعرهای مرا می خوانید و با صدای مهشید می شنوید
غزل، ترانه و نوخسروانی
@Alireza_Gh_M
https://t.me/ChatreChenarha
چتر چنارها
"من با صدای او" اینجا شعرهای مرا می خوانید و با صدای مهشید می شنوید غزل، ترانه و محاوره، نوخسروانی و رباعی @Alireza_Gh_M
نگاه کن دل دیوانه! قحطسال این است
زمین سست و بیابان پیرزال این است
.
تمام ساختهها را خراب خواهد کرد
بخیل شوم نظرتنگ بدسگال این است
.
مجال نیست درختی شوی و میوه دهی
گلی برآور و پژمرده شو! مجال این است
.
لمیدهاند و به نشخوار و نشئه مشغولاند
بهیمه باش که دنیای ایدهآل این است
.
سکوت کن، سر فرمانبری به زیر افکن
اگر که طالب آسایشی، روال این است
.
نپرسمت که چه هستی، چگونه آمدهای
چه بر سر بشر آوردهای؟ سوال این است!
.
حوالت است به دنیای دیگری جبران
تمام حکمت جبّار ذوالجلال این است
.
#سمانه_کهرباییان
@samanehkahrobaeian
یک طرح متفاوت انتخاب کنید
طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.