کوکب خانم

💦ما نون می خوریم همچین و همچون! ✍️ مریم رازانی: با تاکسی سرویس از ابتدای شهرک مدرس می‌گذرم. نانوایی شلوغ است. راننده عصبانی است. نثار مردم می‌کند: «حرص می‌زنند». می‌گویم: «قوت لایموت است». عطر نان تازه به مشام می‌رسد. نقش تغذیه‌ای گندم نان را مقدس می‌کند. قسم به نان قسم به مقدسات است. بریدن با قیچی گناه شمرده می‌شود. نانوا ناشمرده دست مشتری می‌دهد می داند حرمت می دارد اضافه برنمی‌دارد. تکه نان روی زمین را می‌بوسند و گوشه‌ای می‌گذارند. بستن نان به کمر عروس خیر و برکت به خانه بخت می‌برد. کسی نان کسی را بخورد نمک‌گیر می شود. مهمان ابتدا شروع به خوردن نان می‌کرده چون چیزی را بالاتر نمی‌دانسته. نانی به کسی قرض داده می‌شد به همان تعداد برمی‌گردانده‌اند و مردِ خانه را نان آور خانه می گویند. نانی چنان مقدس به علت قابل مصرف نبودن خشک شده، کپک‌زده و در یک چرخه ناسالم به مصرف دام و تولیدات فرآوری شده می‌رسد. https://t.me/jamalsanatnegar

💦بشکن و بالا بنداز! ✍️علی مرادی مراغه ای: ناصرالدین شاه اولین کسی بود که مجسمه‌ اش را ساختند. مجسمه ای چدنی که توسط میرزا علی اکبر معمار ساخته شد و در باغشاه نصب گردید. در روزنامه شرف آمده: «مجسمه‌ای از تمثال بندگان اقدس به اندازه هیکل مبارک سواره و با لباس رسمی ساخته اند که از حیث ریخته گری و نقاشی و تناسب اعضا و دقایق اوستادی بهتر از آن به تصویر نمی‌آید.» تکفیر کنندگان در مقابل امر انجام شده قرار گرفته مخالفت نکردند و منع شرعی کنار رفته دست هنرمندان باز می شود.» در مراسم پرده برداری پرده گیر کرده کشیده نمی شود مجبورا شخصی بالای مجسمه رفته پرده را رد می کند. به محض اینکه رضاشاه بقدرت رسید دستور داد مجسمه را ذوب کنند و مجسمه خودش را برپا ساخت و مردم هم نه یک بار بلکه سه بار آن را پایین کشیدند. مردم ایران استعداد عجیبی در تراشیدن و شکستن دارند.

💦بصیرت! بیشترین ظلم به زنان شده: حق الارث، شهادت دادن، طلاق بدون اطلاع، حضانت فرزندان، چهار هوو، صیغه، حجاب، دوچرخه سواری، استادیوم، خودسوزی، نصف مرد و تخم چپ. بیشترین سمپات هم زنان هستند: بی بی، ننه، خاله، عمه، آبجی و باجی: نماز، روزه، روضه، تقلید، فالگیر، خیرات، نذورات، حلوا، شله زرد، دیکچه، سفره ابوالفضل، سفره حضرت رقیه، زیارت اهل قبور و رعایت نجس پاکی. بابا عرق خور. عمو بی نماز. دایی خانم باز. آخوند زن را ناقص العقل می داند و روشنفکر، آتئیست و فمینیست بُراق می شوند، یقه می جرانند و پستان به تنور می چسبانند! https://t.me/jamalsanatnegar

💦هتلینگ! ✍️مسعود علیزاده: بازداشتی‌های را داخل حیاط به صف کردند. یک میز بزرگ گذاشته بودند با کلی میوه روی آن، دادیار حیدری‌فر و چند نظامی آمدند پشت میز نشستند و برگه‌های چاپ شده‌ای را دادند باید امضا کنید. پنج اتهام بود: آشوبگر، اختلال در نظم عمومی، توهین به رهبری، تخریب اموال دولتی و توهین به رئیس جمهور. حیدری‌فر بازداشتی ها را دو دسته کرد. ۱۵۰ نفر اوین و ۱۳۶ نفر کهریزک. یکی پرسید کهریزک کجاست؟ گفت اگر زنده بیرون آمدید آنوقت بپرسید کجاست. سوار اتوبوس کردند و وارد بیابان‌های خاکی کهریزک شدیم. به خاطر کمبود جا پذیرش نمی‌کردند، سعید مرتضوی فشار آورد پذیرش شدیم. تونل وحشت درست کردند و با لوله و باتوم به سر و صورتمان زدند. پیر و جوان را عریان کردند. عینک ها را گرفتند. محسن روح‌الامینی اعتراض کرد نمی ببینیم استوار محمدی با لوله زد به صورتش. امیر جوادی‌فر از درد ناله میکرد. دنده‌ ها و فکش شکسته بود. قرنطینه فاقد آب سالم، تهویه، کف‌پوش و نور بود، سرویس بهداشتی و حمام نداشت. دو توالت داشت فاقد درب. ۳۵ نفر از مجرمان خطرناک را هم وارد قرنطینه ما کردند. بعضی لباس زیر هم نداشتند. جا برای نشستن نبود. ۱۷۰ نفر در ۶۰ متر. جا برای نفس‌کشیدن هم نبود. این‌ چه جهنمی است وارد شده ایم؟ افسر نگهبان محمدیان گفت آخر دنیا است. خدا هم اینجا آنتن نمی‌دهد. https://t.me/jamalsanatnegar

💦شیش تائیا! 40 درصد و 50 درصد حضور مردم در دو رفراندوم آمار رسمی وزارت کشور است. - کیه که از سردار وحید دستگردی دروغ درم شنیده باشه؟ رسانه ها، تلویزیون ها، کانال ها، میزگردها، کارشناسان و صاحب نظران ملاک قرار داده و هی جمعیت ناراضی را 60 درصد 60 درصد می خوانند. - یک یاحسین دیگر. از هر دو نفر یکی رای داده. - من جای دادنم درد نمی کند. تو کاشی کالمین بخور! https://t.me/jamalsanatnegar

💦سینه زنان حرم مجتبی! ✍️ احمد کسروی: بیست سال پیش که خشکسالی رخ داد یک ‌سه‌یک مردم از میان رفتند. من تبریز بودم و در کویی که می‌نشستیم سرپرستی بینوایان را بگردن کشیده بودم. هر روز چندین مرده را از خودم و دیگران پولی گرد آورده برای شستن و کفن کردن و زیر خاک سپردن می دادم. بارها توانگرانی را از روضه‌خوانیها بیرون کشیدم و براه انداختن کار یک مرده‌ واداشتم. چلوار گران بود بپارچه‌های کهن از سیاه و سبز و زرد می پیچیدند. راه عراق که بسته بود باز شد و ناگهان چاوشان مردم را شورانیدند و از یک تبریز سه‌هزار تن با شکوه و آذین آهنگ عراق کردند. گندم را صد من سه‌هزار ریال فروخته بودند و روی بکربلا آوردند رستگاری گیرند. آنهمه ستایش از تبریزیان کرده‌ام این ننگین‌کاری را فراموش نمی‌کنم. در محرم روسیان با مجاهدان می جنگیدند و مردم بسینه زدن می‌پرداختند و دسته‌ می‌گردانیدند و بزرگ می‌شماردند در چنان هنگام بیمناکی ترس بخود راه نداده دست از دینداری برنداشته‌اند. «ما را چه روسیان چه کردند، باید دست از دامن امام برنداریم.» روسیان دسته دسته آزادیخواهان را پای دار می‌آوردند. جوان نورس را بگناه آزادیخواهی پدر بیجان می‌ساختند. شهر لگدکوب سالدات و قزاق می‌بود. ستمها را می‌دیدند و از ستمهای هزاروسیصد سال پیش شیون از اندازه می‌گذرانیدند. تو گویی ستمگر یزید بوده و بس. کیش های آلوده. کیش هایی که خدا از آنها بیزار است و ریشه‌ی خرد و مردانگی را می‌سوزانند. انبوهی مردان پاکدرون می‌خواهند به نیکی زندگی کنند راهی پیدا نمی‌کنند. رو بسوی دینداری آورند می‌باید باین کارهای بیهوده پردازند و بیدین شوند دامن به زشتی بیالایند. چنین می‌پنداشتند درس خواندن چاره‌ی درد خواهد کرد، اما از ما بپرسند عامیان گمراه بهتر از درسخواندگان بی‌همه‌چیز بوده‌اند.

💦ما برای فصل کردن آمدیم! گفت خانمم خانه و سهامم را توقیف کرده، رفته خانه پدرش و یک چهارم حقوقم را مهریه بر می دارد. پرسیدم چرا؟ گفت امر به معروف. یک روز عصر تیپ زدم و ماشین را برداشتم. پرسید کجا؟ گفتم جلسه مدیران داریم. با زیدم قرار داشتم. سوارش کردم رفتیم عنبرون. یک لحظه روسری از سرش افتاد و درجا پیامک اخطار کشف حجاب سرنشین فرستادند. مالک ماشین خانمم است. زنگ می زند اداره می فهمد جلسه هم نبوده. گفتم بی تعارف قرار داشتی ماشین من هست. فقط خوش رکاب نیست! https://t.me/jamalsanatnegar

💦بغلو بپا نماله! ✍️ باستانی پاریزی: سیاست در ایران مثل رانندگی در تهران است. شما به کسی نمالید دیگران به شما خواهند مالید. یک تریلر 16 چرخ از چراغ قرمز رد می شود و با 80 کیلومتر سرعت شما را پرس کند. مثلا ظل السلطان حسینقلی خان ایلخانی را برای تماشای رژه قشون دعوت می کند و همان شب به وسیله لنگ حمام خفه می کند , چراغ از این سبز تر و تریلر از این سنگین تر می شود؟ آدم بهتر است به سیاست نزدیک نشود. مثل آن است در بیابان تور بیندازد شکار کند و یک خرس سیاه به تورش بیفتد. اصفهانی به پسرش گفت: اگر دیدی در کوچه بار ککه ( کود انسانی ) می آید نزدیک نشو. اگر او به تو بزند تو ضرر کرده ای و اگر تو به او بزنی باز هم تو ضرر کرده ای. https://t.me/jamalsanatnegar

💦حاجی واشنگتن! لنگ ظهر از خواب بر می خیزد، تا اذان صبح داشته توی کلاب ورجه ورجه می کرده، دست و رویش را می شوید، یک پیک ویسکی، شامپاین، ودکا یا از همین سگ مزه های تلخ ایرانی می رود بالا، شناسنامه اش را برمی دارد، شلوارک می پوشد، کولی می اندازد، روی گربه اش را می بوسد، دست سگش را می فشارد، درب خانه اش را پیش می کند و می رود کنسولگری جمهوری اسلامی برای منِ مادر مرده در خیابون عشقی تصمیم بگیرد. روزنه گشادان روزنه گشایی کنند. بیشترین استقبال را خارج نشینان داشته اند. فحش بدهی، ابراهیم نبوی هم فحش بلد است. بکشد جیغ و زند داد: - دموکراسی از دست رررفت. خلاف به عرض مان رسانده اند فرار مغزها. گریز شکنبه ها است! https://t.me/jamalsanatnegar

💦من رای می دهم! دور اول رای ندادم. کار داشتم. گرفتاری پیش آمد، حوصله نکردم. وقت نبود. به قول ابراهیم نبوی شناسنامه ام را گم کرده بودم و کسی نبود دستم را بگیرد. حتی حمام نرفتم. شب جمعه روی کاناپه خوابیده بودم. این دور حتما می دهم و نخ قند بسته ام دور انگشت انگشتری ام یادم نرود. رای قرمز می اندازم. - جمهوری اسلامی آری یا نه؟ - دومیش. آبرو را می کنم آب جو. جلیلی و پزشکیان جفتش دوتاست. کی می ره اون همه راهو! https://t.me/jamalsanatnegar