تجربه های خوب_همسران موفق

#پیام_ناشناس سلام، خانم هستم من مدتی میشه که یه خواستگار دارم که همکلاسی دانشگاهم بودش، در واقع مدت زیادیه که میشناسمش و میدونم واقعا پسر خوبیه و اهل درس و کار و خانواده و .. واقعا ایرادی نمیتونم روش بذارم. من رو هم خیلی دوست داره از همون دوران دانشجویی، ولی به گفته خودش شرایط پا پیش گذاشتن نداشته. مشکلی که هست اینه که من اصلا هیچ علاقه ای نسبت به ایشون احساس نمیکنم، یعنی برام آدم محترمیه ولی اون حسی که لازمه رو واقعا ندارم. مدتی هم با اجازه‌ خانواده ها در ارتباط بودیم ( نامزدی رسمی نبود ) اما من علاقه ای پیدا نکردم بهش... واقعا نمیدونم باید چیکار کنم این پسر آدم مناسبی برای ازدواجه خانوادم هم تاییدش میکنن اما خودم اصلا حسی ندارم و میترسم اگر وارد زندگی بشیم این مساله مشکل‌ ساز بشه! به خودش گفتم لازمه فکر کنم.. ولی اصلا نمیدونم باید چه تصمیمی بگیرم. لطفا راهنماییم کنید @ArHamsaraane

#همسرداری #رابطه_عاطفی کارهای کوچکی که میتونین انجام بدین تا رابطه ی عاطفی که دارین تکراری نشه و تازه بمونه: ۱. برای پارتنرتون صبح بخیر عاشقانه بفرستین ۲. چند ساعت با گوشی خاموش باهم وقت بگذرونین ۳.از پارتنرتون درمورد روزی که گذرونده بپرسین و بهش خوب گوش بدین٬ اگه راهکار خواست راهکاری برای مشکلش هم میتونین پیدا کنین ۴.یکی از هدف هایی که برای رابطتون دارین رو بهش نشون بدین ۵.پنج چیزی که در پارتنرتون دوست دارین رو لیست کنین و براش بفرستین ۶.باهم قدم بزنین و دستای هم دیگه رو بگیرین ۷.برای پارتنرتون یک وعده غذایی درست کنین و واسش ببرین ۸.درمورد هدف هاتون باهم صحبت کنین و ازش مشورت بگیرین ۹.ترس هایی که درمورد رابطتون دارین رو بهش بگین و در موردش صحبت کنین ۱۰.باهم آشپزی کنین ۱۱.باهم سر قرار برین ۱۲.با هم کلاسی رو شرکت کنین ۱۳.با دوستاتون کنار هم وقت بگذرونین ۱۴.پارتنرتون رو لمس کنین٬بغل کنین و ببوسین ۱۵. باهم عکس بگیرین و ازش فیلم یادگاری بسازین ۱۶. سینما برین ۱۷.گاهی پارتنرتون رو با یک هدیه سوپرایز کنین ۱۸.اگه میتونین باهم کوهنوردی یا طبیعت گردی کنین @Hamsaraane

📌با سلام، راهکارهایی که به شما کمک میکنه استرس خودتونو کاهش بدین: - جسمی : 1- داشتن خواب کافی داشتن 2- ریلکس کردن. 3- تنفس عمیق. 4- دوش آب گرم. 5- انجام حرکات کششی. 6- گوش دادن به موسیقی آرام 7-بغل کردن و یا گرفتن دست یکی از عزیزان 8-گرفتن ماساژ - ذهنی : 1- مدیتیشن. 2- ژورنال نویسی.«نوشتن افکار و چیزایی که در موردش نگران هستین» 3- صحبت با مشاور . 4- کمک گرفتن از فرد مورد اعتماد. 5- انجام عادت‌های سالم«ورزش، پیاده روی، خوردن غذای سالم، کم‌کردن فست فود، کافئین و چایی و…» 6- برنامه ریزی برای انجام گام به گام کارها و یک دفعه انجام ندادن همشون. 7-شروع نکردن هم زمان چند کار باهم 8-توقع کمالگرایی بیش از حد از خود نداشتن - روانی : 1- انجام فعالیت مورد علاقه. 2- استراحت کردن و بستن چشم ها. 3- تمرین مثبت صحبت کردن با خود و مهربانی با خود. 4- فاصله گرفتن از فضای مجازی. 5- قبول کردن استرس به عنوان بخشی از زندگی و دونستن اینکه نمیشه تماما حذفش کرد! 6- ترک کردن عادت های نادرست در درمان استرس از جمله، مصرف الکل، سیگار، مصرف سر خود دارو @Hamsaraane

#پیام_ناشناس سلام. ممکنه این پیامم رو بزارید داخل گروه تا دوستان همفکری کنند و راهنماییم کنند!؟ ممکنه دوستان راجب کلاهبرداری اینترنتی راهنمایی کنند چیزی که این روزا خیلی زیاد شده. مثلا خود من یک ماه و نیم پیش از یک پیجی خرید کردم اما متاسفانه بسته ام رو ارسال نکرد دو تا بسته داشتم یکیش رو ارسال کرد و چون یک هفته تاخیر داشت من با ناراحتی و نه با عصبانیت بهش گفتم بدقولی شد... خلاصه همین حرف باعث شد این خانم لجبازی کنه و بسته من رو نفرسته و دیگه کلا جوابمو نمی‌ده حتی بعد یک مدت ناشناس بهش زنگ زدم جواب داد بعد گفت پیگیری میکنم و امروز فردا حل میشه اما بازم پیگیری نکرد و دیگه جواب نداد تو هیچ برنامه‌ای پیام هام رو باز نمیکنه و بسته ای که قرار بوده یک ماه و نیم پیش بفرسته رو نفرستاد و جواب نداد پیجی بود که لحظه ای جواب پیام میداد و حتی سفارشمو نصفه شب آنلاین بود ثبت کرد. منم موندم چه کنم خیلی اعصابمو خورد کرد نمیدونم از چه راهی چنین آدم های کلاهبرداری رو ادب کنم؟؟ شکایت که فکر کنم به نتیجه نمی‌رسه با اینکه شماره و آدرس هم داره اما فکر نکنم نتیجه بخش باشه این راه خواهش و درخواست هم فایده نداشت کلا مردم آزاره و خدانشناس. با این وجود حتی نگرانم که اگه بخواد تا سال دیگه صبر کنه مطمانن با وجود لجبازی که کرده لباس سالم به دستم نمی‌رسه کسی می‌دونه چطور باید با اینا برخورد کرد؟؟؟ از چه راهی جبران خسارت کنم؟؟!! چه به پولم برسم چه نرسم چه به جنسم برسم چه نرسم دلم میخاد جبران خسارت کنم از آدم های کلاهبرداری که راحت تو فضای مجازی میچرخند @ArHamsaraane

#پیام_ناشناس سلام از دوستان میخوام منو راهنمایی کنن من ۳۸ سالمه و فعلا بیکارم قبلا شرکت کار میکردم) از نظر ظاهر مناسب هستم اول به خاطر بیماری جسمی دوم عدم تناسب خواستگاران و سخت گیری خودم که شاید اگر با طرف مقابل مطرح کنم قبول نکنه رد کردم بعد از عید به پیشنهاد دوستم سایت همسریابی ثبت نام کردم در این بین یه آقایی با مدرک دکترا ۴۳ از تهران پیام دادن جهت آشنایی و عنوان کردن که در شهر من مشغول به کار هستن و قصد مزاحمت ندارن .واقعیت اینه که من به دلیل تفاوت فرهنگ و اینکه این آقا موقعیت برتری نسبت به من دارن و عکس ارسالی که احساس کردم خیلی جدی هستن نمیشه بهشون نزدیک شد و مشکل خودم این درخواست را رد کردم . چند ماهی از این موضوع گذشته سوال من اینه به این آقا درخواست آشنایی بدم .آیا این کار من درست هست. اینم بگم با کسی در ارتباط دوستی و غیره نبودم و همیشه مقید به رعایت محرم و نامحرم بودم و در این ضمینه تجربه ندارم از این وضعیتی که دارم و سرزنش و نگاه دیگران خسته شدم. @ArHamsaraane

#پیام_ناشناس سلام یه آقایی که قبلاً ازدواج کرده و جدا شده و الان رفته خواستگاری یه دختر مجرد ، خانم چه سوالاتی می‌تونه از آقا بپرسه که تا حدودی متوجه اخلاقای آقا بشه و دستش بیاد که علت طلاق چی بوده بدون شک آدرس همسر همسر قبلیشو نمیده @ArHamsaraane

#پیام_ناشناس سلام من ۳۲سالمه از بچگی تو خانواده ای بزرگ شدم که همش تحقیرم کردن و تنها دغدغشون شوهر کردن‌من بود وقتی هم شوهر کردم همش میگفتن کی میری خونه ی خودت از شرت راحت شیم‌ هم کتک میخوردم‌ازشون هم باحرفاشون هزاران بار دلمو میشکوندن تنها دغدغشون‌داداشم بود که اونم هزاربار گذاشت تو کاسه شون.بگذریم من چندسال با یه ادم اشغال تو رابطه بودم‌همزمان بااون با یکی اشنا شدم که برام شد فرشته ی زمینی کسی که فکر میکردم خدا ازاسمون برام فرستادتش انقد عاشقانه‌رفتار میکرد کمبود محبت منو ارضا میکرد که تمام رویام ازدواج باهاش بود حتی یه بارم بخاطر من خودکشی کرد.چون خانوادش منو نمیخواستن ودراخرم مجبور شدترکشون کنه من نه مقصر بودم نه مشوق تصمیم خودش بود.تابتونه بامن ازدواج کنه.به هرنحوی بامن‌ازدواج کرد الان دوسالی میشه با من سرزندگیه اما هرروز دلمو خون‌میکنه اشکمو درمیاره دیگه هیچ نشونه ای از اون‌ادمی که میشناختم نیست کتک میزنه فحاشی میکنه منت میذاره خرجم‌نمیکنه میگه وظیفه ی توئه واسه خونه خرج کنی تو دیدی ندارم میخواستی زنم نشی😑کاش اون‌همه برای من بال بال نمیزد که من ازاین‌حرفاش نمیسوختم. الان دردم اینه خیلی تنهام هیچ دوستی ندارم چون همه بهم مشاوره غلط میدن هیچکسو ندارم باهاش درارتباط باشم خانوادم که فقط یه درد به دردام اضافه میکنن بخدا اگر خانواده ی خوبی داشتم یه دیقه تحملش نمیکردم.من فکر‌میکنم چون میدونه به خانوادم هیچی نمیگم واونا پشتم نیستن تا این وقیح شده من ادمیم که گفت‌نمیتونم برات عروسی بگیرم هرچی‌ داشتمو نداشتم دادم تا بتونه عروسی بگیره بدون اینکه‌پس بده.اگر من نبودم نه‌کار‌داشت نه هیچی چون تو رویا سیر میکرد.خیلی از ازدواجم پشیمونم نه راه‌پس دارم نه راه‌پیش.خیلی گناه دارم که تنها شنونده ی دردام وغصه هام خداست.شما‌میگید چیکارکنم؟ @ArHamsaraane

#پیام_ناشناس سلام من یک خانم ۴۲ ساله هستم، در سن ۲۶ سالگی پس از ۲سال زندگی مشترک همسرم را از دست دادم. از اون به بعد کلی تلاش کردم برای زندگی بهتر، ادامه تحصیل، شغل بهتر و خلاصه که تا الان که ۱۶ سال میگذره کلی تلاش کردم. به قول خانواده و دوستان دارای کمترین نقص هستم. در این مدت هر خواستگاری که داشتم به دلیل اینکه نخواستم ازدواج کنم یا کمالگرا بودم رد کردم. الان با اقایی به مدت ۶ ماه هست آشنا شدم. قبلا ازدواج کردن و یک پسر ۱۰ ساله دارن و از خانمشون جدا شدن. شرایط مالی هم خیلی متوسطه. نزد روانشناس هم چند ماه اخیر رفتیم و دکتر نظر مثبت نسبت به ازدواج با هم دادن و گفتند شروع کنید رفت و امد در خانواده ها. این آقا زحمت کشید در شب یلدا برای من یک پک یلدایی آورد جلوی منزل. پدرم ایشان را دعوت کردن به داخل منزل. هر دو خواهرم به همراه همسرانشون بودن . در حد ده دقیقه نشستن و رفتن. الان با مخالفت مادرم و خواهرم به دلایل زیر مواجه هستم ۱- این آقا نباید این کار را انجام میداد و عقلش به اندازه پسر ۲۰ ساله بوده. ۲- اصلا نباید میامده جلوی درب و دعوت را میپذیرفته ۳- ترک هست و لهجه داره ۴- بچه داره و اصلا به تو نمیخوره خیلی سطحش پایینه ۵- زن قبلیش در زندگی دخالت میکنه من الان مردد شدم ضمن اینکه این آقا خیلی غیرتی هست و به من میگه با همکار نباید بخندی و .. اما در این مدت واقعا در شرایط سخت در کنارم بوده و با توجه به تردیدم از شما میخوام راهنمایی کنید باسپاس @ArHamsaraane

#پیام_ناشناس سلام دوستان وقتتون بخیر من همون خانمی هستم که همسرش برادر دوقلو داره خیلی ممنون بابت وقتی که گذاشتین میخواستم بگم من هرچقدرم بهش گفتم بره پیش روانشناس تا کمکش کنه اصلا زیر بار نمیره حتی من بعد ۵ماه اینقد کلنجار رفتم با این قضیه همش صحبت کردم باهاش تا بتونم حالشو خوب کنم دیگه کم اوردم یک ماه رفتم شهر خودمون بس که اعصابم بهم ریخته بود،رفتم اومدم وضعیتشون بدترم شده اینم که گفته بودم بهش سه نفر باهم باشیم فقط به خاطر این بود که حالشون خوب بشه،احساس جدا شدن نداشته باشن الانم اکثرا کنار همن،کلا سرکار نمیرن دیگه،انگیزه ندارن دیگه حس اضافه بودن دارم،نه احساس همسر بودن میکنم نه احساس همسر داشتن با مامانش صحبت کردم متاسفانه کلا خیلی خانواده خونسردی هستن اصلا جدی نمیگیرن گفت تو اشتباه فکر میکنی،اینا درست میشن ولی یک ماه رفتم برگشتم حتی بدترم شدن،خونشونو تحویل دادن اومدن خونه مامانش اینا وابستگیش به خانوادشم بیشتر شده وقتی میاد خونه من انگار وارد قفس میشه خیلی دلسرد شدم،اینجا تنهام هیچ دوستی یا فامیلی ندارم تو دوره اشناییمون یه ادم دیگه ای بود الان اصلا این ادمو نمیشناسم من خیلی خیلی سر خیلی چیزا کوتاه اومدم به خاطر علاقم بهش،خیلی چیزا کلا نخواستم ازش ولی انگار این رفتارم باعث شده بیشتر سواری بگیرن ازم اکثر شبا یا من باید برم خونه مامانش یا اون میاد باید داداششو بیاره،اگه داداشش نیاد کلا پکرو دپرسه برادرشم کلا تو افسردگیه اونم بعد ازدواج ما انگار قید همه دخترارو ازدواجو زده مامانش اینا میخواستن برن خواستگاری اصلا اجازه نداد گفت من ازدواج نمیکنم دیروز واسه نصب یخچال قرار بود یه نفر بیاد خونمون،برادرش گفت من برم محافظ بخرم برای یخچال همسر منم اماده شد رفت باهاش،نزدیک اومدنه همون اقا بود که میخواست بیاد برای نصب،اینا که رفتن بعد اون اقا اومد،خیلی بهم ریختم با خودم گفتم انگار من هیچی نیستم واسه این ادم،منو با یه مرد غریبه تنها گذاشت،رفت که با برادرش دو نفر ادم یه محافظ بخرن چند بارم گفتم جدا بشیم قبول نمیکنه دلش میخواد دو نفرو باهم نگهداره کنار هم وقتی خونه مستقل بودن شبا میگفت تو اتاق نخوابیم بریم تو پذیرایی پیش داداشم که احساس تنهایی نکنه بهم میگه انگار دستم قطع شده،انگار سایه ندارم،برادرم دیگه نیست،نمیدونستم با ازدواجم از دست میدمش تورو خدا اینجا کسی هست که دوقلو بوده باشن همچین مشکلی داشته باشن؟ خیلی نیاز به کمک دارم من خودم اینجا دور از خانوادم تکو تنها دارم زندگی میکنم به جای اینکه اون هوای منو داشته باشه همش منم که مراقبم ناراحت نشه یا یه کاری کنم حالش خوب بشه شبایی که تنها میاد خونه من علاوه بر ناراحت بودن،عصبیم هست بیخودی گیر میده بهم به کارام کم اوردم واقعا،هر تلاشی بوده کردم نمیدونم چیکار کنم همه جوره راه اومدم باهاش،از همه نظر حتی مالی،خونه ام خانوادم دادن بهمون خیلی تنها شدم یه چیز دیگه ام که اذیتم میکنه اینه که هروقت نزدیکم میشه بغل کنه یا بوس فقط به خاطر یه چیزه،بعدش که کارش تموم میشه میره،دیگه حالم از خودم بهم میخوره شدم مثل یه وسیله براش ببخشید بازم طولانی شد ممنون که وقت میزارین لطفا راهنماییم کنین ممنون @ArHamsaraane

#پیام_ناشناس سلام سوالی به ذهن من رسید که می‌خوام مطرح کنم و نظرات با دیدگاه های مختلف اعم از مذهبی و غیرمذهبی رو بدونم البته بدون توهین به هم دیگه از اونجایی که انسان نیازهای مختلفی داره و هر کدوم رو به نحوی باید برطرف کنه،مثلا آب خوردن برای رفع تنشگی و غذا خوردن برای رفع گرسنگی جوون الان چه پسر و چه دختر با سخت تر شدن ازدواج و بالارفتن سن ازدواج برای رفع نیاز عاطفی و جنسیش باید چکاری انجام بده؟ لطفاً جواب های منطقی بدین، ورزش کردن و اینا پاک کردن صورت مسئله هست،مثلا به کسی که تشنه هست نمیگن فعلا غذا بخور تا تشنگیت یادت بره مرسی از کانال خوبتون #نیاز @ArHamsaraane