سیفون
ذهنم مثل یک #سیفون کار میکرد. شبها آن را میکشیدم، اما کاسهی مغزم هر روز صبح باز دوباره آلوده میشد @siphon1
نمایش بیشتر296
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
+17 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
اکنون میتوانی گریه کنی. اکنون میتوانی به او بگویی که در عین گناهکاری سزاوار رنج عظیمی نیستی که بیشتر از توانایی و تحمل رنج بردن توست. خدای تو، در تاریکی و سکوت، اعتراف تو را به رنج بردنت میشنود. و همین کافی است. تو در اعتراف به رنج بردن غسل داده میشوی. طاهر میشوی. آدم میشوی: آمادهی رنج دادن بیشتر.
- شب هول؛ پرویز شهدادی.
«ای دوست، یا خودپرست توانی بودن یا عاشق __ لاغیر. این نشنیدهای؟»
- عینالقضات همدانی
هزار کس میآیند و هزار کس میروند
و هیچ کس هیچ کس را به خاطر نمیآورد
صدا همان که میشنوی نیست
سگ از سکوت به وجد میآید و دزد بر سر بام بلند سماع میکند با ماه
زبان عزیزتر است اکنون یا دهان؟
که سنگ راه دهان را هزار بار تمرین کرده است.
محمد مختاری
سالها بعدِ رفتنت
هربار که از پنجره به کوچه نگاه می کنم
برایم دست تکان می دهی
با چمدانی که
همه چیز را بُرد
حتی همین کوچه را،
همین پنجره را،
چشم هایم را،
ادامه ی این شعر را…
در ازدحامِ این همه ظلمتِ بیعصا
چراغِ راهم را از من گرفتهاند
اما من
دیوار به دیوار
از لمسِ معطرِ ماه
به سایهروشنِ خانه باز خواهم گشت.
پس زندهباد امید!
در تکلمِ کورباشِ کلمات
چشمهای خستهی مرا از من گرفتهاند
اما من
اشاره به اشاره
از حیرتِ بیباورِ شب
به تشخیصِ روشنِ روز خواهم رسید.
پس زندهباد امید!
در تحملِ بیتابِ تشنگی
میلِ به طعمِ باران را از من گرفتهاند
اما من
شبنم به شبنم
از دعای عجیبِ آب
به کشفِ بیپایانِ دریا رسیدهام.
پس زندهباد امید!
چراغها، چشمها، کلمات
باران و کرانه را از من گرفتهاند،
همهچیز
همهچیز را از من گرفتهاند،
حتی نومیدی را
پس زندهباد امید
👍 1
یک طرح متفاوت انتخاب کنید
طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.