cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

SickMind

دنبال كن ولى لطفا دنباله رو نباش

نمایش بیشتر
إيران83 268فارسی80 379دسته بندی مشخص نشده است
پست‌های تبلیغاتی
1 564
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
-17 روز
-630 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

هیچکس - ما ادامه داریم @hichkasofficial
نمایش همه...
Ma Edame Darim.mp36.78 MB
👍 2
Repost from Hichkas
Photo unavailableShow in Telegram
نمایش همه...
👍 1
نوشتن از یک جنایت را چگونه می‌توان آغاز کرد؟ با تشریح خبر روز حادثه؟ گفتگو با اطرافیان؟ گشتن به دنبال علت یا علت‌های دخیل؟ اگر جنایت تکرارشده و تکرارپذیر باشد چه؟ چگونه باید به سراغ رنج و ستمی رفت که دولت/پدر، چه در انجامش و چه در تکرارش این‌چنین وقیح به صورت‌ها خیره می‌شود؟ چه باید کرد در برابر سیستمی که حتی نام‌ها را نیز حذف می‌کند؛ آن‌چنان که پلیس پایتخت در مصاحبه‌اش کرد و نام ژینا امینی را حذف و او را به «خانمی» در میان «سایر افراد هدایت‌شده» تبدیل کرد که درحالی که برای «توجیه و آموزش» به یکی از بخش‌های پلیس تهران هدایت شده بود، «به طور ناگهانی دچار عارضه قلبی شد! نزد دولت/پدر، بدن‌ها و جان‌های ما زنان، همین میزان بی‌ارزش، بی‌نام، و روایت آن‌چه بر سرمان می‌رود قابل تصاحب و وارونه‌سازی است. دولت/پدر، ما زنان را به دوگانه هدایت‌شده/هدایت‌شو تقسیم می‌کند و با تمام توان و دستگاه ایدئولوژیک و اجرایی‌اش به جنگ با ما نافرمانان و (هنوز) هدایت‌نشدگان می‌آید تا فرمان‌برمان کند. هرکجا که ما رام نشویم، ما را ناشزه می‌خواند و حتی از کشتنمان نیز ابایی ندارد.  پس چرا از نام‌هایمان آغاز نکنیم؟ چرا نام‌هایمان را پس نگیریم؟ با نام‌ ژینا امینی آغاز کردیم؛ زنی که در روزی عادی، در حالی که مشغول زندگی‌اش بود، دولت/پدر قصد جانش را کرد و در چشم‌ به هم زدنی او را به بدنی نیمه‌جان تبدیل کرد تا ما زنان دوباره به یاد بیاوریم که زیر سایه دولت/پدر اساسا چیزی به نام «زندگی عادی» برای ما وجود ندارد. عادی را دولت/پدر تعیین می‌کند و ما زنان همواره «غیرعادی»هایی هستیم که اگر رام و هدایت نشویم و تن به قوانین‌شان ندهیم، ممکن است در حین «توجیه و آموزش» «به‌طور ناگهانی دچار عارضه» شویم! «هدایت»! چه طنین مرگ‌باری دارد «هدایت»، آن‌هنگام که از دهان شما به بیرون می‌آید. ما را پرتاب می‌کند به سال‌های سیاه دهه شصت که با گشت‌های «کمیته منکرات» و شعارهای «یا روسری یا توسری» و «مرگ بر بی‌حجاب» ما را حذف و جان و زندگی‌مان را بی‌ارزش می‌خواندید. به ما نهیب می‌زند که مبادا از یاد ببریم که چگونه با ‌ اسم رمز «بدحجاب» و «بدپوشش» به تعزیر بدن‌هایمان پرداختید و حتی به آن هم بسنده نکردید؛ با بنای پلیس حجاب و گشت ارشاد کاری کردید که مبادا لحظه‌ای از یاد ببریم که سایه مرگ شما همیشه از رگ گردن به ما نزدیکتر است ••••••••••••••••••••••••••••••••• بخشی از متن ««جانی پُر از زخمِ به‌ چرک‌ درنشسته، چنینم» که در سایت دیدبان آزار منتشر شده است
نمایش همه...
👍 2
#داوری_ارزشی پدیده ای اجتماعی است که در علوم اجتماعی مورد بحث قرار میگیرد. همه ى ما دارای ارزش هایی هستیم . ارزشهایی که ریشه در خاستگاه های اجتماعی ما دارد ومطابق ارزش های خود درباره ی کنش های افراد قضاوت میکنیم. درواقع چیزی را بهتر میدانیم و اگر عملکرد دیگران مطابق با ارزش پذرفته شدمان نبود از ان انتقاد کرده و آن را نفی و سرزنش میکنیم این نشان دهنده این است که در واقع ما چیزی را بهتر دانسته و دیگران و عملکردشان را بر مبنای آن قضاوت میکنیم . و البته این بهتربودن نسبی است چراکه مبنای این بهتربودن ارزش هایحاکم بر ماست مثلا وقتی من میگویم "علی انسان خوبی است"معنا و معیاراین خوب بودن درنظر من و شما متفاوت است که این ریشه درارزشهای حاکم بر ما دارد . ممکن است شما خوب بودن را در مهربان بودن وی ببینید و من خوب بودن را درشوخ طبعی او. حال آیا با مقدمات گفته شده میشود بدون داوری ارزشی قضاوت کرد؟ درنظر بسیاری از جامعه شناسان خیر؛ پس آیا ما اسیرارزشهای ولو غلط خود هستیم و باید داوری ارزشی رابا قوم مداری یکسان ببینیم و گریزی ازداوری ارزشی به این معنا نداریم ؟؟ همانطور که میدانیم بسیاری از ارزش های پذیرفته شده درجامعه ارزشهایی مبتنی بر قوم مداری است و به تبع آن داوری ارزش (که گریزی ازآن نیست)متاسفانه بر این پایه(قوم مداری)استواراست اما درست است که نمیتوان از داوری ارزشی اجتناب کرد اما میشود ارزش های حاکم را تا حدودی تغییرداد و با برگزیدن ارزشهای صحیح بتوان داوریصحیحی نسبت به پدیده های گوناگون اجتماعی کرد (مثلا جایگزینی ارزش تعقل و تفکر به جای جنسیت. . در داوری های راجع به برتری زن و مرد .و...) که برای این جایگزینی باید نهاد های مختلف در جامعه در این زمینه کار کند ؛ یکی از این نهاد ها نهاد آموزش است. این نهاد بسیار مهم در جامعه پذیری اشخاص نقش بسیار قوی ایفا میکند که میتواند با القا کردن ارزش های بهتر (و جایگزین ارزش های قوم مدارانه و تعصبی)میتواند زمینه را برای تغییرات بنیادین در جامعه آماده کند. mobile.twitter.com/Nateghebadi
نمایش همه...
ناطق بعدى (@Nateghebadi) / Twitter

اين سر براى هيچ رژيمى خم شدنى نيست

جامعه ی آنارشیست چگونه می تواند سازمان یابد؟ برای روشن تر شدن این موضوع که چگونه یک جامعه آنارشیستی سازماندهی می شود بحث خود را با یک تقسیم بندی جغرافیایی آغاز می کنم. از اهداف مهم جنبش آنارشیستی عدم تمرکز قدرت برای جلوگیری از فساد حاصل از تمرکز است. این هدف زمانی به دست می آید که قدرت در پایین ترین سطوح جامعه بدون واسطه به مردم داده شود و تا حد توان از به وجود آمدن سیستم قدرتمند بوروکراسی (دیوان سالاری) جلوگیری شود. برای تحقق این هدف در عالم واقع تقسیم بندی جغرافیایی حتی کوچک تر از سطح شهر و منطقه نیاز است. به نظر بنده باید هر شهر به چند منطفه و هر منطفه به چندین محله تقسیم بندی شود و در همین راستا نهایت خودمختاری به هر واحد مکانی داده شود. هر محله و یا منطقه به نسبت جمعیت و وسعت خود محکمه مخصوص ، سیستم شهرداری مخصوص ، و محل تصمیم گیری مخصوص به خود (در مواردی که برای حل مشکل راهی جز استفاده از دموکراسی وجود ندارد.) و... را داراست. در این جامعه هر محله به طور مستقل به حیات خود ادامه می دهد. زندگی مانند قبل در جریان است و هر کس با توجه به علایق و توانایی خود شغلی را انتخاب می کند. در مواردی مانند تصمیم گیری و محاکمه که باید به طریق مشترک انجام گیرد ، در صورت امکان تمام افراد محله در آن شرکت می کنند و اگر امکان آن هم وجود نداشت به صورت چرخشی افراد در این مهم ، برای خدمت قرار می گیرند. و همان طور که اشاره کردم هدف صرفا " خدمت " به خود و جامعه است و قرار گرفتن در این جایگاه سود مادی خاصی برای افراد ندارد. با این حال این تقسیم بندی جامعه را به قسمت های گوناگون و زیادی تقسیم می کند و برای حیات جامعه به گروه های رابط و هماهنگ کننده نیاز دارد. برای بهترین شکل سازماندگی باید سازمان هایی به وجود آیند که وظیقه اتصال نقاط مختلف جامعه اعم از محلی ، شهری ، استانی و... را به عهده گیرند. این سازمان ها امتیاز خاصی ندارند و مانند بقیه اقشار جامعه حقوق متعارف و تایید شده توسط عرف به اعضای آن تعلق می گیرد. و اعضای آن در صورت تمایل در مدت معینی با دیگر افراد جامعه تعویض می شوند. دادن امتیاز و قدرت بیش از حد لازم به سازمان ها آن ها را تبدیل به سدی در مقابل راه انسان به سوی آزادی می کند و نه تنها سازمان کارایی خود را از دست می دهد بلکه سیستم بوروکراسی موجود را عظمت می بخشد. ولی سازمان های مذکور در بالای قدرت قابل توجه ای ندارند و فقط در موضوع خاص تعیین شده می توانند فعالیت کنند مثلا اقتصادی ، فرهنگی و... این سازمان ها به عنوان بخش ضروری جامعه برای سرپا ماندن آن ، بوجود می آیند و فعالیت می کنند مانند سازمان پست در جهان کنونی ؛ بعید میدانم سازمان پستی موجود باشد که بوروکراسی بتواند به راحتی به آن نفوذ کند . بعد از ده ها سال فعالیت ، سازمان پست با همان هدف اولیه بدون قدرت خواهی اضافی به کار خود ادامه می دهد. کمون پاریس و جامعه آنارکوسندیکالیست پابرجا در کاتالونیا ما بین دو جنگ جهانی مثالی خوبی برای سیستم مورد نظر در متن بالاست . پویایی یك جامعه توسط عرف آن جامعه اتفاق می افتد . هر جامعه عرف خاص خود و حیات خاص خود را دارد به همین علت نمی توان در مورد تمامی موارد از پیش نظر داد. طرحی که در بالا شرح داده شد صرفا یک پيشنهاد برای سازماندهی بهتر است و هیچ اجباری برای پیروی جامعه آنارشیست از این نظر وجود ندارد و شاید عرف جامعه راه مناسب تری را پیدا کند. #جلال mobile.twitter.com/Nateghebadi
نمایش همه...
ناطق بعدى (@Nateghebadi) / Twitter

اين سر براى هيچ رژيمى خم شدنى نيست

راه درست مباحثه کردن در اغلب اوقات که ما در باب موضوعی با افرادی بحث می کنیم , مخصوصا در شبکه های مجازی که حالت چهره مخاطب نامشخص است ، اينكه مسير مباحثه به انحطاط و مباحثه به توهین و فحاشی برسد خیلی زیاد است. بیایید این موضوع را ریشه ای بررسی کنیم که چرا در این دوره ی زمانی اینقدر افراد دگم و تنگ نظر شده اند. ما در حال زندگی در عصر "جاهلیت مدرن" در ایران هستیم. از این جهت این حرف را می گویم که از لحاظ امکانات ایرانی ها انگار پیشرفته هستند ولی این اتفاق در درون انسان ایرانی نیافتاده است و همانند مردم عصر مشروطه جاهل هستند. برای رهایی از این جاهلیت ما نیاز به رنسانس جدیدی در ایران داریم که مانند اروپا قرن 16 و 17 عده ای روشنگر ظهور کنند و سعی بکنند که تفکر و چگونگی گرفتن تصمیم درست را به مردم ابلاغ بکنند. افراد روشنگر ایران به نظر بنده ى حقير وظیفه دارند که از هر مکانی برای بیان نظرات خود استفاده کند و به نوعی به همه گیر شدن افکار خود اهتمام ورزند. در شرایط زمانی حساس که ما در حال پشت سر گذاشتن حالت #گذار به سمت مدرنیته هستیم خیلی مهم است که القا فکری به عوام با روش های درست انجام بگیرد. همانطور که #نیچه می گفت ما اکثر اوقات به این دلیل با عقیده ای به مخالفت می پردازیم که از لحن بیان آن خوشمان نیامده است. در زندگی روزمره ما این موضوع کاملا آشکار است. اولین اصلی که باید در هنگام مباحثه رعایت کنیم اصل " جامع و مانع " صحبت کردن است؛ زیرا زبان انسان عضوی کارآمد و کامل برای بیان تصور و فکرمان نیست و به همین دلیل خیلی باید به کلماتی که به کار می بریم توجه کنیم. موضوع بعدی توجه کردن به " وجود یا عدم وجود #مشترکات_ذهنی " بین شخص روشنگر و مخاطبانش است. بعضی وقت ها فک می کنیم که شخص مقابل در زمینه ای خاص افکاری همانند ما دارد که امکان دارد این گونه نباشد. ما که همچین تصوری داریم فک می کنیم که دیگر نیازی نیست تا موضوعاتی که فک می کنیم هم نظریم را بیان کنیم ولی همین به کار نبردن کلمات کافی می تواند باعث کج فهمی شود و افراد را به اختلاف بیاندازد. بهتر است اول موضوعات ارائه شده توسط شخص مقابل را به دقت گوش کنیم یا برای دقیق تر شدن کار از سخنان او به صورت خلاصه نت برداری کنیم و بعد از پایان حرف او بدین شکل شروع به صحبت کنیم= در ابتدا باید موضوعاتی را که با شخص مقابل در آن توافق داریم را بیان کنیم و مشترکات را مشخص کنیم بعد از آن می توانیم راجع به موضوعاتی که با او توافق نداریم , سوال کنیم و سعی کنیم که با سوال های مختلف او را به تناقض گویی بیاندازیم. در این مرحله نیز وقت آن است که دلیل مخالفت خود را بیان کنیم. موضوع دیگر این است که اگر بحث راجع به مسائل و مفاهیم انتزاعی است بهتر است که از طرف مقابل خود بخواهیم کلمات و کلیاتی که به کار می برد مانند پیشرفت و یا عدالت را تعریف کند تا ابهام مابین اشخاص کم شود. در هر جای بحث که ظرفیت کم و تعصب زیاد مخاطب شما را آزار داد و شما را از ادامه بحث عاجز کرد , به جای احمق خواندن شخص بهتر است بر "عدم توافق موافقت کنیم." این گونه راه برای بحث مجدد باز می ماند و می شود در طول زمان باعث پیشرفت منطق و استدلال مخاطب شد و کاری کرد که #روشنگری نتیجه دهد. "جلال"
نمایش همه...
هیچکس - این یکی هم واسه @hichkasofficial
نمایش همه...
Hichkas-Inyekiam Vase.mp34.67 MB
قسمتی از بیانات دکتر مصدق در دادگاه نظامی: و من اکنون می‌خواهم از روی حقیقتی پرده برگیرم و آن این است که در طول تاریخ مشروطیت ایران، این اولین باری است که یک نخست‌وزیر قانونی را به حبس و بند می‌کشند و روی کرسی اتهام می‌نشانند و برای شخص من خوب روشن است چرا این طور شده. ولی می‌خواهم قاطبۀ ملت ایران و به خصوص طبقۀ جوان و تحصیلکرده که چشم و چراغ مملکت و مایۀ امید این مملکت هستند نیز علت این سختگیری و شدت عمل را بدانند و از راهی که برای طرد نفوذ استعماری بیگانگان پیش گرفته‌اند، منحرف نشوند و از مشکلاتی که در پیش دارند، نهراسند و از راه حق و حقیقت منحرف نشوند. به من گناهان زیادی نسبت دادند و من می‌دانم یک گناه بیشتر نکرده‌ام و آن این است که تسلیم تمایلات خارجیان نشده و دست آنان را از منابع ملی کشور کوتاه کردم. در تمام مدت زمامداری خود، از لحاظ سیاست داخلی و خارجی، یک هدف داشتم و آن این بود که ملت بر مقدورات خود مسلط گردد و هیچ عاملی در سرنوشت مملکت، جز ارادۀ ملت دخالت نکند. پس از ۵۰ سال مطالعه و تجربه، به این نتیجه رسیدم جز تامین آزادی و استقلال ممکن نیست ملت ایران بر مشکلاتی که در راه سعادت و عظمت خود دارد غلبه کند. برای نیل به این منظور، تا آنجا که توانستم کوشیدم. راست است که می‌خواهند سرنوشت من و خانواده‌ام را درس عبرت برای دیگران کنند.» در اینجا حال گریه به آقای دکتر مصدق دست داد. «ولی من مطمئنم که نهضت ملت ایران خاموش‌شدنی نیست و هرگز فراموش نکنند که سرنوشت افراد در مقابل حیات و استقلال ملل، بی‌ارج و بی‌ارزش است و تنها آرزویم این است که ملت ایران اهمیت نهضت ملی خود را به خوبی درک کنند و به هیچ صورت از تعقیب راه پرافتخاری که رفتند، دست نکشند.... . mobile.twitter.com/Nateghebadi
نمایش همه...
ناطق بعدى (@Nateghebadi) / Twitter

از چه ميترسى دگر بعد از سياهى رنگ نيست

"دولت و تامين امنيت" یکی از کارویژه های دولت، تامین امنیت است. وقتی خطری وجود نداشته باشد، به کسی که امنیت را تامین کند هم نیازی نخواهد بود. یعنی اگر چیزی که جان مردم را تهدید کند (مثل یک گروهک تروریستی، یا یک کشور که به عنوان دشمن معرفی می شود ) وجود نداشته باشد، کسی به دولت - از جهت حفظ تمامیتت عرضی و دفاع از مردم در برابر آن خطر - نیاز نخواهد داشت. به عقیده ی نوام چامسکی، فیلسوف آنارشیست آمریکایی، دولت ها خود به شکل گیری گروهک هایی مثل داعش و طالبان کمک میکنند تا صرفا چیزی بیرون از مرز ها برای ترسیدن وجود داشته باشد،تا به این طریق کارویژه ی خود را جهت حفظ امنیت تمدید کنند. دولت ها هیچ وقت نمیخواهند این خطر ها برای همیشه رفع شوند، زیرا در این صورت شما به آنها نیاز نخواهید داشت؛ دقیقا همان سیاستی که سازمان مخابرات کشور، بوسیله ی لابی با دادگستری یا اوپراتور ها و ... مانع این می شود که مردم به تماس تلفنی رایگان تلگرام دسترسی داشته باشند ( که پیش از آن وایبر را نیز به همین انگیزه سرنگون کردند ) . مخابرات نمیخواهد نیاز های شما برای تماس تلفنی را برطرف کند، بلکه تنها انگیزه ی او «باقی ماندن» و پول چاپیدن است. مفهوم دولت نیز دارای سیاست و عملکرد مشابهی است. منافع مردم را قطعاً و یقیناً از بین خواهد برد تا از موجودیت و قدرت خویش دفاع کند؛ همه ی دولت های تاریخ همیشه چنین بوده اند، دولت ها همیشه فارغ از هر ایدئولوژی که خود را بر اساس آن اقامه نموده باشند؛ چه مذهبی، چه لائیک، چه لیبرال، منافع صاحبان قدرت و سرمایه را در اولین اولویت تامین کرده اند... و خواهند کرد ! به همین دلیل است که بشریت، باید راه زندگی بدون دولت را تمرین کند، تا وقتی به اندازه ی کافی آماده بود، این مفهوم سیاه و رسوا، این جرثومه ی همیشه خونخوار، «دولت» را برای همیشه کنار بگذارد. #آنارشیسم
نمایش همه...
. میل به ثبات قاتل انقلاب است هنری هارپندینگ در کتاب تخت گاز ده هزار ساله اذعان می دارد که " اگر نیاکانتان برای مدت طولانی کشت دام ورز بوده اند ، این بدان معناست که می توان گفت شما از تبار کسانی هستید که زانو زده زنده ماندن را بر ایستاده مردن ترجیح داده اند. کشت دام ورزی منجر به ظهور طبقه ای از خواص شد که هیچ ایده ای برای جلوگیری از این قدرت گرفتن وجود نداشت. اما شکارچیان از این موضوعات در امان بودند. زیرا توانایی کوچ به مناطق دیگر را داشتند ولی زمین با ارزش تر از آن بود که بشود آن را ترک کرد یا با خود هرجا برد. این دوره ی طولانی که اکثریت افراد بشر زندگی خود را از راه کشاورزی می گذراندند ، خصلت خودمختار نسل های قبل از کشاورزان را از آدمی زدود. در همین راستا تحمل مشکلات مختلف در طی نسل های متوالی کشاورزان را به افرادی مطیع و با تحمل بالا در مقابل استبداد تبدیل کرد. در تاریخ نیز همواره شورش دهقانان در مقابل قدرت های حاکم و در مقایسه با گروه های دیگر مانند عشایر ، به ندرت رخ می داد. همچنین در مطالعات جامعه شناسان مانند #ماکس_وبر این موضوع را آشکار کرد انسان ها حتی در شرایط نامساعد برای زندگی میل به ثبات دارند. مثلا وقتی ماکس وبر درباره ی کشاورزان اروپا برای درک نحوه ی تشکیل روح سرمایه داری در غرب تحقیق می کرد به این نتیجه رسید زمانی که کارفرمایان برای افزایش بازده کار دستمزد دهقانان را زیاد می کردند به نتیجه عکس می رسیدند. برای مثال مردی که با دستمزد یک مارک برای هر جریب ، 2.5 جریب در روز را درو می کرد و 2.5 مارک به دست می آورد با افزایش دستمزد به 1.25 مارک برای هر جریب با اینکه به آسانی می توانست 3 جریب را درو و 3.75 مارک به دست آورد فقط 2 جریب را درو می کرد تا همان 2.5 مارک همیشگی را تحصیل کند. وی کار کمتر را بر درآمد بیشتر ترجیح می داد. او از خود نمی پرسید با انجام حداکثر کار ، روزانه چقدر عاید من می شود بلکه سوال می کرد چقدر لازم است کار کنم تا همان دستمزد همیشگی که نیاز هایم را برطرف می کرد به دست بیاورم. این تحقیقات و صد ها تحقیق دیگر نشان می دهد که انسان فطرتا مایل به زندگی به شیوه ی گذشته خود است. همیشه در جوامع بشری اعضای جامعه در برابر تغییرات مقاومت نشان می دادند. مردمی که به فکر انجام تغییرات گسترده مانند #انقلاب ها سیاسی هستند ، باید این موضوع را مدنظر داشته باشند که اگر به قصد بهتر کردن وضعیت خواستار انقلاب هستند ، انقلاب سیاسی باید همراه با انقلاب فکری باشد. آن هم نه تنها در جامعه بلکه در ذهن تک تک افراد آن. اگر به صورت کلان به انقلاباتی که در جهان رخ داده است نگاه کنیم ، هر انقلابی که این آمادگی ذهنی در آن وجود ندارد محکوم به فروپاشی است. همچنین وبر به درستی باکونین ، آنارشیست جمع گرا انقلابی ، را به خام اندیشی متهم می کند. زیرا وی تصور می کرد که با صرف انقلاب سیاسی می توان شرایط بهتری را بر جامعه حاکم کرد. بدون توجه به این موضوع که میل به فرمان بردن در طول اعصار گذشته که اکثریت قشر محکوم را به فرمانبری عادت داده است به صورت آنی از بین نمی رود. به نظر نگارنده همین انتقاد به #کارل_مارکس نیز وارد است. زیرا تصور او از دوره انتقالی به سوسیالیسم در دوره ی دیکتاتوری پرولتاریا خیالی باطل بوده است. کارگرانی که قرن هاست در زیر فشار استثمار بوده اند ، چگونه در یک نسل می توانند به روحیه فرمانبری خود غلبه کنند و آزادی بیشتری را برای خود به ارمغان آورند؟ تاریخ نیز گواه است که انقلاباتی که گرایش مارکسیستی در خود داشتند با حاکمیت طبقه ای جدید به مانند سابق روبرو شده اند. #ج_ج
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.