cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

مــــاهِ محتشــــمـ🌙

﷽ 🌹کانال شادی موسوی🌹 ماه محتشم🌙 رویای قاصدک• ویکار• غبارالماس • دل‌کُش(در دست چاپ) تاج بلورین (آنلاین) ✨️پارتگذاری روزانه غیر از تعطیلات✨️ کانال های نویسنده: @shadinovels اینستاگرام نویسنده: http://instagram.com/shadimusavi94

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
29 171
Suscriptores
-7524 horas
+3 0327 días
+10 54430 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

Photo unavailable
رفیقم هرروز یه مدل موهاشو بافت میزنه میاد بعد من هنوز موهامو دم‌اسبی میبندم🫤🤦🏻‍♀️اونم گفت همشو ازین کانال یاد‌گرفته : • Idea-BaftMo👱🏽‍♀️
Mostrar todo...
00:08
Video unavailable
از من استخوانهایی می‌ماند که تو را دوست دارد... تو را ... براى ... تمامِ روز هاى خوبى ... كه هنوز نيامده است مى خواهم... تو را براى خنده هاى از تهِ دل.. تو را براى ِيك حالِ خوب... تو را براى .... تمامِ دوست داشتن هاى به موقع... تو را براى يك خيالِ راحت مى خواهم... در اين آشفته بازارِ دوست داشتن هاىِ ساعتى... شبتون بخیر✨🌙
Mostrar todo...
5.43 KB
33👏 1
خدا خیرش بده اگه vpn اینجا نبود الان نمیتونستم براتون پست بزارم😂💙 اونایی که vpn براشون مثل منی که شغلم ادمینیه حیاتیه راحت از اینجا خریداری کنن پشتیبانیشونم عالیه!👍
Mostrar todo...
👏 3
01:35
Video unavailable
یاسمین جان عزیزم زحمت کشیدن برامون تیزر زدن🥹❤️ ممنونم بابت وقتی که گذاشتی و زحمت کشیدی قربونت برم🙏
Mostrar todo...
30.96 MB
145😍 5👏 2
هی میگه نگام کن نگاش نمی کنه🙁
Mostrar todo...
😍 405😁 68 21😱 12😢 7❤‍🔥 3🔥 1
#پارت۹۰ #ماه‌محتشم #شادی‌موسوی ابروهایم را در هم گره کردم و با لجاجت چانه‌ام را به سینه‌ام نزدیک‌تر کردم! دست زیر چانه‌ام زد و سرم را بالا کشید. می توانستند مجبورم کنند که بله زوری سر عقد به آن‌ها بدهم، می‌توانستند مرا اینجا نگاه دارند، مثل عروسکی در دستانشان بازی بدهند، اما نمی‌خواستم نگاهم را به او بدهم! -نگاهم کن ماه! طوفانی در من به پا شد! نه منشا آن را می‌دانستم و نه دلیلش را! همچنان لبم را اسیر دندانم نگاه داشتم و راه عصیان پیش گرفتم! نفسم از این نبرد خاموش بینمان به شماره افتاده است. جراتی که بابت این سرکشی داشتم خرج می‌کردم ضربان قلبم را روی هزار برده بود! -سفته‌ها رو از عمو می‌گیرم! نگاهش می‌کنم...! ناباورانه... نفس بریده‌تر از لحظات پیش! داشت بازی‌ام می‌داد... قطعا همینطور بود. می‌خواست مجبورم کند نگاهش کنم... با چشمانم التماس می‌کنم که راستش را بگوید. دیدگان لعنتی‌ام باز هم تیره و تار می‌شود. کاسه‌ی چشمم پر می‌شود و قطره‌ی درشتی راه گریزش را از میان مژه هایم می‌یابد و من را از گمگشتگی هوای مه آلود بینمان نجات می‌دهد! دستش را بالا می‌آورد و بلافاصله شستش را به زیر گونه‌ام می‌چسباند و اخم سختی میان ابروهایش جا می‌گیرد! -خـ...خـان؟ هنوز نوک انگشتانم در دستش بود. دستش را جلو می‌کشد و انگشتانم را با یک دستش می‌مالد. انگار که بخواهد گرمشان کند. #براساس‌داستان‌واقعی
Mostrar todo...
795😍 106❤‍🔥 25🔥 21👏 11😢 4
سلام قشنگا روزتون بخیر✨💋
Mostrar todo...
159😍 3
یکی مهمان ناخوانده ، ز هر درگاه رانده ، سخت وامانده ، رسیده نیمه شب از راه ، تن خسته ، غبار آلود نهاده سر به روی سینهٔ رنگین کوسَن هایی که من در سالهای پیش همه شب تا سحر می دوختم با تارهای نرم ابریشم هزاران نقش رویایی بر آنها در خیال خویش و چون خاموش می افتاد بر هم پلکهای داغ و سنگینم گیاهی سبز می رویید در مرداب رویاهای شیرینم ز دشت آسمان گویی غبار نور بر می خاست گل خورشید می آویخت بر گیسوی مشکینم نسیم گرم دستی ، حلقه ای را نرم می لغزاند در انگشت سیمینم لبی سوزنده لبهای مرا با شوق می بوسید و مردی می نهاد آرام ، با من سر به روی سینهٔ خاموش ِ کوسنهای رنگینم کنون مهمان ناخوانده ، ز هر درگاه رانده ، سخت وامانده بر آنها می فشارد دیدگان گرم خوابش را آه ، من باید به خود هموار سازم تلخی زهر عتابش را و مست از جامهای باده می خواند : که آیا هیچ باز در میخانهٔ لبهای شیرینت شرابی هست یا برای رهروی خسته در دل این کلبهٔ خاموش عطر آگین ِ زیبا جای خوابی هست ؟ ✏ «فروغ فرخزاد» شبتون خوش✨🌑
Mostrar todo...
191👏 12😍 8🔥 5❤‍🔥 1
Photo unavailable
یادبگیر نوشیدنی و شیک تابستونی درست کنی و همه رو متعجب کنی🥹🧋 : @Learn
Mostrar todo...
8
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.