cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

پــادشـ👑ـاه عقـربـها

کانال رسمی گلوریا 🌱 رمانهای آنلاین؛ ماه نشان اسم من مارال پادشاه عقربها . . « کپی و انتشار در کانال ها حرام میباشد»

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
3 637
Suscriptores
-3424 horas
-737 días
+6830 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

Repost from N/a
من مجبور بودم بعد از #کشته شدن پدر و برادرم به دست #داعش، برای فرار از پدربزرگمم که شده به خونه‌ی اون #مرد پناه ببرم... اون آدم #نرمالی نبود، یه #وسواسیِ عجیب غریب و به شدت #خشن! اما مهربونیایی که سعی داشت پنهونش کنه، #توجهات روزمره‌ش و چهره‌ی #جذابش منو #خام کرد و توی مدت کوتاهی بهش #دل بستم غافل از اینکه اون...🤯 https://t.me/+wEOuAv69QtwwOWY0 ۱۸
Mostrar todo...
Repost from N/a
من آهو... دختری با چشم‌هایی آهویی موهای بلند و مواج که صدایِ خوندنش کل دنیا رو توی بغل خودش می‌گیره💇🏽‍♀🦌🤍 درست شب عقدم اونم با لباس سفید عروس توسط مردی ناشناس #دزدیده و به بدترین نحو ممکن بهم #تجاوز می‌شه...❌❌❌❌ https://t.me/+no0N_6STG2IyMDM8 خیانت کردم... به مردی که جنون‌وار عاشقم بود به خیال اینکه پیدام نمی‌کنه پشت پا زدم و سر سفره عقد با دشمنش نشستم... ولی پیدام کرد و روزگارم رو سیاه و دنیارو برام جهنم کرد🔞❌ ۱۴
Mostrar todo...
شوهرم کنار هووم کنار سفره عقد نشسته بودن و عاقد خطبه عقد میخوند. من بعد از ۵ سال هنوز نتونستم بودم حامله بشم و شوهرم بچه می‌خواست. براش رفتم خاستگاری و حالا کنار زنش نشسته بود. مادر شوهرم نیشگونی از بازوم گرفت : -به پسرم اونجوری نگاه نکن غربتی گورت و از زندگیش گم کن زنش قراره براش پسر بیاره همونکاری که تو عرضه شو نداشتی بغضم و قورت دادم و از درد بازوم ناله کردم: -فقط‌یکم دیگه بمونم تو لباس دامادی ببینمش -لازم نکرده پسرم الان میخواد عروسش و ببره حجله نمیخوام قیافه نحست و ببینه چمدونم رو تو دستم گرفتم و ... https://t.me/+6rKURzHjomswYjFk
Mostrar todo...
sticker.webp0.17 KB
Repost from N/a
-سقطش کن! ناباور از آن چه شنیده بودم یک گام به عقب برداشتم. یه گامی رو که من به عقب برداشته بودم با دو گام بلند جبران کرد: -اصلا از کجا معلوم که راست بگی و نخوای توله ی یکی دیگه رو به اسم خانوادگی ما ببندی هان؟ از اون بابای معتاد پفیوزت که آبی گرم نمیشه، گفتی چی بهتر از این که خودمو ببندم به ریش یه خانواده ی اسم و رسم دار... هق زدم و یک گام دیگه به عقب برداشتم. دستش رو دراز کرد و محکم بازوم رو گرفت و گفت: -پای یه مرد توی خونه ی تو باز شده و یه جنازه روی دست من مونده... اون وقت توقع داری باور کنم که داری راست می گی و حامله گیت مشروعه؟! دستش رو ناگهان رها کرد و فریاد زد: -نمی تونی با یکی دیگه بخوابی و ادای زن های نجیب رو در بیاری و توقع داشته باشی سایه ی سر بشم برای اون نطفه ی حرومی که توی شکمته! سرم گیج می رفت! گناه من فقط عاشقی بود و حالا داشتم تاوان عشقم رو به بدترین شکل ممکن می دادم. سرش رو جلو اورد و پچ پچ کرد: -همین امشب کار رو تموم میکنم دختره ی بی آبرو.... نفسم رفت و لرزیدم https://t.me/+M1ALvQmqnTFiZGM8 زن با نگاهی تحقیر آمیز براندازش کرد و گفت: -خیال کردی با یه توله میتونی پاگیرش کنی؟ سری با افسوس تکون داد و همون طور که به سمت وسایلش می رفت گفت: -از تو زرنگ تراش نمیتونن این گرگای پولدار رو گول بزنن... تو که مثل بره می مونی دختر جون! هنوز همون جا گوشه ی مطبش تاریک و کثیفش می لرزیدم که صداش رعشه به جونم انداخت: -تموم نشد پری؟ -الان تمومش می کنم آقا! رو به من تشر زد: -یالا بیا روی تخت! اون وقتی که باید می لرزیدی لابد جیک جیک مستونه ت بوده! بیا دیگه این قدر وقت من رو نگیر دختر جون! به دست و پاش افتادم: -تو رو به هر کی می پرستی بذار برم! -بذارم بری؟ دیوونه شدی؟ مثل این که یادت رفته کی اون بیرونه و من برای چی پول گرفتم! دستم رو توی جیب شلوارم کردم و سرویس طلا رو جلوش گرفتم. چشماش با دیدن برلیان ها برق زد اما گفت: -جفتمون رو می کشه! -میرم... قسم میخورم که یه جوری خودم رو گم و گور می کنم که هیچ وقت پیدام نکنه... وسوسه شده بود! صداش دوباره اومد: -داری چه غلطی می کنی پری! سیلی محکمی به صورتم زد و من بی اختیار جیغ کشیدم. پری سرویس رو از دستم قاپید و با خونسردی گفت: -تموم شد آقا! https://t.me/+M1ALvQmqnTFiZGM8 رفتم اما نمی دونستم اون یه روزی وجب به وجب این خاک رو دنبالم می گرده...
Mostrar todo...
Repost from N/a
- خانم دکتر! خبریه؟🔞💦 https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0 https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0 https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0 یک قدم به سمتش برداشتم و با لحن آرومی گفتم: - چیه دلت خواست میلاد خان زرین؟! لبخندی نثارم کرد و دستشو به سمته بالا اورد و همینکه خواست لباسم رو بکشه بالا با مشت کوبیدم تو صورتش... - میکشمت حرومزاده دست رو من بلند میکنی! - این به اون در که منو تو اتاق خودم زندانی کرده بودی! من دکتر توام مریضت نیستم! با خشم فریادی کشید که فکر کنم تو کله ساختمون صداش پیچید: - دکتری که عاشقه مریضش شده یا مریضی که عاشقه دکترش شده؟! - داد نزن همه فهمیدن! بیشتر از قبل فریاد کشید و در همون حال کارکنای تیمارستان وارد اتاق شدن: - میخوام همه بفهمن که تو ماله منی! https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0 https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0 https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0 #رمانی_مهیج_و_هیجان_انگیز❤️‍🔥 #پسر‌تیمارستانی #خانم‌دکتر
Mostrar todo...
Repost from N/a
#منبع_آرامش / #پارت_واقعی #پارت_106 - همیشه روز تعطیل اینجوری تنها میایی سرکار؟ کلافه پوفی کردم. انگار عادتش بود با سوال سوال آدم را جواب دهد! - محض اطلاعتون همیشه نه اما بعضی اوقات بله! با رها کردن نوک انگشت اشاره از شستش نزدیک صورتم ضربه­‌ای روی پیشانی‌ام نشست. اخم کردم و خودم را عقب کشیدم. - خیلی احمقی دختر! حداقل وقتی پرده پنجره رو می‌کشی کنار تا فیهاخالدون طبقه بالا می­افته کف خیابون حداقل عقل کن در پایین و قفل کن. https://t.me/+omTjUBlu5vxiNDA0 تهاجمی گفتم: - اولا درست صحبت کن با من! دوما در پایین و بسته بودم. از اونور باز نمیشد مگر اینکه کلید بندازن... کارت بانکی­‌اش را بالا آورد و حرفم را برید: - یا خیلی راحت این و بندازن لای در، زبونه رو به سمت داخل هل بدن و تادا! بیان بالا برسن به خیاط باشی! متعجب مانده بودم از حرفی که زده بود. کاملا درست می‌گفت! اما در کنار حرف منطقی­‌اش نخواستم از موضعم عقب بنشینم و گفتم: - خیلی مهارت داری تو دزدیا! با اخم و نیمخندی از روی میز برخاست. - روت و برم! حواست و جمع کن، تو این جامعه همه منتظر یه میانبرن تا به کثافت کاریشون برسن، تو بهشون میدون نده! https://t.me/+omTjUBlu5vxiNDA0 داستان پسر دخترباز و دختر عاشقی که حتی به عشقشم پا نمیده...پر از کل‌کل این داستان 😂😍
Mostrar todo...
فرناز عزیززاده| منبع آرامش 🔥

﷽ نویسنده: فرناز عزیززاده✨ "منبع آرامش":در حال پارت گذاری(عاشقانه) . "رگ احساس": در حال پارت گذاری(پلیسی) . "درد سپید": باغ استور (اثر مشترک) جهت ارتباط: @Rag_ehsas اینستاگرام : @farnaz_azizzadehh لینک کانال:

https://t.me/+omTjUBlu5vxiNDA0

پرونده ی یه قاتل تیمارستانی رو قبول کردم، فکر میکردم قراره همه چیز درست بشه ولی با عاشق شدن اون دیونه همه چیز به هم ریخت، من شده بودم معشوقه پنهونی اون مرد تو تیمارستان و کسی خبر نداشت تا روزی که در حاله رابطه بودیم و رئیس تیمارستان....🔞💯 https://t.me/+q05TaLu-TKphODc0 https://t.me/+q05TaLu-TKphODc0 https://t.me/+q05TaLu-TKphODc0 یلدا دختری که هیچ وقت قرار نبود عاشق بشه ولی با ورود میلاد زرین کسی که پدر مادرش رو کشته بود..... #برای‌خواندن‌ادامه‌داستان‌‌وارد‌چنل‌شوید👍💥
Mostrar todo...
sticker.webp0.20 KB
Repost from N/a
با چشم های گریون خیره ای صحنه ای مقابلم بودم که یهو با دیدنم میون اون همه صدای دست و جیغ خنده لبخند از روی لبش رفت و چرخید سمتم .... و من خیره ای چشم هایش شدم چرا دیگه توشن عشق نبود ؟ مگ قرار نبود من کنارش پای سفره ای عقد بشینم پس اون دختره کنارش چرا نشسته بود ؟؟ قلبم تیر میکشید و جنین دو ماهم انگار فهمیده بود که داشت بی قراری میکرد انگار اونم متوجه نامردی پدرش شده بود . آمده بودم سوپرایزش کنم بهش بگم بابا شده ولی انگار خودم سوپرایز شده بودم خواستم برم تا بیشتر این شکستنم و نبینه که با قدم های بلند خودش و بهم رسوند با اخم های درهم بازوم رو گرفت بین دست هاش و گفت : _ اینجا چه غلطی میکنی مگ نگفتم همچیز تموم شده آمدی اینجا واسه آبرو ریزی؟؟ بی توجه به درد بازوم با گربه نگاهم دوختم به چشم هاش که ازش سردی می‌بارید و با لحن غمگینی گفتم: _یعنی همش الکی بود؟ اون دوست دارم هات؟ چرا باهم اینکار و کردی تو که می‌دونستی خیلی تنهام چرا منو و وابسته ای خودت کردی؟؟ بی توجه به حرف هام بازوم رو کشید سمت در خروجی و با شدت هولم داد بیرون و با لحن بدی گفت: _ آره همش الکی بود فقط برای هوسم بهت نزدیک شدم دیدم فاز این دختر های پاک و داری ادعای عاشقی کردم توام وا دادی الآنم دلم و زدی هری برو دیگه نمی‌خوام ببینمت اون دختری که من می‌خوام الان داخله الآنم گمشو صدای شکستن قلبم و شنیدم و به سختی بلند شدم و با غم برای بار آخر نگاهی به عمارتش انداختم و برای همیشه از زندگیش رفتم بیرون ولی قافل از اون روزی که در به در دنبالم میگرده تا پبدام کنه... . https://t.me/+T_wzf2UIL35mODVk https://t.me/+T_wzf2UIL35mODVk پارت واقعی رمان😭👇👇ادامه اش رو بیا اینجا بخون ببین چطوری پسره این دیونه ها دنبالش میگرده .... https://t.me/+T_wzf2UIL35mODVk https://t.me/+T_wzf2UIL35mODVk
Mostrar todo...
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.