cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

𝐏𝐚𝐜𝐢𝐟𝐢𝐜 𝐨𝐜𝐞𝐚𝐧 (𝐊𝐢𝐦𝐄𝐫𝐫𝐨𝐫)

Publicaciones publicitarias
189
Suscriptores
Sin datos24 horas
-47 días
-2230 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

Which one?!Anonymous voting
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
0 votes
Repost from YAN'S CHALLENGES
Photo unavailableShow in Telegram
فور بدید ؛ پول درست کنید تا ممبراتون بگن وایب کدوم استایل و میدید ‌. #Poll - More challenges
Mostrar todo...
اونی که قبلا نوشتم و قرار شد تغییرش بدم، همونی که خودتون میدونید کدومه کلا فراموشش کنید، قراره با یه چیز جدید روبه‌رو بشید~
Mostrar todo...
میدونستید امتحاناتم تموم شدن؟
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
#Imagine - لعنتی! دلم خیلی واسه‌ات تنگ شده بود، پسر! جونگ‌کوک با شیفتگی و نگاهی که از برق شوق می‌درخشید، بلند گفت و پسر کوچک‌تر رو از پشت به‌آغوش کشید. تهیونگ لبخند شیرینی زد و دست‌هاش رو، روی دست‌های قدرتمند جونگ‌کوک گذاشت و به صورت مشتاق و شیفته‌اش نگاه کرد. - منم دل‌تنگت بودم، جونگ‌کوکا! خدا می‌دونه که این چند شب، چقدر بهت فکر کردم‌. - وای خدا... اگه امروز هم نمی‌دیدمت، کل اون فیلم‌برداری مسخره و عوامل مسخره‌ترش رو به‌آتیش می‌کشیدم! - وقتی دیوونه می‌شی، دوست دارم برات بمیرم. تهیونگ زمزمه کرد و چهره‌ی خواستنی و زیباش رو در معرض دیدن جونگ‌کوک قرار داد. پسر بزرگ‌تر از فرط احساسات خوب و ذوقی که با دیدن پسر به‌سراغش اومده بود، لب‌هاش رو، روی گونه‌ی تهیونگ گذاشت و بوسه‌های کوتاه اما محکمی روی گونه‌اش می‌گذاشت. - تو... چرا این‌قدر... شیرینی؟ هوم؟ بگو چرا... این‌قدر... خوردنی‌ای! بین بوسه‌هایی که روی گونه‌ی پسر کوچک‌تر می‌زد، کلماتش رو ادا می‌کرد و اون رو بیشتر توی آغوشش می‌فشرد. قهقهه‌های شیرین تهیونگ بلند شد و بیشتر توی آغوش جونگ‌کوک لم داد...
Mostrar todo...
6🍓 1
مامانم بیوم رو دید و خنده‌اش گرفت بعد میگه انگیزه‌بخش کی بودی تو؟!😭😂
Mostrar todo...
: 𝗖𝗛𝗔𝗟𝗟𝗘𝗡𝗚𝗘𝗦 | RANDOM : مسخره ترین دروغی که یکی پشت سرت گفته؟ اون یه دروغ‌گوئه : عجیب ترین عادتی که داری؟ نمیدونم... عادت عجیب؟ ندارم : وقتی عصبی میشی چجوری میشی؟ غیرقابل کنترل، صدام بلند میشه و ممکنه گاهی بددهن بشم : توی اوج ناراحتی چی آرومت میکنه؟ مامانم، آهنگ یا پیاده‌روی :‌‌ وقتی کراش میزنی رو یکی چجوری میشی؟ احمق- : به کسی که دوستش داری اعتراف میکنی یا نه؟ نه! : وقتی کسی به اعتمادت لطمه میزنه چیکار میکنی؟ دور میندازمش، همچین آدمی لیاقت شانس دوباره نداره : اگه یکی از چشمت بیوفته باهاش چیکار میکنی؟ نسبت بهش بی‌اهمیت میشم : چه کارایی و چه اخلاقیاتی تورو زده میکنه؟ دروغ‌گویی و دورویی، یا اینکه یه نفر بخواد باهام بد تا کنه : چه چیزایی باعث میشه تو با یکی صمیمی شی یا کراش بزنی؟ طرفم به اندازه کافی شوخ و به موقع جدی باشه و اینکه مهربون و با درک باشه : بدترین حرفی که از یکی شنیدی چی بوده؟ خب... یادم نمیاد حقیقتا. : قشنگترین حرفی که شنیدی چی بوده؟ مهم نیست چی بشه، خدا همیشه هست : چه چیزی از سمت خانوادت اذیتت میکنه؟ بابام؟ : آخرین بار کی عمیقا احساس خوشحالی کردی؟ هر بار که یادم میاد من خدا و مامانم رو کنارم دارم، عمیقا خوشحال میشم
Mostrar todo...
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.