cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

تــاســیــان🤍✨

آخرین مرتبه‌ی عشق اگر سوختن است پس چرا صبر؟ بسوزانم و خاکستر کن:)🩶 "هر روز بجز جمعه ها پارت داریم^^" #جنایی #پلیسی #طنز #عاشقانه

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
976
Suscriptores
-1524 horas
-337 días
-3330 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

به صبح میرسد؟این روزگار دائم شب...🖤🙂
تاسیان
Mostrar todo...
1
_هیش جرعت داری از اتاق در بیا ببین چه بلایی سرت میارم! شوکه نگاهی به چشمای عصبی و خشنم‌ انداخت اونکه نمی‌دونست ولی من میترسیدم با دیدن نامزدسابقش همه چیز یادش بیوفته _حق نداری جلوی منو بگیری من.... جنون زده لبهاشو به کام ‌کشیدم که زیر دستم لرزید آروم تو گوشش غریدم _واسه من حق و حقوق تعیین نکن همه ی تنت حق منه وقتی میگم نباید کاریو بکنی یعنی نباید! دستشو رو سینم فشار داد و ناز ریخت و دل من برای بار هزارم رفت _خب همش میگی نباید کسی منو ببینه لااقل بگو.... با کوبیده شدن و در و وارد شدن نامزد سابقش‌ خشم تمام وجودمو گرفت و... https://t.me/+zJ52PDv8mF0zNTNk https://t.me/+zJ52PDv8mF0zNTNk آیهان‌ پسر خودخواه و عاشقی که برای انتقام حافظه ی عشقشو‌ پاک میکنه و عاشق خودش میکنه ولی با برگشتن نامزدِ اون دختر.....😳♨️
Mostrar todo...
عشق بی پایان🫀💜

کنار تو عشق هست✨ زندگی توی بهشت هست✨ بوی تو بوی فرشته س........✨ رمان های نویسنده:عشق بی پایان، مافیای من، همه بنر ها واقعی هستن 🙏 برا vip به آیدی داخل چنل پیام بدید

#پارت_۱۱۶🤍🦢✨ به اولین نفری که تقریبا مرد میانسالی بود سلام کرد و گفت _سروان احدی از نیرو های هکمون هستن سروان احدی هم با گفتن یه خوش اومدین دوباره نشست سرجاش فواد به یه پسری اشاره کرد که یه پسر ۲۷ ۲۸ ساله بنظر میرسید چهره شیطونی هم داشت اخه شرارت از چشماش میبارید _ایشون هم سروان رادفر هستن انگار پسره صدای فوادو شنید که اومد جلو و به ما سلام داد با شیطنت سری تکون داد و لبخندی زد که با اخم فواد قیافه جدی تری به خودش گرفت فواد: بهتره دور بر این زیاد نپلکین _چرا؟؟ +لابد یچیزی میدونم که میگم چیزی نگفتم ولی ناگفته نماند که کنجکاو شده بودم تا حالا اینهمه کامپیوترای بزرگ و یه جای پر از سیستم رو با چشم خودم ندیده بودم و فک میکردم همش تو فیلماس ولی از نزدیک که میبینی خیلییی خفنتره فک کن جلوی اونهمه سیستم بشینیو هرکاری دلت خواس بکنی اوفف چه شود فواد و فرهود یه چند نفرم بهمون معرفی کردن که هرکدوم در بخش های متفاوتی کار میکردن و‌ بهمون گفتن که قراره از کیا اموزش ببینیم داشتم به یکی از صفحه مانیتورا نگاه میکردم به ظاهر یه شرکت بود که کلی دوربین بهش وصل بود و از چند زاویه نشون میداد یه چند نفرم پشتش نشسته بودنو با دقت نگاه میکردن صدای پایی میشنیدم که از پله ها داشت میومد پایین ولی به عقب برنگشتم از بس که فضولی کردن میچسبید
Mostrar todo...
5
Repost from N/a
#پارت_۱۰۸🤍🦢✨ فواد که تقریبا ازحالت یبسیش دراومده بود اونم یه خنده ای کرد کثافت جذاب سخت بود نگه داشتن خندم ولی ازترس کشته شدنم نمیتونستم بخندم دلارام: یه نگاه به ایینه بندازی میمونم میبینی کورم هستی به حمدخدا فواد: بسه خانم شما رو نمیبریم  عوضش دوستتو میبریم چطوره؟ اینبار من بودم که خندم تبدیل شد به حرص چی گفتتتتتتتتتتت من میمونممممممم؟ فرهود قهقهه میزد خودشم تک خنده ای زد _ویشششش خودتو ببر اقا دوستتم جا زرافه ببر چشممو چپ کردم و دیدم یه لبخندی زد وبعدش اخم کرد فواد: خب حالا میرسیم به اصل مطلب قراره بریم خونه ای که ما و نیرو هامون اونجان ،اونجا آموزش میبینین و طبق تصمیمی که گرفتم خانم نیازی رو میفرستیم نفوذی و شما که فامیلیت یادم نمیاد دلارام: نیکزاد فواد: اره خانم نیکزاد پیش ما میمونین و در نصب شنود و هک دوربینا و کنترلشون به ما کمک میکنین ولی هردوتاتون اموزش میبینین اعتراضی هس؟ _چرا من؟ فواد: چون من اینطور صلاح دیدم، مشکلی هست؟ _خیر فواد: خوبه، یه ساعت بعد اماده باشین https://t.me/+TrX5vLebP3piNWFk https://t.me/+TrX5vLebP3piNWFk https://t.me/+TrX5vLebP3piNWFk اوففففففف کلکل این دونفر دیدنیههه😍😂 چه بلاهایی که سرهم نمیارن😅🤭 دوپلیس جوان که گیر دو دختر شیطون تر از خودشون افتادن😈🔥
Mostrar todo...
تــاســیــان🤍✨

آخرین مرتبه‌ی عشق اگر سوختن است پس چرا صبر؟ بسوزانم و خاکستر کن:)🩶 "هر روز بجز جمعه ها پارت داریم^^" #جنایی #پلیسی #طنز #عاشقانه

اطلاع‌رسانی
Mostrar todo...
آرشــام مردی که دست راست یه مافیای باندخلافکاری قاچاق دختر و اعضای بدنه، طی اتفاقاتی عاشق مروارید میشه مرگ حمید برادرمروارید ولی خیلی چیز هارو، آشکارمیکنه😳❌ عشق آرشام و مروارید درخطره کی میدونه شاید این عشق تموم شده باشه! ماجرای انتقام مروارید و آرشام از باند نصیر ادامه داره و اتفاقات مهیج و هیجانی زیادی رخ میده😱 بنر فیک نیست و لینک مدت داره پس هرچه زودتر جوین بده تا از ادامه ی ماجرا جانمونی🫨😮 https://t.me/+9l9msbGqYnowNDI0 https://t.me/+9l9msbGqYnowNDI0 مـــروارید و آرشـــام، دوقلب عــاشقِ بی پــروا :) مــروارید عـــشق❤💍🌹 توصیه ی شدید ادمین این رمان رو ازدست نده که خیلی خیلی جذاب و هیجانیه صحنه های عاشقانه ی خیلی زیبایی درراهه😍
Mostrar todo...
مرواریدِ عشق❤️‍🩹🖤

♡ اثــری ماندگـــار از فائزه ابراهیـــمی ♡ ♡ روزی دوپــارت داریــم بجـز جمــعــه هــا ♡

Repost from N/a
_کی بود این یارو؟😠 سرد نگاهش کردم و چیزی نگفتم ، قدمی سمتم کذاشت و غر زد _میگم کی بود ، لال که نیستی حرف بزن! کلافه نفسمو بیرون فرستادم و با خونسردی گفتم _ به تو ربطی نداره! بازوم رو میون دستش فشرد و غر زد _ ربطشم حالیت میکنم؛ تو غلط میکنی با هر خری که هم دانشگاهیته بخوای قرار بذاری! با نفرت دستمو از لای انگشتاش بیرون کشیدم و عصبی گفتم _به تو چه اخه؛ اونِش به خودم ربط داره که قرار بذارم یا نه! چشمای وحشیش ترس مینداخت به جونم ولی پرو تر از این حرفا بودم که بترسم و عقب بکشم ، انگشتم رو تهدیدوار جلوش تکون دادم و غر زدم _ بار آخرت باشه... انگشتم رو میون انگشتش گرفت ، پایین کشید و میون حرفم پرید _ تهدیدم نکن اِلآی!
پسره قبلا با دختره دوست بود و کات کردن الان که دید با یه پسر دیگه‌ای داره حرف میزنه حرصش میگیره و روش غیرتی میشه🥹❤️‍🔥
https://t.me/+lkYBh_iKNaU3NWQ0 https://t.me/+lkYBh_iKNaU3NWQ0 رمانی که اوایلش یه عاشقانه ناب داره اما کم کم هیجانی میشه و اتفاقات غیر منتظره‌ای برای اِلآی میفته!📛😨
Mostrar todo...
آرشــام مردی که دست راست یه مافیای باندخلافکاری قاچاق دختر و اعضای بدنه، طی اتفاقاتی عاشق مروارید میشه مرگ حمید برادرمروارید ولی خیلی چیز هارو، آشکارمیکنه😳❌ عشق آرشام و مروارید درخطره کی میدونه شاید این عشق تموم شده باشه! ماجرای انتقام مروارید و آرشام از باند نصیر ادامه داره و اتفاقات مهیج و هیجانی زیادی رخ میده😱 بنر فیک نیست و لینک مدت داره پس هرچه زودتر جوین بده تا از ادامه ی ماجرا جانمونی🫨😮 https://t.me/+9l9msbGqYnowNDI0 https://t.me/+9l9msbGqYnowNDI0 مـــروارید و آرشـــام، دوقلب عــاشقِ بی پــروا :) مــروارید عـــشق❤💍🌹 توصیه ی شدید ادمین این رمان رو ازدست نده که خیلی خیلی جذاب و هیجانیه صحنه های عاشقانه ی خیلی زیبایی درراهه😍
Mostrar todo...
مرواریدِ عشق❤️‍🩹🖤

♡ اثــری ماندگـــار از فائزه ابراهیـــمی ♡ ♡ روزی دوپــارت داریــم بجـز جمــعــه هــا ♡

پارت اول رمان❤️‍🔥✨🍒
Mostrar todo...
#پارت_واقعی_رمان🔥 https://t.me/+ei3um_EFKbUyYTU0 https://t.me/+ei3um_EFKbUyYTU0 _ اینجا شهرهرت نیست خانوم! واسه چی از اتاق اومدی بیرون!؟ دست هیرمان دور کمرم نشست و رو به سرهنگ با عصبانیت گفت: _ خانوم من اینجا چیکار میکنه؟ به چه جرمی اوردینش اینجا؟! سرهنگ پوزخندی زد و رو به هیرمان لب زد: _ اقای ناروئی خودتو به اون راه نزن....تو خونه تو کوکائین و تریاک پیدا شده! بعد انگشت اشارش رو سمت من گرفت و غر زد: _ این خانومم به این جرم فعلا بازداشتن تا تکلیف اون همه مواد روشن بشه! با حرفش هق زدم ، دستم رو جلوی دهنم گرفتم تا صدای گریه‌ام نپیچه ، اشکام پشت سر هم میریختن! هیرمان با دیدن حال بَدم بی توجه به سرهنگی که با نگاه غضبناکش مارو برانداز میکرد بغلم کرد و گفت: _ نترس اِلای...عزیزم نمیزارم اینجا بمونی! ولی سرهنگ با حرفی که زد.... https://t.me/+ei3um_EFKbUyYTU0 https://t.me/+ei3um_EFKbUyYTU0 ...پـــسر بلـ🔞ـــوچ... من اِلآی عاشق یه پسر بلوچ میشم و باهاش ازدواج میکنم اما اوایل ازدواجمون متوجه یکسری مخفیکاری‌هاش میشم و.... بین درگیری هایی که پیش میاد عشقِ جنون وار و پر از خواستن من و هیرمان به جدایی میکشه و....❌🔞 https://t.me/+ei3um_EFKbUyYTU0 https://t.me/+ei3um_EFKbUyYTU0 کانالش خصوصیه لینکش دو ساعت دیگه باطله❌👆 #عاشقانه #مافیایی #بدون_سانسور
Mostrar todo...
😍 1
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.