غَـــزالچـــوخَمــــ🔞ــارِم
🔞🚫همه چی از اون جایی شروع شد که بهت اعتماد بیش از اندازه پیدا کردم و اجازه دادم من رو از دنیای دخترونیگم جدا کنی..🥲 غافل از این که تو نامرد بودی و گند زدی به سرنوشت من... #پارت_اول https://t.me/c/1993791572/5
Mostrar más4 237
Suscriptores
-5824 horas
-3097 días
-1 38430 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
🔞♨️
غَـــزالچـــوخَمــــ🔞ــارِم
#پارت_پنجاه_چهارم
زیر شعله گاز تنظیم کردم و گوجه هارو گذاشتم بپزه.
از بیکاری حوصلم توی این خونه قرار بود بهم بریره، از آشپزخونه بیرون رفتم و روی مبل نشستم.
با نشستنم کمرم که به پشتی مبل تکیه زدم باعث شد چشم هامم بسته بشن و آروم آخیشی زیر لب زمزمه کنم.
_ تخمه نداریم؟
_ نگشتم خونه رو هنوز، نمیدونم چی هست نیست..
_ برو ببین چی هست، چی نیست امروز میریم فروشگاه بخریم.
دو دقیقه اگه گذاشت من بگیرم بشینم، با حرص از روی مبل بلند شدم و با حرص پام رو به زمین کوبیدم.
زیر لب هرچی فوش بلد بودم نثارش کردم.
تا املت آماده بشه مشغول گشتن آشپزخونه و نوشتن لیست شدم.
یکی از چیزایی که مامان اهمیت میداد، آشپزی کردن دختر بود.
مامان همیشه عقیده داشت دختری که آشپزی بلد نیست نمی تونه که شوهرش نگه داره..
بنابراین با نهایت تموم سختگیری هایی که میتونست نصیبم کنه فرستادم کلاس آشپزی و برای این که واقعا از زیرش در نرم روزای شنبه رو اختصاص روز من بود که من غذا درست کنم.
آشپزی رو دوست داشتم مخصوصا اگه چیز جدیدی پیدا می کردم درست کنم.
تخم مرغ رو هم به گوجه اضافه کردم و با صدای بلندی داد زدم.
_ ارسلان، بیا..
👍 22😐 9❤ 2
1 64180
تخفیف ویژههه داریم برای Vip😍
مخصوص اونایی که شب زنده دارن..
۲۰ نفر اولی که واریز رو سریع بزنه فقط فقط ۲۵ هزارتومان😍✨
@Meli_miki
#عجلهکنید🙈
👍 2👎 2
1 66720
🔞♨️
غَـــزالچـــوخَمــــ🔞ــارِم
#پارت_چهل_سوم
داخل اتاق پزشک شدم و در رو بستم.
_ سلام بفرمایید.
دکتر خانم نسبتا مسن بود و با دستش به صندلی اشاره میکرد.
به سمت صندل رفتم و روش نشستم.
_ جانم عزیزم، بفرما..
از صمیمت لحن صحبت کردنش حس خوب پیدا کردم و باعث شد خجالت کنار بزنم و درد و علائمی رو که داشتم رو بهش بگم.
با دقت به صحبت هام گوش داد و بعدا به تخت اشاره کرد و گفت:
_ برو دراز بکش معاینه ات کنم.
_ خانم دکتر من خون ریزی دارم آخه..
عینکش رو انداخت و از روی صندلیش بلند شد.
_ اشکال نداره، باید معاینه کنم ببینم.
روی تخت دراز کشیدم و با خجالت شلوار و شورتم رو پایین کشیدم.
آخ لعنتی یادم رفته بود به جای پد دستمال کاغذی گذاشتم..
در کشوی میز کناری رو باز کرد و دستکش برداشت.
_ پاهات باز کن.
چشم بستم و پاهام رو باز کردم.
تاحالا کسی بین پام رو ندیده بود اما از دیروز که ارسلان دید و امروزم دکتر..
خجالت باعث شده بود عرق سردی بریزم و هرچی فوش لایق ارسلان بود نثارش کنم.
_ بیا عزیزم این پد بنداز بلند شو بیا..
با دادن پد نگاه تشکرانهای حوالش کردم.
❤ 20👍 5👎 4
2 71390
جای تو فقط مال خودته بقیه سگ کی باشن که بخوان پرش کنن ؟!
#Set
「 @ProfiileSet . . ♡ 」
👍 1
2 07140
#پارت_جدید ❤️✨
مهربونا کانال vip غزال چو خمارم زده شد 😍🌹
برای خوندن بیش از 30 پارت که هرروز افزایش پارت داره با تخفیف ویژه که برای امروز جا نمونید❎
🎁قیمت اصلی عضویت 45.000 هزار تومان هست اما با تخفیف می تونین با مبلغ 30.000هزار تومان عضویت رو خریداری کنید...
این تخفیف با بیشتر شدن فاصله پارت چنل اصلی و وی ای پی برداشته میشه و علاوه بر اون گرونترم میشه☺️❤️🔥
برای دریافت از ادمین شماره کارت دریافت کنید و بعد پرداخت لینک VIP تحویل بگیرید*
@Meli_miki
👍 6❤ 1
2 10600
🔞♨️
غَـــزالچـــوخَمــــ🔞ــارِم
#پارت_چهل_دوم
هول و ولا گرفته بودش و چند باری نزدیک بود تصادف کنیم، زیر لب فقط ناسزا بود که میگفت تا بالاخره رسیدیم..
_ تکون نخور الان میام بغلت کنم.
من شوهر داشتم بغل کردن برادر شوهرم گناه بود، نبود؟
در سمت من رو باز کرد و خواست بغل کنه اما مانع شدم.
_ اَرس..
_ جان اَرس؟
من بی لیاقت اَرس رو به خاطر رضا کنار زده بودم..کاش میفهمیدیم اونی که دوستمون داره برامون میمونه نه اونی که دوستش داریم!
_ خودم..بیام..
سگرمه هاش رو در هم کرد و غرید:
_ تو مگه درد نداری میخوای پایینم بپری؟
با خجالت سر پایین انداختم و لب زدم:
_ من الان یه زن متاهلم..
_ چند دفعه بغلت کردم یهو الان یادت افتاد؟ بیشتر از این دیگه گوه نزن به عصاب من.
با عصبانیت از پهلوهام گرفت که از درد جیغ خفهای کشیدم.
_ حقت باید درد بکشی تا بلکه این زبونت غلاف شه.
با کمک اَرس از ماشین پیاده شدیم و داخل درمونگاه رفتیم.
_ بشین برم نوبت بگیرم.
نشستم و اَرس رفت یه سمت پذیرش، از پشت خیره قامتش موندم.
شاید وضع الانم آه اَرس هم بود، کم بلایی نبود سرش اورده بودم..
درد شکمم نسبت به دقایق اول که داشت جونم رو میگرفت آروم شده بود اما تموم نه..
_ بریم داخل..
من با اَرس میرفتم داخل چی میگفتم پیشش به دکتر؟ میگفتم شوهرم مثل حیوون باهام رابطه برقرار کرد؟
انگار نگاهم متوجه شد که سر پایین انداخت و لب زد:
_ برو تو بیرون میمونم.
هر لحظه با رفتاراش من بیشتر از قبل شرمنده میکرد و عذاب وجدان کاری که باهاش کرده بودم جونم رو می گرفت.
توی آمریکا هیچ زنی از زیر رابطه باهاش در نرفته بود، داریوش رئیس مافیای خشنی که هر زنی جلوش سبز میشد، مستقیم میکشوند توی تختش اما... توی یه حادثه وحشتناک و مرموز فلج شد و برای نجات جون خودش فرار کرد ایران. و حالا برای به دست آوردن ارثی که مال خودشه، مجبوره تن به ازدواج با یه دختر 17 سالهی مظلوم بده. زمرد، دختر ریزه میزهای که بدجوری حسهای خاموش شدهی داریوش رو بیدار میکنه و مجبور میشه برای خاموش کردن آتیش تند داریوش هر شب تختش رو گرم کنه...🤤🔞
https://t.me/+vD0MfSKQNZ4wMWQ0
👍 32❤ 3
1 96250
- تنگی، قبلا س*کس داشتی!؟
با عجله سر تکان دادم.
من باید آن چک لعنتی را میگرفتم و میراث یکتا نباید میفهمید من ب*اکره هستم!
- شل کن پس... اگه دردت گرفت جیغ نمیکشی، خوشم نمیاد... فقط ن*اله کن کوچولوم.
سر تکان دادم اما با اولین ضربه سرم گیج رفت و جیغم در اتاق پیچید، گرمی خون را حس کردم اما با خشم دوباره خودش را درونم...💦🥲❌
https://t.me/+uwOM9bN3wfxlNGQ0
دختری که به خاطر پول بکارتش و تقدیم یه پسر دخترباز میکنه و..😔🔞🔥
1 04330
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.