غَـــزالچـــوخَمــــ🔞ــارِم
🔞🚫همه چی از اون جایی شروع شد که بهت اعتماد بیش از اندازه پیدا کردم و اجازه دادم من رو از دنیای دخترونیگم جدا کنی..🥲 غافل از این که تو نامرد بودی و گند زدی به سرنوشت من... #پارت_اول https://t.me/c/1993791572/5
Mostrar más6 032
Suscriptores
+8424 horas
+207 días
+3 11030 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
_ #اوووف بسه پسر دایی آخ آه بسه!
_ناناز خانوم یکم طاقت بیار یکم دیگش مونده
اووف خیلی تنگی دختر تقصیر من چیه؟
_آخ دردم میاد امیر الان خون میاد مامانم دوام میکنه
اگه میدونستم زن و شوهر بازی انقد درد داره باهات بازی نمیکردم
باشه خوشگلم عسلم تو فقط شل بگیریکم دیگش مونده
خواست بلند شه ولی با دیدن بین پاش...
❌❌❌🔞🔞
https://t.me/+gCHmbxYeAYQ4YmRk
64720
آیلین یه دختر هات و هورنیه که مردای پولدار رو با بدن سکسیش اغوا میکنه و اونارو تشنه تا لب چشمه میبره و برمیگردونه اما یه شب که با رفیقش شبنم تصمیم میگیرن رفیق باباشو اغوا کنن رفیق باباش ترتیب جفتشونو میده و ارضاشون میکنه آیلین هم از اون شب به پارسا رفیق پدرش دل میبنده تا....🔞💦
https://t.me/+HHb7G71p59NkZDY0
93400
دامنم رو دادم بالا و گفتم: عمو نیگا کن چقد خیس شده، همه اش وقتی تو رو میبینم این طور میشه...
عرق روی پیشونیش رو با پشت دست پاک کرد که دستش رو گرفتم و روی بهشتم گذاشتم: میشه چک کنی ببینی چرا هر وقت تو رو می بینم این طوری میشه؟
- می تونم خوبش کنم عمو جون اما ممکنه یکم درد داشته باشه.
لب هام رو غنچه کردم و گفتم: اگه زود خوب میشه می تونم تحمل کنم.
یهو زیپ شلوارش رو باز کرد و....
https://t.me/+HHb7G71p59NkZDY0
59600
Photo unavailable
میخوای بدون خرید اشتراک پرمیوم استوری بزاری تو تلگرام ؟ 🟢
کاری نداره این کانال بهت یاد داده
ظرفیت محدود 100 نفر ⭕
https://t.me/+Dd5RMCCXYdo2OTdk
1 37820
Mostrar todo...
1 62320
سوگل دختری ۲۲ ساله که عاشق داداش ۱۸ ساله خودش شده مهردادی که داداش واقعیش نیس نه از یه پدر نه از مادر و خود مهرداد از این موضوع خبرنداره و فقط سوگل و مامان باباش خبردارن،سوگل انواع و اقسام روش ها رو برای نزدیکی به مهرداد انتخاب میکنه حتی شبانه وقتی خوابه لباساشو درمیاره و ل*ختش میکنه و براش..🔞👅👇
https://t.me/+_l0vToiTRSk5NTFk
77120
#شیخ_عرب🧸🍼🍫
#پارت_35
_خب حالا انگشت فاکت رو دورانی روی بهشتت بچرخون.
خیره تو چشمای شیخ که داشت با جدیت نگاهم میکرد، انگشتم رو چرخوندم که خیس بودن لای پام حتی از شرت هم مشخص بود.
_شرتت رو کنار بزن!
مطیع لبه شرتم رو کنار زدم.نبض زدن لای پام داشت دیوونم میکرد. انگشت فاکمو روی خیسی بهشتم کشیدم که با صدای دو رگه ای گفت:
_انقدر خیسه که صداش تا اینجا میاد، زود انگشت خیست رو بکن تو دهنت!
چندشم میشد ولی این شیخ هیکلی و عوضی مگه میشد بهش نه گفت؟انگشتم رو دور خیسی چرخوندم که حالم بیشتر دگرگون شد و دهنم رو باز کردم و همینجور که خیره شیخ بودم، انگشت خیسم که از آثار خودم بود رو تو دهنم کردم و با شیطنت ریزی عقب و جلوش کردم...🔞
https://t.me/+QqFcOMPtQQQxMGVk
51700
#شیخ_عرب🧸🍼🍫
#پارت_1
از اینکه شیخ داشت تو دستشویی خونه اش دستمالیم میکرد یه حالی داشتم که هیچوقت تجربه نکردم و لای پام خیس آب شد
از ل*بم دل کند و سرشو خم کرد و به گردنم رسید و یک دفعه ای جوری از گردنم گاز گرفت که ن*اله بلندی کردم و پشت بندش از همون جا مک عمیقی زد و بهشت آبدارمو تو مشتش گرفت
_چه زود کبود شد! خوشم اومد اینجوری همه میفهمن نگاه هرزه شون روی تن و بدنت چرخ نخوره.
با زانوش فشاری بیشتری به واژ.نم اورد که چشم بستم و به شونه اش چنگ زدم که با تفریح نگاهم کرد.
_شیخ کجا موند...
در باز شد و با اومدن یهویی زن شیخ و با دیدن وضعیتمون حرف تو دهنش ماسید و...
https://t.me/+QqFcOMPtQQQxMGVk
49810