cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

الهه‌ی شَهـوَتـــ🔞

من الهه‌ی شهوتم! میتونم کاری کنم وسط ناله هات التماسم کنی که ارضات کنم🔞 رمان به شدت اروتیک و صحنه دار مناسب بزرگسالان🔞❌

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
17 194
Suscriptores
-30724 horas
-1 2497 días
+1 30530 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

روی ک.ص مشتری ژل ریختم و حسابی مالیدمش که صدای آه و نالش در اومد چو.چول خیسش رو بین انگشتام گرفتم و فشارش دادم که جیغ بلندی کشید حشری نگاهش کردم و گفتم: - نظرت چیه قبل داغ شدن دستگاه یه حالی به تپلی بین پات بدم؟😈💦 - آهههه....جرم بده اپراتور حشری هورنی دستگاه لیزر رو برداشتم و تهشو یه ضرب وارد سوراخ تنگ ک.صش کردم که جیغ بلندی کشید...... https://t.me/+NScMNb8nrmpjNGZh https://t.me/+NScMNb8nrmpjNGZh اپراتور لیزر حشری ک.ص تنگ مشتری رو با دستگاه لیزر جر میده.....🔞
Mostrar todo...
-اومممم لای ک.صمم لیزر کن ساناز جون بدجوری خیس کردمم چوچولمو میمالید و دستگاه رو روی بیکینیم میچرخوند اه و ناله هام کل سالن رو گرفته بود که زبون ساناز روی ک.صم نشست با حشر زیاد به موهاش چنگ زدم و ک.صمو به دهنش چسبودم -اوممم بخور اهههه ساناز جنده اب ک.صمو بیاررر با لذت سینه هامو تو مشتم گرفته بودم.و ک.صم دهن ساناز بود که صدای پسری از بالای سرم اومد -میخوای ک.یر منم بره تو ک.صت؟! با دیدن ک.یر کلفتش..🙈🔞💦 https://t.me/+NScMNb8nrmpjNGZh https://t.me/+NScMNb8nrmpjNGZh تریسام با اپراتور لیزر و دوست پسرش🙊🔞
Mostrar todo...
1
کانال vip رمان الهه‌ی شهوت افتتاح شد🔞💦 🟢تو کانال vip به پارت 185 رسیدیم💃 🟢کانال vip هفتگی دو برابر اینجا پارت داریم💚 🟢هیچگونه تبلیغات آزاردهنده داخل کانال vip نداریم🌸 🟢پارت ها هیچ سانسوری ندارن✔️ هزینه عضویت داخل کانال vip فقط #35_هزار_تومن هستش❤️ برای عضویت در vip به آیدی زیر پیام بدید تا براتون شماره حساب بفرسته❤️👇 @advipyg
Mostrar todo...
sticker.webp0.18 KB
sticker.webp0.03 KB
+ برو توی اون اتاق لباساتو دربیار کامل لخت شو تا بیام + لباسامو دربیارم؟؟؟ لخت شم؟؟؟ بدن منو تا حالا کسی ندیده چجوری لخت شم؟؟؟ + من برده هامو قبل رابطه معاینه میکنم من هنوز شالمم از سرم برنداشته بودم چه برسه لخت شم دستام منجمد شد کنار شالمو از سرم برداشتم مانتو و تاپ و شلوارمو هم دراوردم حالا فقط شورت و سوتین برام باقی مونده بود با کلنجار درونی زیاد سوتین و شورتمم دراوردم حالا کاملا لخت بودم دقیقا همون چیزی که گفته بود دستامو جلوی سینه و ک.صم گذاشتم اصلا باورم نمیشد جلوی مردی که برای اولین بار دیدمش کاملا لختم + قبلا سکس داشتی؟ + نه به سمتم اومد انگشتاشو روی بدنم کشید سر انگشت شصتشو دور نوک سینم چرخوند پوستم دون دون شد با لمس بدنم انگار آتیشی لای پام روشن شد آرزو کردم دستشو به پایین نبره. کف دستشو روی شکمم گذاشت و از نافم به سمت لای پام برد چشامو بستم و دندونامو بهم فشار دادم. با ضربه به بغل رونم بهم فهموند که پامو باز کنم منم مثل یه ربات گوش به فرمان شدم. انگشتشو لای ک.صم کشید و به بالا آورد با باز کردن انگشتاش جلوی چشمام پرده ای از آب ک.صم بین انگشتاش ایجاد شد + اسلیوی که توی جلسه اول اینجوری خیس میشه رو میدونی بهش چی میگن؟ + نمیدونم + هرزه دستکش پزشکی به دست و نگاه اخم آلودی به من کرد + روی میز خم شو با.س.ن.تو با دستات باز کن یه دستگاه از کنار صورتم برداشت و دسته شو چرخوند و هی باز و باز تر شد و دوباره جمعش کرد سر دستگاه رو به سوراخ با.س.ن.م فشار داد و... ادامه پارت👇 https://t.me/+ZQjo70qsRlk1ZmZk https://t.me/+ZQjo70qsRlk1ZmZk ❌ بر اساس یک داستان واقعی ❌ هـشـــدار❌ این رمان خاطرات نویسنده ست و یکبار فیلتر شده به خاطر صحنه های باز جنسی که داره پس اگه علاقمند به رمان های اروتیک و bdsm نیستید این رمان مناسب شما نیست❌
Mostrar todo...
دختر و پسر برده ی #لخت ، نوبتی ک.صم لیس میزدن که سرشون داد زدم و موهاشون کشیدم _ این چه طرز لیس زدن آشغالا زود باشید تند تر عمیق تر ، آخخخ .. ه*رزه های کثیف زود باشید _مامیتون ار.ضاااا کنید ببینم میخوام آب ک.صم بپاشه رو صورتتون و خیستونم کنم زبونشون تند تند لای لا..بیا هام کشیدن وعمیق مکش میزدن _ هرکدومتون بتونه ا*رضام کنه بهش یه جایزه میدم اون یکیم که نتونه سرش میبرم ، از ترس جونشون مثل سگای وحشی پاهام باز کردن و سر لیس زدن رقابت میکردن و باهم دیگه دعوا میکردن و هم میزدن ، با صدای بلند خندیدم و موهاشون کشیدم و سر هردوشون بین پاهام فشار دادم _ دعوا نکنین به هردوتون میرسه افرررین توله سگای مامانی ، زبونشون از بالا تا پایین ک.صم می‌کشیدن و لیس های عمیق میزدن .. _ اااه زود باشین سگای خوب تند تند ک.صم لیسش بزنین آفررررین جووون رو چ.وچولم بیشتر ... https://t.me/+7XO7ca4vqVlmYjc8 https://t.me/+7XO7ca4vqVlmYjc8 رابطه #ج.نسی و سواستفاده رپتایل لزبین از برده های انسانی 😈🔞 #محدودیت_سنی https://t.me/+7XO7ca4vqVlmYjc8 https://t.me/+7XO7ca4vqVlmYjc8 این رمان جدید لزبین تو کل تلگرام غوغا کرده زود باش بیا تا لینکش پاک نکردم 💦💦💦💦
Mostrar todo...
- تَش🔥

درحال تایپ رمان جدید تَش 18+ ( رپتایل) آیدی چنلام : @gogolaim رمانای تکمیل شده : @Argnashens -روند پارت گذاری : هر روز یه پارت .

جنگـلـ🌴ـبان هـات🔞 #پارت_22_واقعی🔞💯🔥 آلت گنده اش رو توی دست گرفتم و انگشت هام رو روش کشیدم. از بس گنده بود توی دستم جا نمی شد. زبونم رو در اوردم و خیره تو چشم هاش کشیدم روی آلتش... اهی کشید و دستش روی سرم نشست و تا ته فروش کرد توی حلقم که یه لحظه نفسم بند اومد. از بس گنده بود توی دهنم جا نمی شد و به خا بر خورد کلاهک گنده اش ته حلقم نزدیک بود عق بزنم. شروع کرد به عقب جلو کردن خودش توی دهنم. دست هام رو روی پاهاش گذاشتم که چنگی به موهام زد و توی دهنم محکم شروع کرد به تلمبه زدن. داشتم نفس کم می کردم و با هر بار بر خورد کلاهک گنده اش ته حلقم بیشتر عقم می گرفت. التش همین طور توی دهنم برد و بزرگ تر می شد که یهو با خالی شدن مایه داغی توی دهنم طاقت نیاوردم و عق ناجوری زدم و آبش رو بالا اوردم. - اه...چرا تو دهنم خالی کردی. اهمیتژ نداد و هولم داد روی تخت و پاهام کشید سمت خودش و بعدم با یه حرکت التش رو فرو کرد توم‌. - آه... یواش... شروع کرد یه تلمبه زدن تو بهشتم که اه های پر لذتم توی نفس های مردونه اش قاطی شد. - اه...آه...محکم تر... پشت دستم رو گذاشتم روی دهنم و محکم از زور شهوت گازش گرفتم. - اومم....جرش بده...همه اش مال خودته. ضرباتش خشن و طولانی شد که .....💯🔞💦❌❌🔞🔞❌❌🔞🔞❌❌🔞🔞 https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0 https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0 https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0 https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0 https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0 https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0 https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0 https://t.me/+PYW3y7Z1UVdmNWE0 گابریل اسمیت... جنگلبان 35 ساله و به شدت هات و سکسی... توی جنگل چشمش به دختری میفته که با گروهش اومده بودن تحقیق و با دیدن هیکل سکسی و شکلاتیش... توی یه حرکت اونو میدزده و واسه اینکه کنار خودش توی جنگل نگهش داره و مدام ازش سکس میخواد و...بی خبر از اینکه دنیز، دختر ایرانی ساکن استرالیا،عاشق این جنگلبان هات شده ولی....🔥💯❌🔞 #فول‌هات‌سکسی‌‌ک‌ص‌خیس‌کنجنبه‌نداری‌نیاا💦🔥 #محدودیت‌سنییی‌رعایت‌بشه‌باپارت‌اولش‌‌آبت‌میاد👅💦
Mostrar todo...
#گناهم‌باش #پارت1 یقه ی تاپم و از تنم فاصله دادم و نق زدم: _آیــی خیلی گرممه ماهــان! تو گلو خندید و کمی از مایع ی زرد رنگ داخل لیوانش ریخت و مزه کرد. _نگفتم نخور؟ تو که جنبه نداری چرا میشینی همراهیم می‌کنی بچه! انگار مستی عقلم و زایل کرده بود! حیا رو قورت دادم و بی هوا دستش و گرفتم و گذاشتم روی سینه ام. _مگه بچه سیــنه به این بزرگی داره؟ به تندی دست پس کشید. _نکن بچه! پاشو پاشو ببرمت زیر دوش آب سرد بلکه این مستی بپره از سرت، کم چرت و پرت بلغور کنی. عزیز جون بیاد تو رو توی این حال ببینه چوب تو ک.ونم می‌کنه. غش غش خندیدم و دستم و پس کشیدم. _نمیام نکن دایــی، بازم بریز برام. نوچی کرد و کلافه دستش و لای موهاش فرو برد. سرخوش خندیدم و کمی دیگه برای خودم از اون زهرماری ریختم و یکجا سرکشیدم. گلوم سوخت و صورتم درهم شد. تنم داغ بود کاش لباسم و میکندم. دستم و بردم زیر تاپم و بالا کشیدمش. _زُلفا!! تاپ و گوشه ای پرت کردم و خندیدم. _گــرمم بود. نگاهش  روی بالا تنه‌ام میخ شد و آب دهانش و پر صدا قورت داد. حرکاتم دست خودم نبود، با ماهان خیلی صمیمی بودم ولی نه دیگه در حدی که مقابلش با سوتین بشینم و دلبری کنم. کاش این زهرماری و نمی‌خورم. بهم گفته بود که نخور ولی من سرتق تر از این حرفا بودم صداش درست کنارم، زیر گوشم پیچید. _سایزت چنده زُلفا؟ هشتاد و پنج میزنی؟ چه بزرگن! چشمکِ ریزی زدم و گفتم: _پسندیدی؟ هشتاد میزنم. انگار کلا هرچی غذا میخورم گوشت میشه اینجا و  اون  پایینی. با سر به پایین تنم اشاره زدم. نگاهِ سرخش نشست روی شلوارکم نگاهِ اونم خمار شده بود و چشماش سرخ بود. تنم داغ بود و بین پام نبض میزد. چرا زیاده روی کرده بودم؟ تا خرخره خورده بودیم. نگاهم رفت پی خشتکِ ماهان، اوپس! یکی اینجا زده بود بالا. تنم و کمی جلو کشیدم و با خنده دستم و گذاشتم روی خشتکش. تکون شدیدی خورد و با ناله اسمم و صدا زد. هیچکدوم از کارام دست خودم نبود و انگار کنترلِ دستام از اراده‌ام خارج بود! کمی فشارش دادم و سرخوش خندیدم. _چه بزرگه ماهان! من که سایزم و گفتم بهت، تو نمیگی؟ هوشیار تر از من بود، کلافه دستم و پس زد _نکن زُلفا، داری تحریکم می‌کنی. شیطنت کردم و دوباره دستم و سر دادم رو خشتکش. _اگــه تحریــک بشـــی چی میــشــه؟ به یکباره بازوم و به چنگ گرفت و من و روی کاناپه خوابوند. روی تنم خیمه زد و غرید: _این میشه لبهاش و روی لبهام گذاشت و با ولع بوسیدتم. ادامه شو بیا تو چنل زیر بخون چطوری دایی ناتنیش مست به جونش میوفته 😱👇 https://t.me/+TNK4ya0V-8sxYjY0 https://t.me/+TNK4ya0V-8sxYjY0 https://t.me/+TNK4ya0V-8sxYjY0 زُلفا دختر شیطون و هاتی که عاشق دایی ناتنیش میشه و وقتی که هردو حسابی مستن باهم سکس میکنن. زلفا از اون شب چیزی یادش نمیاد تا اینکه شب عروسی داییش می‌فهمه حاملست!
Mostrar todo...
گنــاهــم بــاش

به قلم: راحله dm بزرگسال و اروتیک🔥 نویسنده‌ ی رمان های بیوه ی برادرم/ گیوا و...

#الهه_شهوت #پارت_99 چند تا از پسر ها داخل اتاق مشغول تیراندازی بودن. پیش مسئول سالن رفتم و اسلحه مورد نظرمو گرفتم. یک کلت گلاک که به شدت خوش دست بود. بعد از چک کردن خشاب پشت کمرم گذاشتمش و از قفسه یدونه عینک و گوشگیر برداشتم و بعد از زدن عینک به چشمام وارد سالن شدم که پسرا دست از شلیک برداشتن. - خیلی خوش اومدید مادام. بینشون یه پسر تازه وارد بود که تا حالا ندیده بودمش، حدس میزدم از نیروهای جدیدمون باشه. توجهی بهش نکردم پشت یکی از درگاها وایستادم. گوشگیر رو روی سرم گذاشتم و بعد از تنظیم کردنش، کلت رو در آوردم و حالت تیر اندازی رو گرفتم. به سمت سیبل پشت سر هم شلیک کردم. متوجه بودم که هر پنج تاشون خیره دارن بهم نگاه میکنن. قبل از اینکه اسلحه‌ام خالی بشه دست برداشتم و دکمه ی ریل رو زدم تا سیبل بیاد نزدیک تر. گوشگیر رو از گوشم پایین آوردم که صدای پچ پچ اون پسر تازه کار رو شنیدم. - هی، دست بردارید اون فقط یه زنه نگاه به سیسش نکنین عمرا بتونه همشو به هدف بزنه. حاضرم باهاتون شرط ببندم. بقیه پسرا بی اهمیت بهش داشتن به من نگاه میکردن. با رضایت لبخندی به سیبل زدم. با اینکه چند روزی از آخرین تمرینم میگذشت ولی شلیک ها همش به دایره‌ی وسط خورده بود. با طمانینه به سمتشون برگشتم و با تفریح نگاهی به پسره انداختم. - بنظرت من توانایی اینکه به هدف بزنم رو ندارم؟ با پررویی نگاهم کرد و گفت: - من همچین چیزی نگفتم اما اگر خودتون دارید میگید حرفی نیست خانم. - چقدر جالب!! پسرا این دوست تازه کارتون هنوز نمیدونه اینجا کجاست درسته؟
Mostrar todo...
🤯 49 19💘 8🔥 2