死/𝐁𝐄𝐆𝐈𝐍𝐍𝐈𝐍𝐆;

مثل یه دریا که اصلا با هیچ بادی هیچ تکونی نمیخوره..یه جوری تکون نمیخوره که آدم شک می‌کنه نکنه یخ زده؟

مثل..

یه طور عجیبی شدم..

‌ ‏-ازم ناراحتی؟ +نه دیگه هیچی برام مهم نیست، هرکاری دلت میخواد بکن. ‌

‌ ساکت شدنم اولین واکنش دفاعی من در برابر ناراحتیامه. ‌

‌ نوشته بود: آیا تاکنون این حس را داشته‌ای که داستانت مدت‌ها است به پایان رسیده‌است و بیش از آنچه باید زیسته‌ای و این روزها تنها صفحات خالی را به کتاب زندگی خود اضافه می‌کنی؟ ‌

‌ حس اسبی رو دارم که یه صحرای سبز بی‌پایان جلوشه، اما پاهاش شکسته. ‌

‌ ‏اگه تو یه رابطه طولانی مدت چند ساله هستین پارتنرتونو نه تنها دو دستی بچسبید بلکه پاهاتونم دورش حلقه کنید که این بیرون جنگه. ‌

‌ ‏من دقیق همه چی رو یادمه ولی دیگه ناراحت نیستم. ‌

‌ من واقعا بدفاز نیستم بچه‌ها، من فقط بیش از حدی که در توانم بوده دهنم سرویس شده، قبلنا اینجوری نبودم و برای همه‌چیز ذوق داشتم. ‌