🔞𝗣𝘂𝘀𝘀𝘆 𝗣𝗶𝗻𝗸🍼
شرت توری بپوشم جلوت لوندی کنم، بلدی کنترلتو از دست بدی بزنی جرررم بدی و کبودم کنی؟🤤🔞💦 برای رزرو تبلیغات: @Darya_ej
Mostrar más21 165
Suscriptores
+82024 horas
+1 0987 días
+5 29430 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
-کص خواهرت صورتی تر بود!🔥
با عشوه دستمو روی آلتش کشیدم.
-کص منو نمیپسندی؟
-کص تو سیاهه... مال خواهرتو میخوام.
چشم غره ای بهش رفتم.
-ولی الان من زنتم! باید فقط منو بکنی.🔞
به زور روی کیرش نشستم. برای جری کردنش دم گوشش پچ زدم:
-خواهرم از سایزت راضی نبود که ولت کرد!
امیدوارم تو این دوسال دارو استفاده کرده باشی.
https://t.me/+Gm0TSDAnNyowNDY0
اینو که گفتم جری شده روی تخت هولم داد....🔞💦
1 05410
Photo unavailable
یه تیکه ای از پارت VIP🙈💦 اوووف رسیدیم به جاهای سکسی🔞
امروز اونجا 4پارت داریم😱
بالاخرهههههه بعد از درخواست های زیاد و مکرر شماها
کانال 𝗩𝗜𝗣 رمان ممنوعه #مدرسه_69 افتتاح شد🔞 شما میتونید فقط با پرداخت 35,000 تومان عضو کانال vip بشید و پارت های ممنوعه و هات رو جلوتر بخونید!!!
روزانه بیش از 2پارت داریم و همین حالاهاش تو 𝗩𝗜𝗣 اتفاقات آبدار و هیجان انگیز افتاده💦
شماره کارت
💳 6037997528787493
به نام | امرالهی
بعد از پرداخت فیش واریزی رو به آیدی ادمین بفرستید و لینک کانال رو دریافت کنید👇🏻❤️
@School69_VIP
👍 3🤣 3
3 29220
#گناهمباش
#پارت1
یقه ی تاپم و از تنم فاصله دادم و نق زدم:
_آیــی خیلی گرممه ماهــان!
تو گلو خندید و کمی از مایع ی زرد رنگ داخل لیوانش ریخت و مزه کرد.
_نگفتم نخور؟ تو که جنبه نداری چرا میشینی همراهیم میکنی بچه!
انگار مستی عقلم و زایل کرده بود!
حیا رو قورت دادم و بی هوا دستش و گرفتم و گذاشتم روی سینه ام.
_مگه بچه سیــنه به این بزرگی داره؟
به تندی دست پس کشید.
_نکن بچه! پاشو پاشو ببرمت زیر دوش آب سرد بلکه این مستی بپره از سرت، کم چرت و پرت بلغور کنی.
عزیز جون بیاد تو رو توی این حال ببینه چوب تو ک.ونم میکنه.
غش غش خندیدم و دستم و پس کشیدم.
_نمیام نکن دایــی، بازم بریز برام.
نوچی کرد و کلافه دستش و لای موهاش فرو برد.
سرخوش خندیدم و کمی دیگه برای خودم از اون زهرماری ریختم و یکجا سرکشیدم.
گلوم سوخت و صورتم درهم شد.
تنم داغ بود کاش لباسم و میکندم.
دستم و بردم زیر تاپم و بالا کشیدمش.
_زُلفا!!
تاپ و گوشه ای پرت کردم و خندیدم.
_گــرمم بود.
نگاهش روی بالا تنهام میخ شد و آب دهانش و پر صدا قورت داد.
حرکاتم دست خودم نبود، با ماهان خیلی صمیمی بودم ولی نه دیگه در حدی که مقابلش با سوتین بشینم و دلبری کنم.
کاش این زهرماری و نمیخورم.
بهم گفته بود که نخور ولی من سرتق تر از این حرفا بودم
صداش درست کنارم، زیر گوشم پیچید.
_سایزت چنده زُلفا؟ هشتاد و پنج میزنی؟
چه بزرگن!
چشمکِ ریزی زدم و گفتم:
_پسندیدی؟ هشتاد میزنم.
انگار کلا هرچی غذا میخورم گوشت میشه اینجا و اون پایینی.
با سر به پایین تنم اشاره زدم.
نگاهِ سرخش نشست روی شلوارکم
نگاهِ اونم خمار شده بود و چشماش سرخ بود.
تنم داغ بود و بین پام نبض میزد.
چرا زیاده روی کرده بودم؟ تا خرخره خورده بودیم.
نگاهم رفت پی خشتکِ ماهان، اوپس! یکی اینجا زده بود بالا.
تنم و کمی جلو کشیدم و با خنده دستم و گذاشتم روی خشتکش.
تکون شدیدی خورد و با ناله اسمم و صدا زد.
هیچکدوم از کارام دست خودم نبود و انگار کنترلِ دستام از ارادهام خارج بود!
کمی فشارش دادم و سرخوش خندیدم.
_چه بزرگه ماهان! من که سایزم و گفتم بهت، تو نمیگی؟
هوشیار تر از من بود، کلافه دستم و پس زد
_نکن زُلفا، داری تحریکم میکنی.
شیطنت کردم و دوباره دستم و سر دادم رو خشتکش.
_اگــه تحریــک بشـــی چی میــشــه؟
به یکباره بازوم و به چنگ گرفت و من و روی کاناپه خوابوند.
روی تنم خیمه زد و غرید:
_این میشه
لبهاش و روی لبهام گذاشت و با ولع بوسیدتم.
ادامه شو بیا تو چنل زیر بخون چطوری دایی ناتنیش مست به جونش میوفته 😱👇
https://t.me/+2YNaWlbOC4cxMTZk
https://t.me/+2YNaWlbOC4cxMTZk
https://t.me/+2YNaWlbOC4cxMTZk
زُلفا دختر شیطون و هاتی که عاشق دایی ناتنیش میشه و وقتی که هردو حسابی مستن باهم سکس میکنن.
زلفا از اون شب چیزی یادش نمیاد تا اینکه شب عروسی داییش میفهمه حاملست!
گنــاهــم بــاش
به قلم: راحله dm بزرگسال و اروتیک🔥 نویسنده ی رمان های بیوه ی برادرم/ گیوا و...
🔥 1
2 10340
#پارت57
#خانزادهیدلربا
_دخترکوچولو #خیص کردی؟!
با خجالت سرشو پایین انداخت
_ببخشید خانزاده من کاره اشتباهی نکردم!
خندیدم : کی گفته تو کار اشتباهی کردی؟!
چیزی نگفتم دستمو رو بهشت کوچولوش کشیدم دستم پر از اب شد
_اووف دخترجون چقدر تو #خیصی!
اب دهنشو پرصدا قورت داد
_نترس ، میدونی الان باید چه کاری انجام بدیم؟!
_خانوم بزرگ گفت باید زنتون شم!
_خب میدونی چطور باید زنم شی؟!
سرشو تکون داد : نه اقا نمیدونم
خندید و دستمو رو بهشتت کشیدم
_ اینجایی که خیص شده رو میخورم و #میکنم و زنم میشی
متعجب نگاهم کرد که
جلوش زانو زدم و اروم تپلیشو بررسی کردم کوچولو بود و خیص... اب از دهن ادم راه مینداخت
نتونستم طاقت بیارم و اروم زبونمو رو تپلیش کشیدم اهی کشید و من بیشتر زبونمو رو تپلیش چرخوندم که یهو...🔞💦
https://t.me/+wy72eOsLRMs0NDM0
#کورشماگهدروغبگمشبزفافوکاملتوضیحداده❌
#دختربچهچهخیصشدهواسهخانزاده😳
1 84120
- میخوام ک.ص تو فلک کنم. مگه بهت نگفتم حق نداری حامله بشی رعیت؟
خودم رو بیشتر پشت دیوار قایم کردم.
ارباب از روز اولی که بهم پول داد تا بابا رو آزاد کنم گفته بود نباید به هیچ وجه حامله بشم.
- کدوم گوری قایم شد مهیاس؟
دستم رو جلو دهنم گرفتم تا هق هق گریه هام باعث نشه پیدا م کنه.
- بیا بیرون خودت.
سگم نکن که خودتم با توله سگت می کشم.
تمام تنم از جای کتک هاش سیاه و کبود بود.
چندین بار فلک شده بودم و حتی مجبورم کرده بود روی زغال داغ راه برم.
می دونستم تا چه حد وحشیه و برای همین می ترسیدم بلایی سر بچه ام بیاره.
- پیدات کردم موش کثیف...
ترسیده سریع به پاش افتادم.
- ارباب تو روخدا... بهم رحم کنید فلک درد داره. بچه ی خودتونم هست...
بی توجه پاشو رو تکون داد و بالگد پسم زد.
- اون تخم سگ تو الکی بمن نچسبون.
درب انباری رو باز کرد و فریاد زد:
- لختش کنید. پوزیشن زایمان بخوابونیدش دست و پاش رو ببندید تا اون توله رو همین امشب بندازم.
خدمتکار ها سریع دست به کار شدن و دستورش رو اجرا کردن.
به دستور ارباب همه خدمه و نگهبان های مرد از عمارت بیرون رفته بودن چون خوش نداشت مردی جز خودش بدن رعیت زر خریدش رو ببینه.
- وایسادید چیو نگاه می کنید؟
گمیشید.
یه نفر تونو اینجا ببینم چوب می کنم تو ک.ون تک تکتون.
می دونستن که اردلان خان به هر حرفی بزنه عمل میکنه برای همین همه فرار کردن و رفت.
ارباب ترکه ی انار به دست بین پام ایستاد، دامن رو بالا و اولین ضربه رو روی ک.صم زد..
- آخ... تو رو خدا...
ضربه بعدی رو با ضرب بیشتری زد.
- سووختمممم.... ارباب رحم کن...
ولی ارباب بی توجه انقدر با ترکه روی ک.صم زد که ترکه شکست و ک.صم پر خون شد.
دیگه حتی نای ناله و گریه هم نداشتم که شلوار و شورتش و رو پایین کشید.
- اینم برای مهم کاری که حتما اون توله سقط شده و مثل مادرش سگ جون نیست.
بدون هیچ نرمشی ک.یرش رو وارد ک.صم کرد و...
ادامه رمان👇👇
https://t.me/+P4MAxpyhPIgzZTM0
https://t.me/+P4MAxpyhPIgzZTM0
مهیاس دختر روستایی که به خاطر جور کردن دیه قتلی که پدرش انجام داده، مجبور میشه خودش رو به ارباب اردلان بفروشه!
مردی که حتی پشه ماده از دست هوسرانی هاش در امان نیست و فقط یه خط قرمز داره سکس با دختره باکره!
👍 4❤ 1
2 22150
#پارت_200
کلاهک ک.یرش روی سوراخ صورتی و تنگم تنظیم کرد و بعد آروم آروم بهش مالیدش
+ خیلی خیس شدی جنده کوچولو
_ برای تو خیس شدم شوهرم ..
+ یادت نره فقط اینجایی تا نیازای جنسیم رفع کنی و هرگز همسر واقعی من نمیشی فهمیدی! ؟
_ خب حالاا چرا عصبی میشی شوهر قشنگم ؟
با عصبانیت زیاد ک.یر کلفت و رگ دارش توی سوراخم محکم فشارش داد و تا ته توی تنگی ک.صم فشارش داد
_ اااای غلط کردم ، خشکیی نه
+ تو رو باید اینجوری حالی کرد و تلمبه هاش بیشتر کرد و از اونورم انگشت فاکش توی ک.ونم همزمان فشار داد .
_ غلططط کردم درد دارم آاااه پاره شدم
+ خفه شو هرزه کوچولو داهاتی حالا فهمیدی تو فقط اینجایی تا نیازای جنسیم رفع کنی و تلمبه هاش بیشتر و محکم تر کرد
_ فهمیدم فهمیدم بخدا فهمیدم آآی آه
+ پارت میکنم و مثل سگ جرت میدم
_ آاه ک.صم داره پاااره میشه
نیشخندی زد و نوک ممه هامم کشید و پیچوندنشون.
+ ک.یر کلفتم اون ک.ص صورتیت پاره میکنه الان ، یجوری میکنمت که حتی نتونی راه بری و جلوی پدر و مادرم بلبل زبونی کنی هرزه
_ آآآی حداقل آبت توووم خالی کن ازت حامله شم
+ خفه شو میریزم رو بدنت نمیریزنم توت
هنوز هم مونده آبم بیاد ، من مثل مردای دیگه نیستم
پاهام بیشتر باز کرد و ک.یر بزرگش درآورد. دوباره با فشار تو سوراخ ک.صم جا داد که جیغم بلند شد و اشکام پایین اومد و...
https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0
https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0
https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0
https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0
https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0
https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0
https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0
https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0
https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0
https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0
سیاوش دکتر خشن و بی رحمی که خدمتکارشو به زور لیتل خودش میکنه و هر شب وحشیآنه بهش تج.اوز میکنه تا معتاد سک.س بشه 😱❌❌
دلـبـ🔞ـر ددی
﷽ ممنوعه/ رده سنی بزرگسالان🔞 شروع رمان👇🏼 t.me/c/1871672847/3
👍 8❤ 1🥰 1💔 1
3 184130
خوندید این تیکه رو؟ این پارت یک ماه دیگه اینجا گذاشته میشه😂 اونجا 50پارت از اینجا جلوتریم و انقد پارت گذاری منظمه که همینجور داره فاصله بیشتر و هیجان انگیز تر میشه🔞💦
👍 4😡 3🤣 2😭 1
1 20900
خوندید این تیکه رو؟ این پارت یک ماه دیگه اینجا گذاشته میشه😂 اونجا 50پارت از اینجا جلوتریم و انقد پارت گذاری منظمه که همینجور داره فاصله بیشتر و هیجان انگیز تر میشه🔞💦
💔 3
71700
خوندید این تیکه رو؟ این پارت یک ماه دیگه اینجا گذاشته میشه😂 اونجا 50پارت از اینجا جلوتریم و انقد پارت گذاری منظمه که همینجور داره فاصله بیشتر و هیجان انگیز تر میشه🔞💦
🤣 7👍 1
76510