روژکــ♛ـــا
🖋 •|﷽|• 🖋 رمان های نویسنده : روژکـــــا پسر استــــانبول خطردلــــبری ثــــمر آخــــار فصل اول آخــــار فصل دوم 🌿 تبلیغات 🌿 @Admisamar پایان خوش 🌟 •کپی حتی با ذکرِ نام نویسنده حرام میباشد•
Mostrar más21 705
Suscriptores
+7924 horas
-3117 días
+43530 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
با خشم هولش دادم
_برو عقب دختره ی آکله عمو الان میاد میبینه
بی توجه اغواگرانه. خودشو بهم چسبوند و لیسی به گردنم زد که به خودم لرزیدم و زیر لب استغفار کردم
_حورا خانوم خواهش میکنم این کار صحیح نیست
بوسی رو ته ریشم نشوند که قلبم لرزید
_یا امشب به حرفم گوش میکنی یا آبروتو میبرم حاجی
https://t.me/+57c8hRAuizI5MzU8
حاج آهادِ اخوان مردی معتقد و با ایمان که گیر یه دختر بی حیا و اغواگر میوفته و...♨️
17200
من شاهو پسریم که وظیفمه انتقام بگیرم!
انتقام از دختر عمویی که هیچکسو نداره و از سر بی پناهی مجبوره همه ی آزار و اذیت هامو تحمل کنه...♨️
چی میشه اگه تصمیم بگیرم مجبورش کنم سفته هایی و امضا کنه تا بندازمش زندان اما درست وقتی پشیمون میشم که اون ...
https://t.me/+57c8hRAuizI5MzU8
29900
با خشم هولش دادم
_برو عقب دختره ی آکله عمو الان میاد میبینه
بی توجه اغواگرانه. خودشو بهم چسبوند و لیسی به گردنم زد که به خودم لرزیدم و زیر لب استغفار کردم
_حورا خانوم خواهش میکنم این کار صحیح نیست
بوسی رو ته ریشم نشوند که قلبم لرزید
_یا امشب به حرفم گوش میکنی یا آبروتو میبرم حاجی
https://t.me/+57c8hRAuizI5MzU8
حاج آهادِ اخوان مردی معتقد و با ایمان که گیر یه دختر بی حیا و اغواگر میوفته و...♨️
6100
_دکتر سقطش کن هرچقدرم شد دوبرابر میدم
با گریه از بازوی فاتح آویزون شدم
_توروخدا نکشش بچه ی من قلبش تشکیل شده..
با خشم هولم داد
_دختره ی احمق تو قرار بود فقط تختمو گرم کنی نه اینکه شکمت بیاد بالا .. این بچه همین امشب کارش تمومه
_نمیزارم..نمیزارم جون بچمو بگیری با بچم میریم...
با پشت دستی که خوردم یه لحظه گیج شدم از درد و صدای غرش فاتح بود که تو گوشم پیچید
_یکبار دیگه حرف از رفتن بزنی زندگیتو سیاه میکنم یاقوت..
https://t.me/+57c8hRAuizI5MzU8
#توصیهویژه❤️🔥
18410
کوروش بزرگمهر...
مرد جذاب و بشدت هاتِ متاهلی که به اصرار زنش، دختربچه ای رو صیغه میکنه تا براش بچه بیاره ولی با دیدن زیبایی دختره و بدن جذابش هوش از سرش میپره و...🤤🔥
https://t.me/+l2liwGKh0IllNDU0
با وجود متاهل بودنش، عاشق دختربچه ای میشه که بچه اش رو حامله هستش و...🔞💯❌
38000
#پارت_۳۴۵
#پارت_واقعی
•••••••••••••••••••••••••••••••••••
نمی دانم چطور خود را به آپارتمان هیمن که این روزها پناهگاهی شده برای پنهان کردن دردهایم ..!برای شب بیداریهایم ..برای صبح های که با صورتی زرد و بی روح با لبانی سفید بیدار میشوم و من تنها یک شاهد دارم ..تیارا..
کسی که این روزها با من مثل شمع آب شده ..او هم سکوت کرده بود ..فقط چشمانش از درد بی صدای من میبارید..!
یا مویه های برای مادر جوان مرگم به زبان مادریشان میخواند ..!
رساندم..!
احساس میکردم قلبم دیگر نای تپیدن ندارد ..!
من اگر بدترین گناه را کرده بودم که به یاد ندارم کدامین گناه این تاوانم نبود ..!
من از بی وفایی روزگار ،از تنهایی روزهایش از تاریکی شبهایش از غرش رعدش ،از سرزنش خلقش ،به او و آغوشش پناه میبردم ..!
اما حال از رنجی ، از دردی،از غمی از آتشی که به جانم خود او زده به کِه پناه ببرم ..! ؟
در را بسته ام سر بر زانو گذاشته ام و هنوزم دلم میخواهد فقط کابوس باشد این جهنم ..!
که چشمانم دیده هایش و گوشهایم شنیده هایش را انکار کند یا که این دل بی نوا دمی بیاساید..!
التماس قلبم به جای رسیده که منطقم هم دل سوزانده که شاید سوده آن پست را گذاشته تا مرا بسوزند ..!
اما مگر میشود !؟
با دستانی که لرزشش انقدری هست که نتوانم به سادگی زیپ کیف را باز کنم بلاخره گوشی را بر میدارم و تنها شماره ی فرخ را میگیرم ..!
-جانم عزیزم..چرا نمیزاری بیام ببینمت ،ببرمت پیش خودم ؟!
-راسته فرخ..! ؟
سکوت میکند ..!
-پس راست!؟..واسش جشنم گرفته؟!..صدایم انقدر لرزش دارد که نمی توانم کلمات را محکم ادا کنم..!
-بره بجهنم اون بیشرف..نکن با خودت و ما اینجوری..نکن این صدات داره آتیشم میزنه به ولای علی میرم میسوزنم خودش و اون دختر خاله ی بی شرفش و..!
-چیدا..
-مبارکش باشه ..مبارک..
از غم صدایم خود نیز سوخته بودم فرخ بماند.،!
https://t.me/+jlmjqAlwURc2OGZk
****
****
🦋توصیه ی ویژه🦋
سردار ماندگار ! صاحب هلدینگ ماندگار ها کسی که از بچگی دلباخته ی چیدا دختر عموی طناز و زیبارو شه !درست زمانی که دست تقدیر اینهارو بهم رسونده با هم نامزد کردن وچیدا عاشقش شده ..سردار در کمال ناباوری با دختر خاله اش النا وارد رابطه میشه و چیدا را رها میکنه !چیدا بعد از فهمیدن خیانتش اون رو ترک می کنه!اما بعد از سه سال مجبور میشه برگرده !برای گرفتن حق و حقوقش!
https://t.me/+jlmjqAlwURc2OGZk
🦋چیدا🦋
زمان و تاریخ:نه دقیقه مانده به ۱۸/۶/۱۴۰۲ تقدیم با مهر…! #نویسنده:اسکندری رمان های دیگمون: #گم شده ام در تو #بوسه ای بر چشمانت
96120
پسره ی احمق رفته با یه زن حامله مچ شده.!
-امکان نداره مامان،همچین چیزی به هیچ عنوان امکان پذیر نیست،حاتم نمیتونه با من این کارو بکنه...
https://t.me/+gBCJBhfXxKM4YTJk
مادرم،سیب زمینی پوست میکند و با تمام حرصی که داشت لب زد:
-اتفاقیه که افتاده آلا جان...دختره ی ساده لوح من،
یه مدت باهات موند،کیف و عیشش که باهات تموم شد،
چیشد؟؟؟ دیگه بینگو.....تموم شدی براش..
آخ،انگشتم....
با چشم های لرزان و اشکی نگاهم رو به مامان دوختم که انگشت بریده شده اش رو تو دست گرفته بود:
-ببین چیشد؟؟تمام دق و غصه های زندگیت واسه ی من زلیل شدست،چرا نمیری جلوش بهش بگی من از یه زن حامله که نطفه ی صد پشت غرببه رو حاملس،بدتر بودم آقا حاتم..؟؟
چشم ازش گرفتم و جواب دادم:
-مگه میشه با یه آدم بی چاک و دهن دو کلوم حرف حساب زد؟؟
شما حاتم رو هنوز خوب نشناختی،به سرش بزنه شیخ و مولا نمیکنه مادر من...تازشم،خب.خب منو نخواسته،خواستن که زوری نیست،
شاید حال دلش با یه زن بیوه بهتره!نه؟؟
مادرم سری به نشانه ی تاسف برام تکون داد:
-اگه احمق شکل و شمایل داشت،اون به حتم تو بودی!
غصه دار شده بودم،تاب و قرار نداشتم،با خبری که به گوشم رسیده بود جون از تنم گرفته و نای راه رفتن نداشتم..
حرف های مامان بدجور تک دخترش رو تحریک کرده بود..
گوشی موبایل رو به دست گرفتم و روی شماره ی حاتم که مدتی بود خاک میخورد کلیک کردم...
تماس درحال برقراری بود و هرلحظه تپش قلب منم تند تر میشد..
-بله بفرمایید...
خودش بود،صدای جانسوزش،تا عمق قلبم رو آتیش زد،صدای که ندا میداد شخص پشت تلفن رو زره ای نمیشناسه...
غریبه ی آشنا رو به جا نمیاورد..
لبم رو خیس کردم و با کشیدن یه نفس عمیق بزاق خشک شده ی دهنم رو پایین فرستادم بی مقدمه جواب دادم:
-همین الان میخوام بیام خونت!!!
🔥🔥🔥🔥
چی میشه یعنی؟؟کار به جاهای باریک نکشه ❌
https://t.me/+gBCJBhfXxKM4YTJk
https://t.me/+gBCJBhfXxKM4YTJk
https://t.me/+gBCJBhfXxKM4YTJk
29220
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.