cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

• نبض عمارت🏳️‍🌈

• عضو انجمن قلم‌سازان •روشا هستم به کانال من خوش اومدید💜 -راه ارتباط شما با من📮 https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-909425-pkIdBay -عکس شخصیت‌ها📺 https://t.me/+SLG9tBV87ddiNWE0 -📚 حس‌کبود، نبض‌عشق، تپش، شریان و شاهکار فایلشون در دسترس هست.

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
2 783
Suscriptores
+2324 horas
-297 días
-13030 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

#ک*ص صورتیمو به دندون کشید و #حش*ری وار شروع به مالیدن کلیتوریسم کرد.. نفس نفس میزدم و نمیتونستم تحمل کنم . ناله میکردم و #حش*ری تر از همیشه التماس میکردم : _تمومش کن #ددی تمومش کنننننن.👸🏻🍑🧔🏻🔞 https://t.me/+_96T_ZH_82E4ZTRk داشتم ارضا میشدم که با افتاد یه اتفاق ترس همه ی وجودمو برداشت ...
Mostrar todo...
Photo unavailable
آرین نامدار ، مرد ۴۰ ساله جذاب و سکسی صاحب بزرگترین کمپانی خودروهای لوکس و گرون قیمت! کسی که ارزوی هر دختریه اون بشه شوگر ددیش و یه شب رو تا صبح زیرش سر کنه روزی که توی بزرگترین نمایشگاه سال خودروهای ایران قدم میزنه چشمش به هیکل ظریف و کردنیِ یه دختر کوچولوی ۱۸.۱۹ ساله میوفته. از اون روز به بعد اون هیکل و قیافه‌ی تحریک امیز دائم جلوی چشمای آرینه تا روزی که نگین به خاطر از کار افتادن سیستم ماشینی که از اون نمایشگاه خریده دوباره به نمایشگاه برمیگرده...🔥 https://t.me/+_96T_ZH_82E4ZTRk #ژانر: بی‌دی‌اس‌امی⛓♨️ ددی‌لیتل‌گرل🍼 🎀 هات💦🫦
Mostrar todo...
#ک*ص صورتیمو به دندون کشید و #حش*ری وار شروع به مالیدن کلیتوریسم کرد.. نفس نفس میزدم و نمیتونستم تحمل کنم . ناله میکردم و #حش*ری تر از همیشه التماس میکردم : _تمومش کن #ددی تمومش کنننننن.👸🏻🍑🧔🏻🔞 https://t.me/+_96T_ZH_82E4ZTRk داشتم ارضا میشدم که با افتاد یه اتفاق ترس همه ی وجودمو برداشت ...
Mostrar todo...
پارت جدید🌻 بچه‌ها از شنبه داخل همین کانال در کنار نبض عمارت رمان جدیدم به اسم پـرواز هم شروع میشه💜
Mostrar todo...
👍 7
#p333 چقدر دنیای بچه‌ها قشنگ بود؛ چه راحت میتونستی به یه بابای قدرتمند تبدیل شی. -خب بابایی حالا نوبت منه. تبلت رو به سمتش گرفتم و گونشو محکم بوسیدم. -ببا قربونت برم من. -مرسی! با دقت مشغول باری شد و گاهی زیرلب با خودش حرف میزد. -ساوان چایی میخوری؟ -نه. -قهوه چی؟ -نه. چند دقیقه مشغول بود و بعد با دوتا لیوان چایی کنارم نشست. -من که میدونم دلت چایی میخواست. -گفتم که نمیخوام! -الان مثلا قهر کردی؟ -نه. مگه بچم که قهر کنم؟ -پس چرا اینجوری رفتار میکنی؟ -واسه اینکه هنوز بلد نیستی چجوری رفتار کنی. من دارم باهات حرف میزنم مثل گاو سرتو میکنی تو گوشی! -ساواان! -ساوان نداریم، سدنا یادت نره من کیم و چجوری میتونم تربیتت کنم! -الان داری تهدید میکنی؟ -اره! مشکلی داری؟ -نه. -در مورد تربیت ساتین باهات شوخی ندارم، تا یجایی میگم مادری حق بهت میدم از یه جایی به بعد خیلی مراقب رفتارت باش. انگار خودش میدونست که زیاده روی کرده برای همین برخلاف بحث قبلی زیاد موضوع رو زیار کش ندا و در واقع کوتاه اومد. -حالا چایی میخوری؟ -شاید یکم بخورم. دستشو به بازوم گرفت و محکم کنار لبمو بوسید. -من که گفتم تند رفتم ببخشید؛ آشتی دیگه! -خیلی خب لوس نشو.
Mostrar todo...
20🦄 2
Repost from حسِ کبود
سیلی به نوک سینم زد -سینه های تپل برادرزادم خوردن داره! نوک یکی از سینه هامو تو دهنش فرو کرد -آهههه عمو نکن یکی میبینتمون با مکی که زد آهی کشیدم -آهههه عمووو خیس میشه ک.صمم دستش لای پاهام دوید و با لمس ک.صم.. https://t.me/+F-v5SE4e3gY5MTdk با عموش رابطه داره😱🔞
Mostrar todo...
#part36 🔥  #تریسام ❌🔞 انگشتامو روی #بهشت خیسم کشیدم، ویبراتور رو روی سوراخم تنظیم کردم ، صدای اه و نالم کل اتاقو پر کرده بود با تصور یه تریسام‌خشن🔥 انگشتمو توی سوراخ پر آبم فرو کردم -اهههه دلم یه کلفت میخاد اوووف بره تو سوراخم جرممم. بدهه اههه در اتاق باز شد و شیخ عربی به سمتم اومد -چیه جنده #لاپات خیس شده؟الان ارومش میکنم #ویبراتور رو از دستم گرفت و گوشه ای انداخت سرشو لای پام فرو برد و کل ترشحات تپلمو. لیس زد … https://t.me/+XLoEG-1_ShNjMDBh صحنه دار ترین رمان تلگرام💧👆👅
Mostrar todo...
👍 1
دختره رو به بهونه ی مریضی میکشونه خونش و...😈🔞 موهامو کشید و در حالی که تند تند توم تلمبه میزد گفتم: - تو...گفته بودی دستت شکسته سیلی به باسنم زد. - شکسته بود...کون تو رو دید جوش خورد. این ک...ص ابدارت منو خوب کرد. دستامو پشتم به هم چسوند و خودشو داخلم تا اخر هل داد که بلند داد زدم‌. جلوی دهنمو گرفت تا توی پشتم بذاره و... https://t.me/+yrXpFzG7iwFmODA0 #صحنه‌دار‌آتیشی 😈
Mostrar todo...
00:10
Video unavailable
#دانش_اموزی_که_برای_گرفتن_نمره_بد_توسط_دوستش_تنبیه_میشه 🥺🙈🔞 #خطکش رو محکم روی #دستش فرود آوردم. #بغض کرده بود و مدام خودشو تکون میداد. #اخم پررنگی کردم و کشیدمش جلوتر. - صدای #گریه بشنوم من می دونم و تو، سه #شبانه روز باهات کار نکردم که حالا #هشت بگیری پسره ی #خنگ. شلوارشو پایین کشیدم و #اسپنک محکمی به #باسنش زدم... - رو به #دیوار وایسا، سریع. #همکلاسیش_رو_تو_مدرسه_تنبیه_میکنه 🧸📏⛔️ #مدرسه_ای 💥♨️ #ممنوعه💥♨️ #همکلاسی_غیرتی 💥♨️ https://t.me/+VZnZ4Q-J3w81YTI0 https://t.me/+VZnZ4Q-J3w81YTI0
Mostrar todo...
2.87 KB
با فرو رفتن آلتِ کیا تو بهشتم‌ آه عمیقی کشیدم و زیرش به خودم لرزیدم که شوهره‌ سمانه از جلو سینه هامو تو دستش چلوند و نیشخندی به صورت سرخم‌ زد _امشب اونقدر میک*نمتون‌ که بفهمین‌ مرده‌ واقعی کیه بکش بیرون خودتو کیا با نفس نفس زود خودشو بیرون کشید که با آرامش پشتم اومد و خودشو باهام تنظیم کرد با فرو رفتن حجم کلف*تش‌ داخلم با درد آخی گفتم که با حرص اسپنک محکمی روم زد _خم شو توهم ببینمت.. کیا هم مثل من کنارم خم شد و حالت گرفت که با تحقیر دستی رو باسنش کشید _ببینم امشب سوراخ کدومتون‌ راضیم میکنه از این حجم تحقیر با فشار اومدم که بدون توجه بهم سراغ کیا رفت .. https://t.me/+Ny6RWjipI7dlMTZk https://t.me/+Ny6RWjipI7dlMTZk کیا و تینا زن و شوهری که برده ی مردی میشن و هر شب مجبورن ....
Mostrar todo...
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.