cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

راحُ الأرواح

بادهٔ لعلِ لبش کزلبِ من دور مباد راحِ روحِ که وپیمان ده وپیمانهٔ کیست حافظ روزنه ای به خمریّه سُرایی درادب پارسی وعربی

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
478
Suscriptores
+124 horas
+97 días
+3730 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

🎙 مستان همه افتاده و ساقی نمانده گ ساخته آریا عظیمی‌نژاد با صدای مرحوم محمدعلی کریمخانی
Mostrar todo...
Karevane Del.mp33.61 MB
بیت مستان همه افتاده و ساقی نمانده یک گل برای باغبان باقی نمانده 💐💐@rahearwah
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
2
Photo unavailableShow in Telegram
کفّ مخمور شیخ احمد بن زین الدّین أحسائی أینَ الرَّسولُ وَ ثَغرٌ کانَ یَرشِفُهُ یَدُقُّهُ بِقضیبٍ کَفُّ مَخمُورٍ «ترجمه» کجا بود رسول خدا تا ببیند لب ودندانی را که همیشه آن را می بوسید، فرزند معاویه شراب خوار ،چوب بر آن لب ودندان می زد. «ترجمه ای دیگر» کجا بود اشرف ارض وسما تا ببیند که لب ودندانی که آن جناب مانند شیر وشکر می مکید، یزید ملعون شراب خوار، اورا محلّ اشارهٔ چوب خود گردانید. «توضیح لغت» مَخْمور : اسم المفعول من خَمَرَ. مَخْمُور : مَنْ أَسْكَرَتْهُ الْخَمْرُ، السَّكْرَانُ. مخمور:کسی که او را خمار است. {آنندراج} کسی که وی را خمار باشد. مست و مدهوش و می زده. {ناظم الاطباء} کسی که به خمار مستی دچار شده باشد. با توجّه به نظرات لغت نویسان کلمهٔ مخمور را دومعنی است یکی به معنی مست و دیگری به معنی کسی که مبتلا به خمار شده ،یعنی کسی که مستی از سر وی پریده و دچار کرختی وفتور شده ونفسِ وی شراب آرزو می کند که خمار وی را بشکند.چنانچه حافظ گوید: مخمورِ جام عشقم، ساقی بده شرابی پرکن قدح که بی می، مجلس ندارد آبی والبتّه در بیت عربی فوق معنی اوّل سازگارتر است. 💐💐@rahearwah
Mostrar todo...
3
Repost from Calligraphy Archive
Photo unavailableShow in Telegram
عمری است که در پای خم افتاده خرابیم ( قدسی مشهدی ) ( بدون رقم ) #نستعلیق_بدون_رقم @Calligraphy_Archive
Mostrar todo...
از خمريّات منسوب به يزيد بن معاويه «علیه ماعلیه» قالَ یزیدُ بنُ معویةِ بنِ أبي سفینِ بن حرب: وَشَمسَةُ كَرمٍ بُرجُها قَعرُ دَنِّها وَمَطلَعُها الساقي وَمَغرِبُها فَمي نُشيرُ إِلَيها بِالأَكُفِّ كَأَنَّما نُشيرُ إِلى البَيتِ العَتيقِ المُحَرَّمِ إِذا بُزِلَت مِن دَنِّها في إِناءِها حَكَت نَثَراً مِنَ الحَطيمِ وَزَمزَمِ فَإِن حُرِّمَت يَوماً عَلى دينِ أَحمَدٍ فَخُذها عَلى دينِ المَسيحِ بنِ مَريَمِ¹ «شرح بعض لغات» کَرم: درخت انگور.تاک. رز. واحد آن کرمة است. دَنّ: جمع: دِنانٌ: الجَرَّةُ الضَّخْمَةُ لِلْخَمْرِ والزَّيْتِ وَنَحْوِهِما. خُم بزرگ قاراندود و یا درازتر از سبو یا کوچکتر از آن، و بر زمین ایستادن نتواند مگر جایی برای آن بکنند. ج، دنان. بَزَلَ الخَمْرَ وغيرَها: ثَقَبَ إناءَها، كابْتَزَلَها وتَبَزَّلَها، وذلك المَوْضِعُ: بُزالٌ،  بَزَلَ الشَّرابَ: صَفَّاهُ. النَّثَرُ : النِّثارُ في الحفلات. آنچه پراکنده گردد و بریزد از هر چیزی. حطيم: کنارهٔ کعبه یا دیوار کعبه یا آنچه میان رکن و زمزم و مقام است و بعضی حجر را نیز افزوده اند یا از مقام تا دروازهٔ کعبه یا مابین رکن اسود تا دروازه تا مقام که در آنجا مردم بخضوع و خشوع دعا کنند و بجاهلیت در آنجا سوگند خوردندی. «ترجمهٔ ابيات» وخورشیدِ تاک ، برج آن خورشید ،انتهای خم است ،محلّ طلوع وی ساقی و محلّ غروبش دهان من. به سوی او با دستان اشاره می کنیم گویی به سوی بیت العتیق{خانهٔ کعبه}اشاره می کنیم. چون از خم درآمده و در جام ریخته وصاف شود گویی نِثاری است از حطیم وزمزم. اگرشراب روزی بر دین احمد{حضرت محمّد ،دین اسلام}حرام گشته، پس آن شراب را بر دین عیسی بن مریم{مسیحیّت}برگیر. ⚫️ مضمون بیت اوّل در شعر فارسی ورود کرده وشعرای فارسی زبان برآن منهاج ابیاتی سروده اند.حکیم خاقانی گوید: می آفتاب زرفشان ،جام بلورش آسمان مشرق کفِ ساقیش دان ،مغرب لبِ یار آمده² حافظ گوید: خورشید می زمشرق ساغر طلوع کرد گر برگ عیش می طلبی ترک خواب کن³ شاعری محمّد زمان نام گوید: جامِ بلور ازخم شراب برآمد ماه فرو رفت و آفتاب برآمد دیگری گفته: می ماه شد از لبت فرو رفت خورشید شد از رخت برآمد ____ 1_شعرُ یزید بن معاویةِ بن أبي سفیان،جمعه وحقّقه صلاح الدّین المنجد، الطّبعة الأولی ،بیروت ،دارالکتاب العربي ،۱۹۸۲ م ،صفحة ۴۶و۴۷ 2_دیوان خاقانی شروانی ،تصحیح علی عبدالرّسولی، تهران ،انتشارات کتابخانهٔ خیّام ،صفحهٔ ۴۰۸ 3_دیوان خواجه شمس الدّین محمّد حافظ شیرازی، به اهتمام محمّدقزوینی ودکتر قاسم غنی ،به خطّ حسن زرّین خط ،چاپ اوّل ،تهران ،انتشارات زوّار ،۱۳۶۹ه‍ ش ،صفحهٔ۴۶۶ 💐💐@rahearwah
Mostrar todo...
💩 4
Photo unavailableShow in Telegram
باده از خُمخانهٔ بلا این دوشعر از میرزا حبیب الله خان مستوفی بروجردی است: نمود جلوهٔ جانان چنان زخود مستش که زیرِ خنجر قاتل شد وتبسّم کرد هرآنچه باده زخمخانهٔ بلا نوشید عوض زخونِ گلو برگرفت ودر خم کرد¹ _ 1_جنگ مراثی صالح مدّاح بروجردی ،نسخهٔ خطّی کتابخانهٔ مجلس شورای اسلامی به شمارهٔ ۱۱۴۹۷،برگ۱ 💐💐@rahearwah
Mostrar todo...
👍 1 1
Photo unavailableShow in Telegram
3
عین الطاف آری از قسمت نمی باید گریخت عین الطاف است ساقی هرچه ریخت¹ میرزا نورالله عمّان سامانی _____ 1_گنجینة الأسرار،عمّان سامانی ،به اهتمام محمّد علی مجاهدی ، چاپ پنجم، تهران ،انتشارات اسوه ،۱۳۹۰ه‍ ش ،صفحهٔ ۱۲۳ 💐💐@rahearwah
Mostrar todo...
🍾 2 1
Photo unavailableShow in Telegram
ساغرِ بلا پرگشت چوساغری که لبریزِ بلاست یک مرد نکرد از زمین قامت راست شاهِ شهدا زساقی آن جام گرفت مردانه به سرکشید وآرام گرفت 💐💐@rahearwah
Mostrar todo...
👏 2 1👌 1
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.