「 Double bunny 」🔞
1 593
Suscriptores
-524 horas
-177 días
-4530 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
های گایز...
ما اینجا کلی زحمت میکشیم و وقت و انرژی میزاریم تا بهترینارو براتون آپ کنیم اما دریغ از هیچ توجه و واکنشی...
سین خوردنا خوبه اما چرا هیچ ریاکتی نشون نمیدین خدایی.. نظری هم نمیدین که بفهمیم خوشتون اومده یا نه...
یکم فعال باشین بچه ها... اوکی؟؟؟؟!
Photo unavailableShow in Telegram
امروز بدترین روزه زندگیش بود ، به خاطره یه اشتباه پدرش باید با پسر جئون بزرگ، جئون جونگکوک ازدواج کنه... اما فکرشم نمیکرد که کلی هیجان قراره سراغش بیاد... ...
・ั 𝖭𝖺𝗆𝖾: Forced marriage
・ั 𝖢𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾: Taekook
・ั 𝖶𝗋𝗂𝗍𝖾𝗋: ella
☆Pat: 10
・ั بـرای خـوانـدن فیک کلیـک کنیـد
#Forcedmarriage ゝ #vanshot
˵ᓂ @double_bunny97 ᓀ˵
❤🔥 2🔥 2😭 1
Photo unavailableShow in Telegram
امروز بدترین روزه زندگیش بود ، به خاطره یه اشتباه پدرش باید با پسر جئون بزرگ، جئون جونگکوک ازدواج کنه... اما فکرشم نمیکرد که کلی هیجان قراره سراغش بیاد... ...
・ั 𝖭𝖺𝗆𝖾: Forced marriage
・ั 𝖢𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾: Taekook
・ั 𝖶𝗋𝗂𝗍𝖾𝗋: ella
☆Pat: 10
・ั بـرای خـوانـدن فیک کلیـک کنیـد
#Forcedmarriage ゝ #vanshot
˵ᓂ @double_bunny97 ᓀ˵
Photo unavailableShow in Telegram
༺ بـہونـه 𝑵𝒂𝒇𝒂𝒔 ༅ ڪشیدنم 𝑻𝒐𝒊𝒊 ༻
☆♡ • • • • • •
˵ᓂ @double_bunny97 ᓀ˵
❤🔥 3
Photo unavailableShow in Telegram
𝑫𝒐𝒏'𝒕 𝒃𝒆 𝒊𝒏 𝒇𝒓𝒐𝒏𝒕 𝒐𝒇 𝒎𝒆 𝑰'𝒎 𝒊𝒏 𝒇𝒓𝒐𝒏𝒕 𝒐𝒇 𝒚𝒐𝒖.
پیشَمم نباشی پیشته حَواسم ...
☆♡ • • • • • •
˵ᓂ @double_bunny97 ᓀ˵
❤🔥 2
Photo unavailableShow in Telegram
𝑰 𝒘𝒂𝒏𝒕𝒆𝒅 𝒕𝒐 𝒕𝒆𝒍𝒍 𝒉𝒊𝒎 𝒕𝒉𝒂𝒕 𝑰 𝒍𝒐𝒗𝒆 𝒉𝒊𝒎
𝑩𝒖𝒕 𝑰 𝒘𝒂𝒔 𝒂𝒇𝒓𝒂𝒊𝒅 𝒕𝒉𝒂𝒕 𝒊𝒕 𝒘𝒐𝒖𝒍𝒅 𝒑𝒂𝒔𝒔 𝒎𝒆 𝒃𝒚.
خواستم از عَلاقم بهش بگم
اما تَرسیدم از پیشم بِره!
☆♡ • • • • • •
˵ᓂ @double_bunny97 ᓀ˵
💋 2
Photo unavailableShow in Telegram
سکوتِ مغز ، جنجال قلبـــ ، تَجمعِ بغض !
عجَب روزِگاری شُده...!!
☆♡ • • • • • •
˵ᓂ @double_bunny97 ᓀ˵
😭 2
Photo unavailableShow in Telegram
" بــــــــــــــــَدجوری دُچــــــــــــــــارِتَم...
˵ᓂ @double_bunny97 ᓀ˵
❤🔥 5😭 1
00:03
Video unavailableShow in Telegram
+ گشنمه تهیونگ غذا چی داریم پسر؟؟
تهیونگ قاشق به دست از آشپزخونه بیرون اومد... پاهای سفیدو براقش اونقدر زیبا بود که جونگکوک فراموش کرد که باید نفس بکشه و گرنه خفه میشه...
_ الان اماده میشه بیب
جونگکوک سریع تهیونگ رو بغل کردو رو مبل خوابوندش... پاهای تهیونگ رو از هم فاصله داد و شروع کرد به بوسیدن...
+ امممممم غذای خوشمزه ایِ شِف
_ عاااااح جئون نوازش کردن سرتو دوست دارم وقتی بین پاهای من باشه...
˵ᓂ @double_bunny97 ᓀ˵
3.33 KB
❤🔥 4🔥 1
Photo unavailableShow in Telegram
جونگکوک سخت مشغول انجام پروژه اش بود...
باید تا آخره این هفته اونو تحویل میداد، حتی یک ثانیه هم براش نجات بخش بود
اما پسرک شیطونی که هم خونه اش بود اینچیزا براش مهم نبود و اگه دلش چیزیو میخواست باید محیا میشد..
آروم برگه ای رو روی میزه کارش گذاشت که روش نوشته بود:
همچو یک ساز در آغوشمی،
مینوازمت نرم و آرام
در نفسهایت میچرخم و
لایه لایه اوج میگیرم…🫂♥️✨
+ پسر بازیگوش من دوباره دلش چی میخواد
کوک دستشو آروم از زیره لباسای تهیونگ رد کرد و اونو رو پاهاش نشوند
_ خیلی وقته سواری نگرفتی ازم... دلم میخواد این کاغذارو آتیش بزنم ایش
+ چطوره آتیش بازی رو تو دل دلبرکم به پا کنم هان...
˵ᓂ @double_bunny97 ᓀ˵
❤🔥 1🍾 1
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.