cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

The Dragon's Lair

Brought upon by the mysteries of man and now i shall become the unforseen apocalypse. کمی از من، افکارم، دانشم و طراحی‌هام. 💬🐦‍⬛️📚 ناشناس: https://t.me/HarfinoBot?start=7d2c7009ea75886 شناس: @iamshoyo

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
819
Suscriptores
-224 horas
+107 días
+730 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

"Please try not to predict the future, you don't know what it will bring upon you."
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
و عشق، این معمای پایان‌ناپذیر.
Mostrar todo...
"In the mood for love (2000)"
Mostrar todo...
کامو در اینجا با پاسکال همصدا می‌شود: عظمت انسان در این است که می‌داند خواهد مرد. عظمت سیزیف در این است که می‌داند صخره باز پایین خواهد غلطید. این واقعیت خردکننده، چون شناخته شده است زوال می‌یابد.
Mostrar todo...
راه‌حل چیست؟ نه خودکشی و نه امید. بر استشعار به پوچی باید فائق شد. این آگاهی به خودی خود هیچ قاعده‌ای را برای "عمل" القا نمی‌کند. اما عصیان برمی‌انگیزد. بر این دلیل مضحک که انسان را با همه‌ی آفرینش به مخالفت برمی‌انگیزد، باید با پذیرفتن بی‌منطقی دنیای اطراف او، مسلط شد. زیستن، زنده داشتن پوچی است. زنده داشتن آن قبل از هر چیزی عبارت از نگاه کردن به آن است. فردایی وجود ندارد این خود واقعیتی است. پس زندگی برای آینده در میان نیست. برخورداری از لحظه‌ی هیجان و غنای دنیا. لذت بردن از تداوم حال؛ چنین است کمال مطلوب پوچی. هیچ منظره‌ای زیباتر از منظره‌ی ذکاوت نیست در حال درگیری با واقعیتی که بر آن پیشی گرفته است.
Mostrar todo...
احساس پوچی وقتی زاده می‌شود که این ظواهری که واقعیت را از ما پنهان می‌داشتند، فرو بریزند. بیشتر مردم مدت‌های دراز زندگی کرده‌اند بی‌آنکه به آن بیندیشند. فقط در یکی از روزها، "چرا؟" سر برمی‌دارد و در خستگی حیرت‌آلود، همه چیز آغاز می‌شود. وقتی که من این جمله را می‌نویسم، شبح کامو وادارم می‌کند دیوارهای پوچی را که احاطه‌مان کرده است، لمس کنم. آری نوشتن برای چه؟ این همه کار کردن برای چه؟ حال که چند سال دیگر و شاید فردا باید مرد.
Mostrar todo...
با وجود این، همه طوری زندگی می‌کنند که گویی هیچ‌کس نمی‌داند که باید مرد. در زیر روشنایی مرگبار این سرنوشت، پوچی ظاهر می‌شود. در برابر محاسبات خونینی که زندگی ما را ترتیب می‌دهد، هیچ کوششی پیشاپیش قابل توجیه نیست. باز هم تقلب است زیرا تمام بشریت هم، مانند فرد، سیزیف است. اگر صخره‌ی آزادی را بالا می‌برد، به محض اینکه آن را به قله می‌رساند، صخره باز پایین می‌غلطد.
Mostrar todo...
آگاهی یافتن از ویژگی بی‌معنی این اغتشاش، بیهودگی این همه رنج، عبارت است از کشف سرنوشت بشر. چرا محکومیم؟ به فرمان چه کسی؟ به چه جنایتی؟ در این جهان عاری از آرزو، انسان خود را بیگانه احساس می‌کند. ...گسیختگی بین انسان و زندگی، بین هنرپیشه و صحنه، دقیقا همان احساس پوچی است. پوچ از این مقابله بین ندای انسان و سکوت بی‌منطق جهان زاده می‌شود.
Mostrar todo...