cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

از طاقت شاخه‌های نازک...

میان دو سنگ می‌پذیرم می‌پذیرم بنشینم و لال شوم...

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
270
Suscriptores
Sin datos24 horas
+187 días
+4030 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

05:29
Video unavailableShow in Telegram
Mostrar todo...
27.70 MB
2👌 2😢 1🤩 1
. در انتظار رسیدن به آن زمان یگانه هزار سال غمت را زمین کشیده به شانه امیدوار بهاریم تا مگر گل خورشید زند ز شاخه‌ی اشراقِ صبحِ عدل جوانه نفس‌کشیده‌ی امّیدِ وصلتیم، وگرنه غم فراق ندارد به غیرِ مرگ کرانه عبور سبز نفس را گرفته پنجه‌ی غربت فنا تنیده به شاخِ حیات، نیلُفرانه ز بی‌نهایتِ اندوهِ انتظار توان دید ز دیده خون به گریبان حسرت است روانه بیا بیا که فروکش نکرده داغ مکرر و خون تازه چکیده درآستانه‌ی خانه هنوز ضربه‌ی سیلی و تازیانه‌ی دشمن هنوز می‌کشد آتش ز خیمه‌گاه زبانه بیا دعای قدیم دل شکسته‌ی انسان بیا طراوت باران اشکهای شبانه ° خیالِ الکنِ ما را چه جای صحبتِ معنا؟ مگر تو راه گشایی به آستانِ تماشا ° به منظری که مروت ز مهر بست کمر را سحاب بر عطش دشت ریخت دُرّ و گُهر را مگر تشعشعِ شمس‌اند در کنایه‌ی مغرب که بر کجاوه‌ی خون بسته‌اند بار سفر را؟ به جنتی نظر افکن که شاخه‌های بلورش چو طیف نور شکستند ادعای حجر را به خیمه‌گاه رفیعی که از شجاعت طفلش سپاه اهرمن از کف فکنده تیغ و سپر را کدام رخنه‌ی دست خزان رسید به مینو؟ که خشک کرد ز طوبی هر آنچه شاخه‌ی تر را یقین به خاک بلا سرنگون شود که ندارد درختِ خشکِ جوان تابِ ضربه‌های تبر را خمیده شد کمر کوه، در رکوع صلاتش چو دید بر تن صحرا خسوفِ رویِ قمر را به پاسِ نورِ وجودِ وی است بر رخِ آدم اگر که سجده مَلک کرد آستانِ بشر را کسی که از پی اثبات عاشقی و ارادت به آستانه‌ی حیرت بَرد قضا و قدر را ز عشق، روی نگردانَد عزمِ ذبحِ عظیمش خلیلِ اعظم اگر می‌کند فَدیه پسر را ° میان العطش غنچه‌های غرقِ تمنا قدم نهاد درون خیام، وارثِ دریا ° به ثبتِ تشنگی‌اش گاهواره آینه‌سان شد حروف العطش از هر تَرَک شکفت و بیان شد هنوز در طلبِ گل، هَزار نغمه به دل داشت- که روی غنچه‌ی نشکفته‌اش اسیر خزان شد خیام ظلمتِ شب را درید خنجرِ ماهش هزار جلوه‌ی خورشیدی از ستاره عیان شد نداد دست شقاوت به تشنه جرعه‌ی آبی به خاک، اشکِ تَحَسُر ز چشم مشک روان شد خدا کند که بماند مصون ز زخمِ نگاهی- که بر گلوی سفید کبوتری نگران شد جوان و پیرِ شیاطین کمر به قتل تو بستند دمی که تیر سه‌شعبه عصای دست کمان شد زبان کودکی‌ات را نبود دادِ تظلّم گلو دهانِ دگر گشت، خون تپید و زبان شد ° رباب و بغض گلوگیر و گاهواره‌ی خالی به لای‌لای نشسته کنار طفل خیالی... #حسین_عباسیان مهرماه ۹۵ @aztaghateshakhehayenazok
Mostrar todo...
3👌 2🤩 1💔 1
شاه است حسین، پادشاه است حسین دین است حسین، دین‌پناه است حسین سر داد و نداد دست در دست یزید حقّا که بنای لا اله...  است حسین... #خواجه_معین‌الدین_چشتی قرن ششم @aztaghateshakhehayenazok
Mostrar todo...
2👍 1🤩 1👌 1
"مست کاج‌ها" مست کاج‌ها و بوسه‌های طولانی، هم‌چو تابستان، گل‌های سرخ را شراع می‌کشم، خم‌شده رو به مرگ روز ظریف، با همان شور استوار دریایی. پریده‌رنگ و بندی‌ی آب‌های بلعنده، در بوی تند اقلیم برهنه سیر می‌کنم، هنوز در جامه‌ی دودی و آوازهای تلخ و جغه‌ی غمگینی از کفِ مانده. سخت‌سر از سوداها، سوار یگانه اشترک خویشم، ماه‌واره، خورشیدواره، سوزان و سرد، ناگهان، خفته در گلوگاه جزیره‌های مسعود، سفید و دل‌انگیز هم‌چو ران‌های خنک. در شب نمناک، جامه‌ی بوسه‌وشم می‌لرزد، دیوانه‌وار سرشار جریان‌های برق، دلیرانه منقسم به رؤیاها و سرخ‌گلهای مستی‌آور هوشربا از من. فراز آب، میان موج‌های زَبَر، پیکر متوازی تو به بازوان من سپرده می‌شود هم‌چو ماهی‌یی جاودانه بسته به جانم، تند و آهسته، در قوای زیر آسمان. #بیست_شعر_عاشقانه_و_یک_سرود_نومیدی #پابلو_نرودا ترجمه‌ی: #فرود_خسروانی « #بیژن_الهی  » @aztaghateshakhehayenazok
Mostrar todo...
🔥 3👍 1🤩 1👌 1
"مست کاج‌ها" مست کاج‌ها و بوسه‌های طولانی، هم‌چو تابستان، گل‌های سرخ را شراع می‌کشم، خم‌شده رو به مرگ روز ظریف، با همان شور استوار دریایی. پریده‌رنگ و بندی‌ی آب‌های بلعنده، در بوی تند اقلیم برهنه سیر می‌کنم، هنوز در جامه‌ی دودی و آوازهای تلخ و جغه‌ی غمگینی از کفِ مانده. سخت‌سر از سوداها، سوار یگانه اشترک خویشم، ماه‌واره، خورشیدواره، سوزان و سرد، ناگهان، خفته در گلوگاه جزیره‌های مسعود، سفید و دل‌انگیز هم‌چو ران‌های خنک. در شب نمناک، جامه‌ی بوسه‌وشم می‌لرزد، دیوانه‌وار سرشار جریان‌های برق، دلیرانه منقسم به رؤیاها و سرخ‌گلهای مستی‌آور هوشربا از من. فراز آب، میان موج‌های زَبَر، پیکر متوازی تو به بازوان من سپرده می‌شود هم‌چو ماهی‌یی جاودانه بسته به جانم، تند و آهسته، در قوای زیر آسمان. #بیست_شعر_عاشقانه_و_یک_سرود_نومیدی #پابلو_نرودا ترجمه‌ی: #فرود_خسروانی « #بیژن_الهی  » @aztaghateshakhehayenazok
Mostrar todo...
مبادا شعله‌ی تب سرکشیدن از تنت گیرد گریبان آتش از رنگ بیاض گردنت گیرد به یاقوت لبت تبخاله دندان طمع بندد سرانگشت غبار ناتوانی دامنت گیرد نزاکت گل از آن روی بهارآلوده می‌چیند خزان ضعف چون بینم که راه گلشنت گیرد نسازد شعله‌ی تب گرم بی‌تابی میانت را مبادا برق آتش نبض دست خرمنت گیرد نسیم آه بیرون گشته از مصر دل شوکت ز جسمت ضعف را چون نکهت پیراهنت گیرد #شوکت_بخاری @aztaghateshakhehayenazok
Mostrar todo...
👍 2😢 2🤩 1👌 1
رسم است هرکه داغِ جوان دید، دوستان رأفت برند حالتِ آن داغ‌دیده را یک دوست زیر بازویِ او گیرد از وفا و آن یک ز چهره پاک کند اشکِ دیده را یک جمع دَعوَتَش به گُل و بوستان کنند تا برکَنَندش از دل خارِ خَلیده را جمعِ دگر برای تسلّایِ او دهند شرحِ سیاه‌کاری‌ی چرخِ خمیده را القصّه هر کَسی به طریقی ز روی‌ِ مِهر تسکین دهد مصیبتِ بر وی رسیده را آیا که داد تسلیتِ خاطرِ حسین؟ چون دید نعشِ اکبرِ در خون تپیده را آیا که غمگساری و اَندُه‌بَری نمود لیلایِ داغ‌دیده‌ی زَحمت‌کشیده را؟ بعد از پسر دلِ پدر آماجِ تیر شد آتش زدند لانه‌ی مرغِ پریده را... #ایرج_میرزا @aztaghateshakhehayenazok
Mostrar todo...
💔 4👍 1😢 1🤩 1👌 1
"گل سرخ" دیدمت به چیدنِ نمک گلِ سرخ! بر متنِ سپید! با همین زخم‌ها بر خطوطِ موربِ دست چه طالعِ شوری گلِ سرخ! بر متنِ سپید! برمی‌گردی با کاسه‌های واژگون چاشت از سبزینه‌ی شوراب آه گلِ سرخ! بر متنِ سپید! شعر و صدای #سیروس_رادمنش @aztaghateshakhehayenazok این صوت را زمان بسیاری‌ست که دارم. اما یاد ندارم از کجا. امیدوارم از هر کجا دارمش و قطعا کانال شعری بوده، نشر دهنده‌اش راضی باشد که بی‌اجازه و بی‌نام مجدد نشرش می‌دهم...
Mostrar todo...
گل سرخ بر متن سپيد.mp31.05 MB
🔥 3 2👍 1🤩 1👌 1
...به قاصد تا کنم از حسرتِ دیدار ایمایی به حیرت می‌روم آیینه بر پیغام می‌بندم ز باغ زندگی هرکس غرورِ حاصلی دارد به امّید ثمر من هم خیال خام می‌بندم چو صبحْ آزادی‌ام پالَغزِ شبنم در نظر دارد ز آغاز این تری بر جبهه‌ی انجام می‌بندم گره در طبعِ نی منعِ عروجِ ناله است این‌جا به قدرِ نردبان بر خویش راهِ بام می‌بندم دمِ صبحم به شورِ سازِ امکان برنمی‌آید چو شب در سرمه می‌خوابم، زبان عام می‌بندم... #بیدل @aztaghateshakhehayenazok
Mostrar todo...
👌 2👍 1 1🔥 1🤩 1💔 1
02:20
Video unavailableShow in Telegram
قرائت #ام_کلثوم @aztaghateshakhehayenazok
Mostrar todo...
3.56 MB
🤩 3👍 2 1👌 1
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.