cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

|🔞بـاتلاقِ شَـ🔥هـوت🔞|

سرشو ببره لای پات و لیس بزنه و تو هم از لذت به خودت بپیچی🤤💦 ♥پارت گذاری به صورت منظم و روزانه به جز جمعه ها♥

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
12 383
Suscriptores
-12124 horas
-8957 días
-58430 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

#part68 امروز یه لباس فوق س.کسی و جذب پوشیده بودم جوری که کـ**صم کامل مشخص بود و چاکش حسابی دلبری میکرد با ناز رونامو بهم چسبوندم تا فرم کـصم بیشتر مشخص بشه..نگاه همه مردا توی باشگاه به سمتم کشیده شد زبونم رو روی لبم کشیدم و دستمو روی تردمیل گذاشتم که با چنگ انداختن مربی روی کـصم چشم هام از لذت بسته شد _دلت کــیر مربیتو میخواد جنده خانم؟ دستشو محکمتر روی کـصم فشار دادم _دلم کــیر همه ی مردای این باشگاه رو میخاد🔞💦 https://t.me/+I_mKQ9HQiaI3ZmVk https://t.me/+I_mKQ9HQiaI3ZmVk توی باشگاه به همه ی مردا یکی یه دور کـص میده🔞💦
Mostrar todo...
00:03
Video unavailable
❌خونبس سـ..ـکسی نازان مجبور به پس دادن تاوان برادرش میشه. میشه خون بس مرد غول پیکری که تنها هدفش به تاراج بردن تنشه و... https://t.me/+fmgdmhBMtIU3ZmE0 https://t.me/+fmgdmhBMtIU3ZmE0 #بزرگسال_هات 💋
Mostrar todo...
video.mp43.40 KB
#پارت_۳۷ خم شدم تا پتو رو روی تن لختم بنداز که با قرار گرفتن دستی روی ک*صم ترسیده بالا پریدم + جونن پسرم عجب شاه ک*صی تور کرده - ما...مادر جون شمایی؟ +خم شو عروس ج*ندم🤤 دستش که روی ک*صم نشست....⭕️🔞😳 https://t.me/+SZTbJwNjyQo2MWZk https://t.me/+SZTbJwNjyQo2MWZk
Mostrar todo...
👍 1
بابا لنگ دراز سـ..ـکسی🔞🫦 #Part67 -آخ بابایی تلمبه بزن آهههه ک.صم خیلی خیسم اومممم توی دفتر کارگاه با شوگر ددیم سکس میکردیم و ک.صم ک.یر کلفتش رو قورت داده بود.. هرکی از کنار دفتر رد میشد از شیشه ها مارو تو اون وضعیت میدید و از ترس پا به فرار میذاشت. سینه هامو تو دستش گرفت و غرید: -هزار بار بکنمت باز تنگی ؛ جـ..ـنده کوجولوی بابا . ناله کن . ناله کن تا ک..ـصتو پاره نکردم https://t.me/+rfllNMDHWN44MTFk https://t.me/+rfllNMDHWN44MTFk محکم خودش رو بهم کوبید که از درد جیغی زدم و....💦🔞
Mostrar todo...
00:02
Video unavailable
#پارت۱💦🔞 - معطل چی هستی میثم، ک🍆یر کلفتت رو بکن توی ک🍓ص آبدارم... پوزخندی زدم، چنان مست بود و داغ کرده بود، که حتی متوجه نبود من شوهرش نیستم! امشب باید ک.ص #زن‌رفیقم رو خوب میگ.اییدم... از مستیش استفاده کردم و با یه حرکت کل ک.یرم رو واردش کردم... https://t.me/+bayDGDE9Oj1kM2Q0 https://t.me/+bayDGDE9Oj1kM2Q0 زن رفیقش رو خشن میگ.اد و با آبش💦💦💦🔞🔞🔞🔞🔞
Mostrar todo...
0.45 KB
این متن حاوی اسپویل رمان است❗️ عشق سابق پناه برگشته ، تو vip شاهده رقابت و حسادت رهام خواهیم بود😈 بچها جون توی وی آی پی به پارتای آخر نزدیک شدیم ، به قسمت های جذاب رمان رسیدیم😍. اونجا میتونید بدون هیچ تبلیغ آزار دهنده ای رمانو جلو تر از چنل اصلی بخونید 🌹 هفتگی 12 پارت داریم و روز به روز فاصلمون با چنل اصلی بیشتر میشه❌ قیمت وی آی پیمون با احترام 47 هزار تومان هستش 🥰🤍 برای دریافت شماره کارت به پی وی زیر مراجعه کنید.👇🏻 @NOVELADMI پارت اول رمان جذابمون
Mostrar todo...
-بابایی خیس شده اونجام ، مریض شدم؟ اروم لای پاهامو باز کرد و سرشو سمت ک.صم برد. -هیییش ؛ ح.شری شدی کوچولو ، برات بخورمش اروم میشه جیغی زدم و تقلا کردم -بابایی بخوریش کلوچم تموم میشه بی کلوچه میشممم زبونشو روی ک.ص بی مو و نرمم گذاشت و لیسی بهش زد -اوممم چه خوشمزست توله سگ. وول نخور اب ک.صتو بیارمش از لذت زیاد اهی کشیدم و نالیدم: -چقد حال میده باباییی بیشتر بخورر https://t.me/+rfllNMDHWN44MTFk https://t.me/+rfllNMDHWN44MTFk شوگر ددی هاتی که ک.ص دختر کوچولوشو میخوره و کلفتیشو تو تنگی ک.صش جا میکنه🤤🔞💦
Mostrar todo...
#تریسام‌بازنای‌شهوانیم👅💧 زن اولم #ک.صش رو باز کرد و با #عشوه اشاره کرد برم لای #پاش شروع کردم به لیس زدن ک.ص #تپل و #ابدارش که زن دومم با اخم ک.صش رو باز کرد و شروع به مالیدن #چـ..ـوچـ..ـولش کرد برای اینکه حسودی نکنه یه #لیس به ک..ص زن اولم میزدم و یه ل#یس هم به ک..ص #زن دومم اومم بوی #توت فرنگی میدادن اونام از هم# لب میگرفتن و #پستون های همو #میمالیدن..😱👅👇 https://t.me/+kNE5GcRwVfhhNzE0 https://t.me/+kNE5GcRwVfhhNzE0
Mostrar todo...
#part113 از پشت #کـ..ـــیر درازشو وارد #کـ*صم کرد که از بزرگیش آب #کـ*صم بیرون ریخت و یهو #پسـ..ـتون های گنده امو با دستای برنزه و پر رگش گرفت و شهـ..ـوانی شروع کرد به تلمبه زدن با #کـــ..ـیر کلفت شق شدش.. _آههههه..آههه..اومم...آهههه...اووف..اومم. #کـ...ـــیرکلفت ددی کابوی توی #کـ*صم بالا پایین میشد و من روی اسب روی #کــ..ــیرکلفت ددی درحال گاییده شدن بودم و یهو... https://t.me/+uXntWJwBdK84Njhh https://t.me/+uXntWJwBdK84Njhh ددی کابوی #کـ**ـیرکلفت اووف🔞💦💦🙊#فول‌هات🔞💦
Mostrar todo...
#پارت_180 چند قدم عقب رفتم که هم قدم من اومد جلو نزدیکم‌ایستاد و‌ انگشتشو کشید روی گونم. لرزیده رفتم عقب‌تر و با صدای لرزونم گفتم: -ش..شهریار برو اونور. اینجا جیکار میکنی؟ نیشخند زد: -اومدم زن بگیرم از این‌خونه. گفتن مثل اینکه دخترشون حسابی دل‌تنگم شده. منم گفتم دلشو نشکنم. عصبی کمی هلش دادم عقب و از زیر بازوش رفتم بیرون: -من میرم‌ ات..اتاق . لباس عوض کنم. اینجا دختری نداریم که به تو‌بدیم. به بهانه لباس خواستم‌برم اتاق که خودشو به من رسوند: -کمکت کنم تو تعویض لباس؟ قول میدم فقط ک.ص تپلتو جر بدم همین. از شدت وقیح بودنش ، چشمام درشت شد. سیلی نسبتا محکمی زدم به صورتش: -گمشو برو اونور عوضی. حالم ازت بهم میخوره. نمیدونم‌بقیه کجا بودن هرزه بودن این عضویو ببینن!! سریع به اتاقم پناه بردم و از ترس درو قفل کردم. بغض گلومو گرفته بود و اجازه تنفش بهم نمیداد. دستای لرزونمو روی موبایلم محکم کردم و به رهام زنگ‌ز‌دم. 🔥🔥🔥🔥
Mostrar todo...
👍 19 7