cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

✾࿐༅🍂 عشق سنگے من 🍂༅࿐✾

تو با بال پروانه من چه کردی ببین عشق دیوانه من چه کردی 🥺

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
8 070
Suscriptores
-5824 horas
-1477 días
-62630 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

sticker.webp0.19 KB
شبی پروانه ای با شمع میگفت که ای گردیده دردت با دلم جفت تو، با این نور کم؛ عاشق گدازی همیشه دوست کش، دشمن نوازی در اطراف تو هر پروانه پر زد، به جانش شعله ی رویت شرر زد چراغ برق مغرب بو ندارد تو گاهی دود داری، او ندارد در آغوش تو غیر از سوختن نیست ولی آغوش او طور تجلیست در آغوش تو سوز است و گداز است در آن آغوش، لطف و مهر و ناز است تو گر در بر بگیری پیکر من نمیماند به جز خاکستر من تو ناری، سوزی،او نور است، سازد تو بگدازی مرا، او می نوازد جوابش داد شمع نکته پرداز که ای ناپخته عاشق، غافل از راز تو گوئی شمع مغرب همچو مهر است وفادار است و با عاشق به مهر است از این غافل که او صد فتنه آرد به تن، پیراهنی از حیله دارد اگر آن پیراهنی که او را حبابست به روی حیله های او نقابست به درد عشق بر وی چون زلیخا جهانی را بسوزاند سراپا بخندد او چو عاشق جان ببخشد به دندانش ببین چون میدرخشد  ولی من پیکرم سوزان ز عشق است دلم، جانم ، سرم، سوزان ز عشق است ز داغ مرگ یاران عزیز است که دائم دیده ی من اشک ریز است چو میرد عاشق من در بر من ز غیرت دود خیزد از سر من بود این بوی مغز استخوانم که میسوزد به مرگ عاشقانم تو تا دور از منی، از عشق سردی در این آتش چو سوزی، پخته گردی از این بگذشته، این بیگانگی چیست؟ گریز از سوختن، پروانگی نیست تو باید از شکایت لب بدوزی اگر پروانه ای، باید بسوزی وگر طاقت نداری با چنین سوز برو آن را ز "لاهوتی" بیاموز ز نو پروانه، پرها باز بنمود به گرد شمع خود پرواز بنمود بگفت ای سوزشت کام دل من شرار رویت آرام دل من کسی کاندر سرش باشد زبانش بود چون شمع، آتش در بیانش سخنهایت چو رویت شعله خیز است به من پروانه، جورت هم عزیز است ولی من، عاشق دلداده ی تو غلام قامت آزاده ی تو  دلم خواهد که با این شور شرقی چو مغرب در تو بینم نور برقی تو با این صدق اگر آن زور یابی تو با این شور اگر آن نور یابی به عالم حسن تو افسانه گردد فلک پیش رخت پروانه گردد #ابوالقاسم_لاهوتی
Mostrar todo...
Repost from کافه ی عشق
در خانه خیره به دیوار خیال می‌کنم مَردم... خودم هستم، رئیس جمهور خودم، و خسته از شمارش دردها نیز خودم... سرتاسرِ زمین سرزمینِ من است. من رئیسِ رویاهایِ راه‌بَلَدِ خویشم، و جمهورِ هزار و یکی ترانه برای تنهاییِ آدمی...! سرتاسرِ زمین سرزمینِ من است. چه تاریک، چه روشن، در حصارِ ملموسِ کلمات از هرچه صندوق وُ از هرچه آراء آدمی خسته‌ام، من فقط در مراوده با مردم ماه را به یاد می‌آورم. ماهِ کامل اثرِ عاشقانه سرانگشتِ من است. من به یادِ دوره دبستان پیاپی... سه بار می‌نویسم: سرتاسرِ زمین سرزمینِ من است. من رئیس جمهورِ برگزیده کلماتم که تنها با سرانگشتِ جوهرِ زندگی نامِ مبارکِ تو را بر آسمان می‌نویسم سه بار؛ ای آزادی! #سیدعلی_صالحی
Mostrar todo...
Repost from کافه ی عشق
خانوم تو را باید کمی بیشتر دوست داشت کمی بیشتر از یک همراه کمی بیشتر از یک همسفر کمی بیشتر از یک آشنای ناشناس! تو را باید... اندازه تمام دلشوره هایت اندازه اعتماد کردنت زن شدنت تو را باید با تمام حرف هایی که در چشمانت موج میزند با تمام رازهایی که در سینه داری دوست داشت تو را باید همانند یک هوای ابری یک شب بارانی یک آهنگ قدیمی یک شعر تمام نشدنی همانند یک ملودرام کلاسیک عاشقانه فرانسوی همانند یک آواره عاشق دوست داشت! تو را باید هنگامی که موهایت را تاب میدهی هنگامی که پشت پنجره اتاق خاطرات ات... چشم میدوزی به برگ های روان پاییز هنگامی که دیوار شب را با سکوتت میشکنی هنگامی که آغوشی میخواهی از جنس آرامش تو را باید فراتر از لمس تنت دوست داشت فراتر از اختلالات هورمونی! برای دوست داشتنت باید غرور را پشت درب خانه رها کرد! باید سر میز شام بوی ادویه را از لبانت چید برای دوست داشتنت... باید تمام تعاریف مردانه را کنار گذاشت خانوم! #علی_سلطانی
Mostrar todo...
ترانه🎼 میخوام با تو باشم همه لحظه ها بیایی بمونی ، بشی انتها بشی نبض این قلب بی هم نفس منو پس بگیر از دلِ سایه ها یوقتا که خسته میشم از همه وجودم پر از بغضه و ماتمه ؛ بگیری توو آغوش گرمت منو بگیری ازم این همه واهمه تو تنهاترین جان پناه منی توو شبهای غم قرص ماه منی یوقتا که قلبم زمین میخوره تو امنیت و  تکیه گاه منی حریری برای گل اطلسی رهایم کن از هر چه دلواپسی تو مرهم به این زخمیِ بی کسی ! به موقع به داد دلم  میرسی تو از هر چه عاشق برام سرتری نیاد روزی باشی گل دیگری نمیتونم از تو جدا شم یه روز نمیتونی از من تو هم بگذری زیادم چه کم دارمِت در خودم تو رویای بی حاصلی گم شدم نشون منو از اقاقی بگیر اسیر صداهای مردم شدم تو معنای عشقی ، برام باوری توو اوج پریشونی یام یاوری به دریای طوفانی ام ساحلی برای دلم ، ناجیِ آخری بهاره هوای دلت مهربون ! با گلهای "پونه" شدی همزبون شدی مرهم زخم قلبم ، برام؛ از عشق و نوای رسیدن بخون #افسانه_احمدی_پونه ─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─ #شماره_ثبت۱۳۰۸۸۰ #ahmadipone
Mostrar todo...
sticker.webp0.17 KB
من خیس ِ باران باشم و در را به رویم وا کنی عطر ِ تمشک و پونه را با خنده ات معنا کنی مانند ِ برگ و شبنمی، سرد از هوای ِ نم نمی در خود بلرزم تا کمی در دستهایم "ها" کنی بگذاری آن سو صندلی، محو ِ هوای ِ مخملی با چوبهای ِ جنگلی شومینه ای برپا کنی کتری و رقص ِ شعله ها، آویشن و هِل در هوا یک سینی از عشق و صفا سهم ِ من ِ تنها کنی فنجان پُر از چایی شود، از من پذیرایی شود عصرم تماشایی شود وقتی سری بالا کنی یک عمر زن باشی ولی، غرق ِ سخن باشی ولی دلتنگ ِ من باشی ولی با خنده ای حاشا کنی حالی به حالی جای ِ گل، رقص ِ شمالی جای ِ گل بر روی ِ قالی جای ِ گل، نقش ِ نگار ایفا کنی آیینه ای بگذاری و دل بر دلم بسپاری و آن شانه را برداری و با تار ِ مو غوغا کنی مو جنگلی ِ تا کمر! با روسری ِ مِه به سر ای وای اگر چشمت خزر، لب را قزل آلا کنی با مزه ی ِ توت ِ ملس، با شعر ِ حافظ همنفس رقص ِ الا یا ایها الساقی ادر ودکا کنی ای جویبار ِ زمزمه! ای مستی ِ بی واهمه! اصلن که گفته اینهمه آیینه را زیبا کنی؟ جرم ِ من عاشق بودنم، شلاق ِ مویت بر تنم بهتر که این حد خوردنم را زودتر اجرا کنی چیدی گل ِ مهتاب را، تا پشت ِ پلک ِ خواب را سهم ِ هزاران قاب را تصویری از رویا کنی من صبح شعری خوانده ام، شاید تو را گریانده ام تا جای ِ خالی مانده ام یک شاخه گل پیدا کنی #شهراد_میدری             
Mostrar todo...
👍 1
sticker.webp0.15 KB
Repost from N/a
. زیبا هوای حوصله ابری است چشمی از عشق ببخشایم  تا رود آفتاب بشوید  دلتنگی مرا زیبا هنوز عشق  در حول و حوش چشم تو می چرخد از من مگیر چشم دست مرا بگیر و کوچه های محبت را  با من بگرد زیبا چشم تو شعر چشم تو شاعر است من دزد شعرهای چشم تو هستم زیبا کنار حوصله ام بنشین بنشین مرا به شط غزل بنشان بنشان مرا به منظره ی عشق بنشان مرا به منظره ی باران بنشان مرا به منظره ی رویش  من سبز می شوم زیبا ستاره های کلامت را در لحظه های ساکت عاشق  بر من ببار بر من ببار تا که برویم بهاروار چشم از تو بود و عشق  بچرخانم  بر حول این مدار زیبا  زیبا تمام حرف دلم این است من عشق را به نام تو آغاز کرده ام در هر کجای عشق که هستی  آغاز کن مرا...! . #محمدرضا_عبدالملکیان ✍ آوای لیلی احمدی ❤️🎙
Mostrar todo...
attach 📎

👍 1
عمریست چشم به روی اغیار بسته ام این دیده جز به سرای دلدار بسته ام فرقی نمی کند چو منی را مرگ وزندگی وقتی که رشته ی امید بر دار بسته ام گوهرشد از دل سنگت این شیشه های اشک چندی ست دُرِّ ثمین بر انظار بسته ام تا لب ؛به خوردنِ می از خونِ جگر خوشم دل از ترحم یار غمخوار بسته ام سر رفتی از دل تنگم اندوه بی کران چشم امید؛ به کمِ تو بسیار بسته ام قد می کشی به تماشا تا سقفِ ناکجا این تاک خم شده بر آن دیوار بسته ام پا در گِلم چو گوَن ها در سنگزارِ درد چون باد؛ بندِ خیالت پندار بسته ام خال لب و خم ابرو یا چال گونه ای من دل به گوشه ی چشمی بیمار بسته ام از آبِ مانده تهِ جو باید حذر کنم حالا که دل به دو رودِ سرشار بسته ام تا هرزه گردیِ چشمت در روی گلرخان پای نگاه تو را با اخطار بسته ام بی حد مزن تو پیاله از ساغر هوس تا هفت خط نشوی این مقدار بسته ام #اڪــرمـ_نورانی               ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‎❀═‌‎‌༅✨عشق سنگے من✨༅═‎‌‌‌‌❀ 🍂❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟🦋 ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌❀🍂
Mostrar todo...
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.