♡دڵداده ؏شق ♡(بازی باسࢪنوشت)
سکوت میکنی که پنهانم کنی؟ همان سکوتت، منم! ♡ شرو؏ فصل دوم رمان دڵداده عشق☆ بازی_با_سرنوشت ژانڕ:؏اشقانه،استـاددانــشجویے بھ قلم:تــمنا❤️
Mostrar más929
Suscriptores
-224 horas
-237 días
-8830 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
Repost from N/a
امیرحامی پسری که بعد از کلی آزار روحی و جسمی به دخترک پاک این قصه متوجه میشه که مسبب مرگ مادرش کس دیگهای هستش نه روژیای بیگناهِ عاشق پیشه 🥲
عضویت محدود فقط تا پایان امشب❌
https://t.me/+LIb0UhxBecJmZTNk
۱۲شبپاک
300
Repost from N/a
همش اینجاست یه پکیج خاص و کمیاب از برترین قصهها که قرارداد چاپ دارن و عضویت محدود☺️👇🏼📚❌❌
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواجی اجباری با پادشاه هوس باز
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی پر از خون در جنگ جهانی دوم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟امیر با نامزدِ برادرش ازدواج میکنه و...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عاشقانه ای میان زنی جسور و مردی عاشق پیشه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق رئیس بزرگ به کارمند قرتیش
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸صیغه ای اجباری برای ادامه همکاری
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟فاصله ای میان عشق و نفرت
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸آوا برای پیدا کردن قدرتش به آریوال میره ولی...
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواج دختر بیست ساله با شیخ پنجاهساله
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸رفتن به پارتی به شرط نجات از بدنامی
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟به دستور مادرشوهرم در زندان به قتل رسیدم و...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸موفقیت بشرط خیانت به معشوق
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟دیدار دوباره دو قلب عاشق که از بچگی بهم تنیدهاند.
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختر عاشق بزرگترین دشمن خانوادش شد.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟زنی که برای عشقش قاتل میشه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختری که معشوقه خیالی قاچاقچی حرفهای میشه.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق اجباری وابسته به هوس
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸برای به دست آوردن قلب خانزاده، سر تنم قمار کردم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟دایانا عاشق یک مافیا میشه، جاسوسی یا...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی از نوع ممنوعه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟رابطهی عاشقانه با برادر قاتل مادرم
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دردسر شش ماه چت کردن با یک ناشناس
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟وارث بزرگترین باند مافیای ترکیه که عاشقپرواز میشه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردی جذاب از جنس آرامش،مرهم زخم های ناتمام
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عاشقانهای ناب میان دختر ترک و پسر بلوچ
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی برپایه یک شکست
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟بهم دست درازی شد مست کردم یادم برهخیانت دیدم
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸بعد مرگ عموم اسیر پسرعموی مذهبیم شدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عاشق استاد جذاب دانشگاهمون شدم که با نقشه بهم نزدیک شده بود
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختری اسیر به دست دشمنان قسمخورده
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق رئیس مافیا
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸پسری که دوستش میدزدتش و قمار میش
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشقی برخواسته از دل یک کینه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸تقاص گناه دایی و مادرم رو دادم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟فایل رمانهای کامل شده و ممنوعه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دوستدختر اجباری پسر شروزورگوی دانشگاهشدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواجی اجباری با مردی بدل و شکاک
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸تنهاامیدمردم براینجات ازاین بیماریماتبعیدیها
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟زاده قدرت بودم میان تمام ضعفهای جهان!
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردی که بعد از ده سال از شکنجه فرار میکند.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟با نبودش مثل یک حباب تو خالی بودم؛پوچ وتهی...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مرد نابینایی که بعدها فهمیدم بابای بچمه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟سرنوشتم با رفتن به اون جنگل کاملا عوض شد.
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردبیرحمی که فکر میکردم شوهرمه ازشحامله شدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟انتقام به شرط قتلهای وحشیانه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عروس خونآشام ها توسط گرگینه دزدیده میشه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟بی خبر از گذشته ی تاریک دل بسته میشوند...!
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸شبابهش تجاوز میکردوروزها روی زخماش بوسهمیزد
جهتشرکتدرلیستکلیککنید↪️
100
Repost from N/a
❂یونگ مردیه که برعکس شغل خانوادگیش که مافیاست عاشقانه دوست پسرش رو میپرسته و یوهان هم با اگاهی این حقیقت همش شیطنت میکنه💦🔞
https://t.me/+oZ4SY4cApb41MzBk
- محموله وانگ رو باید…
با سر خوردن دستای پسر روی تنش جملهش رو نصفه گذاشت و به سمتش برگشت.
چشمهای درشت پسرش که از شیطنت برق میزد باعث لبخند محوی رو لبش شد.
دستای کوچیک پسر رو از تنش جدا کرد و به سمت لبهاش برد تا بوسهای پشتش زد.
- آروم باش یوهان بزار جلسهم تموم بشه.
- ولی خسته شدم.
- قربان جلسه رو کنسل میکنید؟
مرد نیم نگاهی به زیر دستاش انداخت و نفس رو با آه درموندهای بیرون فرستاد.
_برید بیرون و نیمساعت دیگه برگردید...
فعلا باید به یه بچهی 23 ساله توجه کنم.
https://t.me/+oZ4SY4cApb41MzBk
https://t.me/+oZ4SY4cApb41MzBk
23پاک
400
Repost from N/a
- شنیدم نمیدونی بابای بچهت کیه!
دود سیگارش را توی صورتم فوت کرد و پوزخند زد:
- یعنی هیچی از اون #شب رویایی که با هم گذروندیم یادت نمیآد؟ اونموقع که خیلی از کارم راضی بودی. اونوقت الآن میگی یادت نیست؟ اشکال نداره، گفتی انقدر داره بهت خوش میگذره که میخوای #فیلم اون لحظه رو ثبت کنی.
با چشمانی گرد شده به فیلمی که از من و خودش توی اتاق خوابش گرفته بود، نگاه کردم.
- #شوهر آشغالت همین بلا رو سر زنم آورد. التماسهاشو نادیده گرفت و بعد از اینکه بهش تج'اوز کرد، #جنازهشو تحویلم داد. حالا نوبت توئه که #تقاص پس بدی.
به قصد انتقام به دختره نزدیک میشه و... 🔥
https://t.me/+YohgMVB8HWwyZmI0
عضویت محدود
۲۴
800
Repost from N/a
ساحل دختر شیطون و سرزبون دار شایانها....🥹😍
دختری که تمام ثروت کلان شایانها به نامش بود و مهره اصلی شطرنج این بازیهاشون حساب می شه
ساحل باید تاوان کثافت کاری ساشا برادرش رو پس بده
ولی این وسط یک مهره اصلی اشتباه حرکت کرد و آن قلب مرد مغرور و سرد داستان جذاب ما بود...🥹🥲
https://t.me/+I6Y2-JS65qBhNjY0
https://t.me/+I6Y2-JS65qBhNjY0
8پاک
1600
Repost from N/a
منشی کوچولوی مظلومی که فوبیا فضای تنگ داره و با رئیس شرکتش توی آسانسور گیر میکنه و......😱💔
با ترس و لرز روی کف آسانسور تاریک نشستم
بدنم بدجور میلرزید نفسم بزور میومد بالا با نشستن دستی روی شونم هین بلندی از روی ترس کشیدم سریعا سرمو آوردم بالا که چشمام تو چشماش قفل شد 🫠💞
چشماش همیشه بهم احساس آرامش میداد آروم دستم گرفت و بلندم کرد و منو توی بغلش گرفت با صدای ارومی بهم گفت
_تا من پیشتم نباید بتــ.......
با لرزش کوچیک آسانسور و صدای بلندی از آسانسور که باعث شد..........😱❌
ببین چه بلایی سرشون میاد💔♨️
https://t.me/+m2jlmwdgRBo1ZDM0
۱۹
700
Repost from N/a
این رمان دارای باز و بدون سانسور که مناسب هر سنی نیست🔞
-بکن این لباس سفید مسخره رو!
با چشمانی وق زده نگاهش میکنم:
_وسط عروسیمون لخت بشم؟
نگاهش گویا قندیل بسته:
_گوش نکنی میگم همه رو به رگبار گلوله ببندن.
کتش را کنار زده و هفت تیرش را نشانم میدهد...
خدای من اینجا چه خبر بود؟!
https://t.me/+LIb0UhxBecJmZTNk
۱۸پاک
2100
Repost from N/a
همش اینجاست یه پکیج خاص و کمیاب از برترین قصهها که قرارداد چاپ دارن و عضویت محدود☺️👇🏼📚❌❌
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواجی اجباری با پادشاه هوس باز
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی پر از خون در جنگ جهانی دوم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟امیر با نامزدِ برادرش ازدواج میکنه و...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عاشقانه ای میان زنی جسور و مردی عاشق پیشه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق رئیس بزرگ به کارمند قرتیش
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸صیغه ای اجباری برای ادامه همکاری
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟فاصله ای میان عشق و نفرت
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸آوا برای پیدا کردن قدرتش به آریوال میره ولی...
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواج دختر بیست ساله با شیخ پنجاهساله
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸رفتن به پارتی به شرط نجات از بدنامی
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟به دستور مادرشوهرم در زندان به قتل رسیدم و...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸موفقیت بشرط خیانت به معشوق
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟دیدار دوباره دو قلب عاشق که از بچگی بهم تنیدهاند.
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختر عاشق بزرگترین دشمن خانوادش شد.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟زنی که برای عشقش قاتل میشه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختری که معشوقه خیالی قاچاقچی حرفهای میشه.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق اجباری وابسته به هوس
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸برای به دست آوردن قلب خانزاده، سر تنم قمار کردم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟دایانا عاشق یک مافیا میشه، جاسوسی یا...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی از نوع ممنوعه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟رابطهی عاشقانه با برادر قاتل مادرم
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دردسر شش ماه چت کردن با یک ناشناس
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟وارث بزرگترین باند مافیای ترکیه که عاشقپرواز میشه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردی جذاب از جنس آرامش،مرهم زخم های ناتمام
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عاشقانهای ناب میان دختر ترک و پسر بلوچ
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عشقی برپایه یک شکست
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟بهم دست درازی شد مست کردم یادم برهخیانت دیدم
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸بعد مرگ عموم اسیر پسرعموی مذهبیم شدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عاشق استاد جذاب دانشگاهمون شدم که با نقشه بهم نزدیک شده بود
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دختری اسیر به دست دشمنان قسمخورده
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشق رئیس مافیا
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸پسری که دوستش میدزدتش و قمار میش
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟عشقی برخواسته از دل یک کینه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸تقاص گناه دایی و مادرم رو دادم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟فایل رمانهای کامل شده و ممنوعه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸دوستدختر اجباری پسر شروزورگوی دانشگاهشدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟ازدواجی اجباری با مردی بدل و شکاک
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸تنهاامیدمردم براینجات ازاین بیماریماتبعیدیها
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟زاده قدرت بودم میان تمام ضعفهای جهان!
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردی که بعد از ده سال از شکنجه فرار میکند.
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟با نبودش مثل یک حباب تو خالی بودم؛پوچ وتهی...
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مرد نابینایی که بعدها فهمیدم بابای بچمه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟سرنوشتم با رفتن به اون جنگل کاملا عوض شد.
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸مردبیرحمی که فکر میکردم شوهرمه ازشحامله شدم
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟انتقام به شرط قتلهای وحشیانه
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸عروس خونآشام ها توسط گرگینه دزدیده میشه
💚⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪📟بی خبر از گذشته ی تاریک دل بسته میشوند...!
ィ🤎⃚⃡⃝۪ٜ⃡۰۪۪۪۪۪🧸شبابهش تجاوز میکردوروزها روی زخماش بوسهمیزد
جهتشرکتدرلیستکلیککنید↪️
1000
Repost from N/a
⭕ #عشقی_احمقانه_و_ممنوعه_بین دوتا_اخوند_زاده
عشقی که جونشون رو توی #خطر میندازه‼️
حالا چی میشه اگه بفهمه، اون پسر از جنس متفاوتیه قابلیت بارداری داره❓
و فکر کن توی این گیر و دار،با راز هایی روبه رو بشن که ریشه توی گذشته داره‼️
زندگیشون پر از چالشه، میتونن پشت سر بذارنش و یک پایان خوب رقم بزنن⁉️
⭕️یک رمان متفاوت در سبکِ خودش
https://t.me/+OiSFW-k4dthlN2U0
عضویت فقط برای ۵۰نفر😰
⚠️این رمان حاوی صحنههای باز است لطفا فقط افراد بالا ۱۸+ عضو بشن🚷🚸
۱۶
600
Repost from N/a
Photo unavailable
امیر سپهبد🔥🤤
مردی بداخلاق و مغرور که تا به حال کسی چهرهاش و از نزدیک ندیده و به مرد #نقابدار معروفه😎
مردی خشک و سرد که از همه دخترا بعد از مرگ نامزدش فاصله میگیره...
شب عروسیش به گوشش رسونده بودن که جنازه نامزدش در عمارت بزرگ شایان هاست.
دلبرش در تخت #ساشا شایان بر اثر تجاوز جان داده بود.
باید تاوان می گرفت و زخم می زد تا آرام می گرفت.
قسم خورده که بعد ازمرگ نامزدش #مهگل دیگه عاشق نشه و به کسی رحم نکنه
بعد از اون همه سختی و درد و رنج
درست وقتی میخواد انتقام شو بگیره
بدجوری دل میبازه به خواهر دشنمش، به خواهر کسی که مسبب تمام مشکلات و دردهایی هست که کشیده....🥲💔
https://t.me/+I6Y2-JS65qBhNjY0
https://t.me/+I6Y2-JS65qBhNjY0
صب بپاک
900