❝ETEᖇᑎᗩᒪ❞
198
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
خواستم بگم یه سالگی... اترنال مبارک:)
پ. ن: پریشب بود اما من نت نداشتم:)))
6003
#بــــرادرنــاتــنــی
part 64🪢
#ممد
دلم میخواست الان موهاش بود و تا وقتی بیدار شه نوازششون میکردم
ولی حیف که زد
گوشیم زنگ خورد
پارسا بود
_ خروس بی محل
توجهی نکردم
یذره جا به جا شدم و متینو بیشتر تو بغلم جا دادم
دوباره گوشیم زنگ خورد
بدون اینکه نگا کنم کیه برداشتم
_ سوراخ کردی اینقد زنگ زدی چی میخوای از جون من
م: اولین باره زنگ میزنم اگه اشتباه نکنم
گوشیو گرفتم عقب که دیدم مهتابه
_ ببخشید فک کردم یکی دیگست
م: بیخیال ممد
_ جانم
م: از متین خبر داری؟
با اینکه بغلم مثل جوجه جمع شده بود و خوابیده بود ولی خودمو زدم به اون راه
_ متین؟ نه چطور؟
م: هرچی به گوشیش زنگ میزنم جواب نمیده قرار بود وقتی رسید به من زنگ بزنه خبر بده
_ شاید دستش بند بوده نتونسته جواب بده
م: هرچقدم دستش بند باشه منو یادش نمیره
_ تیکه میندازی؟
م: نه همینجوری گفتم
_ ولی ترکشش به من خورد
م: میتونستی جا خالی بدی
_ ماشالا کم نمیاره نگران نباش متین پیش منه
م: پیش تو؟! چرا پیش تو؟!
_ حوصله تعریف ندارم میام میگم حالا
م: میدی بهش حرف بزنم؟
_ خوابه
م: چجوری پیش توعه مگه تو تهران نیستی؟
_ جفتمون تهرانیم
م: یعنی نرفته کیش؟
_ مهتاب الان چرا سین جیم میکنی گفتم میام میگم دیگه
م: باشه چرا جوش میاری
_ کاری نداری؟
م: نه متین بیدار شد بگو بهم زنگ بزنه
_ باشه خدافص
م: مواظب خودت باش
_ همچنین
قطع کردم و گوشیو گذاشتم رو میز کنار تخت
7602
از اونجایی که پارت قبل اصن حس ممتین نمیداد پاکش میکنم و الان پارت جدید میزارم
7400