☽︎وِرونــای خـاکِسـ❥︎تَری☾︎

یعنی عاشقِ حنام خب؟🥹😭 می‌میرم برای صداش و عشقش🫠🥹 حنا بیا بخاطر صدای قشنگت بهت اسپویل از فصل دوم بدم😍😎

𓏲࣪ ִֶָ𝐏𝐥𝐞𝐚𝐬𝐞 𝐋𝐨𝐯𝐞 𝐌𝐞 𓂃 _ اسمش رو چی می‌ذاریم مامان؟ با برقی که ثانیه‌ای چشم‌هام رو ترک نمی‌کرد از مادرم اسمش رو پرسیدم. + می‌خواستم بکهیون بذارم... هومی کردم و لپم رو توی دهنم فرو بردم. زیاد علاقه‌مند به گذاشتن اسم بیون‌بکهیونِ معروف روی برادر کوچولوم نبودم. یه اسم خاص می‌خواستم، اسمی که فقط مخصوص بیبی کوچولو دوست داشتنیم باشه. + جیمین چه‌طوره؟ دوسش داری؟ ⤗Tap To Read ⬼🎈 •◇•Pt.26 ✲ #Scenario ❘ #PleaseLoveMe ❘ #Vkook & #Yoonmin ❘ #Shamim ✲ ———— ———— ———— ————

خوشگلای من سلام صبح جمعه‌تون بخیر باشه🫶🏻🥰 عزیزای دلم میخواستم در مورد یه موضوعی همین‌جا صحبت کنم و یه جورایی اتمام حجت هم بشه برای همه. از دیروز تا الان هم پی‌وی هم ناشناس من رو ریدرا پر کردن و خواست همه اینه که فرصتی بدم تا بتونن نظر بدن و رمز رو بگیرن. ببینید بچه‌ها، من از همون روزی که پلیزلاومی رو شروع کردم قصدم این بود فصل اولش بدون هیچ رمزی آپ بشه و فصل دوم برعکس، یعنی کاملا رمزی‌. حالا وقتی دیدم یه سری به خاطر رمز و نظرات نداده ناراحتن با خودم گفتم عیب نداره من که این همه تحمل کردم این چند پارتم روش صبر میکنم تا فصل اول تموم بشه از فصل دوم روی روال خودش رمزی میکنم. خلاصه‌ی کلام من اینه که تا زمانی که فصل اول تموم بشه پارت‌ها رمز ندارن اما از فصل دوم کاملا رمزی میشه پس کسایی که ناراحت بودن لطفا سعی کنید پارت آخر فصل اول نظرات خودتون رو بذارید☺️ البته ممنون، خسته نباشید، عالی بود و استیکر نظر حساب نمیشه یادتون باشه🫶🏻☺️ خیلی پر حرفی کردم معذرت می‌خوام🥹 ساعت پنج منتظر پارت جدید باشید خوشگلای من بای بای💋

📖‌✍🏻⁩ #اسپویل + بابا؟ صدای ظریف و معصومانه‌ی کودک چهار ساله‌ام توی گوشم پیچید و بلافاصله چشم‌هام به سرعت روی جسم کوچیکش خزیدن. پسر کوچولوم... - آقای کیم می‌دونم هنوز هم پشت خط هستید، خواهش می‌کنم اگه چیزی می‌دونید... بی‌توجه به صحبت‌های فرد پشت خط نگاهم رو از پسرم گرفتم و روی پاهام ایستادم. قدم‌هام رو بلند برداشته و سعی کردم تا جایی که می‌تونم دور بشم. _ پیـ... پیداش کردین؟ شنیدن صدای شکسته و ناامیدم غیرممکن بود؛ اما امیدوار بودم متوجه شده باشه. - هفته‌ی گذشته توی آمریکا شناسایی شده؛ ولی اینکه کجاست هنوز مشخص نیست. درد و غم‌هام بیشتر شده و هر حرف مرد زخم تازه‌ای توی سینم ایجاد می‌کرد. - متاسفانه فامیلیش رو عوض کرده آقای کیم. با شنیدنش لرزیده و دستم رو جلوی دهنم گرفتم تا صدای ناباورم از گلوم خارج نشه. اون چه‌طور تونسته بود همچین کاری بکنه؟

"سعی کردم یه اسپویل برگ‌ریزون بدم بهتون، چون قراره فردا همه دیوونه بشید😈هاهاها"

#PleaseLoveMe #𝐒𝐡𝐚𝐦𝐢𝐦

سلام عزیزای دلم🥰 اومدم دوباره یادآوری کنم که پارت جدید پلیزلاومی فردا سر ساعت همیشگیش آپ میشه اما با این تفاوت که رمزی شده، قبلاً هم اطلاع دادم بهتون پس اگه تا الان نظری ندادید دست بجونبونید چون از این به بعد پارت‌ها رمزی هستن و من نمی‌خوام شرمنده‌ی کسی بشم🥹🫶🏻 #𝐒𝐡𝐚𝐦𝐢𝐦

ண 𝐁𝐥𝐚𝐜𝐤 𝐑𝐨𝐬𝐞 𓂃 🥀 ᯥ Main Couple ➟Vkook ᯥ Sub Couple ➟Kookv ᯥ Genre ➟Vampaire, Fantasy, Romance, Dram, Smut ᯥ Writer ➟Shamim ᯥ Writer Id ➟@SHAMIM_Kim ᯥ UP⏱️ ➟17:00 ᯥ Part ➟19🔐 ❌رمز فایل* Annamiler* ✲ #Fic ❘ #BlackRose ❘ #Vkook_Kookv ❘ #Pt19 ✲ ———— ———— ———— ————

𓏲࣪ ִֶָ𝐁𝐥𝐚𝐜𝐤 𝐑𝐨𝐬𝐞𓂃🥀 + هیچ‌وقت به این فکر نکن چون دختری باید بترسی و ضعیف باشی، هیچ‌زمان دست از شجاعتت نکش و با غرور مقابل ظالم بایست. هیچ‌وقت دچار اشتباه نشو و اگه شدی و فکر کردی که از نظر خودت بهترین کار بوده، پس عقب نکش و تا آخرش برو. از کسی که نسبت بهت قدرتمندتره نترس و با شجاعت از خودت دفاع کن. _ حتی اگه کاری که کردم از نظر همه اشتباه باشه؟ پدربزرگ بوسه‌ای به دست گرم نوه‌اش زد و جواب داد: + حتی اگه با کار تو، قانون یه‌ دنیا شکسته بشه آبی‌ترینم. ---------------------------

𓏲࣪ ִֶ آدم‌ها کسی که دوست دارن رو از یاد نمی‌برن، فقط‌ یاد می‌گیرن کم‌تر راجبش حرف بزنن... کمتر فکر کنن تا به خودشون کمک کنن کم‌تر دل‌تنگ بشن، همین. گوش کردی‌؟ یادمون نمیره؛ پس این‌قدر نگید فراموشش کن. --------------------------- #BlackRose #Vkook_Kookv

🌻🌙 دو تا دست‌هاش رو گذاشت زیر چونش و خیره شد به استکان روبروش و بدونِ این که نگاهش رو برداره گفت: _ می‌دونی چیه؟ هیچ‌چیز و هیچ‌کس توی این دنیا از اول خودش رو نشون نمیده، اون چیزی نیست که اولش بوده و ما ازش انتظار داشتیم‌. اصلا همین استکان چای... تا دو دقیقه پیش گرم بود و میشد خوردش؛ ولی الان سرد و تلخ شده و با ده تا قند هم نمی‌شه خورد. تکیه دادم به صندلیم و گفتم: + خب عزیزم ماهیتِ چای اینه، مثل آدم‌ها... وقتی فراموشش کنی و بهش بی‌محلی کنی خب سرد میشه دیگه! نگاهش رو از استکان میاره سمت من و میگه: _ بهار رو چی میگی؟ وقتی اردیبهشت میشه تازه معلوم میشه که بهاره، از اولش بهار نیست. فروردین همش داره رنگ عوض می‌کنه... یه روز سرده، یه روز گرمه، نمیشه به هواش اعتماد کرد. بعد دست‌هاش رو از زیر چونش برمی‌داره و یه دستم که روی میزه رو با دو تا دستاش می‌گیره و میگه: _ اردیبهشت... موهاش رو از جلوی صورتش می‌دم کنار و میگم: + اردیبهشت چی؟ لباش رو آویزون میکنه و میگه: _ میونِ این همه فروردین تو اردیبهشتم باش، پیدا باش و بذار به هوات اعتماد کنم.

✍🏻از این داستان‌های کوتاه دوست دارید براتون هراز گاهی بذارم؟

#𝐒𝐡𝐚𝐦𝐢𝐦 #Video