Ohne dich (بدون تو)

پسری که مخفیانه پناه میبره به مردی مافیا تا از دست دختر بزرگترین قاچاقچی فرار کنه اما نمیدونه تمایلات اون مرد قراره گرایششو به بازی بگیره #گی_مافیایی🔞🔥 _لخت شو برو زیر میز _آقا لطفا ببخشید.. تکرار نمیشه لباسامو دراوردم و رفتم زیر میز که گفت: بچرخ جوری خودتو تنظیم کن کو*نت روبروی ک*یرم باشه. باید بخاطر کسری های لیست حسابرسی تنبیه بشی.‌..زود باش _آقا لطفا... تو کنفرانس همه هستن _اگه صدات در نیاد کسی نمیفهمه زیر میز داری گ*اییده میشی... https://t.me/+DUXaEotGdAliNDA0 https://t.me/+DUXaEotGdAliNDA0 پسری که گیر یه مافیای روانی میفته و به هر بهونه ای تنبیه میشه💦💦💦

با فرو رفتن آلتِ کیا تو بهشتم‌ آه عمیقی کشیدم و زیرش به خودم لرزیدم که شوهره‌ سمانه از جلو سینه هامو تو دستش چلوند و نیشخندی به صورت سرخم‌ زد _امشب اونقدر میک*نمتون‌ که بفهمین‌ مرده‌ واقعی کیه بکش بیرون خودتو کیا با نفس نفس زود خودشو بیرون کشید که با آرامش پشتم اومد و خودشو باهام تنظیم کرد با فرو رفتن حجم کلف*تش‌ داخلم با درد آخی گفتم که با حرص اسپنک محکمی روم زد _خم شو توهم ببینمت.. کیا هم مثل من کنارم خم شد و حالت گرفت که با تحقیر دستی رو باسنش کشید _ببینم امشب سوراخ کدومتون‌ راضیم میکنه از این حجم تحقیر با فشار اومدم که بدون توجه بهم سراغ کیا رفت .. https://t.me/+yJDTRPVNHpliZmE0 https://t.me/+yJDTRPVNHpliZmE0 کیا و تینا زن و شوهری که برده ی مردی میشن و هر شب مجبورن ....💦🔥

پستونك روى لب هاش كشيدم كه تند تند شروع به ميك زدنشون كرد👄🍼 اروم سوراخ خونيشو ماليدم بخاطر سكس خشنمون خون ريزى داشت و از صبح تا الان مجبور شده بودم چندبار لباسشو عوض كنم نوار بهداشتى براش گذاشتم كه خجالت زده بهم خيره شد _هيشس چيزى نيست پسر كوچولوى بابا فقط براى كثيف نشدن خودته🥺✨ شير كاكائو اوردم براش ممنوع بود ولى اينبار ميتونستم استثنا قائل بشم پستونكشو در اوردم كه يهو…..👅💦 https://t.me/+P7h8PVlBBUk1YWM0 https://t.me/+P7h8PVlBBUk1YWM0 ددى الفايى كه وقتى امگا كوچولوش خوابه مست ميكنه و سوراخ هلوى قلمبه ش رو پاره ميكنه و براى جبران بهش….🧸❤️‍🔥

امگاى ليتلى كه از يه الفاى پزشك حامله ميشه و يروز وقتى توى خونس ميفهمه كه خون ريزى داره و….🔞🩸 #خون ريزيم بند نميومد به ددى سياوش زنگ زدم كه سريع بهش گفتم بياد خونه وقتى برگشت ديدم دستش يه پلاستيكه #هق هق كنان رفتم سمتش كه منو توى بغلش گرفت _چيزى نيست پشمك كوچولوى من🧸🍼 از توى جيب كتش #پستونك مورد علاقه مو در اورد گذاشت روى لبهام كه سريع شروع به #مكيدنش كردم منو برد سمت تخت و وقتى دراز كشيدم پاهاى سفيد و بلوريمو بالا داد و #نواربهداشتى باز كرد و برام بستش و بعدش #پوشكمو اورد كه وقتى خواست برام ببنده كه جيغ بلندى كشيدم و….👅💦 https://t.me/+Ddt3w6s-SlRhNWU0 https://t.me/+Ddt3w6s-SlRhNWU0 ليتل بويى كه دديش براش پوشك و نوار بهداشتى ميذاره ولى بازم خون ريزى ميكنه وقتى ميبرتش دكتر ميفهمه كه…..😭💔

می خواستن منو به عنوان برده ی جنسی به عربستان بفرستن، مردی که قبلا نجاتم داده بود دوباره سر رسید ولی اینبار با شرطی که گذاشت...💦🔥 _لخت شو برو زیر میز _آقا لطفا ببخشید.. تکرار نمیشه لباسامو دراوردم و رفتم زیر میز که گفت: بچرخ جوری خودتو تنظیم کن کو*نت روبروی ک*یرم باشه. باید بخاطر کسری های لیست حسابرسی تنبیه بشی.‌..زود باش _آقا لطفا... تو کنفرانس همه هستن _اگه صدات در نیاد کسی نمیفهمه زیر میز داری گ*اییده میشی... https://t.me/+DUXaEotGdAliNDA0 https://t.me/+DUXaEotGdAliNDA0 پسری که مخفیانه پناه میبره به مردی مافیا تا از دست دختر بزرگترین قاچاقچی فرار کنه اما نمیدونه تمایلات اون مرد قراره گرایششو به بازی بگیره #گی🔥

استادی که وقتی متوجه میشه دانشجوی پسرش قابلیت باردار شدنو داره اونو مجبور میکنه باهاش توی خونه... #گــی  #آمپرگ🔥 پاهاشو از هم فاصله میدم و با نفس های سنگین گردنشو میبوسم و #لیس میزنم _عطر تنت داره دیوونه م میکنه سرشو به پنجره خیس از بارون فشار میدم و خم میشم لیسی به #سوراخ باسنش میزنم #ناله بلندی میکنه و دستشو روی شیشه مشت میکنه دو انگشتمو وارد دهنش میکنم _خیسش کن جر نخوری #پسرکم. زبونشو روی انگشتام میکشه و با بزاقش خیس میکنه... انگشتامو بیرون میکشم و بدون رحم وارد سوراخ صورتیش میکنم و همزمان #تخمای صورتی و کوچولوشو میمالم جیغ آرومی میکشه و خودشو منقبض میکنه که نوک انگشتمو روی #پروستاتش میکشم که بدنش با شت میلرزه و...🔞💦 https://t.me/+t6PdaUnOkAU4MDU0 https://t.me/+t6PdaUnOkAU4MDU0

آمین پسری ساکت و آروم...ته‌تغاری حاج فتاحِ بازاری یک شب بارونی بدنش توسط مردی مرموز مورد تعرض قرار میگیره و لخت و بی‌هوش جلوی خونه حاج فتاح رها میشه و عکس های لختش به دست حاج فتاح میرسه و همون شب بارونی شروع  جهنمشه و درست بعد دوسال همون مرد مرموز با درخواست های عجیبش سر راهش قرار میگیره و قلب و احساسات آمین و به چالش می‌کشه..... https://t.me/+DtKKe1N398pjMzI0 https://t.me/+DtKKe1N398pjMzI0

#گی‌لاو #انتقامی #هات‌لاو - دلم می خواد اون باسن سفیدت از اسپکنت‌ها سرخ بشه پسرحاج سپهبد! دستش رو به سوراخم می گیره و گیره رو روی لمبرای باسنم میذاره - ناله کن پسر حاجی! بابای حرومیت باید بفهمه داری زیرم کون میدی! حراج زدم به آبروش... انگشت فاکش رو توی سوراخم می کنه و اسپنکی در کونم میزنه - ناله نکنی میرم خواهرت می کنم! از ترس ناله می کنم ازش بر می اومد - اخخ... لبش رو به گوش چسبوند و دیکش رو لای پاهام گذاشت تکونی خورد که کی*رش توی سوراخم فرو رفت پرسید - زیرِ کی داری کون میدی؟ داد زدم از درد - هاتف! اخخ... فریاد کشید و ویبراتور رو برداشت - حاجی میشنوی پسرتو گاییدم! چشم هام از درد سیاهی رفت که هاتف بوسیدم - نبند چشم هاتو پسر حاجی که رفتی تو قلبم! https://t.me/+DtKKe1N398pjMzI0 https://t.me/+DtKKe1N398pjMzI0 آمین یه شب سرد بارونی توسط هاتف دستمالی مبشه و همون شب از خونه و زندگی طرد😭💔 حالا هاتف آمیتو تهدید می کنه که...

_وا کن پاهاتو سگ مصب🤤🔞💦 پاهامو جلوی صورتش تا ته باز می‌کنم که کله دیک*شو می‌بره جلو و محکم توی بهش*تم می‌کوبه🙊... صدای جیغم کل اتاق رو برمیداره که سیلی محکمی به باس*نم 💦می‌زنه: _لال... وقتی التماس می‌کنی با کسی که ده سال ازت بزرگتری س*ک*س کنی باید عواقبشم درنظر بگیری😱🔞❌ https://t.me/+orzb7HL2jQRjMjI0 https://t.me/+orzb7HL2jQRjMjI0 باهاش کاری می‌کنه تا یک هفته نتونه راه بره!

#هفت_کوتوله🔞 #پارت_1🔥 _روی شکم بخواب و باسنت رو بده بالا تا سوراخ هات باز تر بشن. یکی شون دست های سیاهش رو روی کمرم گذاشت و من رو به شکم خوابوند کل اتاق بوی شه.وت گرفته بود و من باورم نمی‌شد که بین هفت کوتوله دراز کشیده بودم و نوبتی می‌خواستن به قول خودشون منو "به فاک" بدن. رئیس شون روی صندلی نشسته بود و با اون قد کوتاهش پا روی پا انداخته بود و دود پیپش رو بیرون داد و با صدای بمی دستور داد: _آلتاتون کوچیکه پس خیلی اذیت نمیشه کارتون رو شروع کنید! لبخندی بهم زد و خیره تو چشمای خمارم، ادامه داد: _میخوام تخت رو از ارگاسم سفید برفی خیس کنید! بوی ارضاش تا 3روز باید تو اتاق بمونه. قد کوتاهِ سیاه پوست چونه مو تو دستش گرفت و لب کلفتش رو روی لبم نشوند و 6تاشون همزمان لای پاهام و باس.ن و سینه هام ور رفتن و من از لذت صدای ناله هام بلند شد و به خودم پی‌چیدم و چشمای خمارم رو به رئیس‌شون دوختم که شلوار و باکسرش رو از پاش در اورد و تا چشمم به آلتش افتاد لحظه ای شوک شدم! این قد و هیکل چطوری می‌تونست همچین چیزی داشته باشه؟! https://t.me/+VcO8YPv3kyFjNmNk https://t.me/+VcO8YPv3kyFjNmNk