گفتہ هاے زیبا

بعضی از جاده ها وجود دارند که باید به تنهایی طی کنی‌ بدون دوست، بدون خانواده، بدون شریک زندگی فقط تو و خدا 🌱 صبح بخیر ✨ ┈┉━━•⊰✯♥️✯⊱•━━┉      @Gofta_Haii_Ziba_1 ┈┉━━•⊰✯♥️✯⊱•━━┉

در خانه ای که بزرگترها کوچک شوند، کوچکترها هرگز بزرگ نمیشوند...! ┈┉━━•⊰✯♥️✯⊱•━━┉      @Gofta_Haii_Ziba_1 ┈┉━━•⊰✯♥️✯⊱•━━┉

👈🏻 ای خواهر عزیزوگرامی که در مجازی فعالیت میکنی و در پروفایلت تصاویر زنان را میگذاری از الله بترس و بر روی پروفایل فیسبوک ، تلگرام و یا هر جای دیگر عکس زنان را نگذار!  با این کار ات توجه مردان را به خود جلب میکنی و خود و جنس مخالف را در فتنه قرار میدهی! بدان ای خواهر چه عکس با حجاب خود را بگذاری و یا عکس زنان دیگر را بگذاری هردو حرام است و هردو سبب فتنه میشود. 👈🏻حتی از گذاشتن اسم های زنانه در پروفایل اجتناب کن،اینطور از همه ای فتنه ها در امان میمانی، تو نمیدانی چقدر گرگانی بنام موحد بنام عالم بخاطر دریدن عزتت کمین زده اند، داستان های خواهرانی را شنیده ایم که با شنیدنش والله ترک مجازی میکنی و هرگز به جنس مرد دیگر اعتماد نخواهی کرد،بنام قاری بنام عالم بنام دعوتگر چقدر انسان های پست بوده که از راه دین دختران را فریب داده اند، 👈🏻 اگر هدفت دعوت است پس به اسم پسرانه دعوت کن ولی متوجه باش مثل خواهرانی نشوی که به اسم پسرانه فعالیت میکنند ولی میبینی به پسران کمنت و مسج میکنند.اصلا مکلف به پاسخ کمنت کسی نیستی پس برحذر باش از این کار! ✍️ شاگرد مدرسه فهم قرآن وسنت با منهج اصحاب رسول الله ﷺ 🌺 ┈┉━━•⊰✯♥️✯⊱•━━┉      @Gofta_Haii_Ziba_1 ┈┉━━•⊰✯♥️✯⊱•━━┉                       

خوب دوستا نظرتان در باره داستان چطو بود؟؟👇

امروز ب جای رمان داستان واقعی آقای محمد رضا کاظمی متن نویس ایرانی را نشر کردم امید ک خوشتا بیایه عزیزان @Gofta_Haii_Ziba_1

اولین باری که عاشق شدم رو خوب یادمه عاشق یه دختر تبریزی که وقتی باهام قهر می‌کرد می‌گفت: جون من، باهات گَهرم حتی موقعی هم که دلخور بود؛ جونم گفتناش تموم نمی‌شد آدم تو نوجوونی پُر از هیجان و انرژیه، با دلهره و کلی استرس شارژ ایرانسل می‌خریدم بهش زنگ بزنم؛ موقع زنگ زدن، از بس دستام می‌لرزید، چند باری اشتباهی به کس دیگه زنگ زدم! اون موقع فکر می‌کردم اگر کسی شماره ذخیره شده‌شو تو گوشیم ببینه، ممکنه بیاد ازم بگیرتش! سنم کمتر بود، فکرای مختلفی توی ذهنم می‌اومد؛ دست خودم نبود، این ترس از دست دادن همیشه همراهیم می‌کرد؛ هنوز شناخت درستی از ازدواج و تشکیل خانواده نداشتم، اما تنها چیزی که می‌دونستم واقعیت داره، دوست داشتن اون بود! اون فارسی رو به شیرین‌ترین حالت ممکن صحبت می‌کرد، آدم دلش می‌خواست هر چی کلمه که توش " قاف " داره رو بهش بگه تا اون تکرارشون کنه! بهم واژه‌های ترکی یاد می‌داد البته خودمم ترک بودم ولی باترکی اونا فرق داشت؛ اما صحبت کردن من باترکی اونا چنگی به دل نمی‌زد و باعث خنده‌ی اون می‌شد، ولی خندش از روی تمسخر نبود، از نحوه‌ی ادا کردن جمله‌ها خندش می‌گرفت حتی به خاطر اون کمی ترکی آذری یاد گرفتم و بعضی وقت‌ها شروع صحبتمون به ترکی بود ماجرای آشنایی ما برمی‌گشت به زمانی که از تبریز اومده بودن شیراز و توی حافظیه دیدم‌شون؛ دبیرستانی که توش درس می‌خوندم تا حافظیه نهایت پنج دقیقه فاصله داشت، خیلی از روزها بعد مدرسه می‌رفتم اونجا؛ دو هفته شیراز موندن و توی این مدت چند بار اومدن حافظیه که من دوبارش اونجا بودم از این نوجوون‌های لاغر  به حساب می‌اومدم که ، چهره‌شون رو پُر از جوش کرده و اعتماد به نفس‌شون رو ازشون گرفته؛ اما اون روز، اعتماد به نفسم عجیب و غریب زیاد بود درست کنار سنگ قبر حافظ، با خودش و خانواده‌ش روبه‌رو شدم یادمه یکی از همراهاشون یه سوال از بقیه پرسید که اونا جوابی براش نداشتن به خودم جسارت دادم و براشون توضیح دادم اونجا اولین جرقه‌ی ارتباط ما زده شد بهشون گفتم می‌خوام راهنمای تور ایرانگردی بشم برای همین خیلی تاریخ می‌خونم و بناهای تاریخی برام مهمن، اولین و آخرین باری که شماره‌مو رو کاغذ نوشتم و به یه دختر دادم اونجا بود، اونم به امید این‌که من از شیراز مسافر ببرم تبریز حالا که بهش فکر می‌کنم، می‌بینم تو عالم نوجوونی چقدر انرژی داشتم و به آینده امیدوار بودم وقتی بهم پیام داد و با هم صمیمی‌تر شدیم، تازه فهمیدم راهنما شدن و اینا همه بهانه بوده؛ تازه فهمیدم این همه می‌رفتم حافظیه، یه چیزی اونجا منتظرم بوده آخرین باری که با هم حرف زدیم از خوشحالی نمی‌دونست چکار کنه علی‌رغم سن کمش، طرح تموم لباس‌هایی که روشون کار می‌کرد توی یه جشنواره معتبر انتخاب شده بودن؛ برام یه شال‌ گردن با عکس خودش و یه جعبه شکلات برام فرستاد آخرین جمله‌ای که بهم گفت مثل یه گلوله آتیش، تموم قلبم‌و سوزوند گفت: همیشه دوستم داشته باش فرداش دیگه هیچ‌وقت از خواب بیدار نشد می‌گفتن از خوشحالی انتخاب شدن و از این که قرار بود بفرستنش ترکیه دوره ببينه، قلبش ایستاده! بعداً که پرس‌وجو کردم، فهمیدم از زمانی که دنیا اومده مشکل قلبی داشته اما فقط قلب اون نبود؛ قلب منم واسه همیشه ایستاد! حالا هر وقت دلم تنگ می‌شه شالگردنش‌و می‌ندازم دور گردنم حتی اگر وسط چله‌ی تابستون باشه، برام فرقی نداره؛ عطر دستاشو با تمام وجودم حس می‌کنم رفیق نیمه راه می‌خواستم باهات گَهر کنم، اما دلم نیومد! هنوزم دوستت دارم... ┈┉━━•⊰✯♥️✯⊱•━━┉      @Gofta_Haii_Ziba_1 ┈┉━━•⊰✯♥️✯⊱•━━┉

وقتی فردی از امت رسول الله از پل صراط عبور می‌کنند و به #آتش می افتد #پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم دستای خود را به رو به آسمان بلند میکند و می گوید ..... 😭🤲🤲

بر رهبر بشريت رحمة للعالمین الگوی اخلاق و خوبیها درود بفرستید.👌

الَّلہُـــــمَّ صَل وَسَلَّمَ عَلَی نَبِيِّنَـــا םُבםב ﷺ     

. #آقایون_بخونن 🌸🍃اظهار خوبی‌های همسرتان در حضور دیگران، فعال‌کننده پاسخ و واکنشی بسیار مهم و اساسی در اوست؛ گویی در حضور همگان، اعلام می‌کنید که این زن خوشبخت، همسر شماست😍. هنگامی‌ که همسرتان احساس کند به او افتخار می‌کنید، غرق در شادی و شعف می‌شود و برای شما ارزش بیشتری قائل خواهد شد... #تعریف کردن از همسر، مثل مهمانی دادن است؛ به طور حتم پاسخی به همان ترتیب خواهد داشت شعرو قصه های اسلامی @Gesehayeslami