cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

هـلـــو آبـدار ⛓🔥

مخصوص بزرگسال🔞💦

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
15 643
Suscriptores
-11124 horas
+2977 días
+44430 días
Distribuciones de tiempo de publicación

Carga de datos en curso...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Análisis de publicación
MensajesVistas
Acciones
Ver dinámicas
01
- اوووووف خانوم روانشناس عجب ک🍓ص #تنگی داره... #حشری خندیدم که سرعت #تلمبه‌هاش بیشتر شد، ک🍌یرش داشت #واژنم رو جر میداد و صدای ناله‌هام کل عمارت رو برداشته بود که یهو... با دیدن بدن س*ک*سی روانشناسش میزنه بالا و هرشب با ک🍆یر کلفتش...🤫🫣 https://t.me/+R0PihVt1JG84MTNk
4451Loading...
02
💘طلسم شهوت بند و زبانبند و جلوگیری از خیانت🔐 🔮دعای حصار قوی دفع همزاد و چشم زخم و ابطال سحر عظیم ❣تسخیر و احضار برای جذب و بیقراری و بازگشت معشوق ❤️‍🔥 💰طلسم الفوز پیروزی در معاملات و جذب ثروت فراوان 🫶گشایش و تسهیل در ازدواج و بخت گشایی سریع💍 🪄گره گشایی و حاجت روایی فوری نازایی زوجین📜 👤مشاوره رایگان و تخصصی با استاد سید احمد هاشمی 👇 🆔@seyed_ahmadhashemi 📞09057936026 @telesme1 همراه با ضمانت کتبی و مهرمغازه و اصالت کارها r²¹ https://t.me/telesme1 لینک کانال و ارتباط مستقیم و مشاهده رضایت اعضا
4110Loading...
03
‍ ‍ ‍ س‍...ک‍...س عروس خانواده با پدر شوهرش🔞❌ بنری که می‌خونید، #پارت‌واقعی‌رمانه و دارای #محدودیت_سنی هست. لطفاً با #احتیاط وارد شوید👇🆘 محتوای ذکر شده، مناسب بزرگسالان است: - حتی باورت نمیشه که چقدر دلم می‌خواد همین حالا کی‍*رمو با تمام قدرت وارد جفت سو*راخات کنم و اونقدر تلم‍*به بزنم که ک‍*ص و کو*نت سرخ و کبود بشه! آخی کشیدم و با دستام، با..سنش رو چنگ زدم. ناخنام رو تو پوست کو*نش فشار دادم و محکم، سمت خودم کشیدمش که کی‍*رش مستقیم لای چا.ک حساس ک‍*صم قرار گرفت. - پس برای همین اینقدر داری دست دست می‌کنی واسه پا*ره کردنم؟ جون کشیده ای گفت و تو یه حرکت، کل کی‍*رش رو تو ک‍*صم جا داد که آه بلندی کشیدم و پاشنهٔ پاهام رو به کمرش فشار دادم. - آه! همینه! همینو می‌خواستم! جر..م بده مرصاد جون! ک‍*ص و کو..نمو با کی‍*ر کلفتت پا...ره کن - چشم! شما امر کن عروس س‍*ک‍*سی و حش‍..ری من! بلافاصله شروع کرد به وحشیانه تل‍*مبه زدن. کی‍*رش رو با هر بار ضربه داخل سو*راخم، تا نا*فم احساس می‌کردم و بدنم زیر تل‍*مبه هاش مثل ویبره می‌لرزید. - خوبه ملیسا!؟ خوشت میاد داری زیر کی‍*ر پدر شوهر خودت گا*ییده میشی!؟ سرم رو تند تند تکون دادم و ناخنام رو از کمر تا شونه هاش بالا کشیدم و پشتش رو چنگ زدم: - آه! آره آره! حالا می‌فهمم آرش قدرتش تو س‍*کس کردنو از کی به ارث برده! آخ! محکتر! دلم می‌خواد زیر ک‍*یرت یه جوری گا*ییده بشم که ک‍*صم خون بیفته مرصاد! https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 ملیسا، دختری که در غیاب شوهرش پدر شوهرش رو اغوا میکنه و باهاش همخواب میشه. اما بعد از اینکه زن جوون پدر شوهرش متوجه ماجرا میشه، با پدر شوهر و پدرزن شوهرش سه نفری❌❌ فقط یه دختر سڪسیُ حشـ.ری مثل من میتونه توی یک ثانیه ڪ.یر کلفتتُ بیدار کنهُ...🤤💦🔞
1580Loading...
04
‍ ‍ •| مذه‍بیِ شهوتے💦👅 |• #پارت_41 موهام رو به چنگ کشیده بود و همچنان حالت داگی بودیم که گفتم: از کجا بلدی انقد خوب بکنی... فکر میکردم به جای سوراخ کو..نم بکنی تو سوراخ گوشم... با نفس نفس گفت: تو این موقعیت چرا یادت افتاده اینو بپرسی...؟ - اخه مثلا بچه مثبتی اما یه طوری میکنی که اون همه دوست پسرم با روابط متعدد نمی کردن. از کجا بلدی...نکنه زیر ابی می رفتی مثل الان؟ - خب ما هم یه جاهایی زیر ابی می ریم. - پس همه اش خدا و پیغمبر میکنید واسه ما خودتون تپه نریده نذاشتید هان. برم گردوند و کرد تو ک.صم. - تو که نمی‌خواستی بدون کا..ندوم بکنی. - حالا که ک.ص مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم... دیگه طاقت نیاوردم و گفتم: آه...تند تر.... خندید. - جوون...خوشت اومده. - لاشی...عجب ک.ی.ر.ی داشتی و رو نمی کردی، اگه میدونستم جای دادن به کل پسرای دانشگاه فقط به تو میدادم. - تو که تا یه دقیقه پیش به سالار می گفتی دول موشی. - اوه اسمش سالاره...من می میرم براش.. آه بیشتر... بکن تا ته... چه میدونستم همچین چیزی لای پاهات قایم کردی...أه... با خنده ضرباتش رو بیشتر کرد طوری که صدای شالاپ شلوپ برخورد پوست مونم بلند شد. ازم کشید بیرون که معترض گفتم: آه...چرا کشیدی عقب تازه داشتم حال میکردم. - برگرد میخوام از جلو ب.گامت. با ذوق برگشتم و پاهام رو وا کردم براش... - تو که نمی‌خواستی بدون کا.ندوم بکنی. - حالا که ک.ص مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم. https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk پسر بسیجی دانشگاه‌ سر مچ شون رو موقع سک.س گرفته حالا میگه اگه میخوای به کسی نگم باید منم با دختره س.ک.س کنم دختره هم مسخره اش کرد گفت تو بلند نیستی بکنی که با دیدن ک.ی.ر کلفتش برگاش ریخت و...💦🔞🫣🔥
1630Loading...
05
#معشوقه‌ی‌خراب #پارت_1 - عزیزم لطفا لباساتونو در بیارید دراز بکشید روی تخت. با خجالت نگاهم کرد و من دستگاه لیزر رو روشن کردم. همش این پا و اون پا می‌کرد و مردد بود. - اولین بارتونه میاید لیزر؟ لبخند معذبی زد و سر تکون داد. کلافه نگاه به ساعت انداختم. از تایم جلسه‌اش داشت می‌گذشت. دستگاه که آماده شد، بلاخره رضایت داد مانتو شلوارش رو در بیاره اما شورت و سوتینش رو نه! نگاهی به دفترم انداختم. - مگه فول بادی نیستید؟ دختر لاغر اندام مقابلم که اسمش بهناز بود و پوست سفیدی داشت، سری به معنای تایید تکون داد. - خب خوشگلم باید شورت و سوتینتم در بیاری دیگه. به ناچار اونها رو هم در آورد و با کلی سرخ و سفید شدن و جلوی ک..صش رو پوشوندن، اومد دراز کشید رو تخت. سینه‌های گرد و بزرگش بنظر می‌رسید 80 باشه و نوک صورتی و سیخی داشت! عینک رو دادم دستش: - اینو بذار رو چشمات. دستش رو از لای پاش برداشت و من خودم رو کنترل کردم تا به لای پاش نگاه نکنم. اما همین که عینک رو گذاشت، خیره شدم به لای پاش. برخلاف هیکل لاغرش، ک..ص تپل و گوشتی داشت با یه چو..چول پفکی! روی بدنش ژل ریختم و خوب زیر بغل و دست هاش رو بهش آغشته کردم. بعد از اینکه اون قسمت ها رو لیزر کردم، نوبت نوک سینه هاش بود. کمی ژل ریختم کف دستم و خوب نوک سینه‌هاش رو با ژل خیس کردم. اما حواسم بود که اشتباهی نوک سینه‌هاش رو نمالم چون همین الانش هم خیلی معذب بود. وقتی قسمت بالا تنه‌اش رو تموم کردم و رسیدم به پایین تنه‌اش گفتم: - عزیزم کف پاهاتو بچسبون بهمدیگه. انجام داد و حالا ک..ص تپلش، کاملا مقابل چشمام بود جوری میتونستم تا توی سوراخ خیس و صورتیش رو ببینم. چند بار صدای نوتیف گوشیم بلند شد و کلافه نگاهمو از ک..ص مشتری گرفتم. طبق معمول آرش بود که داشت زرت زرت پیام میداد. گوشیمو برداشتم و پیام هاش رو خوندم که نوشته بود: - مشتری جدید داری امروز؟ یادت نره از ک..ص و ک..ونش بهم عکس بدی. لب گزیدم و نگاه به ک..ص دختره کردم. آرش عاشق ک..ص های تپل و گوشتیه. کاش الان اینجا بود و با اون ک..یر کلفتش جرش میداد. بی سر و صدا دوربین گوشیمو باز کردم و چندتا عکس واضح، از ک..ص مشتری گرفتم وحواسم بود گوشیم فلش نزنه. عکس هارو فرستادم واسه آرش که پسره‌ی گشنه سریع سین زد! انگار من شبها کم بهش سرویس میدم و کم جلو عقبمو یکی میکنه که انقد گشنه‌ست! - خانوم چیزی شده؟ پاهامو ببندم؟ هراسون گوشی رو گذاشتم کنار و ژل رو برداشتم. - نه عزیزم منتظر بودم دستگاه داغ شه. کف دستم ژل ریخته و ریختم روی ک..صش. خوب ژل رو پخش کردم و چند بار انگشتم رو روی کلی..توریسش کشیدم.... https://t.me/+JA45jc9-BVtmYTFh https://t.me/+JA45jc9-BVtmYTFh https://t.me/+JA45jc9-BVtmYTFh https://t.me/+JA45jc9-BVtmYTFh https://t.me/+JA45jc9-BVtmYTFh ساناز اپراتور لیزره و بدون اینکه مدرک تخصصی لیزر داشته باشه، واحد بالایی خونه‌اش رو کرده سالن لیزر و مشتری میاره. اما داستان از اونجایی شروع میشه که مشتری‌ها خبر ندارن ساناز حین انجام دادن لیزر از ک..ص و ک..ونشون عکس میگیره می‌فرسته واسه دوست پسرش و حتی گاهی می‌مالتشون! تا اینکه یه روز یکی از مشتری‌هاش با مالش دست ساناز خیس میشه و وقتی آرش دوست پسر ساناز سر میرسه تریسام...🔞🔞💦
2471Loading...
06
🔗♥️✨
1670Loading...
07
‍ با هر پارتش‌ خیس‌ میشی🔞💦 📅 24 اردیبهشت 1403⏰ ۱۶:۰۹:۰۹ متن پیام: سلام ببخشید یه رمانه بود درباره یه مستر خشن بود که هرشب از بین زنای حرمسراش میاره به تختشو خشن جر میداد و یه دختریکه لزبینه رو میبینه و عاشقش میشه اما دختره دوستش نداره و هرشب به زور بهش تجاوز میکنه رو نمیدونین اسمش چیه لینکشو ندارین لطفا؟ https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx 👤جواب: بله عزیزم این رمان برده شیطانه فقط مواظب باش موقعی که میخونیش کسی دور و برت نباشه چون صحنه هاش انقدر بازه که مجبور به خودار.ضایی میشی🔞💦👇🏼 https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx آه بلندی کشیدم : بمالش بانو تند تر بمالش لطفا نوچ نوچی کرد و تیکه یخی از داخل ظرف برداشت لبخند خبیثی زد و یخ رو روی ممنوعه‌م گذاشت که جیغ بلندی از سر شهو.ت کشیدم سیلی به سینم زد و گفت : میخوام ببینم این بهشتِ داغت چطوری این یخ رو آب میکنه! https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx #لزبین #ارباب‌بردگی دختر لزبینی که به دست میسترسش زن شده اسیر مستر خشن و هات میشه و هر شب زیرش جر میخوره🔞💦
4001Loading...
08
#پارت320 تا خود صبح تو مغزم تجزیه تحلیل میکردم که اون طرف که میتونست باشه ولی هیچ چیز به جز پارتنر آرمین به ذهنم نرسید. دندونهام رو از حرص بهم فشار دادم. اون لعنتی کسی تو زندگیش بود و منو به خونه اش برد؟! انقدری فکر کرده بودم و حرص خورده بودم که دم دم های صبح خوابم برد و وقتی ماه گل اومد برای صبحانه بیدارم کنه گفتم اعلام کنه مریضم و نمیتونم بیام. به خوابیدنم ادامه دادم تا جایی که باز صدای در اومد و اینبار ماه گل با یه کاسه سوپ و یه سیخ کباب وارد اتاق شد. لبخندی زد که نیم خیز شدم. -پاشو مادر، یه ابی به دست و روت بزن بیا ناهارتو بخور. وقتی گفت ناهار خم شدم و گوشیم رو از روی میز برداشتم که با دیدن ساعت دو چشمام درشت شد. من چطوری تا الان خوابیدم؟! از روی تخت پایین اومدم اول از ماه گل تشکر کردم و دوباره سمت سرویسم رفتم و دست و صورتم روشستم و مسواک زدم. مریض نبودم ولی حالم بد بود.. خوردن سوپ دردی ازم دوا نمیکرد ولی به قدری خوشمزه بود که تا تهش رو دراوردم. حالم از دیشب بهتر بود، انگار دیگه کنار اومدن رو تو این زندگی خوب یاد گرفته بودم که دیگه نسبت به هیچ چیزی شگفت زده نمیشدم. من هیچ وقت نمیتونستم با مردی ازدواج کنم چون همشون خیانت کار و ظالمن.. از اولین عشق خودم گرفته تا پدر و بقیه پسرهایی که دیدم، همه خیانت کار بودن.. روی #الـ.ت پرهان خودموتکون میدادم وباشیطنت میخندیدم -میبینم که پرستار هات من حشری شده کنارگوشش باشهوت لب زدم: -دلـم میخواد تاصبح زیرت جربخورم🔥 بااین حرفم روم خیمه زدو سینه هامو توی مشتش گرفت وجون کش داری گفت و سرشو بین پاهام بردو شورتمو توی تنم جردادوشروع به لیس زدن بهشتم کردو ومنو بی تاب تر میکرد: -اوووم عاااح اوووف  بیشتررربخورش پرهان بیشتر 💦 https://t.me/+TYy3LsIM7ExhMzc0 🔞رابطه ممنوعه بوکسور با پرستارهاتش 🔞
4160Loading...
09
💘طلسم شهوت بند و زبانبند و جلوگیری از خیانت🔐 🔮دعای حصار قوی دفع همزاد و چشم زخم و ابطال سحر عظیم ❣تسخیر و احضار برای جذب و بیقراری و بازگشت معشوق ❤️‍🔥 💰طلسم الفوز پیروزی در معاملات و جذب ثروت فراوان 🫶گشایش و تسهیل در ازدواج و بخت گشایی سریع💍 🪄گره گشایی و حاجت روایی فوری نازایی زوجین📜 👤مشاوره رایگان و تخصصی با استاد سید احمد هاشمی 👇 🆔@seyed_ahmadhashemi 📞09057936026 @telesme1 همراه با ضمانت کتبی و مهرمغازه و اصالت کارها şĥ²⁰v https://t.me/telesme1 لینک کانال و ارتباط مستقیم و مشاهده رضایت اعضا
1 6070Loading...
10
-حاج امیر دلت میخواد ک.ص پرستار سکسی زنتو جر بدی؟😈👅 https://t.me/+LhzMiYTI4Gc4NDRk -لا اله الا الله نصف شبی زده به سرت دختر جون لخت و پتی وسط سالن چه غلطی میکنی!! میدونستم به این راحتی ها وا نمیده ولی من میخواستمش از وقتی وظیفم شده بود مراقبت از زن مریضش چشمم اون مردونگی کلفت رو گرفته بود و دلم میخواست پردمو بزنه و شبانه روز رو ک.یرش سواری کنم از افکارم آهی کشیدم که زیر لب استغفار کرد و سرشو بیشتر پایین انداخت . نزدیکش شدم و دستشو سریع چنگ زدم و زیر دامنم بردم و روی ک.ص خیسم گذاشتم که شوکه تکون محکمی خورد و خواست دستشو پس بکشه که پاهامو بهم فشار دادم و دستش زیر بهشت خیسم گیر کرد ناله ای کردم و خودمو تو بغلش پرت کردم که نوک پستون هام به سینه ی عضلانیش فشرده شد - ک.صم برات خیس کرده حاجی اگر ارضا نشم امشب خوابم نمیبره دادی سرم کشید و با شدت پسم زد که روی زمین افتادم و از درد آخی گفتم -دختره ی هرزه جل و پلاستو جمع میکنی گورتو از این خونه گم میکنی میری سمت پله ها رفت که داد زدم - حالا که خودت نمیتونی ارضام کنی مطمئنا خدمتکار های عمارتت که میتونن حاجی جون سمت در رفتم که از پشت کمرمو چنگ زد و روی نزدیک ترین مبل پرتم کرد بلافاصله روم خیمه زد -حالا کارت به جایی رسیده که میخوای به نوچه های من سرویس بدی ؟؟ کمرمو قوس دادم و دستمو توی شلوارش فرو بردم،ک.یرشو بین دستام گرفتم و مالشش دادم که ناله ی توگلویی کرد -آهه....من زیر ک.یر هیشکی الا خودت نمیخوابم حاجی جون زودباش منو بکن ...ک.یر کلفتتو تو سوراخ تنگم عقب جلو کن بی معطلی شلوارشو پایین کشید و ک.یرشو دم سوراخم گذاشت -جوری جرت بدم و شکمتو پر آب کنم که تا ۹ ماه هوس جندگی به سرت نزنه .... حرفش تموم نشده بود که یهو حجم بزرگ آلتشو یه مرتبه توم فرو کرد و...... https://t.me/+LhzMiYTI4Gc4NDRk https://t.me/+LhzMiYTI4Gc4NDRk https://t.me/+LhzMiYTI4Gc4NDRk https://t.me/+LhzMiYTI4Gc4NDRk امیر اعطا صارمی،حاجی بازاری متاهلی که ک.یرش برای پرستار لوند زنش سیخ میشه و بعد از حامله کردن کرشمه اونو صیغه میکنه.....😱🔞💦
8840Loading...
11
رمان سکسی و تریسام دلبر هوسباز🔞💦🔞💦 دستمو لبه‌ی استخر گذاشته بودم و با شهوت به اهورا نگاه میکردم که یه دختر رو پاش نشسته بود و سواری می‌کرد تا آلتش رو شق کنه. اهورا ولی با لبخند به من زل زده بود و من زیر آب دستمو تو شورتم فرو برده بودم تا با دیدن شوهرم تو اون وضعیت خودمو بمالم... هیچوقت فکر نمیکردم دیدن شوهرم با یه زن دیگه تو حلق هم میتونه انقد هورنیم کنه.. بالا زده بودم و حالم خراب بود. دلم می‌خواست لحظه‌ای که دختره شورت لامبادای تنگش رو از دور باسن گردش پایین می‌کشه و میشینه روی آلت اهورا ببینم... درسته که اهورا شوهر صوریم بود و گاهی وقتا باهم سکس داشتیم... اما همش فانتزی داشتم اهورا با دختر دیگه ای جلوی چشمای من سکس کنه و مهمونی امشب دقیقا به همین هدف بود... گرم دید زدن اهورا و اون دختره بودم که اهورا ماهرانه ک..یر کلفتش رو از شلوارش در می‌آورد و لای چاک باسن دختره می‌کشید... لامصب منو هم همینقد خوب هورنی می‌کرد... دختره‌ی بیچاره داشت التماس اهورا می‌کرد تا بکنتش... داشتم از دیدن این منظره لذت می‌بردم و خودمو می‌مالیدم که با حس سفتی مردونگی شخصی روی چاک باسنم ترسیده دستمو از شورتم در آورده و چرخیدم عقب که تنم مماس تن مازیار شد... مازیار شوهر همون دختری بود که روی پای اهورا بود تا بهش بده. دستشو توی شورتم فرو برد و گفت: _ تا وقتی من هستم چرا خودتو بمالی؟ تنمو چسبوند به استخر و شروع کرد مالیدن کلیتوریسم در همون حال گفت: _ اهورا اجازه هست؟ اهورا با خنده گفت: _ راحت باش... مازیار از زیر آب شورتم رو کامل در آورده و پرت کرد سمت اهورا که.... https://t.me/+Upoz76gfroJiMTdh https://t.me/+Upoz76gfroJiMTdh https://t.me/+Upoz76gfroJiMTdh آیسان و اهورا زن و شوهرن و یه شب به مهمونی سوییچ پارتی میرن! مهمونی‌ای که توی اون قرعه کشی میشه و هرکس سوییچ ماشین هر مردی رو برداره، اجازه داره با زن اون مرد سکس کنه... 🔞 💦 رمان حاوی صحنه های جنسی متعدد و #تریسام بوده و مناسب هر سنینی نیست‼️🔞 ظرفیت فقط 50 نفر‼️
8132Loading...
12
🔗♥️✨
1 0230Loading...
13
#پارت۱🔞🔥 انگشتم رو روی شیار #ک.ص‌ خیس #خاله‌ناتنیم کشیدم که آهی کشید و ملافه رو توی مشتش فشار داد، روی تخت چرخوندمش و اسپنک محکی روی با.سن سفیدش کوبیدم، جیغی کشید و نالید: - دردم میاد غیاث، آروم... روی تنش خوابیدم و نفس داغمو کنار گوشش پخش کردم - گفته بودم که وقتی عصبیم ح.شریم نکن #خاله‌کوچولو تازه اولشه، هنوز کاری نکردم که دردت بیاد... دست انداختم زیر کمرش و با.سنشو بالا کشیدم، سوراخ #کو.ن‌ شو با آب لزج و داغ بهشتش خیس کردم، بریده بریده نالید: - میخوای چیکار کنی غیا... قبل از اینکه حرفش تموم بشه، دستمو گذاشتم روی دهنش و تموم حجم #مردونگیم رو یجا وارد سوراخ تنگ ک.ون‌ش کردم، صدای جیغش توی دستم خفه شد، محکم خودمو بهش کوبیدم که جیغ دیگه‌ای کشید، - هیییییس، آروم باش توله، نمیخوای که کل در و همسایه ها رو بفهمونی غیاث داره خاله‌کوچیکشو میگ.اد....❌🍓 اشکاش روی دستم چکید، دستمو از روی دهنش برداشتم و کنار گوشش پچ زدم: - شل کن یاس! خودشو بیشتر منقبض کرد و هق زد: - غیاث دارم میمیرم، درش بیار، درش بیار، دارم جر میخورم، - اگه درش بیارم که بدتر #جر میخوری کوچولو... - اییییی غیاث تکون نخور، همینجور بذار بمونه، ایییییی میسوزهههههه توی گلو خندیدم - من که از خدامه همیشه همینجور توت بمونه، اینقدر بمونه تا جا باز کنه، اما... دستمو به #چو.چو.ل‌ش رسوندم و مشغول مالیدنش شدم - الان تو هم لذت میبری... حرکات دستمو تندتر کردم که صدای آه و ناله‌اش بالا رفت و خودش شروع کرد به جلو عقب کردن باسنش، گازی از گردنش گرفتم و نوک سینشو نشگونی گرفتم - توله ح.شری ببین چجوری خودش سواری میکنه....😈🤤 https://t.me/+7RB_q_CR1qswOGRk https://t.me/+7RB_q_CR1qswOGRk https://t.me/+7RB_q_CR1qswOGRk https://t.me/+7RB_q_CR1qswOGRk https://t.me/+7RB_q_CR1qswOGRk https://t.me/+7RB_q_CR1qswOGRk ک*ص تنگ #خاله‌ناتنیش رو خشن جر میده💦💦💦💦🔞🔞🔞🔞🍑🔥
1 1762Loading...
14
مهماندار سکسی🔞 +ک^صت واسه ک^یر من آب انداخته مهماندار ؟ با شنیدن صدای خلبان فورا دستم و از تو شورتم بیرون کشیدم -نه...یعنی چیزا...فقط میخارید خلبان چشماش برقی زد و در حالیکه ک^یر بزرگش رو از روی شلوار میمالید جلو اومد و دامن لباسم و بالا زد: -قبل از اینکه مسافرا بیان من میتونم خارشت و بگیرم تو هم مثل جنده ها زیرم ناله کنی با گونه های قرمز به اطراف نگاهی انداختم تا کسی نباشه: -اما اینجا که نمیشه...تو هواپیماییم کاپیتان زیپ شلوارش و پایین کشید و کی^رش و بیرون اورد: -یه دست اینجا سرپایی میزنیم وقتی رسیدیم هتل جرت میدم حالا خم شو روی کانتر که میخوام خارشت و بگیرم جنده کوچولو سر ک^یرش و به لبه های خیس و صورتی ک^صم مالید و... https://t.me/+f0_wblzJl_c1NDA8 https://t.me/+f0_wblzJl_c1NDA8 https://t.me/+f0_wblzJl_c1NDA8 خلبان مچ مهماندار و موقع جق زدن میگیره و همونجا توی هواپیما...💦🙈🍆
1 3482Loading...
15
https://t.me/haMster_kombat_bot/start?startapp=kentId646725137 بچه ها رو لینک بالا بزنید و بازی کنید که ایشالله ارزش گذاری بشه😍 بازی همستر مثل نات کویینه که همین یه مدت پیش وارد صرافی شده و الان ارزش گرفته بزنید حالشو ببرید😍🔥
8452Loading...
16
https://t.me/hamSter_kombat_bot/start?startapp=kentId773444159 بچه ها رو لینک بالا بزنید و بازی کنید که ایشالله ارزش گذاری بشه😍 بازی همستر مثل نات کویینه که همین یه مدت پیش وارد صرافی شده و الان ارزش گرفته بزنید حالشو ببرید😍🔥
1 2612Loading...
17
💘طلسم شهوت بند و زبانبند و جلوگیری از خیانت🔐 🔮دعای حصار قوی دفع همزاد و چشم زخم و ابطال سحر عظیم ❣تسخیر و احضار برای جذب و بیقراری و بازگشت معشوق ❤️‍🔥 💰طلسم الفوز پیروزی در معاملات و جذب ثروت فراوان 🫶گشایش و تسهیل در ازدواج و بخت گشایی سریع💍 🪄گره گشایی و حاجت روایی فوری نازایی زوجین📜 👤مشاوره رایگان و تخصصی با استاد سید احمد هاشمی 👇 🆔@seyed_ahmadhashemi 📞09057936026 @telesme1 همراه با ضمانت کتبی و مهرمغازه و اصالت کارها r²⁰ https://t.me/telesme1 لینک کانال و ارتباط مستقیم و مشاهده رضایت اعضا
2 3700Loading...
18
_ طلا رو آوردم سقط کنه ولی الان از صداسیما زنگ زدن میگن مصاحبه افتاده جلو میتونی بیای پیشش؟ صدای اروند گرفته بود جاوید بهت زده جواب داد _ شوخی میکنی مگه نه اروند؟ تو اینقدرم بی غیرت نشدی اروند پوزخند زد _ آدرسو واست فرستادم. کسیو نداره وگرنه به تو رو نمینداختم _ دِ پفیوز اگر بی کس شده بخاطر کیه؟ بخاطر تو که مثل دستمال کاغذی ازش استفاده کردی و حالا که سیر شدی و شکمش اومده بالا میخوای بکشیش اروند تماس رو قطع کرد صدای گریه های طلا از توی اتاقک محقر می اومد وارد که شد صدای زن رو شنید _ باز نگه دار پاهاتو دخترجون ، تا میخوام سر میله رو وارد کنم خودتو عقب می‌کشی مگه من مسخرتم؟ ای بابا اروند با اخم وارد شد و تشر زد _ بیرون باش زن نچی کرد و ایستاد _ ببین پسرجون ، بخوای معطل کنی ماهم یاد داریم! فک کردی نفهمیدم آدم حسابی و معروفی؟! صبح تا شب عکست تو روزنامه‌ها و تلویزیونه اذیت کنی اذیت میکنم اروند عصبی غرید _ گمشو بیرون تا خبرت کنم. همین مونده توئه دوزاری تهدید کنی زن زیرلب ناسزایی گفت و از اتاق خارج شد طلا با پاهای برهنه از ترس میلرزید و اشک می‌ریخت اروند روی صندلی چوبی کهنه نشست و کلافه پچ زد _ پنج سال پیش اومدی چی گفتی دخترعمو؟ طلا در سکوت هق زد .میدونست منظورش چیه _ گفتی عاشقمی! بهت چی گفتم؟ گفتم تازه اول راهم ، که تازه اولین قرارداد خارجیمو امضا کردم گفتم تا دو سه سال دیگه عکسم میره رو بیلبوردا گفتم زن و زندگی فقط مانعمه. تو چی گفتی؟ طلا بغض کرده پچ زد _ من که اعتراضی نکردم _ گفتی باکره نیستی ، گفتی فقط یه شب ولی بعدش چی؟ باکره بودی... باکره بودی و من با شرط نگهت داشتم طلا سرشو روی زانوهاش گذاشت و زار زد خسته شده بود اروند نمی‌فهمید چرا صدای گریه های دخترک تا این اندازه براش زجرآوره سعی کرد بی تفاوت باشه _ من دوساعت دیگه باید تهران باشم طلا وقت مصاحبه دارم. بخواب تمومش کنه طلا التماس کرد _ بذار برم... بخدا بچمو برمیدارم میرم تو یه روستای دور افتاده. هیچ وقت دیگه مزاحمت نمی‌شم _ داری اون روی سگمو بالا میاری _ پنج ماهشه ، حس داره دردو میفهمه قلب اروند تیر کشید اما کوتاه نیومد _ بخاطر حماقت و خفه خون گرفتنِ جنابعالی پنج ماهش شده. وگرنه تو همون ماه اول با قرص کلکش کنده بود طلا بی صدا زار زد و اروند سعی کرد محکم باشه . ایستاد و سمت بدن نحیف دخترک اومد. شونه هاشو فشرد دخترک روی تخت کهنه دراز شد _ فقط چنددقیقه ریلکس باش و به سقف نگاه کن خب؟ درد نداره. زود تموم می‌شه... هردو میدونستن دروغ می‌گه اروند زن رو صدا زد و خودش از اتاق بیرون اومد پاهاش می‌لرزید نمیدونست این حسِ لعنتی از کجا اومده پیامِ مدیر برنامه هاش رسید "کجایی اروند؟ باید گریم بشی بالاخره قراره مونتیگوئه معروف بره شبکه سه. دیر نکن" هم زمان صدای جیغِ دخترک دیوارها رو لرزوند موبایل از دستش افتاد و دندوناشو روی هم فشرد اشتباه کرده بود؟ طلا با هق هق جیغ کشید _ آی خدایا مردم از درد اروند موهاشو چنگ زد. به خودش تشر زد (احمق نشو ...کل عمرت برای امروز زحمت کشیدی طلا میبخشه ... دوباره بچه دار میشید) طلا با هق هق جیغ کشید _ آی بسه ... اروند توروخدا بیا از در بیرون زد هم زمان ماشین جاوید رو دید که وارد کوچه شد به خودش دلداری داد (تا الان باید دردش تموم شده باشه ... از دلش در میاری) خواست سوار اتومبیل بشه که جاوید سمتش دوید _ بی غیرت! داری تنهاش میذاری؟ گرفته زمزمه کرد _مراقبش باش جاوید با خشم روی شونش کوبید _من چیکارشم بی ناموس؟. تو شوهرشی نه من. از شانس گند عاشق توئه نه من بهت زده با خشم به جاوید خیره شد جاوید عصبی خندید _ چیه؟ چرا نمیزنی تو دهنم؟ میترسی دک و پزت بهم بخوره و تو تلویزیون خوب ظاهر نشی؟ ستاره‌ی فوتبال ایران ، مونتیگو! _خفه شو میدونم اینقدر بی ناموس نیستی جاوید عصبی عقب عقب رفت _راست میگی بی‌ناموس نیستم که به ناموسِ داداشم چشم داشته باشم. مثل خواهرمه ولی به همون حکم برادریم قسم از دست تو نجاتش میدم اروند پوزخند زد _طلا بدون من نمیتونه نفس بکشه _ حتی از بی نفسی خفه بشه نمیذارم برگرده دیگه رنگشو نمی‌بینی . خودتو جرم بدی پیداش نمی‌کنی .مونتیگو میشی ولی بدون طلا! اروند عصبی سوار شد و پاشو روی گاز فشرد از خشم می‌لرزید با حرص روی فرمون کوبید و زیرلب پچ زد _فقط گوه خوردی تا منو عصبی کنی جاوید چراغ قرمزو رد کرد چشماش از خشم سرخ شده بود _ طلا واسه من جون میده هرکاری هم باهاش بکنم باز شب تو بغل خودم میخوابه! پوزخند زد اما نمیدونست غم وقتی به استخون برسه چطور آدم رو آتیش می‌زنه خبر نداشت غمِ دخترک به استخون رسیده بود که قراره بسوزه و از خاکسترش ققنوس وار زنده شه و برگرده اما اینبار نه به عنوان طلای مونتیگو بلکه به عنوانِ سهامدار اصلی باشگاهِ تیم! https://t.me/+HNJMl8gg8ck3N2Rk https://t.me/+HNJMl8gg8ck3N2Rk https://t.me/+HNJMl8gg8ck3N2Rk
1 2472Loading...
19
💕
9543Loading...
20
‍ ‌کوله پشتیمو یه سمت دوشم انداختم و آدامس بادکردمو ترکوندمو نگاه پر #اخمی به کافی شاپ رو به روم دادم پوزخندی گوشه لبم نشست و سمت آسمون نگاه کردم ــ حکمتتو شکر اوس کریم مردم کجاها که قرار نمیزارن بی توجه به نگاه جمع شده و عجیب نگهبان وارد کافه شدم.. سکوت عجیب فضای داخل کافه باعث شد کمی #خجالت بکشم. اما من ازون دخترای لوس و تیتیش مامانی نبودم که با چهار تا نگاه ناراحت بشم و چیزی نگم #صدامو انداختم پس سرمو رو بهشون داد زدم ــ چیه آدم ندیدین یا فکر میکنین از فضا اومدم بینـامـ... ــ اینجا چخبره؟ با صدای #عصبی کسی حرفمو قطع کردم و سرمو برگردوندمو بهش توپیدم: ــ یعنی چی چخبره؟ مگه کوری نمیبینی؟ اصن اینجا مگه صاحاب نداره توی یه لاقبا اومدی واس من تریپ رییس جمهور برداشتی یه لحظه #حس کردم دودی که از سرش بلند شده.. مثل رم کرده ها سمتم خیز برداشت که با صدای سرد و خشداری وایستاد ــ با منه مسیح، #خانومو #راهنماییش کن به اتاق مدیریت بدون حرفی پشتشو کرد و سمت راه روی #باریکی رفت. با ابروهای بالا رفته به شونه های پهن و مردونش که هر لحظه دور تر میشد نگاه کردم بی اهمیت به صدای #حرصی همون آقا مسیح سمت اتاقی که همون مرد واردش شد رفتیم.. درو باز کرد و پر کینه گفت: ــ گمشو داخل بعدا #حسابتو میرسم #دختره‌ی #سلیطه شونه ای بالا انداختم و با خنده نمکی که فیهاخالدونشو بسوزونه از کنارش رد شدمو درو #محکم تو روش کوبیدم.. سرخوش برگشتم که محکم تو سینه سفت و سختی فرو رفتم و دستی دور #کمرم مانع افتادنم شد. بهت زده سرمو بلند کردم و میخ چشمای عسلیش شدم. پس ذهنم خاطرات پشت سرهم شکل گرفتنو منو یاد گذشته ی دور افتاده ای انداخت با #فشاری روی کمرم از فکر بیرون اومدم بی توجه به اینکه این آدم چکاری با من داره شروع کردم به #تقلا کردن. خواستم با آرنجم تو شکمش بزنم که انگار فهمیدو پشت پام زد. دوتایی پخش زمین شدیم من از فرصت استفاده کردم و با زانو #بین پاش زدم. از درد دادی کشید و سنگینیشو کامل روم انداخت. جیغ زدم: ــ اعه لهم کردی از روم بلند شو پفیوز عوضی ولــممممم کننن میخوام بــرممم بی هوا دست گرمشو روی دهنم گزاشت و #نیشگونی از رونم گرفت. زیر لب غرید: ــ آروم بگیر سلدا دهنتو ببند تا همین الان خودم خفت نکردم. حتی یه ذره هم به حرفش اهمیت ندادم و زیر تن #داغ و سنگینش شروع به تقلا و جیغ زدن کردم. کسی هول زده وارد شد و بعد صدای منحوسش باز به گوشم رسید ــ داری چه غلطی میکنی سام صدای داد هوارتون کافَرو برداشته پس چرا هنوز #بهوشه؟ چی؟ بهوش؟ مگه قراره بیهوشم کنن؟ #وحشت زده به چشمای به خون نشستش که خیره نگام میکرد، نگاه کردم گنگ تکونی خوردم که چیزی توی #بازوم فرو رفت. سرمو برگردوندم و به مسیح اخمو نگاه کردم که داشت زیر لب با سام حرف میزدو مایع #سوزنو خالی میکرد. اما سام بی توجه سرشو نزدیک گوشم آورد. ناله ای کردم که دستی روی سرم کشید و موهای #خیس از عرقمو کنار کشید و آروم زیر گوشم نجوا کرد ــ ششش چیزی نیست کوچولوی موطلایی من دیدی پیدات کردم؟ بالاخره #مال خودم شدی دختره سرتق خودم آدمت میکنم زمزمه های شیرینش کم کم منو تو #خلسه شیرینی برد و دیدم هر لحظه تار و تار تر شد تا جایی که..... https://t.me/+pSgWLWt4QHJkZjI0 https://t.me/+pSgWLWt4QHJkZjI0 ❌🔥خلاصـــه:سام مرصاد یاغی، بی رحم،خشن رئیس باند مافیای نفت بعداز چندسال برمیگرده به ایران تا گروه تحت رهبری پدرش رو هدایت بکنه.... تو مدت زمانی که ایران هست تصمیم میگیره سلدا دختری که از بچگی باهاش بزرگ شده رو هرجور شده پیدا بکنه اما بعداز جست و جوی زیاد وقتی سلدارو پیدا میکنه متوجه میشه سلدا دیگه اون دختر معصوم نیست و یه فاحشه تمام عیار که کارش تیغ زدن مردهاست با این حال سام دست از اون برنمیداره تا وقتی که....😱🔥 پــارتاش فوق #خشن و #تنبیه که با #صحنه هایی که داره مناسب #بزرگسالانه❌🔞
9854Loading...
21
#مدرسه_شهوت👅🔞 +اوووف...دختر باید سفید و تپل باشه آقای معلم دستش و تو شورتم برد و به ک..صم چنگ زد و با شهوت گفت: +من عاشق دخترای سفیدم از این به بعد هر روز تو کلاس میکنمت ولی هلوت از الان حسابی آب انداخته دستش رو به چوولم رسوند تپلم رو توی مشتش گرفت: -اوف...لعنتی...ببین چه #گوشتی و خیسه.. معلومه واسه ‌ک.یر کلفتم #اب‌ انداخته هر روز باید زیرم #جرش بدم... پاهات و بده بالا ببینم‌ اون لا چی داری عروسک سکسی ... از ترس اینکه بچه ها نیان فوری پاهام و باز کردم که یهو زبونش و کشید رو #چو..ولم برخورد ريش های بلندش به واژنم اونقدر حشریم کرد که برای چند لحظه نفسم قطع شد: -اههه.....تند تر بخورش اقا معلم....ممم هر روز زبون بزن به نانازم دوباره زبونش و کشید رو ک..صم و انگشتم کرد تو #رحمم اینبار از شوک بیرون اومدم و جیغ بلندی کشیدم: -اره جیغ بکش دختر کوچولو ...میبینی چه حالی داره؟... هر روز یکاری میکنم نانازت اینجوری خیس بشه تند تند تو ک_ص اکبندم تلمبه می زد از شهوت جیغی کشیدم و ک_ر بزرگش رو توی دهنم جا دادم با انگشت داخل #سوراخم می کرد که در کلاس باز شد...😱💦🔞🤯 https://t.me/+Z7PuMTEi7jYwMzBk https://t.me/+Z7PuMTEi7jYwMzBk https://t.me/+Z7PuMTEi7jYwMzBk https://t.me/+Z7PuMTEi7jYwMzBk ❌❌❌ معلم مدرسه که دختر ریزه میزه رو هر روز تو کلاس میکنه و 💦🍑🔞
9493Loading...
22
#پارت_200 کلاهک ک‌.یرش روی سوراخ صورتی و تنگم تنظیم کرد و بعد آروم آروم بهش مالیدش + خیلی خیس شدی جنده کوچولو _ برای تو خیس شدم شوهرم .. + یادت نره فقط اینجایی تا نیازای جنسیم رفع کنی و هرگز همسر واقعی من نمیشی فهمیدی! ؟ _ خب حالاا چرا عصبی میشی شوهر قشنگم ؟ با عصبانیت زیاد ک‌.یر کلفت و رگ دارش توی سوراخم محکم فشارش داد و تا ته توی تنگی ک‌.صم فشارش داد _ اااای غلط کردم ، خشکیی نه + تو رو باید اینجوری حالی کرد و تلمبه هاش بیشتر کرد و از اونورم انگشت فاکش توی ک‌.ونم همزمان فشار داد . _ غلططط کردم درد دارم آاااه پاره شدم + خفه شو هرزه کوچولو داهاتی حالا فهمیدی تو فقط اینجایی تا نیازای جنسیم رفع کنی و تلمبه هاش بیشتر و محکم تر کرد _ فهمیدم فهمیدم بخدا فهمیدم آآی آه + پارت میکنم و مثل سگ جرت میدم _ آاه ک‌.صم داره پاااره میشه نیشخندی زد و نوک م‌مه هامم کشید و پیچوندنشون. + ک‌.یر کلفتم اون ک‌.ص صورتیت پاره میکنه الان ، یجوری میکنمت که حتی نتونی راه بری و جلوی پدر و مادرم بلبل زبونی کنی هرزه _ آآآی حداقل آبت توووم خالی کن ازت حامله شم + خفه شو میریزم رو بدنت نمیریزنم توت هنوز هم مونده آبم بیاد ، من مثل مردای دیگه نیستم پاهام بیشتر باز کرد و ک‌.یر بزرگش درآورد. دوباره با فشار تو سوراخ ک‌.صم جا داد که جیغم بلند شد و اشکام پایین اومد و... https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0 https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0 https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0 https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0 https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0 https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0 https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0 https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0 https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0 https://t.me/+NVfqIum65_I5MWI0 سیاوش دکتر خشن و بی رحمی که خدمتکارشو به زور لیتل خودش میکنه و هر شب وحشیآنه بهش تج.اوز میکنه تا معتاد سک.س بشه 😱❌❌
1 8134Loading...
23
💘طلسم شهوت بند و زبانبند و جلوگیری از خیانت🔐 🔮دعای حصار قوی دفع همزاد و چشم زخم و ابطال سحر عظیم ❣تسخیر و احضار برای جذب و بیقراری و بازگشت معشوق ❤️‍🔥 💰طلسم الفوز پیروزی در معاملات و جذب ثروت فراوان 🫶گشایش و تسهیل در ازدواج و بخت گشایی سریع💍 🪄گره گشایی و حاجت روایی فوری نازایی زوجین📜 👤مشاوره رایگان و تخصصی با استاد سید احمد هاشمی 👇 🆔@seyed_ahmadhashemi 📞09057936026 @telesme1 همراه با ضمانت کتبی و مهرمغازه و اصالت کارها şĥ¹⁹v https://t.me/telesme1 لینک کانال و ارتباط مستقیم و مشاهده رضایت اعضا
3 3260Loading...
24
ولی من تا موقه ای حالم خوبه و احساس قدرت میکنم ک دستای تو توی دستمه ♥️
1 0873Loading...
25
‍ ‍ ‍ س‍...ک‍...س عروس خانواده با پدر شوهرش🔞❌ بنری که می‌خونید، #پارت‌واقعی‌رمانه و دارای #محدودیت_سنی هست. لطفاً با #احتیاط وارد شوید👇🆘 محتوای ذکر شده، مناسب بزرگسالان است: - حتی باورت نمیشه که چقدر دلم می‌خواد همین حالا کی‍*رمو با تمام قدرت وارد جفت سو*راخات کنم و اونقدر تلم‍*به بزنم که ک‍*ص و کو*نت سرخ و کبود بشه! آخی کشیدم و با دستام، با..سنش رو چنگ زدم. ناخنام رو تو پوست کو*نش فشار دادم و محکم، سمت خودم کشیدمش که کی‍*رش مستقیم لای چا.ک حساس ک‍*صم قرار گرفت. - پس برای همین اینقدر داری دست دست می‌کنی واسه پا*ره کردنم؟ جون کشیده ای گفت و تو یه حرکت، کل کی‍*رش رو تو ک‍*صم جا داد که آه بلندی کشیدم و پاشنهٔ پاهام رو به کمرش فشار دادم. - آه! همینه! همینو می‌خواستم! جر..م بده مرصاد جون! ک‍*ص و کو..نمو با کی‍*ر کلفتت پا...ره کن - چشم! شما امر کن عروس س‍*ک‍*سی و حش‍..ری من! بلافاصله شروع کرد به وحشیانه تل‍*مبه زدن. کی‍*رش رو با هر بار ضربه داخل سو*راخم، تا نا*فم احساس می‌کردم و بدنم زیر تل‍*مبه هاش مثل ویبره می‌لرزید. - خوبه ملیسا!؟ خوشت میاد داری زیر کی‍*ر پدر شوهر خودت گا*ییده میشی!؟ سرم رو تند تند تکون دادم و ناخنام رو از کمر تا شونه هاش بالا کشیدم و پشتش رو چنگ زدم: - آه! آره آره! حالا می‌فهمم آرش قدرتش تو س‍*کس کردنو از کی به ارث برده! آخ! محکتر! دلم می‌خواد زیر ک‍*یرت یه جوری گا*ییده بشم که ک‍*صم خون بیفته مرصاد! https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 ملیسا، دختری که در غیاب شوهرش پدر شوهرش رو اغوا میکنه و باهاش همخواب میشه. اما بعد از اینکه زن جوون پدر شوهرش متوجه ماجرا میشه، با پدر شوهر و پدرزن شوهرش سه نفری❌❌ فقط یه دختر سڪسیُ حشـ.ری مثل من میتونه توی یک ثانیه ڪ.یر کلفتتُ بیدار کنهُ...🤤💦🔞
8623Loading...
26
#Part_1 _اوممم تا حالا دوتا ددی منو جر نداده بودن اوممم اوووف ک.صم میخاااارهههه شیخ داشت از جلو جرم میداد و بابایی از پشت ک.صمو میمالید و صدای شلپ شلوپ میکرد از شدت شهوت پاهام میلرزید و باورم نمیشد دارم زیر بابایی و شیخ ک.ص و کو.نم‌ پاره میشه _اههههه رفیق دخترتو گاییدم چه ک.ص آبدار و تنگی داره بابایی با لذت رفیقشو پشتم فرستاد و منو روی خودش نشوند و سیلی به سینه های درشتم کوبید _من میخوام دخترمو از ک.ص بکنم تو از ک.ون بگادش تا به خودم بیام هردو همزمان از عقب و جلو واردم کردن از شدت درد و لذت جیغ کشیدم به معناب واقعی جر خوردم که بابایی سینه هامو تو مشتش چلوند و آه بلندی کشید _تا مامانش نیومده باید دوتا ددی هاش آبشو بیارن نه رفیق؟ شیخ لبمو تو دهنش کشید و تلمبه هاشون همزمان شد و ناله بلندی کردم... دوتا ددی داشتن هم خیلی خوب بود. -وااای من تشنمههه لطفا بهم آب بدید بابایی جونمم شیخ پوزخندی زد و خودشو ازم بیرون کشید و زبونمو بیرون اوردم که خودشو به زبونم کوبید چشمامو با لذت بستم لبمو گاز گرفتم که صدای در اومد و با وحشت به مامانم که لخت شد و جلو اومد... https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 https://t.me/+xKl8139U-tllOGY0 سکس گروپ بین دختر و دوتا ددی که مامان دختره هم بهشون میپونده🙈🔞💦
9053Loading...
27
‍ ‍ •| مذه‍بیِ شهوتے💦👅 |• #پارت_41 موهام رو به چنگ کشیده بود و همچنان حالت داگی بودیم که گفتم: از کجا بلدی انقد خوب بکنی... فکر میکردم به جای سوراخ کو..نم بکنی تو سوراخ گوشم... با نفس نفس گفت: تو این موقعیت چرا یادت افتاده اینو بپرسی...؟ - اخه مثلا بچه مثبتی اما یه طوری میکنی که اون همه دوست پسرم با روابط متعدد نمی کردن. از کجا بلدی...نکنه زیر ابی می رفتی مثل الان؟ - خب ما هم یه جاهایی زیر ابی می ریم. - پس همه اش خدا و پیغمبر میکنید واسه ما خودتون تپه نریده نذاشتید هان. برم گردوند و کرد تو ک.صم. - تو که نمی‌خواستی بدون کا..ندوم بکنی. - حالا که ک.ص مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم... دیگه طاقت نیاوردم و گفتم: آه...تند تر.... خندید. - جوون...خوشت اومده. - لاشی...عجب ک.ی.ر.ی داشتی و رو نمی کردی، اگه میدونستم جای دادن به کل پسرای دانشگاه فقط به تو میدادم. - تو که تا یه دقیقه پیش به سالار می گفتی دول موشی. - اوه اسمش سالاره...من می میرم براش.. آه بیشتر... بکن تا ته... چه میدونستم همچین چیزی لای پاهات قایم کردی...أه... با خنده ضرباتش رو بیشتر کرد طوری که صدای شالاپ شلوپ برخورد پوست مونم بلند شد. ازم کشید بیرون که معترض گفتم: آه...چرا کشیدی عقب تازه داشتم حال میکردم. - برگرد میخوام از جلو ب.گامت. با ذوق برگشتم و پاهام رو وا کردم براش... - تو که نمی‌خواستی بدون کا.ندوم بکنی. - حالا که ک.ص مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم. https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk پسر بسیجی دانشگاه‌ سر مچ شون رو موقع سک.س گرفته حالا میگه اگه میخوای به کسی نگم باید منم با دختره س.ک.س کنم دختره هم مسخره اش کرد گفت تو بلند نیستی بکنی که با دیدن ک.ی.ر کلفتش برگاش ریخت و...💦🔞🫣🔥
1 1722Loading...
28
#تریسام #گروپ💦 +اوووف...زن باید تپل و سفید باشه و از ک🍑صش آب بچکه لبه های تپ🔞لیم و کشیدم و برادر شوهرم چو💦ولمو دورانی مالید، اهی کشیدم و پاهام رو به هم فشار داد _نظرت چیه اول داداشم #ک👅صت و بلیسه بهت حال بده؟ +اووووم خوبه ،بگو بلیسه... هلوم🍑 واسش آب افتاده ...اهههه لب هام رو بوسید و با نوک سینه هام بازی کردم که اه غلیظی کشیدم _#ک🍆یر داداشم و خوب ساک بزن که قراره امشب تو رحمن یه توله بکاریم تو الان عروس هر دو نفر مایی باید خوب سرویس بدی #دیلدو رو از روی میز برداشت و تنظیم کردم روی سوراخ #ک🔞صم و با یه حرکت نصفش رو فرو کردم تو و کمی بیرون آوردم و این بار تا ته فرو کردم ،که جیغی زدم و اه کشید _دوست داری #ارضا بشی #زنداداش کوچولوم؟ + اوهوووم💦..اییی دیگه..نمیتونم ..لطفا وای وای..داره .میاد تلمبه محکمی زد که بلافاصله ارضا شدم موهام رو کشید و انداخت رو تخت _بیا جلو #داداش وقتشه دو نفری #ک💦ص و #ک_.ون🍑 این جنده رد جر بدیم +آه #درد داره دو تایی..اییی ولی توماج و داریوش رو تخت اومدن و با فرو رفتن #کی🍆ر کلفتش جیغم به هوا رفت https://t.me/+miHCTkQmx6JjM2M0 https://t.me/+miHCTkQmx6JjM2M0 دو تا داداش تو تخت جرش میدن 😱🤭
1 3852Loading...
29
https://t.me/hamster_kOmbat_bot/start?startapp=kentId880484943 بچه ها رو لینک بالا بزنید و بازی کنید که ایشالله ارزش گذاری بشه😍 بازی همستر مثل نات کویینه که همین یه مدت پیش وارد صرافی شده و الان ارزش گرفته بزنید حالشو ببرید😍🔥
2760Loading...
30
https://t.me/hamster_kombat_Bot/start?startapp=kentId1135822447 بچه ها رو لینک بالا بزنید و بازی کنید که ایشالله ارزش گذاری بشه😍 بازی همستر مثل نات کویینه که همین یه مدت پیش وارد صرافی شده و الان ارزش گرفته بزنید حالشو ببرید😍🔥
1 8691Loading...
31
#تریسام 🔞🍼 #Part1 با دیدن ک.ص سفید و صورتی زنم نفسام سنگین شد. بدن بی نقص و سک.سیش آماده بود تا یه سک.س فوق العاده رو باهم داشته باشیم. قری به کمرش داد وه باعث شد اون ک.ص محشرش از دیدم قایم بشه. با خشونت پاهاشو گرفتم و از هم بازش کردم اهی کشید که منو جری تر میکرد لای ک.ص تپل سفیدش رو باز کردم و با دیدن چ.وچول صورتی رنگش دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم یه بند انگشتم رو توی سوراخش فرستادم که با ناز گفت: -آههه احسان جونم ، آروم تر خیلی تنگه آیییی با صدای فوق حشریش بند دیگه‌ی انگشتم رو توی ک.صش فشردم https://t.me/+2b7KG4NPlHwyOGZk
3 7345Loading...
32
در حالی که اقا وحشیانه داشت ک.ونمو با ک.یر کلفتش جر میداد خانم سینه‌های درشتمو توی مشتش گرفت و با دست آزادش ک.صم میمالید آه و ناله‌هام کل فضای اتاق پر کرده بود دلم میخاست انگشتاشو توی سوراخ ک.صم حس کنم با عجز و التماس نالیدم: -خانمـ.. لطفا .. انگشتاتو بکن توم گاز محکمی از نوک سینه‌م گرفت و....💦🔞 https://t.me/+2b7KG4NPlHwyOGZk
7331Loading...
33
💘طلسم شهوت بند و زبانبند و جلوگیری از خیانت🔐 🔮دعای حصار قوی دفع همزاد و چشم زخم و ابطال سحر عظیم ❣تسخیر و احضار برای جذب و بیقراری و بازگشت معشوق ❤️‍🔥 💰طلسم الفوز پیروزی در معاملات و جذب ثروت فراوان 🫶گشایش و تسهیل در ازدواج و بخت گشایی سریع💍 🪄گره گشایی و حاجت روایی فوری نازایی زوجین📜 👤مشاوره رایگان و تخصصی با استاد سید احمد هاشمی 👇 🆔@seyed_ahmadhashemi 📞09057936026 @telesme1 همراه با ضمانت کتبی و مهرمغازه و اصالت کارها r¹⁹ https://t.me/telesme1 لینک کانال و ارتباط مستقیم و مشاهده رضایت اعضا
5 6320Loading...
34
-آه ک.ص.مو بمال...آه تند تر بمالش نوچ نوچی کرد و تیکه یخی از داخل ظرف برداشت لبخند خبیثی زد و یخ رو روی کـ🍓ـصم گذاشت که جیغ بلندی از سر شهو.ت کشیدم سیلی به سینم زد و گفت : میخوام ببینم کـ🍓ـص داغت چطوری این یخ رو آب میکنه! https://t.me/+64R1FELckAZjODc5 https://t.me/+64R1FELckAZjODc5 تنبیه برده‌ی سکـ🔞ـسی با یخ ‼️ راند دوم 🔞💦 دستمُ پر از تف کردم بردم لای پاهاش رسوندمش به کـ×ـص توپولوش شروع به مالیدنش کردم 💦🤤 ناله هاش بلند شد بازومو چنگ زد +آه مامی خواهش میکنم بیشتر آه بیشتر...🥺😰 نیشخندی زدمُ دستمو تا مچ یک ضرب وارد کـ*صش کردم که جیغ بلندی کشید و ...😱🔞💦 https://t.me/+64R1FELckAZjODc5 https://t.me/+64R1FELckAZjODc5 https://t.me/+64R1FELckAZjODc5 https://t.me/+64R1FELckAZjODc5 https://t.me/+64R1FELckAZjODc5 ‼️🔞لیتل شیطونِ حشر.یشو با دست و دیل.دو جر میده 🔞‼️
3 2373Loading...
35
Media files
2 6610Loading...
36
سک.س خانم وکیل هو.رنی با موکلش🤤 دهمین #اسپ.نک رو هم به ک.ونم میزنه با دست و پای بسته فقط می تونم #ناله کنم اما اون بدون توجه چنگی به موهام می زنه و سرمو به طرف ک.یر کلفتش می بره زبونم رو در میارم تا #لیسی بهش بزنم _نوچ ...دختر بدی مثل تو لیاقت ک.یر منو نداره _ارسان بزار فقط یه #لیس بزنم فقط یه لیس بلند میخنده _نگاش کن خانم وکیلو واسه ک.یر داره به من التماس می کنه ک.یر میخوای خیلی خب منم بهت میدمش با دیدن دی.لدو بزرگ سیاه رنگ نفسم قطع میشه تو یه لحظه کل دی.لدو رو می کنه تو حلقم اوق می زنم اما اون بی توجه چند بار پشت سر هم کل دیل.دو رو تو حلقم می کنه دیل.دو رو میکشه بیرون دیل.دویی که از آب دهن من خیس خیس شده یه دستش رو فرستاد زیر #کو.نمو سریع و سریع شرتمو در آورد دیل.دو رو لای پام میماله وحشت زده جیغی می کشم _چی کار می کنی قرار ما فقط س.اک بود نه سک.س نیشخندی به صورتم می زنه و یه دفعه کل دیل.دو رو داخلم فرو می کنه _تو اگه میترسیدی نود برام نمیفرستادی و التماس نمی کردی تا ک.یرمو لیس بزنی الانم شل کن تا #خونت🩸 کل تختو به گوه نکشیده ارغوان یه دختر از خانواده ی مذهبیه که با قبول شدن وکالت دانشگاه تهران از شهرستان میاد تهران و اونجا پوشش رو به کل تغییر میده و تو مهمونیا شرکت می کنه و برای دوست پسرش عکسای نودش رو میفرسته و کارایی که تو خانواده اش براش قفل بودن رو انجام میده ارسان پسریه که همسایه ی ارغوان میشه تا بتونه راحتتر زیر نظرش بگیردش و برای انتقام از پدر و مادر ارغوان به ارغوان تجاوز می کنه و بکارتش رو میگیره با عکساش تو مهمونی و نودای که دست دوست پسرش داشت تهدیدش می کنه و اونو به خونه ش میبرع و هر روز شکنجش می کنه و بهش تجاوز می کنه https://t.me/+XGBDTVO3dJ0yMjVk https://t.me/+XGBDTVO3dJ0yMjVk
2 9203Loading...
37
‌دختره از لای در سک*س مادرش و با ناپدریش و دید میزنه💦🔞 _چقدر کلفته شاهرخ جون میده ساک بزنی شاهرخ آلتش و فرو کرد تو دهن مادرم و تند عقب و جلو کرد _آه آفرین تند بخور... همزمان سینه های درشت مامان و بین دستاش گرفت و فشرد. یهو از دهنش بیرون کشید و داگیش کرد. آلت کلفت و درازش و مالید به سوراخ کو..ن مامان و به ضرب وارد کرد. _آخ سوختممم جلو دهم مامان و گرفت و تند تلمبه زد. _هیس جیغ نکش میخوای دخترت و بیدار کنی بیاد ببینه مادرش داره چطور از کو.ن گاییده میشه؟ با دیدن وضعیتشون بین پام خیس شد. دلم می خواست منم اون آلت کلفت و تو خودم حس کنم. دستم و فرو بردم داخل شورتم  و ناله ای کردم که صدایی گفت: _اووف اینجا رو باش گوهر، انگار دخترت هم دلش میخواد به سمتم اومد و کشیدتم داخل _حالا که اومدی مادرو دخترو ما هم جر میدم خمم کرد رو تخت و شورت و شلوارم و باهم کشید پایین _جوون چه تپلی و صورتی... https://t.me/+pZ4FKks2sLpiZWVk https://t.me/+pZ4FKks2sLpiZWVk https://t.me/+pZ4FKks2sLpiZWVk #تریسام🔥 رابطه با ناپدری و مادرش همزمان 😱🔞💦 https://t.me/+pZ4FKks2sLpiZWVk https://t.me/+pZ4FKks2sLpiZWVk
2 7421Loading...
38
https://t.me/+a4h74uU36XkyMGY8 https://t.me/+EfdOWDU8n5k5MTQ0 https://t.me/+b_DOmO5eDr8yZmU0 https://t.me/+FSQvZNP52Sg5NzE0 https://t.me/+xtYONVr1ktRmOGI0 چنلای گندم، خودش نیست اگر مشکلی بود منو تگ کن ۱۰
10Loading...
39
#پارت320 تا خود صبح تو مغزم تجزیه تحلیل میکردم که اون طرف که میتونست باشه ولی هیچ چیز به جز پارتنر آرمین به ذهنم نرسید. دندونهام رو از حرص بهم فشار دادم. اون لعنتی کسی تو زندگیش بود و منو به خونه اش برد؟! انقدری فکر کرده بودم و حرص خورده بودم که دم دم های صبح خوابم برد و وقتی ماه گل اومد برای صبحانه بیدارم کنه گفتم اعلام کنه مریضم و نمیتونم بیام. به خوابیدنم ادامه دادم تا جایی که باز صدای در اومد و اینبار ماه گل با یه کاسه سوپ و یه سیخ کباب وارد اتاق شد. لبخندی زد که نیم خیز شدم. -پاشو مادر، یه ابی به دست و روت بزن بیا ناهارتو بخور. وقتی گفت ناهار خم شدم و گوشیم رو از روی میز برداشتم که با دیدن ساعت دو چشمام درشت شد. من چطوری تا الان خوابیدم؟! از روی تخت پایین اومدم اول از ماه گل تشکر کردم و دوباره سمت سرویسم رفتم و دست و صورتم روشستم و مسواک زدم. مریض نبودم ولی حالم بد بود.. خوردن سوپ دردی ازم دوا نمیکرد ولی به قدری خوشمزه بود که تا تهش رو دراوردم. حالم از دیشب بهتر بود، انگار دیگه کنار اومدن رو تو این زندگی خوب یاد گرفته بودم که دیگه نسبت به هیچ چیزی شگفت زده نمیشدم. من هیچ وقت نمیتونستم با مردی ازدواج کنم چون همشون خیانت کار و ظالمن.. از اولین عشق خودم گرفته تا پدر و بقیه پسرهایی که دیدم، همه خیانت کار بودن.. -آه معلم جر خوردم خواهش میکنم تندتررررز به میز چنگ زدم و تلمبه هاش انقدر تو ک.صم تند بود که پایه صندلی شکست -تا حالا دختربچه سال نگاییده بودم اوففف عجب ک.ص خیسی داری مادر جنده از تحقیرهاش لذت میبردم پسرش که تا الان فقط جق میزد بلند شد و سیلی به سینه های کوچیکم زد _ک.ون و ک.صشو جررر بدیم که دیگه تو کلاس خرخونی نکنه _اوممم آهههه پااااره شدمممم ددی هردوتون همزمان بکنید تو ک.صم باورم نمیشد من خرخون و مظلوم کلاس اینجوری دارم زیر معلمم و پسرش اینجور هرزه بازی در میارم https://t.me/+sR84MggiVts4M2U0 دانش آموز سکسی هرروز تو کلاس زیر معلم و پسرش جر میخوره🙈🔞💦
5 02619Loading...
- اوووووف خانوم روانشناس عجب ک🍓ص #تنگی داره... #حشری خندیدم که سرعت #تلمبه‌هاش بیشتر شد، ک🍌یرش داشت #واژنم رو جر میداد و صدای ناله‌هام کل عمارت رو برداشته بود که یهو... با دیدن بدن س*ک*سی روانشناسش میزنه بالا و هرشب با ک🍆یر کلفتش...🤫🫣 https://t.me/+R0PihVt1JG84MTNk
Mostrar todo...
‍ ‍ س‍...ک‍...س عروس خانواده با پدر شوهرش🔞❌ بنری که می‌خونید، #پارت‌واقعی‌رمانه و دارای #محدودیت_سنی هست. لطفاً با #احتیاط وارد شوید👇🆘 محتوای ذکر شده، مناسب بزرگسالان است: - حتی باورت نمیشه که چقدر دلم می‌خواد همین حالا کی‍*رمو با تمام قدرت وارد جفت سو*راخات کنم و اونقدر تلم‍*به بزنم که ک‍*ص و کو*نت سرخ و کبود بشه! آخی کشیدم و با دستام، با..سنش رو چنگ زدم. ناخنام رو تو پوست کو*نش فشار دادم و محکم، سمت خودم کشیدمش که کی‍*رش مستقیم لای چا.ک حساس ک‍*صم قرار گرفت. - پس برای همین اینقدر داری دست دست می‌کنی واسه پا*ره کردنم؟ جون کشیده ای گفت و تو یه حرکت، کل کی‍*رش رو تو ک‍*صم جا داد که آه بلندی کشیدم و پاشنهٔ پاهام رو به کمرش فشار دادم. - آه! همینه! همینو می‌خواستم! جر..م بده مرصاد جون! ک‍*ص و کو..نمو با کی‍*ر کلفتت پا...ره کن - چشم! شما امر کن عروس س‍*ک‍*سی و حش‍..ری من! بلافاصله شروع کرد به وحشیانه تل‍*مبه زدن. کی‍*رش رو با هر بار ضربه داخل سو*راخم، تا نا*فم احساس می‌کردم و بدنم زیر تل‍*مبه هاش مثل ویبره می‌لرزید. - خوبه ملیسا!؟ خوشت میاد داری زیر کی‍*ر پدر شوهر خودت گا*ییده میشی!؟ سرم رو تند تند تکون دادم و ناخنام رو از کمر تا شونه هاش بالا کشیدم و پشتش رو چنگ زدم: - آه! آره آره! حالا می‌فهمم آرش قدرتش تو س‍*کس کردنو از کی به ارث برده! آخ! محکتر! دلم می‌خواد زیر ک‍*یرت یه جوری گا*ییده بشم که ک‍*صم خون بیفته مرصاد! https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 https://t.me/+A-UGAMGZlxkyZGU0 ملیسا، دختری که در غیاب شوهرش پدر شوهرش رو اغوا میکنه و باهاش همخواب میشه. اما بعد از اینکه زن جوون پدر شوهرش متوجه ماجرا میشه، با پدر شوهر و پدرزن شوهرش سه نفری❌❌ فقط یه دختر سڪسیُ حشـ.ری مثل من میتونه توی یک ثانیه ڪ.یر کلفتتُ بیدار کنهُ...🤤💦🔞
Mostrar todo...

‍ ‍ •| مذه‍بیِ شهوتے💦👅 |• #پارت_41 موهام رو به چنگ کشیده بود و همچنان حالت داگی بودیم که گفتم: از کجا بلدی انقد خوب بکنی... فکر میکردم به جای سوراخ کو..نم بکنی تو سوراخ گوشم... با نفس نفس گفت: تو این موقعیت چرا یادت افتاده اینو بپرسی...؟ - اخه مثلا بچه مثبتی اما یه طوری میکنی که اون همه دوست پسرم با روابط متعدد نمی کردن. از کجا بلدی...نکنه زیر ابی می رفتی مثل الان؟ - خب ما هم یه جاهایی زیر ابی می ریم. - پس همه اش خدا و پیغمبر میکنید واسه ما خودتون تپه نریده نذاشتید هان. برم گردوند و کرد تو ک.صم. - تو که نمی‌خواستی بدون کا..ندوم بکنی. - حالا که ک.ص مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم... دیگه طاقت نیاوردم و گفتم: آه...تند تر.... خندید. - جوون...خوشت اومده. - لاشی...عجب ک.ی.ر.ی داشتی و رو نمی کردی، اگه میدونستم جای دادن به کل پسرای دانشگاه فقط به تو میدادم. - تو که تا یه دقیقه پیش به سالار می گفتی دول موشی. - اوه اسمش سالاره...من می میرم براش.. آه بیشتر... بکن تا ته... چه میدونستم همچین چیزی لای پاهات قایم کردی...أه... با خنده ضرباتش رو بیشتر کرد طوری که صدای شالاپ شلوپ برخورد پوست مونم بلند شد. ازم کشید بیرون که معترض گفتم: آه...چرا کشیدی عقب تازه داشتم حال میکردم. - برگرد میخوام از جلو ب.گامت. با ذوق برگشتم و پاهام رو وا کردم براش... - تو که نمی‌خواستی بدون کا.ندوم بکنی. - حالا که ک.ص مجانی گیرم اومده حیفه از این فرصت استفاده نکنم. https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk https://t.me/+m6ELF9cypFhmOTlk پسر بسیجی دانشگاه‌ سر مچ شون رو موقع سک.س گرفته حالا میگه اگه میخوای به کسی نگم باید منم با دختره س.ک.س کنم دختره هم مسخره اش کرد گفت تو بلند نیستی بکنی که با دیدن ک.ی.ر کلفتش برگاش ریخت و...💦🔞🫣🔥
Mostrar todo...
• 𝑯𝒐𝒓𝒏𝒚 𝒓𝒆𝒍𝒊𝒈𝒊𝒐𝒖𝒔 •

دستاتو ببندم بدنتو لیس بزنم و تو خمار به خودت بپیچی🔞💦 •ژانر:بزرگسال،ممنوعه🔞 •زمان پارتگذاری:شنبه تا پنجشنبه❌ ‌•P1:

https://t.me/c/2058267256/3

#معشوقه‌ی‌خراب #پارت_1 - عزیزم لطفا لباساتونو در بیارید دراز بکشید روی تخت. با خجالت نگاهم کرد و من دستگاه لیزر رو روشن کردم. همش این پا و اون پا می‌کرد و مردد بود. - اولین بارتونه میاید لیزر؟ لبخند معذبی زد و سر تکون داد. کلافه نگاه به ساعت انداختم. از تایم جلسه‌اش داشت می‌گذشت. دستگاه که آماده شد، بلاخره رضایت داد مانتو شلوارش رو در بیاره اما شورت و سوتینش رو نه! نگاهی به دفترم انداختم. - مگه فول بادی نیستید؟ دختر لاغر اندام مقابلم که اسمش بهناز بود و پوست سفیدی داشت، سری به معنای تایید تکون داد. - خب خوشگلم باید شورت و سوتینتم در بیاری دیگه. به ناچار اونها رو هم در آورد و با کلی سرخ و سفید شدن و جلوی ک..صش رو پوشوندن، اومد دراز کشید رو تخت. سینه‌های گرد و بزرگش بنظر می‌رسید 80 باشه و نوک صورتی و سیخی داشت! عینک رو دادم دستش: - اینو بذار رو چشمات. دستش رو از لای پاش برداشت و من خودم رو کنترل کردم تا به لای پاش نگاه نکنم. اما همین که عینک رو گذاشت، خیره شدم به لای پاش. برخلاف هیکل لاغرش، ک..ص تپل و گوشتی داشت با یه چو..چول پفکی! روی بدنش ژل ریختم و خوب زیر بغل و دست هاش رو بهش آغشته کردم. بعد از اینکه اون قسمت ها رو لیزر کردم، نوبت نوک سینه هاش بود. کمی ژل ریختم کف دستم و خوب نوک سینه‌هاش رو با ژل خیس کردم. اما حواسم بود که اشتباهی نوک سینه‌هاش رو نمالم چون همین الانش هم خیلی معذب بود. وقتی قسمت بالا تنه‌اش رو تموم کردم و رسیدم به پایین تنه‌اش گفتم: - عزیزم کف پاهاتو بچسبون بهمدیگه. انجام داد و حالا ک..ص تپلش، کاملا مقابل چشمام بود جوری میتونستم تا توی سوراخ خیس و صورتیش رو ببینم. چند بار صدای نوتیف گوشیم بلند شد و کلافه نگاهمو از ک..ص مشتری گرفتم. طبق معمول آرش بود که داشت زرت زرت پیام میداد. گوشیمو برداشتم و پیام هاش رو خوندم که نوشته بود: - مشتری جدید داری امروز؟ یادت نره از ک..ص و ک..ونش بهم عکس بدی. لب گزیدم و نگاه به ک..ص دختره کردم. آرش عاشق ک..ص های تپل و گوشتیه. کاش الان اینجا بود و با اون ک..یر کلفتش جرش میداد. بی سر و صدا دوربین گوشیمو باز کردم و چندتا عکس واضح، از ک..ص مشتری گرفتم وحواسم بود گوشیم فلش نزنه. عکس هارو فرستادم واسه آرش که پسره‌ی گشنه سریع سین زد! انگار من شبها کم بهش سرویس میدم و کم جلو عقبمو یکی میکنه که انقد گشنه‌ست! - خانوم چیزی شده؟ پاهامو ببندم؟ هراسون گوشی رو گذاشتم کنار و ژل رو برداشتم. - نه عزیزم منتظر بودم دستگاه داغ شه. کف دستم ژل ریخته و ریختم روی ک..صش. خوب ژل رو پخش کردم و چند بار انگشتم رو روی کلی..توریسش کشیدم.... https://t.me/+JA45jc9-BVtmYTFh https://t.me/+JA45jc9-BVtmYTFh https://t.me/+JA45jc9-BVtmYTFh https://t.me/+JA45jc9-BVtmYTFh https://t.me/+JA45jc9-BVtmYTFh ساناز اپراتور لیزره و بدون اینکه مدرک تخصصی لیزر داشته باشه، واحد بالایی خونه‌اش رو کرده سالن لیزر و مشتری میاره. اما داستان از اونجایی شروع میشه که مشتری‌ها خبر ندارن ساناز حین انجام دادن لیزر از ک..ص و ک..ونشون عکس میگیره می‌فرسته واسه دوست پسرش و حتی گاهی می‌مالتشون! تا اینکه یه روز یکی از مشتری‌هاش با مالش دست ساناز خیس میشه و وقتی آرش دوست پسر ساناز سر میرسه تریسام...🔞🔞💦
Mostrar todo...
𝐁𝐢𝐭𝐜𝐡 𝐥𝐨𝐯𝐞𝐫🔞

اون دختری باش که دوست پسرت نتونه از کردنت سیر بشه💧🔞 ژانر رمان: اروتیک🔞 نویسنده: nobody

00:07
Video unavailable
🔗♥️✨
Mostrar todo...
IMG_7085.MP41.86 MB
با هر پارتش‌ خیس‌ میشی🔞💦 📅 24 اردیبهشت 1403⏰ ۱۶:۰۹:۰۹ متن پیام: سلام ببخشید یه رمانه بود درباره یه مستر خشن بود که هرشب از بین زنای حرمسراش میاره به تختشو خشن جر میداد و یه دختریکه لزبینه رو میبینه و عاشقش میشه اما دختره دوستش نداره و هرشب به زور بهش تجاوز میکنه رو نمیدونین اسمش چیه لینکشو ندارین لطفا؟ https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx 👤جواب: بله عزیزم این رمان برده شیطانه فقط مواظب باش موقعی که میخونیش کسی دور و برت نباشه چون صحنه هاش انقدر بازه که مجبور به خودار.ضایی میشی🔞💦👇🏼 https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx آه بلندی کشیدم : بمالش بانو تند تر بمالش لطفا نوچ نوچی کرد و تیکه یخی از داخل ظرف برداشت لبخند خبیثی زد و یخ رو روی ممنوعه‌م گذاشت که جیغ بلندی از سر شهو.ت کشیدم سیلی به سینم زد و گفت : میخوام ببینم این بهشتِ داغت چطوری این یخ رو آب میکنه! https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx https://t.me/+CpM2W4y-0UVhNDMx #لزبین #ارباب‌بردگی دختر لزبینی که به دست میسترسش زن شده اسیر مستر خشن و هات میشه و هر شب زیرش جر میخوره🔞💦
Mostrar todo...
#پارت320 تا خود صبح تو مغزم تجزیه تحلیل میکردم که اون طرف که میتونست باشه ولی هیچ چیز به جز پارتنر آرمین به ذهنم نرسید. دندونهام رو از حرص بهم فشار دادم. اون لعنتی کسی تو زندگیش بود و منو به خونه اش برد؟! انقدری فکر کرده بودم و حرص خورده بودم که دم دم های صبح خوابم برد و وقتی ماه گل اومد برای صبحانه بیدارم کنه گفتم اعلام کنه مریضم و نمیتونم بیام. به خوابیدنم ادامه دادم تا جایی که باز صدای در اومد و اینبار ماه گل با یه کاسه سوپ و یه سیخ کباب وارد اتاق شد. لبخندی زد که نیم خیز شدم. -پاشو مادر، یه ابی به دست و روت بزن بیا ناهارتو بخور. وقتی گفت ناهار خم شدم و گوشیم رو از روی میز برداشتم که با دیدن ساعت دو چشمام درشت شد. من چطوری تا الان خوابیدم؟! از روی تخت پایین اومدم اول از ماه گل تشکر کردم و دوباره سمت سرویسم رفتم و دست و صورتم روشستم و مسواک زدم. مریض نبودم ولی حالم بد بود.. خوردن سوپ دردی ازم دوا نمیکرد ولی به قدری خوشمزه بود که تا تهش رو دراوردم. حالم از دیشب بهتر بود، انگار دیگه کنار اومدن رو تو این زندگی خوب یاد گرفته بودم که دیگه نسبت به هیچ چیزی شگفت زده نمیشدم. من هیچ وقت نمیتونستم با مردی ازدواج کنم چون همشون خیانت کار و ظالمن.. از اولین عشق خودم گرفته تا پدر و بقیه پسرهایی که دیدم، همه خیانت کار بودن.. روی #الـ.ت پرهان خودموتکون میدادم وباشیطنت میخندیدم -میبینم که پرستار هات من حشری شده کنارگوشش باشهوت لب زدم: -دلـم میخواد تاصبح زیرت جربخورم🔥 بااین حرفم روم خیمه زدو سینه هامو توی مشتش گرفت وجون کش داری گفت و سرشو بین پاهام بردو شورتمو توی تنم جردادوشروع به لیس زدن بهشتم کردو ومنو بی تاب تر میکرد: -اوووم عاااح اوووف  بیشتررربخورش پرهان بیشتر 💦 https://t.me/+TYy3LsIM7ExhMzc0 🔞رابطه ممنوعه بوکسور با پرستارهاتش 🔞
Mostrar todo...
-حاج امیر دلت میخواد ک.ص پرستار سکسی زنتو جر بدی؟😈👅 https://t.me/+LhzMiYTI4Gc4NDRk -لا اله الا الله نصف شبی زده به سرت دختر جون لخت و پتی وسط سالن چه غلطی میکنی!! میدونستم به این راحتی ها وا نمیده ولی من میخواستمش از وقتی وظیفم شده بود مراقبت از زن مریضش چشمم اون مردونگی کلفت رو گرفته بود و دلم میخواست پردمو بزنه و شبانه روز رو ک.یرش سواری کنم از افکارم آهی کشیدم که زیر لب استغفار کرد و سرشو بیشتر پایین انداخت . نزدیکش شدم و دستشو سریع چنگ زدم و زیر دامنم بردم و روی ک.ص خیسم گذاشتم که شوکه تکون محکمی خورد و خواست دستشو پس بکشه که پاهامو بهم فشار دادم و دستش زیر بهشت خیسم گیر کرد ناله ای کردم و خودمو تو بغلش پرت کردم که نوک پستون هام به سینه ی عضلانیش فشرده شد - ک.صم برات خیس کرده حاجی اگر ارضا نشم امشب خوابم نمیبره دادی سرم کشید و با شدت پسم زد که روی زمین افتادم و از درد آخی گفتم -دختره ی هرزه جل و پلاستو جمع میکنی گورتو از این خونه گم میکنی میری سمت پله ها رفت که داد زدم - حالا که خودت نمیتونی ارضام کنی مطمئنا خدمتکار های عمارتت که میتونن حاجی جون سمت در رفتم که از پشت کمرمو چنگ زد و روی نزدیک ترین مبل پرتم کرد بلافاصله روم خیمه زد -حالا کارت به جایی رسیده که میخوای به نوچه های من سرویس بدی ؟؟ کمرمو قوس دادم و دستمو توی شلوارش فرو بردم،ک.یرشو بین دستام گرفتم و مالشش دادم که ناله ی توگلویی کرد -آهه....من زیر ک.یر هیشکی الا خودت نمیخوابم حاجی جون زودباش منو بکن ...ک.یر کلفتتو تو سوراخ تنگم عقب جلو کن بی معطلی شلوارشو پایین کشید و ک.یرشو دم سوراخم گذاشت -جوری جرت بدم و شکمتو پر آب کنم که تا ۹ ماه هوس جندگی به سرت نزنه .... حرفش تموم نشده بود که یهو حجم بزرگ آلتشو یه مرتبه توم فرو کرد و...... https://t.me/+LhzMiYTI4Gc4NDRk https://t.me/+LhzMiYTI4Gc4NDRk https://t.me/+LhzMiYTI4Gc4NDRk https://t.me/+LhzMiYTI4Gc4NDRk امیر اعطا صارمی،حاجی بازاری متاهلی که ک.یرش برای پرستار لوند زنش سیخ میشه و بعد از حامله کردن کرشمه اونو صیغه میکنه.....😱🔞💦
Mostrar todo...
غـمـزهِ شیـطـان

به قلم: راحله dm بزرگسال و اروتیک🔥 نویسنده‌ ی رمان های بیوه ی برادرم/ گیوا و...