ִֶָᯓ𝐔𝐤𝐢𝐲𝐨🩵
Mostrar más
El país no está especificadoEl idioma no está especificadoLa categoría no está especificada
866
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
💙رمان: #تنها_نیستیم
🪽نویسنده: #مهسا_زهیری
💙ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
🪽خلاصه:
آتوسا با شنیدن خبر فوت پدرش بعد از هفت سال دوری به خانه بر می گردد . خانه ای که برایش یادآور همسری بدکار است که سالها پیش خواهر جوانش آنا را به او ترجیح داده است . رویارویی دوباره ی او با اعضای خانواده اش سرآغاز جریاناتی است که سرنوشتش را دچار تغییر می کند…
[ پ.ن : پایان رمان بازه و یا شاید تلخ 🖤🦋]
⊱ @pdf_laand
💙رمان: #جهنمی_به_نام_عشق
🪽نویسنده: #آراز_طالبی
💙ژانر: #عاشقانه #هیجانی
🪽خلاصه:
درباره یک عشق ممنوعه است که شخصیت های داستان رو دچار چالش بدی می کنه...
عشقی که می تونه خطرناک باشه
آوات جوانی ۲۸ساله است که عاشق روژان خواهر زاده اش شده...
این که عاقبت این دوتا چی میشه باهم می ریم جلو تا بفهمیم
داستان بر اساس واقعیت نوشته شده
و پایانی خوش داره.
⊱ @pdf_laand
💙رمان: #شاه_و_نواز
🪽نویسنده: #نیلوفر_قائمی_فر
💙ژانر: #عاشقانه #انتقامی
🪽خلاصه:
شاه آیهان مردی که به واسطه ی گذشته اش تبدیل به آدمی شده که برای قدرت و ثروت پا رو هر چی گذاشته تا یه آدم مشهور و موفق بشه؛ تا حدی که همه بهش لقب "شاه" میدن.
برای رسیدن به این موقعیت به نواز که سال ها دوست دخترش بوده هم رحم نمیکنه و ازش سواستفاده میکنه.
اما نواز به تحریک پسری که تازه وارد زندگیش شده تصمیم می گیره آیهان رو بکشه اما موفق نمیشه و نواز به شکل بدتری در دام آیهان میفته...
آیهان برای انتقام کاری با نواز می کنه که...
#جدید🤍🦋
⊱ @pdf_laand
💙رمان: #آوای_نیاز_تو
🪽نویسنده: #کیمیا_مهر
💙ژانر: #عاشقانه #بزرگسال
🪽خلاصه:
چه پارادوکس مضخرفی، من از دور کیک به دست و ناباور شایدم دلشکسته خیره بودم به صحنه رو به روم ولی آدمایی که دورم جمع بودن با شادی دست میزدن
و روبه روم مردی بود که کنار ژیلا نشسته بود... مردی که بهم دروغ گفته بود و تمام احساسات من رو به بازی گرفته بود؛ پس اون یه مرد معمولی نبود!
#جدید 🤍🦋
⊱ @pdf_laand
💙رمان: #آوای_نیاز_تو
🪽نویسنده: #کیمیا_مهر
💙ژانر: #عاشقانه #بزرگسال
🪽خلاصه:
چه پارادوکس مضخرفی، من از دور کیک به دست و ناباور شایدم دلشکسته خیره بودم به صحنه رو به روم ولی آدمایی که دورم جمع بودن با شادی دست میزدن
و روبه روم مردی بود که کنار ژیلا نشسته بود... مردی که بهم دروغ گفته بود و تمام احساسات من رو به بازی گرفته بود؛ پس اون یه مرد معمولی نبود!
#جدید 🤍🦋
⊱ @pdf_laand
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.