460
Suscriptores
Sin datos24 horas
Sin datos7 días
Sin datos30 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
🍂🍂
🔶#بهرام_رضوانی
بگو
از ما کداممان، جنگل
کدامِ ما، درخت
کدامِ ما پرنده
و او که درخت شده
آیا جنگل را به خانهاش آورده بود...؟
و آن که پرنده شده
فکرِ رهایی داشت...
راستی او که اقیانوس شده کدامِ ما بوده...؟
و آن جمعیتِ نهنگها
از دستِ کدام اقیانوس خودکشی کردهاند
هزار سال
بعدِ اینهمه درد
ابر میشوم
تا ببارم بر زمینی که
جز درخت، هیچ آدمی نروید
◾️به نقل از: جلد چهاردهم کتاب داروگ، تابستان ۱۴۰۲
🌱🍃
🍂🍂
👍 1
🍂🍂
🔶#زینب_ساعدی
چه ناطقی است
گنجشککِ بوتهی منطق
بر خطوطِ حوادث نوشت
از کوچهپسکوچههای خجل
گذر کردم
فراتر از آوازِ کلاغها
دریا را در چشمهای حسرِ مرغکان کشیدم
و همجوار چنار شهر
آویختام یاسهای سپید را از دیوارِ نزدیک
وقتی کمی آنسوتر حصر
دلات گرو بود
نزدِ توتفرنگیهای نابالغِ تُرد
حادثهیی فجیع مقرون شد
بر طبقِ سیکلِ کنیزک
▪️به نقل از: جلد چهاردهم کتاب داروگ، تابستان ۱۴۰۲
🌱🍃
🍂🍂
👍 1
🍂🍂
🔶 #مهناز_نیکفر
همیشه جایی در جهان
خالیست
حفرههایی که
زخم به زخم
عمیقتر میشوند
کدامشان ژرفترند
تهی بازوانام از تو
یا خانِ خالیِ نان
در دستهای پدر
شده سبز باشی از تابستان
دلات جا مانده باشد
کنارِ آخرین برگِ پاییز
و دارکوب
نبش درد کند
زخمهای تنات را
پاییز نه زمستان است
مادر از وصلهی لباسهای کودکیام
لحاف میدوزد
پرواز یخزده
در مراودهی پلکهایات
مادر
سوزِ زمستان نمیترسد از
زخمهی انگشتانات
بگذار چلچلهها دانه بکارند
در چالهی مجاورِ چشمهایات
که تنها رطوبتِ این
خاکِ نجیب
سبز نگاه میدارد جهانام را
◾️به نقل از: جلد چهاردهم کتاب داروگ، تابستان ۱۴۰۲
🌱🍃
🍂🍂
👍 1❤ 1👏 1
🍂🍂
#دانیال_نوازی
مزارِ کودکی
کاش میتوانستم گریه کنم
سرِ مزارِ کودکام
آخرین کودکام.
میتوانستم بگویم که از دستِ من کاری برنمیآمد.
برای خودم فاتحهیی میخواندم،
که در تنهاییِ مردهام سالهاست
و در تنِ مردهام کودکی خردسال بوگرفته گریهیی بکن سرِ مزارِ کودکی
که سالهای سال بود
و دیگر نیست.
گریهام نمیگیرد
برای منی که در من نیست،
برای منی که رفته از اینجا و دیگر نیست.
برای من فاتحهیی بخوان
که اگر زندهام
در من منی نیست شده
سالهاست که مرده
و در من گمگشته،
که در من میزیسته
و دیگر نیست
برایاش فاتحهیی بخوان
که مرده است حالا
و فراموشام شده.
فاتحهیی برای کودکی خردسال
که نبودم در من
که نیست شدم
برای منی که در من
منع شده بود
برای من فاتحه بخوان
برای این تنِ گمشده
برای کودکی که فراموششده برای کودکی که از یادم رفته کودکی که فراموششده
🍂🍂
🔶 #شهین_راکی
به لیقهی ابر در نگاهِ تو تُک میزد
پرندهیی که پرواز را
بهتمامی نوشت
هنوز جوهردانِ نهاده بر تاقچه
مجمرِ خاطرههاست
و زمندی خانه
خمیازهی شادیهای محجوب است
چه کسی گفت
آنچه که گذشت، گذشت
◾️به نقل از: جلد چهاردهم کتاب داروگ، تابستان ۱۴۰۲
🌱🍃
🍂🍂
🍂🍂
🔶 #آفاق_شوهانی
هفت دقیقه به تو نزدیکام
بنشین از زیر لبهای این خون جرعهیی بردار
در مکعب هر کاشی نُهماهه شدهیی
کمی بیشتر از خودت بردار و بر من بپیچ
وقتاش رسیده آبِ پاکی روی دستِ آب روی دستِ آفتاب بریزیم
آغازمان از کف
ظهرمان از جر خوردنِ لیف و کف کردنِ صابون از لکههاست
لبپر بزن بر تاولهای تنیده
از آسمانِ تکتک کاشیها
دهانِ خدا بسته-باز میمانَد
و من باز آفتاب را وسطِ آسماناش تا تو میکِشم
غسلِ تعمید ماه در هالهام جابهجا میچرخد
این روز را پاک نکن
در پوستمان که میلولیم بوسهها رگبهرگ میشود
من از برداشتهای تو تیغ میخورم
کیسه کیسه کیسه میکشم
پوستِ این شعر را میکنم
در تاریکیات میخوابم
و دهان مرگ را میبندم
◾️به نقل از: جلد چهاردهم کتاب داروگ، تابستان ۱۴۰۲
🌱🍃
🍂🍂
❤ 2
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.